تور ۳ و 9 : 7 7 1 و 3 9/2 ۹ 1 مد و ۱ مس ل ۱ ۳ ۳ وم م ۰ بدا دج ری نعهده 2 ۵ م۵ هت تن اجب ق و خی و 2 ا دار ی و مر 3 م ۳ ف ۰ ؟ و #میر ‌ ۱ ۰ ۰ یم ۲ اُ ر د‌ 9 ۳ ۱ ۳ ۱ ۵ < ٩‏ َ 4 ؛ از سا تس لي ۸ زار با د#عارف ۳ ون اي ۳3 ی و سم 5 2 ۱ ه ۳ مد شید له و ها مر 3 ستی< ۳ ۷ ۹ 3 مه مد ار اسف ۱ « رد ه ی بسن ده دم ه دعیت . هم ط مان ی خر سای رل | نب اب و ۰ ضا ۶ ید 7 ۳ ۱ ۳ اب 1 ۹ و ۰ ۲ ۰ 1 5 ه‌ 4 4 . ت ۰ ر هِ ِ 5 بو أ 1 : ۰ ۱ ۷ بو ۳ تِ 5 ۳ ۱ ‌ ۳ ۳۹| ۵ 2 دلب ۱ ی ۳۳ ۱ از هم خیم د ی ۱ دو ٩‏ دح رم | و و 1 و ۳ م ‌ اد ۰ ۱ ۱ ‌« هه ۷ ۰ تب محص ۰ ۰ ک ۲ ۰ ۱ 1 ت ۳۹ ۱ ایشهار! به دوستان خویش تو سید ک نید وبقین‌داشددبا نید که بارول (می زِ" ویر 3 س‌ ۳ مه ‌ و ۳ ات ۱ 3 ‌ ! 4 ۱ ۷ ۴ + م‌ 1 دیدر ماو << و کم ۹ ۱ در | دی ۳۲ تم گ شعدر ۵ ی ۰ سر وی ۰ ۱ ‌ 1 2 ۱ 1 : ۹ ‌ ی خی را م۰ ۰ ۰ 1 ت‌‌ ۳ سم 34 3 اس ۳ ۳ سر زر ه در ۳ د وی 6 9 ۳ 2 ۱ 5 ۳ 2 " ۰ ۱ ۵ ۱ 1 ۱ ۰ ۰ ى ِ ی ۳ 3 ۳ تا مسیی: ۳ 1 ۳ 0 سم یی و ۱ مر ۰ 5 و 9 سس رو مه یت ۳ 2 كِ_ اه هت ات (۰:) ۱ ای د و دا د طاك ی ۳-۲ (۱۵) ۱ ۲ ۱ سیر و تست وه ثل (:) ۱ 4 سیر ی 4 نی (۳ ت اجکی 4 ۰ 5 به ۳ 2 9 ر ره ی در و ؛ را ۹ و ار ۰ 1 1 رد چا 9 ۱ ( ک‌ ۷ص سر ۰ سس ب ۱ * ضا ۹ ‌ هم ی ب هسیر ۱۳ 4 ات ۰ 2 + ۱ 1 مختخان < ۳5 ۱ ۱9 كت بت تسیر دس ده شمار ه: ا۳) و ۳ مطمعءه عمو هی 9 5 ِ ۱ ۱ یه یا ی وراه ایا (۰ ۲ یه ده و ط| ۹ جو امد ک و 3 ۱ می هرد درصه باب و < صلر را ار ر مان ها ایر دو ست محمد خان و ۵ بجر( نما 7 ر یر تا اوابل سلطنت امیر حمد افطل‌خان شر ح میدهد ور ۹ 0 ب ۸ یأای: شاهان‌متاخر افعاستا 1 9 داز ده سال قمل بت جلد فلمي بنا م : « ادشاهان متا خر ن افعا نستان » درا 9 دیا نه موه 5 ۱ بل خر بداری 2 ۱ اقا اش به قطع ر بع خته شامل ۵۲۶ صفده اس 3 که ازاسم آن معلوم میشود نسخه ایست تار_خی وب خی ازوفایم‌عصر چذدتن از یادش ‏ ساخر اف اسثان را ازاعءر دوست هعمدخان 4 بعد «: اوائل‌زمان ام ات تخت له خان شر 7 میدهد هفت سال بعد درمو قعی ها 2 راه امن تا ر بخ جوا سره و مدمه طیم آثر در مچله آریانا فراهم میکر دیم جاغلی احعد علی محبی عضو انجمن تاریخ ومهتمم مجله اه ۵ رکش ر ۱ من مر ای کر د که من بت صد<افت و شکل بشتّی ۲ ان و شو ه خواط عین یه موز ه 51 ل «و د و بعهاز دصر مطا اعه معلو م ی 1 حلددوم باد شا ها ن متا جر مسا شد طمجعی کشت رن جرد مسرت دی با 8 ی و لیب اءوده و فو ری در صدد ون دسرای 1 موز ه ۹ بل من غر ادت «مد | شدن دو حل لد ثار بح با دشاهان مر جر | وه اسان در فاصله چندسال در کال وداخل شدن هردو جلد در 0 بخ به موز و فتيی تا اخساس می‌شود که فمیده شود اسحخ و در خار ج ا فا استان در سمر قند بقلم یکنفر ازفراری‌های زمان سر دار م<مد اسحق ان و شیه شده است , مو ات یت 1 خو دش راهان ی وواوعات او را به خار ج سر حدان بر تأب نمو ده (سی اسمت نذا مهم ز | بعقوب علبی و لدا<هدعلی با ۹ ۰ ِ ۰ ی 2 ۰ ۳ 3 ۰ ۰ ۱ <ا دی داشزده م<سه حنداول سشپپر دا ۳ قزر از نکه هدر جات این د و جاد "ناب شما دت ه.د هد اف ویدر ش هر دو در 0 مامور ین سر داران افعانی شامن دو ده ودر تشه‌کش‌های‌داخلی 4و ک م۱ مه ره «عد] ر ۶عبر امسر 2 و سا 2 وب جان تا اضر ساطنت ۱ مبر .دا ار حون خا ن 4 ۳ اتر ج ۱ داده است هر ط ۱ ۱ ,در مو لاف در جوآانی منز 1 پورا اعمار خان بر آدر امیر دوست م<مدخان و میرزا احمدعلی‌خان ویسرش موف اب ره شاه ۳ ار تماط ملاز میت بیدا کر دند 9 <4 بدر ش. ۹ ۳ ده ۵ سب و ار 0 د سر دار شم 3 و و <و دس : ۹ .رن تیش کار ومنشی بهمعبت سردار شیردل‌غان سالیا نی گذ رانیده است . این در و دسر هر کدام در تصر وزمان ود قوش دهاز (شمعکش هی سر داران اففا " که خو د داطر فداری بامیخا لفت ۳ بع امیال ۱ هدر ان دو د ند در مد ان همای 2 هل دو د ۳ چم د<4 بعاور مغال بدرر | در ب_ 3 حاد کت 4۰ معدت شاه 1 ۳ ی شردل شان در مقادل سر دار م<مد شر اف خان بش‌دار سر دار مجمد | ممن خان هیی ! بینم و پسر ر ادرر کاب‌شاه 1 و مد ٩ ۰ ۳‏ ۷ * ‌ + ۰ ۰ ‌ شیر دل‌خان ده طر فداری امیر شیر علیخان درشش او در جنک معروف زنهخان در سر دار عمد | | رحمن‌خان بش‌دار ام-ر ۹ اعظم خان میت هد ه میکنم . چون جح کی ۰ # اهر شیر علمغان و شکست !هیر مد اعظم خان و رار سر دار مد ِ" رک . خان دمام شد م9 ۳ بسر وسامافی بر سرد و »در دار راه بیدا میکند ,_ خلا صه دعداز چندی کِ ۳ در ۱ سیخ ۹ / ۹ س ۹ جزر ه ما مور دن سردار محه‌داهعق‌خان د بده می‌شو د و گاهی‌هسم در محمنه چزء مامور ین 1 دربار نایب محمدعام‌خان معروف والی ] :جا تقرر می‌با بد :۱ اشکه ورق فرافی رود وامیر عبداار‌حمن‌خان سردار محمداسحق خانر | شکست داده منپزم میسازد و مو اف جزه مراد مین اوفراری می‌شود ودر شهر سمر قند متوطن و 3 مو اف درسال ۱۲۱۷ در کایل متو لد شده وباراول در سال ۱۳۰۷ بعنی در عسمر چپل سا و در <ا رکه جلای و طن وی ر | ای کرو اسر فاد ساخنه دود برای و قت گذرانی متو چه مطالعه کتب و تحر بر‌شده وقرار نکه از نسخ مو لفه اوبرمی آ ید قبل از شکه به‌نوشتن تریح ,ادشاهان متا خر افها استان | دام ۳ 9 نم بکی دنام ( رو یداد) که حاوی شر ح حال شخصی‌او تاعهر ۸ سادکی بود تحر برداشته وکتاب د بگر ی هم در باب جذ. بای سمردار محمداسعق خان وامیر عبداار حمن‌خان برشته:حریر در آورده که متاسفانه فءلا از آن‌ها سراغی ندار یم تاانکه درساله ۱۳۲ به‌نوشتن اثری شروع میکند کهاينك جلداول آنرا تقدیم خوانند کان "گرامی مي نايم . ۱ دو جله کتان رادشاهان 7 خر افعا استان بصورات محموعی شامل۴۳ ۱۰۱ صفحه است ( جاهاول دارای ۵۳۰صفحه و چلددوم شامل۳ ۸ > صفحه ) که به هفت داب وشانز ده فصل تقسیم شده وهرتزات شر هار و کید ارو میاه یم اراد خاهنان دورو خن وش 1 امعر دوس میجمد خان۲- امیر شیر علمخان ۲ - ا میرم <مد افصل خان - امیر م<مد | عظم خان ۵ ساطنت دوم امیر شمر علیخان۱- امیر معمد عقوب خان ۷- امیر عءد اثر حمن خان را احتوا میکند, سم مرو اف ببادشاهعان متاغر افغانستان کهاصلا مور حو نو سنده نیو ده و اور بو و د اشه وتجر به وسردو گرم روز گار بهتر پن‌معام اوبوده بااسلوب ساده‌وذهن سیط در گوشه انزواء و جلای و طن‌در حاایکه از فپر و لطف معاصران بدور افتاده بود دهتعتر بر خاطرات خودش پرداخته وناحه زباداز حسدو شش »خوش زایز نار داشته و آ نجه ازنظرش گذشنه راست وصر بح وه -وست کنده بر بان محاوره برروی کماغذ آ ورده است, لذادر مسمان‌چند اسخه محدودی کهرا جم بهوقایم و گکذارش دورة محمدزایبی دارم کتاب‌بادشاهان متاخر افغانستان بس مفتدم میا شد و شا بر بعض جهات بر آ[ نهامز بت داردو چون‌روان وعام فپم نو شاه شده به‌دهن خواننده خوت در سیف شمشد ‏ مو اف در اخبر جلددوم از عضی وافعات سال های اول دورةٌ ساطنت اعیر حبیب ال خان‌وعذو ۶و می فر اری‌ها ی هندو تر کستان که در عصر پدر ش تنعید شده بو دند صعیت میکند ولی فر ار یکه از صفحه اخبر ك بر می آ ید این جلد هم در سمر قذرد خانمه بافته است ا_ذا معلوم:..شود 4 خو دیعد ازعغو فراری ۳ به وطن مرا جعت کر ده 8 خیر »۱ حتمال دار د ؟هبعد از فراغ از تالیف مجلدات با کتابهای خویش پس به کابل آمده باشد - چاپمتن جلداول‌این نسخه ازطر فا:جمن تار بخ درشمازه ۱۱۹۰ سال۱۳۳۰ محله آر با نا شروع ومدت (۳۱) ماه دوام 3 . موازی بامحله ۰ ۰ اسذه ع جذ ه هم بطم رسیده که اك امر وز ه‌دسترسی خوانند گان کر امی گذ ا شءه مشود و جاد دوم به همأن روش سابق در محله ۲ ربانا و 1۶.ج<ده چاب خواهد ۱ ۸ ۲ "ور ۱۳۳۶ زو و و و همم و وم هم و وه وم و و و و پادشاهان متاخر ژٍن اوم ی نستان <.د پبعد وشنای بی‌عدد وسیاس قراوان عدد-تاروگان آسمان وقطرة باران وبر کی درخ:ان ور مک با ۰ دان م تست ر! که کان؟ ی صفت اوستّه کر بمی که خلاق ی وز مان ورجردی که آ فر بشید 6 اس و جادعت از بان «ی ۱ و عااسان از اظهار و اق, کر یت وستا شش | یس اسان بچاره ؟ اور .ده ومخاوق او نت ودر جذب ثدرت حکا مله حعنرت او از د ره ۳ ممدار ترا کج نارای آن‌دارد که زان هویج مد ان خود ر ا بسا اش وساس بر و ر د گاری ده بيك افظ « صن » عامءو جودات و مکنو نات ر ۱ ازور ط4عد م مر صه ظهور ر سا تشه معطر ساژ و : ب« ۹ گ او ای عنقا و 10 1 ۳ 1 که بکمباء س من جرهااي برد ۰ 3 ی ات عقل 2۷2۶ درمیادی اشراق جلال وی ۰ كَِ ۳ ن ماد که 33 ۰ ذات‌وی اند.شه ک ند | چگو > هس ت و چرسات وهعجرل ماد که اثكث امه از مب ایب سنم یا ول ۳ ۳۷ دی وق چ.سن ِ؟ ری بش | صد 2 ر فهرات‌اوست 0 ر ظهمت اوسعت و ۵و تچ 4 سس ت ازو سن و همه ده و صدت ِ ۳ ح<و د ۸ در | لّ مقر : ر‌ ین قدرتی از قبرت ای اواتکه بسا دا بان خا اشیو که داز نوات ترا روت ظ ا این ۳ تس 6 ِِ_ نظر مر حمت فیاض‌او بهز او ج وسر برساطنت عظمی‌رسرده وبسا سلا طین عظّم‌الشان که‌از کال ترفی جاه و جلا لي کد ا بأن ۳ نام و اشان را نظر نمی آ ورد ی با ر سنا ن مذكت‌هم سنکی خا ار ار بی صر و دا ۳ دنده زیر | که همه عز رت وا ۳ ذان هر دی رو <ی از خوان مت ای پا با نش هره‌ورو روزی خور بوده ومی باشد؛ عد .م ز مین سفر عنام اوست دراین خو ان عظ.ی چه ر شمن چه دوست ۱ قاماهر از اهل جهان و مو جودات علوی‌وسفلی بنوعی‌بی بذات‌وافی صفات او برده ربقدر حوصلهً خوداز خوان احسان بی کر انش بپره گرفته دهیچ جوانده‌ازین در نرود ی مصو د » ۰ بس از جهد حضرتا یز ه منان‌و در ود بر »مد مصعافی صای الله علبهوسلم که سید هدر | دس ورفیر ورهنیای مومنان‌است ویندا کننده راهشریعت است که | کر برکت فدم اونبودی رامد ین از خاشا ك کر دا لك زرکشتی ۵ او ابودی فءای‌ماه با و ج فلك چا ك نشدی آن مقتدای زمره حقیقت و آن‌بیشوای لشکر طر یقت و آننگین خا:م جلالو آق جوهرعنصرکءال صلو ة الله علبه و ۲ (» زر علی ادا پم المقر من :۱۸۱ بعد چنین گو اد ند گداه کار ار واه خد او ند کر مور حیم . المیده ذلیلمبرنا عقوب‌علی و لداحمد علیغان فوم‌خافی معله چنداولسا کن * فِ یم 2 :. ۶ ۳ و (۲) دارالساطنه کایل که یس از زمان‌طو ین واءام کین سالی کهاز تقد یر ات‌از ای‌جلای وطر شده درشرفند انفاق‌افتاد درتاریخ بوم‌دوشنبه هشتم‌شهر رعضانالمبارك سنه یکپز اروسه صدو ۱ هت هحر ی بو ددرولا وت نت رک دل تک با درل خو این و خاطر <ز ین کین ولال آ کین با صد سو زو که از اشسته بو رام کر تر ار فب دث ها ل را جو لان می دادم و »۱احو ال بر اخنلال دلیل آ ۶ ر خود اظر عی افکندم و از شهرده بازی فاث متحیر بودم و فکر می کر دم از کید بکیداه اوتا دم و اد یاف 6 * کا با ل بو دم و نشوو ایاء با ۹ پر ها وم ,چه‌شد که درزمان کبن سای ؟»وفت را حت دود از و طن #9 شد م و در مالك عر «ت عز ات کز بن کر وددر مر فد مر ات اوتادم این چه بو او نی ات تاش آ مدز مان شیاب چه شد ور فعای صاف دل کیا ما ندو آن همهعحش و عشرت چر | کناره کر فت ۶چب ۶و ت نی که فك نتده ۱ دک دز بر | اگیخت و آن ۵ عشر ت را از ما شتد وا ینقدر قلخ کامی را نصیب روز ؟ رعاساخت وزهاماختبار را ازدست برد که دست ستیز ونه بای گر بز ؛ ای فاث خاه ات جر اب شود مت همجو من تا شود و اممدا د د بگر می : و ما رد ۳ و «جخت مر اهیج مذعجم خت رب از مادر کی بچه طا لع از ان ۶ ۰ خلا ص 4 کلام مد آی مین خ.ا لاات باطل‌مستغر ق اه شده غر ق در با ی حور ت ب,ورم وعدان او اختءار از دست و ای رگ داب غم و | :دوء فو طه خوردم و بساحل ادا - ریدم :۱ ۲ که هو شی طا ر ی شد و ساعتی گزارش بساأفت بعد از ز ما ‌ ی 2۰و د 7 مد م و و و ق پرداخنم و .و چه احوال خود شدم بل گف2مسمیدان ال ۶ چب عا ۳ و ءجا ب حا ای ابا که ما تاد کان ور طه الا از وطن [ صلی د ر و رز و بر | ۱ های مر فند #پدو رو دور ۳ زد 4 ری وباوری 8 ری کددء از ین هم بز ر کت ر «بی‌دددی ۳ 4 اد ۲ ر ان روز ؟ار و سر م٩‏ فلا کت واد بار است واز | ام فو .ر ان که اصلاعلا ج ۱ ر است و ان .ریدضه و | م ن گیراست‌وز مان زان امرل »مد ار د ندانم ۹ 7 ۳ ۳ ۰ ۳۹ سح ۰ ۰ ۳۹ ۶ ۳۷ ۱ ۰ ۰ ی 4 ‌‌ ۰ چ ار ین ؟ ۲ مس ی و خا 4 ۱ ن چگ ۹ <و | هد مد ۱ رم | ۱9 من حدم ل اسرد مسغرق و در | ده ,ودم که ۶ کم | ازع ام ؟ گم ی | طر م 5 ِ و رو دی بدال 29 د ای‌شخص و اش 0 ی | .دوعغل خداداده راضا ام ی ی و ات هر ک1 رون از دست ر 42 باشد وه کاه ایام قدات گذشت گذشته با مدو هر 5 از و طن دور ی شدشده باشد وهر کا صعیتر فقاه دست .اد نداد باشه وهر هاه ایام پیری رسید رسیده باشد این بچه خمال باطل ووموسه شیطان است که ,دا ط 1۳ و خودر ا ؟ رفتار غمواندوه می‌ساز رد ال ۹1 از ن فکر باطل که سر اسر خط راداو ۳3 بد و خدار۲ شکر دید وشگر 0 # جز ءمء ف راچه فدرت که دم ز ددواز چون و چرا سخن کرد 7 بر ات از ای و در ان ام 01/1 ی [ ار مین ر وه 8 سر ل ۳ ی شر اس 4 جای شا ات »۰ ۲ فا کا روز ار :وان کرو که ازروز ۳3 2و آن 9 کرد ۱-9 هر چه میگند ذد و سرت ۱ حکم در کرد کار نتوان کر د ار ی از ن خیا ات ۷ طل و | ند رشه ها ی فاد در گذر «د ؟ ا<ز اف | هت حاصلی امسمت ت 6 11 (۳( جلان او ل ملاهل .ده ادو ۳۹ سرت بر سر خو د ز 4:26 و از جور فلکی 9 دس و از درد و راق درا ضطراب وازخا نمان آواره و از اهل وعیال ی اه هی | مق وان سرا اين‌همه غوغامی دار بد هر کا صعیت رفقا می خواهید مو جود است و باشما مپعاست . ر فیقی تر از کناب نمیماشد که خلل پذیر نیست ا کون شيشهٌ خبالات باطل‌را بسن تفر فه چون -ال پر ,شا نی خود واها لی مردم بلا کشیده او اذستان متفرق ویرا 0 ما خثه عنان و سن بیان ر ادر م.دان بلافت عدولان در آو رده فقر ه چندی ازوافعات و کز | رشات بادشا همان م2 جر درون | و نان وشمه‌از 8 فلکی کح ر فتار و ار <ی از شه.ره ازی های 2 شهمد ه از در سمل .اد کار مت ی دوستان روحا و ور فهغان ۳ ( ان در و.د ار در وترقیم در آروید و نام نیکودر عاام گذارید خلاصهٌ کلام چون روشنی از عاام فیبی بدل :| بل و خمالات با طل بر | کنده و دا عال شد بعد 4و جه گرا رشات برادشا همان مه خر ین اففا نستان دملا کن بيك خیال رابهر جاب جولان دادم و تن‌ضعیف خودرادرمةابل این کار در کی ۰ .زان ادراك سنیجیدم و بنظر بسی‌د شو ار افناد ز برا که خود را یف وذ لمل‌شمر دم ودانستم که خیلی‌دشواراست بدل گفتم ای‌تن‌لافر وضعرف مگر سین اسناد بهنظرت نرسیده رد "رسم "را سی بکعبه ای او ی کین‌ر اه که «و *بروی بار کستان اسعت فضارا هنوز این‌سخن دل گ‌ذارش داشت 2 3 ازعا ام فجمی ود رت کاله 1 ی و فعه ‏ ای رو شدای ددلاو: دو و ی دل‌شدم 3 3 شذصی زان فصرح بیان و د اس ای ادان دون همت دل وی دار ووسوه را از خود دور دارو تکیه برضما برالهی کر ده کاری را که ۳ کر فته ای ۳ بمر دا کی ب بند 3 شش کن ورجو ۶ بدار وءدد از عا 1 تب وولا . ت لت ور ما که کل.د حمجع زا ۶ ام | د مه | جر دی کها اب 1 فیبی بدا ل رسید و روشنی بظپور بوست وبدن امد »شود فا س ؟ ر دم ۴ و ادر و۳ ین کار زر کت که دیش کر فته ام چذان بنداشتم که بعون الله تعالی ‏ بر ماواند. ۱۱۵ ایام رف دم «چااجه از خر سندی وفرحت بر خواسته دور کمت نما زشکرانه بدر گاه خالق ,کنو یگاهاداء نمودم پسااغجاه بافضل انبزاء وسیداوصیاء نمودهیز بانعجز عرض کردم ؟ای‌فغر عاامین وای‌سید کونین وای گزیده کرد کار وای آنکه از طفیل‌قدومفرض ازومت (ص) مخاوةای‌عاام۱ زخس و۴ کر رات با 42 بسر منز ل صدق و ص وا هو راخنای اسلام است و اصل ؟ رد .ده امبدوارم ی کار ریق ایره حبرت مد دفر ۱4 ی در 3 اسوهیار ك تان که بز :ان جاری است و بدل روشنی تا ده توفیق دما غ‌نوشتن و توفیق اندام‌یافتن وتو فیقحدق نوشتن ۶ فرهای وان جز ۰عرف ر ااز در:ای ی دا , و« به تیگدا کی ساحل اعان کید م .اون وا ۳ اسی ۳ ۳ ای ت92 یک درعا ام 7 از ء<ز و ا جا که تور ۳ ۱2 با و خلاصه مهو جودات وسیداو صیاء نموده فا یره کر دم مد رتو فق خداوند رتم ور حیم و یت کامل در بالای انکار بزر کت ؟ه "و ار یج پا دشاهان متا خیر ین افعا سذان است کر «سدم و باشکستمو قلم بدست کر فتم ور جو ۶ نعر بر کتاب نمودمدر آ اوقت سنه یگهزا رو سرصدوهفت هجری بود کهر اجم بکارشدم بغا طرم خطور کرد که‌عیادا یکیاره ازعهدةتحریر وتقریر آن بر آ مده تام وای اسعم در «نل راهانگک شو د از شما ر | 41 .از م۱ ام و سر منز ل مرو د ار سهز بر | 4( وت | لا ظ :و سمژه 4و ادد ۳ یمد در رز ۳ ۳ در و آ شمان زر سمان اشو دو موجچت اراد گر دد چنا :ده شاعر هو بد : این‌راه که تو سر کر د.ه ای از مغر ور ی تسم که منز ل ار ی از دور ی. باری بعداز فکر سار مصاعت چذان ددم کهاول کتاب مخاصر حر بردارم و خو درا در ین کار آموزبده سازم ک‌ازعرده ا نقدر 8 بر |آهده فبخوام باخیرءچنا اجه ولاز سین رفهای جان-ی و دو نان روحتانی از ۰<رر ات خواهش ثمو ده بود اد که مد هم سردار ۰ حمداسعق خان ر ! باسر کار رات او هس ابر عید اار حدن ان و شر حرو یداد و کار شات شان تا ای دا .۵ سای اهذا فکر کردم که دراین باب دو مدع حا صل مشود کی امدععان خود #جدر ر ۷ ور شره اسف معا آمدن دوم امر ر فا با | مو وتف کشا ای گام 13 فا اقات از زوال -اعنت دوم بار سر کار امتر شیر علستان و آ مد ن‌فر نگی‌در کا سلو دوس مودن ار »دود سع قوب انوا شدای ماطنت شپر بار عدالت کسترسر کار امیرعبها لرحین خان‌و بمضی رو دادووافه تعصروزمان آن تا خانم» آن که مقد مسر دار محمد اسعق خان با اشکر ظطفر اشرسر کار امیی عیداارحمن خن در حجدود غز ای 21 ۳ دم شغر عاأن و سر دار مد کور دون چون و چر ا ؟ شور ح آن لازم نوشتن ایست و فر ار مر ف-ند گر دیدن «چنا ده و گذابدرفر اری مر فد هر اه بودم وبضی کز ارشات نو ف تمرفسند ورویدادهای که بمردم‌اففانیه فراری دست داده .و د و-ژاوار در بر رانستم درهءان کناب درج کردم واسم کناب ۲ ی ادا م مادم چون بعون اله ها لی از ان کتاب فار غ شدم واز عر بر وتقر بر آن فدری رت ون حا صل کردم وداستم که انشالله تعا لی‌از عپده کنابت بر ! مده و ام بعد م29 :4 در ار ؟ ۶-:اری ید د :ی درامو ر د.وی دست داد در شا ای روز ۳۹8 .بش | مد هر ند ؟ ش و مت کردم و ی امودم که فر صت بتارم 4.-. مکن ۵-ر چه دم خو اس ۳۳ شو د هر چه خ_ ها خواست ۵ مان می‌شو د پر حال واه ترا کت رفت واخد.ار اا ی "ما دا رات فر و ز فسدم لاچار صبر کردم و ال امودم و فسلی خودر ابقر داستاد کردهه یت ۱ . بدر و صاف ثرا کار تیسن‌دم در 0 گ هر چا هی مر رت عم | (طاف است اه دامتعا کی ها یه ااعت داد مرن عات وی سا ره دد | ارنکه عدازز مان طو 91 ومد بدی که سثه بگهز ار و سه ید و س‌سرح و دوهعر ی ود فرصت دست د ادوشوق سا .قه با معرر اب پید اشدوراجم 4 "در بر شا وم‌اها ابتداء رو مداد بدا و بذج سال عمر خودرا از زمان‌تولد که دست آویز آنر اد اشتم تسامدت نیاو پشيم سال کامل تر بر کردم آ هم کتابی‌شد اسم اور | رو یداد گذاشتم‌چون ره یداد خودهحر ر ثمام شد و فرافت‌حاصل کردم بعد از آن‌خواستم که رجوع بکتساب بزر که دارم و بشوق تمام ار ادهٌنوشتن کر دم که از تسقد بر ات‌از لی‌و مقد رات ام بز لی ؟»ءچون. چرا رادر آن مد خلی ایست سفری پیش آمد و بعنوان حکیمی که دشه و ۳ بو درو ا» شهر جرقو خوفشد وارو یه گرد بدم لا کن با همه ادانی گه خود معر ر کاب مر هستمد ر ان حد ود ات حکیم حا دق ۳ مره بو ده‌وهر ایرظه و هر سا ی ۳۳۹ و اد گرم ور حيم از ناد انی‌خود الا برده‌هذروتضر عمی نمودم وفرض‌م.کردم ؟4ای بر ورد کار 3 ۳ حلد اول بعپت امور معیشت میا ل‌واری لار چار حکمی‌رابیشه کر ده‌ام زیرا که دست تپ مسباشم و از عهدهد بگر ۳ ی نمی "و ام باری مد ی در آن و لا مت ها باز مادم هدرده_ 0 ن‌ و مر بضان‌ر اما اجه می کر دم‌و شفاءد هنده حقبقی شفاء عطامیکر د وموجب نیکنامی برای من ادان دان| نماحاصل می‌شد چذا نچه مد هشت ماه کامل سفری بودم عداز آن باز گشته عازم #مرفند که کویاوطنعارضی گفت» می‌شد گرد بدم بارد ,گر شوق سابةه‌نما ند واصلاخاطرم بانکار ک تو ار بخ اف استان باشد مایل شد دوممعلافه عیاا داری وزشت وزیهای تن داری که کر ف-دار گشتم‌ازشوق بازماندم وعذان اختبار ازدست دادم تااینکهسنه یکهز ار سر صری ‏ ات ری و یدج #<ر ی شرف د رآ نو فت از #مر محر ر گ ان پذیداه و هشت سال کز ارش اا ٩‏ . 4 بود در ان دءن سه ۱ [هر و داد عمر خو را 1 از فصضل خ.د او !ده یداو هشت رده ودم جر در نمودء کامن در ة,دفام‌در آوردم مدا زان 4 4 #جر بر کناب ها نمودمو ون الله ی ی گر ارشات با دشاهان متا شر بن افها دستانر ا« چند ی دمه جات که قو ها ج ۸ شأن د ست‌د اده بو دار اد ه نوشتن کردمهر ند که #ختصر بل خلص اه ور بر کردن بخاطرد اشتم لا کنمتو جه شدم و فکر ۴ ردم که کات مزر کی خواهد شید اضافه بران باو جود بسیاریر داد ک‌افذه طیری سعهت نوشتن کناب بدمت آمد کهآ م در تور گی مد کورافز وده‌لاچار بد رهیجاد قر ارد اده‌رجو ع کردمو ج1. | ول و جلدد و م نام تساه م نار خو اه وشو شم علال عاظ رد هن و و داوس قهب هو کار یسرد کو ین و ا.ظ. هر ارت فیاض ی هر *صضی ( جو ۶. 4 هلت دارم ۱ وا یفام ان در ۳ و جر ار کننده اب داستا ین دا با ای ! [ه رده دلمل مسر ز | قوب عای و لد | <.د ۳ 0 خافی فا واو اه هی ۳ چنین میگو ید : که دب اول کتاب قسدری‌از رو :داد وک ا رشان "خود در قید قلم آو رده نام اور اد : , ماچه گذاشم| کون آر جو ۶و دم.یمر <مت خد او نس بسک و ارشا ت را دشا هان مت جر من او 23 اسمهٌا ‏ و <و ت ۸ مسلطرری هر « ات اسان فراردهم و مه جات‌شان را فصل "ععر در دارم نا اه ات باب و انار اد فصل ای رد اد هد لا کن اقا طام.خته ۱ لغ ر اءدوم اجه صر دق سا یا فت اول: در ] یت ان ۳۳ امیر ۳ ار دوانت 4ج مه خان. #۶ ل از ا دای سلعطدت - اهر مذ کور کم هو <4۸ اطلا ۶ ۶ هاشدم وسغدیای ششد کیت -42 از خا طر م مدو شده و + و ۳ ن‌های ؟ است که ی وشش سال سلطنئت کرد " و بعضی چپ سال میکو یمد بر گردن‌راوی ام میجر ر کتاب تا ر بح اعدن افواج سین ر!اسناد گرفته داخل کاب نمو دم ارنده از مار بخ تب 2 7 سنا «کپز ار و دو صد و /دعداه دو هحري زا لا مت سله بکپز ار و دو صد و همدا دوه هحري «ضات بط درد #ا ی بست و . هشت سال ۰ ۳ وصل اول؛ مقدم» وزیر معىدا گیر خان , لشکر انگلیس در کابل وفتل ا-شطر فر نگیو م2تول‌شدن شاه‌شیا ع فبل ازورود وزبرمجمدا گیر غان‌در کایسل. #ر <موت ۹ ماو ٩‏ مب و بت ر‌ آسخ ۳ یج [تا. *# 5 5 ۱ صلن دوم ء مر ۸ 4 هر ات داسر دار سلطا ن حمد خان و تصرف و دن هر ات داب دوم: سارطدت ۳ 13 ر اهر مر عای خان سمل ۳ شش فصل از ار یج سنه بگپز ارو د و صد و 2۵د و :4 هدر ی ۳3 مت ۱ بگهز ار و دو صد و شا دو دو در ی رات م(طنیت امر مذ کور سه سال کامل: 9.صمل او ل: مدمه با ج گاه و مر دار ۳ سردار م<مد ا فصل خان «مهر ات مردار «یحمد | فضل خان و تصرف امودن‌سر کار ا میرشیرعلی خان ر کستان را : ۶ص نسم : مد م4 فد ها ر دح ۵ د جاتكث ی د | مدرد ام بو اب ۹ ت و 4ج د / و ۳ ۰ و ۴ ظ‌ ر‌ 4۰ ل‌‌ و 94 ِ امین ان وسردار <مدعلی خان و صرف امو دن امیر شیر علی خان ه:-دهار اجه شا هی را .بل چم ز م: مد ٩-4‏ ابر با دشدن نر کستان از وه اه ودر سر دار قح ه ود ان و تصرف اودن سر دار عبداار حمن‌خان 3 توا ر ۱ ۳ فصل ددم :۵82 ٩۵‏ بر با دشدن دار الب اه سپ 1 0 از دس ری ۶( 4 < وا ابراهم خان فصل ششم» مود مه اش ]اد 7 ی شیر عأی خان از دست غردار ۶.دالو ۱ 1 غان ونجان سردار کلان سردار ماد 1فضل‌خان ازهعروسي. شهر فز ین بمر حمت . خداوند او بان سلطنت امیر محمد افضل خان مشتمل بر سه فصل از تا ریخ‌سنه یکپز ارو 7ادو سر 4 #جر ی ۳۹ دت ۹2 بکهز ارو دو صد و هشتادو چپار هدر ی ما ساطزیت امل ۲ ۷ سر دار ع.د !ار حمن جان 8د هار را ات مه ای یا ی ادلی در ای و دون تاو خی 0 از اهکر تر کستان فصل سوم : مد ۸ داد خان کو هستان و فمتل-ر دار فش ههد ان و شکست امیر شیر 6ا.هان از دست صر دار عید | ار حمن خان باب چهار م: رای امیر ید اعظم ۳۹ 4 دسعمل بر سم4 فصل از نار وم سم 4 بکهز ارو د وصبد و ۵ مد د و دج هدر ی. اف وت «کهز ار و و صدد و دشناد و شش هعر ی مدت ساطنت یکسا لو ماه فصل‌او ل : 2 4:1 سندای شهار ۰۰-4 از دست سردار عألی‌سر دار عیدا ۳ <من خبان و بدصلح صرل دوم :2ده_4 ۳ شك و #یدرو ص شد ن‌ سر د 4 و لا «+-ز خان ازهه و » كثِث_«* سدر مدری سردار , مجمد بعقوب خسان و *-صرف .ودن سر دار 4-<. سععو تب خان ق-ندهمار و فر ارش دن‌ سر دار ح 1 3 1 پل اول.مقدمه: کلان با اعبر شیر علی‌خان وشکست لشکر امیر شبرعلی خان و تصرف ۰ ۱ حللد او ی باب پفجم : نات دوم ‌باره سر کار شیر عل.خان و 4 نت دار الساطنه شهر ات ای ل بر یکگ فصل ؛ ۱ ۰ رم ۳ , ی ۰ ۱ تب ۰ فصل اول : دم 4 ۱ 9 ان و و با «؟« امیر مجمد اعظم خان وسر دا رع.داار من خسان وشکست امیر محمد اعظم خان وعردارعا لی سر دارء دا ار حمن‌خان از دست لشکر اءیر شیر علیغان وفع امو دن سر کر امء شیر علمخان در "ار سح سنه بکهز ارو دو صه و ها د و مت دعری لا مت مه یگهز ارو و و صد و او دو هنشت #عر ی مد ره ساطذت ام.رهذ و دازدهدال کاعل خی او اه نبا تشز ۳ سار 3 1 4 مد سعقواب خان ۷ هر بد روهعموس شون امسر هر سب صصی اشکر ا_کلمس بعدو د کابل وععیوس فر ستادن یا و 00 کی بل راسنه بکهز ار و دوصر و ودوهشین ِ یدنق سنه نک ار و دومدو ودود»هعری مدت ساطت امیر مذ کور نک سال بیش و کم باب هفنم 1 ان ی شا «-ادشاه چم چاه خورشهد ۳۳8 ۳-9 با و قار امیر دا ۳ ت اروراهدر یار ای عون ار زو اه ور ساب فان کسان. آنهها ات داهتمتواز 5 ماطنت سر در ک 2۵ اطلاعی نداشتم مسختصر ۳ ۱ بر او دم لا گ. ن‌ار ۳ کت دوم فیض از و مش‌د وات ا فا تسار 4٩‏ هیچ دو ات <-وب امی شه از عقل ۱ لی بند کان سر کار با ددبیر مشپور آفاقی کشت وهم‌سر دول خارجه شد که انشا ااهتعالی در 1 و جا یش ختصر از رو یداد ساعطنت‌شان ِِ اوشتا تون 0 فصل <+ او ند توا بیغ | فا نستان وشر ح کز اد و خر ین | بتدا از آ مدن‌افواجا کلیس ازراء #ندها روشاه‌شیعا ع ۶ وه دس دور ۹ آوردن دنیاد نموده شرو ؟ رطامر ل و | که از »دت ] مودن مد ول ان | 9 دو کتاب‌را مه صل خداوت دام واه که *<ر ر بخوب و چه اطلا ع دارم واشااله نها ۳ ؟ باق 0 وز ,-اد ار قاصر ما جر بر در آور ۰ و نیکگ را نیکی‌و درا ی ء ه-ایی | لله بان 0 در تاتت ن سل وت هی تن دوسات ود خان شتمل ردو وس مصل فصل او ل مد مه ات ۱ -کایس و ؟. زار شات 0 ۵ ر ]خر 4 یکپز ار و ( و صل و دا و دوی‌هر ی افو اج فر اکی ۰ قصید | :22 تام مردم | وها ایبدان دمعر فت شاه شیدا عازراه فزد‌ها ر عاز م اد ۳ چون از د : , ع ز دنز سید اد ۳۹ کم ۳ در 1 او وت سر ثاار ءلا م حیدر ان دعر مبرمذ کور بو دواز چا اب دا دشاه آکایل عکو # .ی ]ور ُ [ لاچاری دروازه ۵ ای ۰۰۱9 ۱ نیم42 بامید کيكت کهاز ک بل افو اج خو | ود 0 8 ر | سته ۷" ده‌قلعه نندی مودچون از ک 5 ۳ مك ار مررد ۳ «وس‌شهدو از 1 اص رف‌افواج ون سول بی ؟ مان و ی ا گهان و چون‌آزدهای د مان و سیف به ب4 تور 5 و رود دور ۶ د ر وازه وی اشدر 1۳ ور ود آ ش‌افر و <ددد و 4.18 رامغتو ح سا ختند و مس:حفظا ن 4۶1۵ را با سیر ی گر ند ۳۹ گم عر‌ موه ن لاچار: فر ار ی شو و ۳ نب کا ابل رهتءا رز ۳ د ,هس ایئو افعه در سنه کپ | ر و د و صد و بدیواه وسه هر ی بو او ۶و ست سه ر و ز اشگ ‌ ۳ در ور ان پات دعب ی‌آهو ر از م4 او اف ۳ ده ز وزچپارم از عز ان ور م آشده +#ون در ای ای ر وافو | حجِ! بی‌شمار رو اه شهر کا بل شد زد لا کن‌شاه شیوا ء۶رایادشاه وخودرااشکر شاه نامیده بود ندوبحضور مردم افعانستان باعرواهی شاه شیدا ۶ عیل کر ده ط بع فرمآن و ی بو د اد و امر دم | و اسان ور م۱ ار داری <ود ر۱ اور )۸( هي سا ختندز برا که خو فاعم ار یا رم رد م ؟ا « با طر اک 5 ی شور ّ؟ بل * و 9 تن ۱ را کلیس وشاءشیا ۶ و ۱ و( ر ۱ه-ردوسن هد خان اواج (شراو افخم 11 و اشنمار با فت ام در دو مت هرد و ك_ِ مج ۳ ۳ ۷ صً و خو درا و9 امه بر 1 رادر 244 «ل افو اج انگاءس ذلیل‌وز ون درد بمصاجت دید وزرا ۳۹ حضو روار گان دولت فز ار را بر قر ار اختیار کر ده ما ون جنگ وجدل کا بل راوا گذار شاه روا ار اشد و خبط وان اه دا رشاه زاده و همتا + دو لت افءا ستاناست اههد از رود دار | و هلا فی 1 و ارم ؟ه باوری کر ده اشکری م امل و #ساح همر اهمامقرر فر ماه "وایس داخل ک بل‌شده اول‌غز یمد ی ودوم!:22 م از د شمن‌د ین هر ن بکشم | ما اعیر گبیر امدر دوس هید عان از زین ۰ ول ؟ 4 اما اجه و رک س سره ها و بت ان ۳ ات ؟-حرفنار را ,چرح مباوردوفلا کت بارمی دهد خصوص: هر ده 3 وه اعساد ند خاك داش اه یی او نت فا چنا نچه بادشا, بغاراحق همسایگی دوس تی رابجا آورده امیر موصوف رازنداني کردو اه ۳ هي مهما ان بد بر ي رود خ با صره کلام ا مر دوعت ان خاأن وارد با ر ا شد ویادشاه بخارا مه روز »ما داري مود وشرابط مهمان و ازي را عحا. آورد ۰ امانه بطر بق سر اوار ماد شا هان است روز چمارم بد ون عدر و ما ِ امردوست میجمد ان ر [مع4 جرد خد متگا ر حضو ر ش در سم . چاه ادا <:» موس و اي و 9 دوات و :زر کی و در ا ,لا دظه در امو د و با طر دما ورد کول اد شام ارلام و دوم ی هی ۳ وسومم پمان وگ هر و چپار م باه ار ۵ تا سو | واراست ز نداني کرد و نام دوات وساطدت خو در ا ببدي مشپور آفاق کرداند و بااین رفتار و باارن ۷ خود را ودوات خودرا اسلام نام برد ظاهر ات کین ک ۲ قبیح ر ا دولت هار ر! که غیرد رن است و ؟ٍد و بدامي 9 ره تساسیف کف ی مسر اوایلیانن ات مور | یدای ارم وا شام ور 5 نذا و اورده براشد او راز ندان آ زدازد و مج وس ودار د هچ دا نی ؟ه شم مردی چ.سن شیر مرد زها * اف ۰ آ که با ,| دوستان فواند ز مست . ر حال شرح ابن قضیه اموس شکن بسیار است مخنصر درب کردم تاسخن بدر از نکشد سار بزر کی ابر دوست مد <ان وز در ما وان ام داشت و بر اب در هیر اه بود ر «نصب وزارت سرفر ازي داشت وشخص لابق ویر فهم وهشیار بود ودراعور دنيوي گوی مر اد از ء.دان خر د ند آن ده‌بوده ودر عهل وفر اصت و اد بجر جم نداري 9 2 اد ی ۰ عرچه خوبان همه دار ند و نهاداری » روز اول که د اخل بخار | شداند با وجود ممبان در ی‌وعزت که‌از ط_ ف راد شاه بخارا بخود ملاحظ کرد ندلا کن از فراصتي که خداو ند رگ ءط أ ف دو د در بافت و مزاج با دماه با ر | را سم دود وحصو در بر خلاف اعدء دید دمن ندر خود امیر دوست میجردخان ور ضه‌داشت نمود که علا ج و اذمه راامل‌از روخ باید کرد زیرا که مزاج یادشاه بخارا دا باشما برعکس مهما نداری ملاحظ می دارم من ی : حضور مدور گ راز <من اور ۳۳ ۳ در 9 4 ۳۷0 «راز ان شهر بر 9و ر ۳ 1 سرت 8 ان 9 ۷ 0 و احلد ب‌سر ت‌ ۹ احومد <7م و محه‌ دا و و مود 1 ۰ ٍ ۱ ۰ ۱ ۲ مرز ۱ ۰ ۰ ۳ بر آ هد و درا «سار ۸ 3 | مدعت ِ رسایم ام ردو ست معدمد شا ن که اصالا 0 19 ز فد دب ۰ ۰ سر | و ۱ ۰ ۹2 بعجو د از با دشام با ر | بخا طر ای 1 و رد و .ود قباس میکر د که کافر بی د ین از سُفر ار دفتار 4 مپمان ود روا امی دار د ودر هیچ تار بخ از اول د نم تال در ج ده و و کدی ی چر | راد شا بذارا| که تیه 3 و اد شاه بزر کت و »شور | 9اي است ممآن خود را ادیت بر سا ند ۳5 برآن سخن وزر مد از و خان یسر خود ععمل نکر ده می فررمود ک دوات وسلطنت ازمن رفته است وعقل وفراصت ازوزیر من که »حمدا کبر خاناست 7 انکه شب چمارم که‌فردای آن بابد مدیوس شو ناو ز بر محمد | کبرخان که بهمه رو یداد بخارا اطلا ع داشت ورومه واذف * ی شد معا خانه حطور در پیش آمده ود لیر اه اظاهار داشت ‏ و اعد آن داشت که ٍ در خودرا زود ر از خارا بط ر "کر ده و سر سوز ۳ ساند ابا امیر دوست میع.دخان که اصلا آ ین ۳ #ییح را اسیتِ بخود فیاس ای کرد ,سغن اول خود استاد حرف وزذ بر معمد | کیر خان را مقر ار سایق چواب‌داد ویان کرد که ای فز زند یج باد شاه رکه دا در با ره 5 مپمان <و د سدم وان و ز <مت ذر صا رل ی 0 4 راد شاه بخار | ماد رن ۳ ۶ خماأ رت و دون وف و رجا زر مت هی سا ۵ معأو م ات که شم را وف ۳ اب ۳۹ و در س دامن اداع 3 :و کل بخداو ند کر ور <یم زمو ددصیرد ار یم: ۱ + با فضا کار زار نتوان کر د ارو و ان برد 9 ۳9 هر <4 مرکند وت کم 3 کار دتوآن 5 پیییت. مخصر کلام و ژ بر محمد ۳ خان عداز فر مو ده بدر 7 ور ژ رد ۳ | ینکه ور دا شید و یکیاره کفر و فک وه و و شد و مار مان اد شاه جه ر ! بدون چون و چر اءچون للای ‏ چان‌ستان تعمنا دوصد نفر معه سر کرده وارد حضورسر کار امیر دوست معید خان وقعهد رفتن امبر مذ کور ود گر خدمتگاران شان آسدند خصوص مدهای یاد شاه به فصد وز بر مجمد| کیر خان بو دز بر | که‌شخص‌شحاع ووز برصاحب ند برمیدانستندوخوف سراریا ژوی بخاطر داشتند اما وزیر باتدیر قبل‌اذان واقف اخوال و هوشیار جان خود بودند نیم ساعت فیل از آمدن ملا.ز مان «ا دشاه 4 دنه ر فتن حمام سر‌دار شیر علیغان برادر ۳ چات خود را هرا گرفته از شهر بخارا بحانب شهر سیر دهسیار شيند ملازمان کافر کیش بخارااه‌یر و میا هی را بست عم او شا و ای او ری وی ار فان 3 فبلا ار تن افو از اسر ان مقار قفا نوی را رها را واه هدر 1 یو و ار داحل بخار| بد ار ند و ود بر # 7 ؟ه میاه جسسشه و صا چت ده ددر بو د ان ددرگ سر عت تمام خودرا بشهر سیز رسانیده ۳ مپل_که نحات بافت ز بر | ۳ شپر سءز و 3 حا کم .الا سقلان د شت و محکوم باد شاه بخا ر | ,ود واز ن‌روی ود در | وش خن را عرت داری دعیار مود موس بر مد باد ۳ بخار | تفر که گنها اش داشت درعزت وذ بر و اور ود واضافه بران داشگ ۰ ۸ ۳ دشاه زاده افغانستان است و اف۱4:ستان دوات وت است المته را وله کردن بپتر است 9 را بدولت افها فان که‌عظیم | لشان است پیو ند دادن ازعین‌صواب است ویاد شاه بغار! نیز بخغوف ورجاه می‌افتد و جر ۹ یی پر سه دز ین سم چم 4 ول از ن ریجم لب ن د و4 داد بت دار ا ۳ لشکر هاق ۱۰ فراوان » سیر شهر سیز رفثه و هدنی قاعه بئد کر ده عافیت بی نیل مرام با ز هی اشتند لا کن حا کمان شهر سبز درذات طایفه‌شان شه‌شیر زن ودلاور بودند ودلاوری‌شان ظاهراست ؟ عمر ی ولا بت تون باختیار خود صرشته می امودند ودست مدعی از ولا ت شان کو اه بود چذا اچه یاد شاه بخارا باهمه شو کت وشان و بزد کی که مشپور آفاق بو د شپر سبز را تصرف کر ده نمی توانسعت هر حال وز بر محمد | کیرخان از حور حا کم شهر سبز هزات حدلی دید ودشمنی پادشاه بخارا را باوشان ملاحظه مود ثانی بعوض احسان شان بشد بر مستحکمی شهر سبز شده اول امر بکندن خندق نءود وفرمود که خندق عمیق کبند ه شو د دو یم ییوسته ات د بوار بزد کی بر ۶) کر د ک ارض د زار شش زر ء» شد و دیوار را لد ساخت سخت مستحگم مود دا نجه گاو له توب تا ثبر تمیگر 0 گو 9 قلعه شیر سبزر | سد سگندر صاخت لا کن بمصاعت دید حاکم شپرسبز شب وروز بتدییر خلاصی امیر دو ست محمد خان ودیگران بودند ومیکوشیدند :۱ آدمان جرار کاردان وفابل دست راب کرده بخلاصی‌شان در بغار! فرستادند هدوز بسگرفتاری تعمیی خندق ودیوار فلمهٌ شپر سبز گر فتار بودند و و م.ه و ذ ر | کر خان بو جود شر «ف ود بالای مردم مامور خ_ندق ود,وار کته موجه تعمیر می بودند که ازفضل خداوند آدمان ماموری بخارا که بخلاصی امیر دوست مجمدخان رفته بودند بتدییر ثقب بردن ود برهای دیگر امیر موصوف را از سیاه چاه‌عمیق بر آورده باخود داخل شهرسبز نمودند واز حضور حاکم مذ کور بعوض خدعت بزر که بهر م‌مندشدند و سرافرازی حاصل کردند لا کن روز و رود امیر دوست معدد خان بشهر سبز حا کم و کار گذاران وبزر کان دربار و جمیم فقر ای ولات استة,ال بر آمده یاد شاه اففا نستان را باهز از تهام چذانچه سزاوار پادشا هانست داخل شهر نمودند اوجعاه شان بحطور پادشاه "مر رد مت بحتند و خهمت_گذاری ومپءا داری را باه ۳ و بعش وعشرت اشستند, | نون ازرو یداد بر آمدن امیر دوست محمدخان ازز ندان ار | شذو بد « روز ده آفیر مو صوف از سیاه چاه بدر می‌شد متف 7 و برا گنده بو د زرا ؟-۰ زندان بان هررود دو او بت فرود ]مد » امیر دوست محمد خان را بچشم سر مید ید چون ۰۱.ر مذ کور متف-گر شه بدرالد نخان ؟ه ب-کی از معموسان وخدمتکار معتمر آمیر بود تد ری بکار بر رده امیر دوست محعد خان را مرخص کرد وخود در ,سر امیر مذ کور بغو اب رفت زندانبان بقر 2۱ ماموری داخل زندان شد امیردوست »عمدخان را ر خلاف هر روزه ,خواب دید سخن دگرده بر کشت »ءدازساعتی باز آمده امیر موصوف را در خواب دافت متفکر شده بحیرت بط بازهم بر گشته اززندان بر آمد کرت سوم داخل زندان شد دید که هنوز سر کاد امیر راحت است بی‌طافت شدم حرکت داد شخص خوابیده حر کت نکرد نا کار بمجاد (ه کش.د همین که زندان بان » غض وع#ضت اعر ه زد و جر کت داد شخ خوابیده که‌فملاز ان عقل کامل خود تدبیری بکار برده بود ازجاه برخواست ا کنون محرر کستاب و جر بر کننده گزار شات دداین فقره متحیر مانده که تدییر شخص خوابیده را بقول راوی که شنیده دار م در درد جر بر در آوره با ۳ که محمل که ! رس ۲ که قییح است هر چند که راست باشه هم چندان اظبار آن لطفی ندارد اماخالی ازنزاکت‌هم نیست بار ی چیزی که محرر کاب خواه زشت خواه زیبا دیده با شنیده دارم ميئوبسيم زیرا که دراول کناب بخدمت لو آنندم وشنونده عرض کر ده بودم , ۳ )۱۱( ‌ نیلف را نیکی و بد را ,در سد ۳ باری ته بو شخص خوآبیده آین بو د ؟» فدرییی خال خودرا دریهلوی خود آماده داشت فررا که ازجاه جست فدری برروی‌ود وبافی را بسر وروی ذندان بان مالیده نعرةٌ از چگر بر کشید وخود را بدر جنون زده حمله پر ز ندان‌بان نمود وغوغا کرد تااینکه غوفا بلند شد وزندان بان فرار کرد و دیگران خبر بافتند و دیوانه را از زندان بدر کردند و یامر بادشاه بخارا بحعضور برده عرطه داشت نمو دند چون نظر یاد شاه به بدر الدین خان افناد واو وز ندان بان را بوفامون دید ند اد شاه و بزر کان در بار بغنده در افتاد ه هنوز بخنده بودند که ازبدرالدین خان نتیجه ِ_« در هل داش ۰ و هر ,اد که بر خیز د -ل ,4 و اکن زر برد 6 8 ۰ این بود ,ادشاه دوی شو کت بخار | فورأً اهر گر د 1 ,دی را وا گذار شو رد ,که از شهر با را نان ای خلاصه کلام چون ,درالدین خان بتدیر نیکو خودرا از زندان بدر کرده از شهر بخارا نجات یافت بادل شاد و ار د شهر س دز گرد ۳ و عضو ر سر کار ام.ر دو ست مسودخان شرف شّك و .4 خلاصی خود را ,حشور آعیر موصوف وحا کم شپر سبز و بزر گان در بار تفر بر کر ده ی او شان ۳ رده درا ورد وهز اد ا فر من شمه رات کنون سر هعااب باز کردم جورن مد ای در شهر سم مز ل آسود کی گزارش ات و ؟_دورت هایيی ز ندان از ط.رعت سر ۳۹1 ر اعدر دوست میعمد خان برطرف شد خیال افغا استان بخاطر سر کار والانءار توا من وشن شد بعد 1 اهر دو ست مد خان بصلا ح وصو آ ید زد حا کم ار سرد و وز بر ۵ رم لب رن ان ار اده | 9 دسخاان اج و در 1 خان را جدد ی ۳ در سهر سمز معطل 39 خر ق و د یوار قلعه انجام باید اکنون وزیر محمدا کبرخان را درشهر سبز بگذ اربد چند کاءه از رو بدا د اهر دوست معجمد خان ثنورد:جون و و والا ار ابر رن آمبر د وست مهد خان ازشهر سبز مر خص شده. روانه کابل شدند وئیت تسخیر هءودن اقا نستان را بخاطر داشت ومر دم افغانستان را ازخود می بنداشت 7سوده خاطر رهسپار شد مکر گاه گاهی از کال هوشیاری وفراصت بخاطر می گذار ند آکه‌هر گاء مردم کابل پامن کعر بسشگی کرد ند لازم که زز د و رفته رام دوات ظ زره در آمورد تیوی ,یرم وامیدوار تقد برات خود باشم دا نچه مین ار اده رو :هش ند رن وه بخاطر *ی کگذ ر۱ ند ند که هر 9 مردم کابل وافها نستان بحضو ر سر کار جدم ی قاسا وزض کردند ومدد کاریهودند ومر | پیادشاهی قپول‌ساختند رجوع به‌غزای‌معمدی (ص) میدارم‌وغز ارا بنيادمينکتم ودره‌قا بل لش-گر انلس ۱ مبدارم وخدا ورصول خدار ! ازخود ومر دم افغا :ستان خورسدد می‌سازم وهر گاه قضیه برف‌کس افتاو بدون‌خوف ور جاخودرا بدولتابگیاس واعی گذارم تا خواست خداواند چه باشد بهمین منوال‌منزل و مر احل‌طی کرده خودرا درتا شقرغان رسانید از | نع خطوط بسیاری بمردم افغانستان فرستاد واز آمدن خود اطلاع داد وچند روزی در تاشغرغان استقامت کرد وجوابی نیامد بعدازان از تاشترغان حر کت فر ماشده ودر حدودکابل رسیدو آوازه درافتاد ودورو نزدیك اطراف کابل‌شنیه ند و کونزد شام و کداشدو هامی خلق از ورود امیر دوست مجهد خان اطلاء,ا فتندلا کن‌مر دم کنیل واطر اف آن‌ازخوف اشکر ورس جر کت نگره بل و مدزرل وماواي ود بر اي از مرف وخود را از شر اش کر ارنکي 1 1 یی چم )۱۲( فا نی کف وا موی ای ام ]ماامسی ضرف ورن ی هت تک .و د و دعر دم ۳1 و و ر هن مر و 2۰ .مت و و ر#آن عض و ۶ص بت مه ر ساد و ا#ظار وش دم و اه ره شوه هه کی ها رو سود زو از مرگ کایل احدی بهییر امون‌وی نگردرد وازخاق اقغا نستان مایوس شد ناچار مایو س وار بدون‌واسله ازحدود کابل درشهر کایل درسیاه یکی تزدصاحیان ااکسی رفته بداولث بر طانبه یناه بردافسران‌دوات برطانیه ازوورد امیر دوست»مدخان استةیال کر ده درعزت داری شان از ود ی | ۶ص ی را بدا آوردند ودرخد هد شاه بل امیز دوست 2 ۳ دی و کوتا 9 9 ۷" ی اوسر ان درات 1 ما ین ود 5 0 ۳ کرد زد و کگفتند و نت و خوار ویر ورش 429 دوات , بر طا نبه 1 امیر دوست میدمدخان سکانه ودوست شرن کور بدا و آت ی ۳ ۳ است خفن که‌امروز شادشجاعرا باخود آورده به‌تخت کایل‌برفرار کردیم ویادشاهی رابوی تغویض مود دم ودر جمی-ع اقا نستان شهرت دادیم وخودرا اشکر شاه امیديم چه‌نوع 1 ٍِ 8 را.او جود توح ون عر 9 شص بیسگا ده رابدای شاه با دشاه ه ساز نم بس درارن‌صورت رارف امر دوست مهد خان را داعبال و اطفال با ذت هند وسنان بفر رستیم وخود ر۱ ودولت خود را| و افغا نستان راازشر اومدا فخّت بد ار بم چ:] ا.چه بعد از چند روزی آمدر دو ست 4 مد خان را راعدال و اطفال و «علعات شان رو ا:ه هو استان فر مو دندوشاه شعجاع ر ۱ ۱ بدو ات واقبال صاحب تا ج و نت دار | اساطنه و نمو د اد 1 شا یت اوه نستان را ینام نمی شاه زد دد و خر دوات <و در | من * نف اد ۳ 4 | وسر ان‌دوات و دراصل رد انمقام مردم‌افها اسان آ مد بود ند ورومیه بتدسر وتحیل از مر دم 0 بل اتقام مد زد وهر هی راکادف کتاهی. گام کار فرعوهی میدن وی وال در ناشت: رابرودهی آوردند وروزرا ه شب می رساند ند ودوات خودرا در ولا بت افها اسان مسییگم ق-رار م-بدادند و :د.._رات خود را ها م ید | «سمتند 9 دا نت ۳ ر در کال هرقن عم وهای ااداط 4 وت بل بر فر ار ما هقف توش ار وا هن ود رشات و ز بر محمد زه شْدُو رده گه‌در شهر سبز دعپت انجام با فتن خندق ودبوار هت شید و بو د ,هداز رفتن امیردوست محمدخان بحانب اففااستان دوماه ۳ وز بر مذ کوردرشهر سیز توف کرده درودیوار وخندق و ۴ ر ده‌چون ی مستحگم کر دودرخوراحسدان خا ؟ پر سم چذان 4۶۸5۵ راسید سل بل ی نس ات که کو با | 1۶عه آهتین و با سر ی ۳ بمدا زان بصبلا ح و هجو | ید رد خا کم ری و رطامند ی طر فین مر خص شده عازم گردبداپذا حاکم شهرسبز وبزر گان ولایت ازطر بقه عزت‌داری وممهان و ازی يك مدزل بر کاب و ز در مد ور همر اهی کر ده بعد مر خص فر مو داد و چقدر احسان و نوازش ۹ سز اوارهم چذان بزر کی با شددر بارة وز بر محهدا کبر خان بادار سانیدند خلاصه کلام و زیر معمد | کر خان از شهر سز حر کت فر ماشده مدزل بمنزل ر اه سیار شید زد 7 واردتاشغفر غان گرد .داد در «اشغرغان از مور سی امیر دوست مهد خان بدرخود وفرسادن بجا اس ۵دو سمان واففه گردیده بسیبر یشان شداماچون شخس کامل وصاحب تدیرر پود ازان پر بشانی‌خود ی | بازداشته بادل‌فوی بدد یر کار و تخیر اففانستان کر بسته امید واری خودرا بخدا وند 9 .)۱۳( ات ورس ار را اي ی ی کار کی ارات از وان از و رود ود | صّلاغدا داد وترعب بعزانمو دند وار وارنات كِِ خود همه را امرد. وار سرخ دد در مدنت سه رو جهیم شم مر دم یبدا بل فر 3 ی خاطر شد زاه روز چهارم از و رغال بر( و2 ی بسر عت تما خودرا در با مان 98 بادر وا رز کا. ل است ر سا نید ند و از آ نجا یک 3 ا فا اسان خمرو ص 0 واطراف ۳ <ط فر سزادند واطلاع دهی کر داد وامر ,شورش نمودند چناسه قمل‌ازان هم از ,در فتاری فرندکی وستن های دح س_ّ شجا ۶ مر دم اط, ۳ و زر گان شا بل سر شورش برد | شته بود + ازان جمله شحاع الدوله که پدرش وزبر شاه‌شجاع نامیده می‌شد وازستم انگایس بات مر دم 5 ارف ا رن دود <عسوص ۳ <ه ور از بچند و جه خاطر 1 رده داشت اضانه پران روزی اذاقواموذیر بعضور شام یکصد سوار سان میداد البته سو اران قدری. برا گنده بود ن- شاهدر بارة اوشان تمءسخر کرد وسن‌های زشت ببان‌فره‌ود چنا نچه سایق ر ین هم 2 اه خورد وبزز گگ کایل را تمك‌پعرام مینامید ۱ که تاب وطا قت بز. چگ "1 اه که ای ی تفت از اد ۳ را پروزمی آودد وروز راشب میرساند اتفاغا ازین‌طرف خعوط وز رمحمد اک برخان رید وازورود خود اطلام داد بعدا زان شعداع ا لدو له با د| د‌فوی اراده فتل شاه اف مع دم 1 و با چند نفر 0 که همه باوی کرو بده بو داد |ماده ِ شاد اه به قتل اک موطم ور ودشاه بو د ر فتند. و مدتظر ۱ ی لا کن و( ا وچ و بود که‌وفت سحر ول ار سفق دمیدن از تالا حصبار کایل‌سوار جیان شده , اغلیلی ی در | > ۱ ه میاه سنگه و فف داشت مر وت و مسا ز صمح را یا ۳ آ لام که در (عکر فر دکی بو داد با چیه اعت ۱ می خو اند و ناساعت دجه روز دسا فش ای بو د ند تا سوارشده‌درب لا حسار می آ مد ند و دسر در 3 رانی ور تخت سلطنت می نشستاد وفرمان فرما ی نموده سه ساعت متو جه عر ض و داد ففغر | مود فا شحا ۶ اتق 4 موی راد و بسته بود ند فرصت باق چند ار خو .4 بد روازه ۳ <صار ز 22 ركث آمده ؟ 3 ین 9 دزد وا:تظاز ورودشاه میت ین تا وفنی که ملان‌شان اهر وی میا های افر و خته از دروازه با لا حصار فر و ۵ ]| مد اد و از درك ,2 تلان ر سر درد شجاع | دو [ه ی و وا بلان و مر ك تشا: مودو | تتظار همین‌فر صت بودفورا خودراشاه رسانیده رگ یردان ابر خود را رسا اد این و بضر بت تو-غ نیز و خذدر و شاه مظ لو م و و و<ون او را سرت ز رده و عش شاه بچاره را در همانجا گذاشتند ویماوای خودرفتند چون‌صیح نرديك بود وشفق دمید وروشنی دستدادشودشی عسظیم بر باشد وفاغله بالا گرفت وغوغا ازمردم کابل بر خواست وازهر جات خلق ءظ ‏ م جمم | مدند از ؛ ن و ا وعه ی تور لح > بز | ۳ و اسر ان مد و ر 7 احوال؛ در شا ن خاطر شداند و ب«حال بر اختلال خود درما ندند وراء‌چاره راه‌سدود ۱ د رد ند ار در دود سراه کی ق ‏ ]مص ‏ زد "رو خو درا ین وخودداری . ود و اشکر خودرا ی مود اد 9 2 کش ن#رور در ز مین 1 ۱ داد کسی در رگ اعی ۳9 ۹ دق ن ساز ند ۹99۹9 ۰ خود مر ده ای دان 5 اسم درواز ه رادروازه یی که‌تا حال هان ددواژه بهمان‌اسم باد کرده میشو د خلاصه کلام چون .. )۱4( کار بد,:جاه بوست وفتل‌شاه مشپور آفان شد ودرو لابت شورش افتاد زر گان کا بل 1 ظا اشفا صه.-ه فر مان و زیر مدا ک بر خان بر ای شان‌ر سید و بود با اتفاق ور «سطه بعضور وژ بر معمدا کبر خان‌فرستاده ازفتل شاءوبلوای مردم اطلاعدادند و عرض کر دند و خسوا اش اسدو داد 4-۲ بز ودی خود را برسانند وز سر محر مد کف ان در آنسو 8-ست از بت مان جر صصت حته ‏ ر ده در ج< شود ه زاره جات و سیده بودند صت» عر نه مر دم صکابل رسرد و فر حت و خوشی بر ایوز بر مذکور د ستداد بعه آژان وژیر مجمد اصکیر خان راه هزاره جات را موفوف کرد هم بجانب ک-وهستان راه سپار شدند وخودرا بلا تاأمل در چمار بکار که شش فرسخ تاکایل بافی مسا نده بود رسان‌دند وازورود خود مردم کابل‌فرمان فر ستاد ند وبه جمع آوری مردم کوهستان صرعت نمودند وسه روز درچپار مکار استقامت ورز بدبد درمدت 1 روز از مردم فسازی کوهسنان اشکرعظیمی حاضر شده ازحضور وزیر محمد ابر غان گذشتند روز چها رم باتغاق فاز بان گوهستان عاز م کایل شدند چون به نزدءركث شهر حا بل رسید ند 8 وفا درکابل افتاد خاق بسیاری از اطراف کا پل جمع آمدند صاحبان انگلیس با اش-کر مذ ؟ور ؟ در با غ اه وستاه برذنگت 1 حیرت فروهانده دوز را مهزار جسر بهب مر سا ند زد و شب ر ۱ بز ار زر <ات بر وز هی آ ورد ند وراه جات را بو د مسد ود دی د ,د اد مرو ص از گر سنه کی که لا کت مقر ون شده بودندوشب وروز چاره *ی چوستند آغر الاهر معیاعت چذان د ید ند وعر بضه در ۳7 «حصو 2 .ض‌ ظرو ر و ذ بر 4 دهد | کبرخان فر ستاده رسیدن شان را بخود مپارك دانستند ودرعر بضه الته‌اس رکساعت ملافات نموده بود ند که دراب درا رد ركث ذلعه میعموه خان که و سته ب- 9 فر ؛سگی بوده است ملا فات ناه وس ازان کایلرا بو بر مجده | کسمرخان وا گذار شو ند و,عجا اب هندوستان راه صیار شوند اما و زیر معمدا ک‌برخان را خیال دگر بود وفصد انتقام داشت و بزر گان کایل را ازین اراده وخیال اطلاع داده بودند مختصر سخسن وزیر محجمد اکبر خان با(شکر کوهستان بل غازیان جان نثار که فوج عظیمی بود ندوهمه کمر بغزای م <مدی(ص) بسته داشتند وارد کایل‌شدند ویایزرکان کایل کهآ نهاهم ۱ اغکر فراوان چون در :ای امواج آماده وتیار بودند ماعق شدند و مصاعت را یکجا فرار داده روز دیگر دراب در با و سر ی ان ما ن «سه و جرار رمو زدان ولات ۳ ر ی بادو اسر دی گر و سه خ از باهم 4 ی شدند وملافقات کر داد و باهم دست داد ند و بص عبت نشستند هنوز دوک سعن کر ده بودند که وزبر محمداکیرخان بلات کلان حهله‌ور شده با خنحجر خرن رز خون ازبدن ۹ ها ار .د س بر آورده زمسین را کگا-گون ساغت وبهن اجس اورا پاره‌پاره کرد وخدمشگاران وزیر بادیگران در آویخته بیغ اك " هلاك | :| ختند و بجردم و اصل 3 ند رود 0 مر دمان وغاز بان اطر افی حصت ٩‏ جمم آمده بو دند وامیدوار چنین روری بودنه و فرصت می وس ند کب ره فوی دل شد ه ر جو غ باث-کر هعیش نمو داد ودست فتل وفتال کذ اشتند ودر مدت بکمغته با لت و بیست هز ار ازلشکر فرنگی از افسر,وسياهی به قتل رسا نیدند وقلیلی بافی ماند ۲ نم زنده دار ازمر ده چذانچه مشهور است که از جمیع ای از ۳ بازده تفر جات تتافشته ۰ رب ۳ طو در | در ,شاور رسا امد ند و از صد «ه ۶ بان و زجمت رف وخنكت و بر «شا ۳ کپ« ۳ ویرا گند کی منز ل‌ها بهز ار راسج و وب طی مر احل ومدازل کر ده بورود شاور در جوم واصل شدند دونار بافی‌ما د که حارکم «شاور ایا ددمعاس توا ار .4۶ اخکر های دولت برطانه بچه هنوال شد ند وه رویداد برای‌شان پیش آ مد 0 در جواب گفتند که حهله‌شان «ضات خدا ود تاد دردم رده ولای بزر گت زر سردم بو دزد از بتکرف گرسنسگی ودیگر جانب خنك‌فتال وسوم ضرب دست غازیان تا اشکه جمله بقل و سیده هام شدنه و دون ازما دونغفر کحی بافی تما ند چا نچه نز بان هددی گفتند کسه صاف سعی مر گ.ا بعئی همه بقتل زشیده صاف‌شد ند گفتند امان وچان دادند و بر فیقان ِ# در جپدم ماحق شي ند امان کوبا از سیاری زحمت وخوف چان وضرب دست ۱۶ ژیان بعد از اظهار کردن «حطور حا 1 زهره کف شدند ونفوسی بافی نهاند الاعیال واطفال شعان ؟ه ۷ اسر و فیک دست از .ان شده بودند چون وااعه فر ن-گی نه‌ام‌شد واز و جود شوم شان کابل وافغانستان باك گردید وآسودگی برای اسلام وغازیان فطنفر دست داد با 1۳ بزر گان ولا بت و «ر مود | مر ان بای یر به ات سصاعدت بط ر ,4 نما ی دردار ااسلطنه شهر کابل برفرار گردیده بفرمان فرهائی وحکعرابی نشست و چند روزی کزاش بافت‌و بزر گان ولایت هر کس منصب وجایداد خود رسیده آسودم خاطر شدند و کمتر سر شته ولا بت هم دسته‌شد دز برا خر ابی سه.اری بر دم افء-ا نستان از دست برد اسگلیس رسیدم بود وچنانچه زحمت وز جرد یده بودند که دام دوز بان از جر بر و #ر بر آآن واجز وفاصر است هر گاه جر «ر 2 کز ارشات ازان 3 رود اد را خو ا هم ک؟ه درفید فقلم در ]"ورم ظاهر است ده د ور ها گنجاش آنر | ای‌دار د که مر جر بر دارم اخواننده ونو سنده را ملال خاطر شود بهر حال بعدازان »صلاح و صواب د ,د بزر گأن ولا بت جوم عبال واطفال !کلیس را جمع آوری کرده بیسگهاه مقر ر کر ۵ زد و آدم های با| نصاف واشعاص خداجوی ومردمان رحمدل مامور نمو دند که متو چه احوال شان "ردیده ازخوداك ویوشاك ودبگر اشیاء خورآکه وفر خورا که لا ز م باشد برای ان مو جود ومم.ا ساز د و شرا بط مبمان نوازی وطر «۰2سا فر بروری حاه آرنده خصوص اطفال خوردسال دار ند وآنها کودك وطفل میباشندوما یل ,خوراك انداز هراشا وخصوص فو | که باید مو جود داشته باشید وهروفت مایل شوند بلامضایقه بدهید و بزر گان شان را :مر هر روز کر اجه از ذوا که بدهید ومتو جه احوال‌شان شو رد کهآ زاری بخو رد و ,زر که شان زر سد وخور سئد باشنن <صو ص دست نا جر م بد امن عفت شان ار سیده احدی بچشم دی طرف شان نظر نه افتگند ودامن عصمت‌شان از اوث عصران معا فظت شو د هر گاء ۶اری بخاطر شان برسد وملالی برای شان پیدا شود المته از شما ,ان که مامو ر محافظت شان میباشید باز خواسصت کلی خواهد شد هر چند که غیر دین وفیر هلت ,-اشند میمان وهسافر واسیر نام دارند وخلق خدا میباشند ازروی انساف و مروت لاز ء کهاحدی مزا<م ذشدم سزاوار احسان دانند ودر بارهة شان نوازش را جایز شمر ند نادیده شود که‌از رده قیب چه بظپور می رسد خلاصه کلام چون وافعه افواج فر نگی وقتل شان در کابل خبر ۳-0 در طا .4 ر سید ودر هند وستان شپرت بافت خصوص که عبال و اطفال ۹ و اسر سس . (۱1) شود را در کایل اسر ودست گر دانستند اضافه بران تعشیق کردند ووا فسف شد زد او باون دم در باره ال های شان مر وت کرده با بر ده و یمین 1 هد ار ي راد و رد زد 1 . تفن امسر دو مرا م<مدخان ز جر و زر <عت ۳ ۳ رد و در عزت دار شن اور و دزد وا حسان های ربا دی درراده ونان و س باد 1 رسا مه اد و نوازشات شاها ۹ ر هو دای بعد از ان رد مت امیر دوست مد خ ان چند فقر م از دو ستّی 39 ۱ ۰ ۰ ِ ۰ ۱ دولتین عر طه دادعت ۳9 و دد وجواب سم رل ال وازطر فین ول خاصر دمو د زد 4 س از ی اهر موصوت را باعز از ها م از 1 3 دحا ات ولا بت اقا نستان مر <ص فر مو د در رد 3 هل لاات کلان و دص ر بان <ود از حضور ور ر ۸۵ ملد 2 خان دجد مت امدر مد 3 و س سگا بت 1 رت 1 ر مو د رد ۱ حصرات رادشاه 9 مر طا ده شمار | دوست مبدارد و گز ار ۳ ی 5 رک بل دستدا دم از تقد ,رات او هید ند و بو جود مباركت شمه] از طر 4-2 هیعیت بخشید زد واجاژه ولات اففا نستان دردند که بوطن ما لوف خود بخاطر جمم رنه اسهم خاطر ات دارای اسسته سلسله دوستی ورواط ۵ مد ان ر ۱ ِا دولت وی شور وت بر طانیه ازدست ندهند وخدمت 2 دو ای که بحضور شما مامورند چنان | مر شده که :احدود افغا نستان شمارا عزت تمام 0 ورضا مندی شمارا طالب اشند وشها را داخل خطه اقا نستان بدار ند |(2ماس دوات فوی شو کت از حضور اشتکه عرال و اطقال آش-کر دوات شن او و بل میباشند ویسر شا وز بر محمد | کیرخان در ساره اوشان نوازش فرموده امید وارم کههم چنان بنوازشات شاهانه سر افراز ساخته وا گذار شو ند و «سلا مت در ستند واورود بشاور مسافر ۳ زی :بدا راد سر کار | هبر دو ست یمد خان مو (ذار شدو بر دم4 ک ود بعد ازان روانه دا رااسلعانه 9 شاه رل 3 0 کار که 3 درعزت داری شان افزودم خدمت صادفانه می ؛ءو د اد عادو خناك ادا نستان وارد ال ند از شطرف وز بر می<مد از ان شا بر فرم‌ان سر کار !سر دوستم مذّمد. خان که ی وین راه فرستادم بودندء‌ال واطفال اشگر ۱ ۳ رو باهز ار :اعز از وا کرام باتفا آدمان معتیر ودانشمند فرستادند امر مودند که در ین رراه چفدز ق 3 بباشد در محافظت ومپمان داری شان ۳ شید ه ,سل مت داخل ولاابت شان دار ید وتو بل و 9 ثان دول رس ۳۹ تند و سئد حاصل ۳3 ودر 2 ز کشت بر کاب ظفر انتساب سر کار والاتبار امیرصاحت توت بای ی .شو بد چا اجه دمن مذو ال داح لت مر نسم شاور نمو دم از ؟ا۱ او د و ای سا ی 2 ۱ ۰ ۱ ۰ 3 9 ۱ ۱ و بر خك. ب ظر گداه هماون و سید هو کلام سجن ندر از کشرد ان بو ۵ صد 4 ان م ر کار اهر د و سرت مدرد ان بعد از رِ دسج سقر و ماش های موی دد و لت و اومتال دود .بت خ اله ی ِ ش ر دا را ل ,اشد فر ود | مدند وفر دای آن سوار شده عاز م شپز 7 د واآزحدود سرام دی ۳ درواره بالا حصار از مکی ونظامی 4 استةمال بر آمده موز ت هام وان و | ی زر <مت ک شد و 5 ۳ ۳ یل سر بنداری دسر ش وزسر ومد | کسیر خان ‏ ات داد ا(سلعلنه شهر ک‌ایل بر قرار کر د بد آوسکه دو اس که ۳ ) اقا نسان ینام ثامی‌شان زده شذ وخعانه ساطنت باسم سا هی شان درامی شهرهایا فهااستان . 1 خواند, شد بعدار از ان‌ش_گر خشداو دی رابجا آورده رجو ش به ماطلنت کر دند وتو جه آامو ر او دس ن شر زد وش کست ور بت کهدرزمان فر کی دا سرت داد ه بود و دوسه ان ۸ رد م اسان خسوص ض اطر اف ک‌ مل ال ات و زراعت 0 بو ۵ .. د 4۸۵ ر 1 از <هاور سر رشته داد ند ممّو چه | عوال‌شان چگ 5 رد اد وک دام ره فب د|د ه نوازش فر مو د:_د ون ‌ فد ری از جات 0 آسوده خاطر شد ند ۳ ای اشعا صی گ _4 ود ی تم عم و کت دوی الاوتدار بحضور وزیر محمدا کبر خان وغیر آن خدمت کر ده بودند وخدمت‌های بزر کت ,جا آورده سر اوار | حسان بودند نوازشات شاها+ سر افر از ۳ و مطا بق خزد مات شان د و صرد و بذیداه و دو ۵ جر ی بو ۵ و اداز کشت امتر ۳ اهر دوست م<ه‌دخان ار ی ۱۲۳ هد وستان مدا ۲ سه سال مش و کم گزارش با وت و در بین همین معدت چقدر ات محیوسی که در بغارا وبعد ازان درهندوتان بند کان سر کار همایون دیدتد و کشید ند شور ح رو داد ۳ بسب.آر ی اما رز | و ار ۳ ۳1 رف رد دسیون بط ول تما اعدا مد ۳ است که دای زحمت فشیدن براحت رسیدن داخل کناب شود واز شعلات ا بزدی ور حدت پروره کاری و کر م خداو ندی نوشته شود وفرحت وخورسنری حاصل صاحت توت ردد ۸ ۰ ۰ ۰ 0 تور رن خداوندی را بدا آورده ۳9 و و ودک رنه صٍ ای تا جو بخت | وا اسان ِ_ِ_ سکن در ا و سب 4 سخسهز ارو دو صر وب داد ( سح هدر ی بو ۵ . بر «عت تقد ۳1 راز نمرون تون و صا چبت ِ تفر رت 9 رد ۳ » توناد که دران ابام از سلطنت نام بود ان بو د چنا " مب کار بلند اقمال تام امیر ی کی دو ار 1 ارف ا۵؟ ۴۳ او مه ی رت سس 2 مدوات بود چدا ده ارف اشخر ومیخغار مج صاحب شور بهي‌شد و یزار چیر ورد سح با ر‌ دار 3۳ جات 3 و بر ادران مذ کور بود برادران شان اول سردار کندل ان 0 وحا کم بود دوم سردار مهر دل‌خان وسوم سر‌دار رح<ءهل خان چپارم سردار مرافضا‌خان بو داد و2 هار کار وابی ولا بت بو د 0 تعاق داشت وه ودیثاری با دشاه را, و رهم آرد:د ود خر رات باخشیار سر دار سلطان ۵ بر ادر زاده سر کار والاتمار ,ود ۳۹9 از جات دوات ایران صا چت رات شده ,ود وخو درا وولا بت خودرا ازایران مداست ۱ ازافها نسنان او جودی هن 2و زاده وداماد ,ود اصلا دوات این تون منظور نمی کر د که انشا الله معا لی در ووتش شر ح رو داد هر ات وتصر ف امودن اهر دوه هکره ات و هر ات راعجر بر خواهم کرد هه چندرر ادر و کی سر دار سید م مد خان ودوم سر دار سلطان احمدخان وسوم تواب جیار خان وبافی رن در کال بودند و میلغ های خط.ر نو اه خور بودند خصوص سر دار سر مد خان که خود دز ز کت میدانست وبزوردوات عظرم و اه 0 می گر فت و تون هر گاء از ین فقر ه و 3 ُِ (۱۸) در در دارم از مات دور می افم هافت و هدر 4 فرشا رات رن ن رانیم م ی ۳ اشکه امیر اففا نسنتان . باو جو د سای و نام داشت وصاحب‌سر بز کنابل واطر اف کایل بود ساعانت بزر گگ نداشت لا کن دانا _وزبرك وصاحب تدیر بود بیان ولا بت و .چنك و دو ات | زد ك وحکومت جز وی خودر ا وساطنت خودرا ۷ می‌داشت و برد کی ف از مییر د که 3 متا خز ده ای شمار داشت اما رارق بحطور داشت 3 دا نا وعتا فدل وهو اشپار بو د وجدیسم 9 اوه ۳ بوی افو دض شده بود وعامی ارات از جز وی ی بات اختیار بود چنانچه اندك چیزی ا کر بعرم سرای اد شاهی بدکادمی شاه و نو ر ,| د شا ه ۶ر ط 4 منود ند از حضور امر هم می‌شد که از مستو فی ءبداار ز اق‌خان رت کشد هیا حب 3 وصاحچت اخمار وسر رشته دار.2-1 است بعدازان که زد م-توفی عبدا ار دای خان مذ کور مبر فتند واظهاد ۳ اور امیرده ساعتی تحعل .کر د و تنعقیقات بسیاری بععلمی آ ورد هر گناء سزاوار دادن بود فبول کر ده برات میدادوهر که ها انیت امرله! ات جو اب در آ مد مداد وامر دز و فر دا میگ فت و , فردا گفتن آن ازجام هی با فت و جر <واه دو آت دود ۳ صادق وا گر بحصور کی تاو باز گشت رفته عرضهداشت کر داد دد چواب امر م.شد 5 دارماك مستو ای ممماشد ویذم‌وی است کهامو رولا بت راانجامدهدمختصر کلام مین مذو ال دوات ۶ را 9« وتوانائی سر رشته‌می کر دزد چدأ دعد4 «سر آن باد شام که هر ار کن 1 بو د دد رن امر مستو فی جر بت م-گر دزد و ,اجازه مستو فی بهعل مي آ وردند وخحای نامر ده را عزت مبدادند و مر ده بدر هرد ارستند از ین رهسگذر بود که اسم | وه دسوان -پور ا فا ,و د ودو ات های ۱ ‌ 4 ی ۰ ۰ 5 ۱ 0 درو کنات محتاج دوستی شان و ۵ اد و بر | دران یر وا و ها دصر هر ده سم الب از «شاود وغیر ه مکا ماخ و دور نشزر کا از چون «ر و 4:۱ وارجمع آآ مده ,و د اد وهر کدام در جات ۵ 0 و 2ات داشتند آن‌ هه ازخوان اسان ۲ دا دشاه خو شه چین خر هن و هر همند <ه,ور بود اد 4 ۶.ش و عشرت میدگذ ر | ند ند اضرا 4۶ بر ان جه_در او | 0 نظامی وم عحکی و کار خا هت رت توب وتزن کی و در ه دو د ؟-4 فا درماه زو آه <ور بو د زد خاش و مختصر در از ین کر نه رویداد بسیار است سزاوار نوشتن ندارد تاچند سالی مهمین مثوال گز ارش بات " ۳ وعسرت مک رز ودادعیش مد ادا 6 ایذ- 4 بعد از چند سال سر دار ندل خان ,رادر ان که ۳۹ کم وتدهار بو د :د وشرح رو بر اد شان را سایق جر بر موده بودم درا ینوفت وفات کرد وبرادران مذ کور کهد ر فندهار فی ما بین شود نفاق ۱ رادشه ۳ درد وا "۳۹ قّ را از دس د | د رد و بثراد و درا چوان در ح<ت و سال از بخ و ین کند ند و خاك سار ت در سر حو د ر رختدد و دنه بر بای جو س‌ زد :د و ,است و ش دوات ۱ خدادادرااز فان بر ,اد د | د :د مصد فات | من مقال 1 نکه‌سره کارذوی الا فتدار با دشاه اف ها انتّهد | ۰ توت ی تیب س ۱ ات ات مود بو د بهعدو ان فا 4 هم چنان اسیات ۷1۳ ۲ ۳۳ هس و ۳ کرت ۳ رل ند رد ه زر ار ۶دهار دا سته توت و تفگ ‌ بدثر )۱۹( سس کی اتاععت ی ار رال ها وروی اوفوون شوتی وا روا زان ی در آ م.خته خی راه فتل رسانیدند ومراد هیچ رك <ا صل زشد که امیر دوست <دخان درفندهار رسد وچندروزی توف 9 و رادران رااصرعت دور مود و کو شش کرد سود مد اشد عاایت باجنفر تشد کن ولا بت وم.شر ان حهوررا چم کرده مصاحت خواست جر بعر ض حضور رساند ند که بر مت 2 از چاات 7 حا کم با لاستقلال مقر ر شود ورادران و ,از داشته بقدر که ف -4»عشت شا ور ده شود ند خواه وجا یداد مقرد کنید 0 گذر ان‌شان و 9 بچتر از ین تدبیری ایست ام ذا بعد ازصلاح و صو رد رد برر گان حور درباره برادران فندهاری جا یداد چدا کا سه مقرر فر مودزد وچان سرشته برای‌شان بسته ۳ کهینی ره وغر ضدار "شوند وهر کدام بامورما ك خودباشند ومرحمت فرمودند که هر گاه بکی بدبگری دخل کند ونقاظت نه‌اید پسر کار والا لازم میشود که از فندهار بسکایل خواسته شود وبحضور مارد اص.فه بران هء‌صاعت دید برادران تور کان دختر سردار بر افصل 3 رادام زد سردار شیر علیخان سرخود کهبر کاب سر کار حاضر بود نمودند وسررشته فندهار را ۱ زه ‏ رسیره فا شارت 0 بح کم 9دهار مود ند با سکس بر ا دران را نصرعت ونوازش فرمودند وخلعت‌های فاخره پر کدام دادند بعدازان بکار کشان‌فندهار وبرر گان ولات نوازش ومپر بانی فرموده فراخور حال ومطایق منصب‌شان خلعت وانعام داده خاطر مپار کرا ازجانب نند هار جه- م ی ولا بت فمدهار ۹ خوش *ر «ن ول بت های آغعا :ستان شیر ین ثر ین شهر های ند هن بو د تصرف اش شین آمرر دوست مد خان در آ مد و ر و ز وم ار و ار شهر احعدشاهی 2 ور ماشده جات تا رام سار شد ند و دول ومر احل طی کر ده هو لت و اوءال وارد دار |اساینه شیی. نا بل شدند ودر تخت ی در فر ار کر د بداند و هش وعشرت تاعفد ودا هد مالک کی و ور روری دا دنه وعلعی را دار شت وعاسین خوش او ارف 1 ,اهر دم و برادر بودند وبارفافت‌ومحست کی دا اکن ودر زمان ساطنت‌شان خلقی در دامن و امان بودند مخنصر سخن وخلاصه کلام ول کم ن‌سالان وسال خودد گان مدت سلطنت شان سی‌وهفت‌سال کاه_ل‌شد امابمیش و عشرت گذرانده رضامندي خاق خدارا خواهان بود ند وازعرحمت خداوند درمدت مناعافت از ابتداو نا انتها نوزده بسر و چنددختر با رساندند ویسر ان خود را صاحب بت و وصاحچت افواج ساختندوهر رك ر | صاحب ماک‌وولا بت زمو داد ۱ یی ان نی وت ود فر مان بر دار وا ان حور بو داد و از امر بدر :ه«ا؛ ز نمی کر د ندو :خاف نمی ورز بدنهداران سیب همه بمر اد خو ش رسیده مشهور آفاق گ دید ندودرءصر سلطنت امیر کپیر طهٌا ها نستان آسوده‌خاطر و برفر ار بود ند وخود بند گان اقدس ازخحاطر چهه ۳ تمام و خر سخدی م ۱ < کلام هر سال زم‌سبزان كت بز ر گان در ار ووزبران حضور وحد متسکار ان از دیاك ودور با بعضی برادرآن خود رکب درماه و س رو | ره حللال ۲ اد می شبد اد و در 1 زد باجات بزر کگ و گاها ی ر کی در کی روص 3 ی ۰ ب-کفر سیخ را «وی به‌ شام اسان 4و مره لب زر بات مءلو و مو و د و ءما رت هاي ۳ 4:۸ ۳3 هر کداء سر بفلث هدر سید و کشاک های با دشا ها 4 و سر (۳۰( های بی هل ومانند وآبوای جاری بهر گوشه و کذار ساری وبا دم ازجنت میزد ومقا بل فر دوس خودرا نشان میداد موجود ومپیا بود وهرسر کرده و و برادران سر کار و زر گان دد زار ازخود باغی داشتند وسرر 42۵ کار بر ده بود ند وسه‌ماء زمستان‌را بهز ار بش وعشرت بادوستان جانی‌و بر ادران روحانی می گذراندند ودادعیش وخرمی‌رامی داد اد وز مان راءه تم‌اشای گل ور باحین وسئزه و1 بای جاری و زه‌ستانی 8 جح وترنج ولیو وغیر آن باشد تناول کرده پدر گاء البی شکر گذار بودند از همه افضل و در نیشگر ای ترودازه که بقدرت های کامله خداوندی اذای شکر حتاصل میسگر دد در ,ار ه ,نف کان | مر مود و رد د های +ا کی 1۳ جر ۰ ضیف بو د :۵ ثب‌وروز تناو رود ز ار بش وش و جر می وسر مور د رد و ,هب چات های دو سا ۹ و <دت های م 2۵2 ۹ که ؟ 8 خورد وبزر کی شاه و گداشب وروز درصعیت ومعیت مساوی بودند وارفی در بسن خورد و برد کی نود چدااچه فلكث فننه ا که دش میعر د و عداوت می افز ود و در کین ود و فر صت جات خلا صره داز م ز زد 9 ۳ ن ۰4 هن و مه <ال داحل هی ند | کنون اگر خواهم که شرح خوبی زمستان جلال آباد را پزبان فام جاری سازم ازحد تو صیف در ان اس و دام در #۶ر «ر 0 8 صر است لا کن جات د ما زا میده و مات ر وی ز مین گ سر مط ات باز 2 ,پر حال چون 4 حمل داعل *ی شد ۳ ای‌عاز م دار | اس طنه ور ۳ می شداد زیرا که درمقایل تعر رف زمستان که تجر بر کرده شد تعر رف زا بستان هم‌دارد ؟ س" ۴ ر‌ مسستان اسای هر گاه شر ح و1 در فد ددم در اورم دور ها گنها دش اعی دارد کر د | ص4۵ ان ۳ وت ار در ندار د و م42 مد از داسست در ۵ احه :ون در ماه <هل ا راطق سل شان [ :2در ارخوردن 9 مسر ور ۵ شا این که ؟ 8 هه در حلال | با د 8 ت ,در وه سو ات های فو | که که ,الاذ کر شد با خود می اور د ندو باز ۳ ند ان با شدب :| | یذعکه در :ار بخ س4 تع او دو صدو هد دو هشت هحجری بود مقر ار مامو ری هر سا له امیر کسمیر بادشام اففغانستان امیردوست مجمدخان اخاصان حضور کر از درك ودور دراه فوس روانه جلالآ ناد شدند ویقرار سال‌های گذشته داد عیش داده جلال ۲ ,اد را ءشز ت آباد.می نمودند وآاری ازغم ببرامون خاطر شان ام گر د رد لا کن از کننه فلك ۰ کج رفتار غا قل بودند :| که ماهء‌حوت که رك ماه از موعد استقامت جلال آ اد شان بافی مانده بود و گرم عیش‌وءشرت بودند که چایار ازشهر فر,‌رسید و عر بضه سیف الهخان و ؟ ل.۱؟ 4 زس ۴ سر کاروالا بو د یام هما حا کم فر مقر ر بود بعضور بند گان‌اقدس ورد ۱ بر ای که ۲ کم دارااساط:ه هر ات وت آشکر های فراوان ,4 «سخجدر شهر فر ه فرستاده و م.خواهد ۹ فر ۰ و کرت را از مرف دو ات خی اداد بر وناز والا بر آورده شصر ف حو د رت فر ستاد .د ۳ امر اد والا عتقر: سس شهر فر ه و کشت از دست خو اهد ر فت ژ بر | .۳ ۳9 وطافت م2 ,له و جر ات مغا :41 با کر هر ات تد ار م ودر تنيگداي جداز بت فر و و ده ایم رز _ ۳" (۲۱( | کنون‌لارمشد که‌ش ح روبدادسر دار سلطان "حمدخان وحکوعت نعودن مد و ر در هر ات ۳ دا دد اختصار در بر و ارم و باژ رز جو ع د4 مطلت دارم ردار سلطان اعد خان پسر سردار محمدظیم غان ویر | در زاده و داماد امپر دوست معمدخان بود هو و بل بحطو زر اهیر ک میر استقاءت داشت وقرار یسران سر کار بخدمت ماموری مامور بود اتفافا بجهت امور چندی ازدنیا داری که بشررا ازان از یزی د,ست از حضور بشد کان ادس آ زرده ار ار وت بل فر از کرد ودر طهران بحضور شپدشاه بادشاه ابران اصر الدین شام فاچار رفته اسنقامت 9 مدا بحضو ر شپاشتاه ی ابران باعز از وا کرام بسر برد وبخدمات خود کهشب وروز بحور شاه خد مت میمخر د شا ور | خر سند بو د ومغر رشام درم‌حااس آو صدف :آهءر دم را کی زمو د مدام خلعوت های فا خر ه و مبلغ هی خطیر انعام مرگر د وازوی رضا مند بود اتفانا از منردم هرات ری رن صادرشد که هو جب کد و رت شپشاه ایران گرد ,د چنا زچه ار فر سیاد بعد ازمدت یکال تصرف کرد پمدازان که فتح نامه به طهران رسید از حطور باد شاه ایران سردار سلطان احمدخان مامورشد وف مان ب گو ار ات و | 8 بوی ثفو برض فررمودند ودخل وخرج هرات را بوی انعام کر دند و منصب اهیر پنج شرا وب وه فا نوخ رو د که سر دار ساطان احمد خان از حضور شاء مرخص شدم عازم هرات شد و ب-٩‏ بات دار! اساطنه هرات بنشست ومدتی حنگمر‌انی کرد وخودرا وهرات را از جانب ؛-ادشاه س_ ار ۰ ست پر حال جرا ن مر سرد ار سلطان احمر خان و جا مم شود ان مد کور در 13 شهرت افت وبه تعقق رید ۳/۹ نیقی دختر خودرا که ع,ال‌سر دار سلطان چان بو ۵ وسایق ۳3 مد 6 ۳۳ بو ۵ و رعث ار فر ار سر داز ساط ان ا اد خان 1 ز ٩‏ د در ۰ هرات در ستاد | نون مختصر جر در کر دم وا در خصوص ه, ات وگ ون شیاه دق انق ایگلیس گفتگوی زیادی کرده کهباعث تطویل کلام‌است وسزا وار کتاب تواد سسخ زدا زستم ؟ در ج مایم لپدا چین چند سالی سر دار سلطان احمد خان درهرات 9 ان شد رعد هوای ملاث و وملاات سرا بخ طرش خعطور ۳ و 4 خیال 8 سد 3 سار گ درد و خواست ۰ ساط.ت و2 اسان را از "صر ت مر تا ار | دس ر بو ده هر ف‌ <و د در توق ,که اوفا نستان را جزودولت ایران سازد وخود را بدولت ابر ان سر ا راز گرداند بهمین یال فاسد کر بسته بگرفتن فرء وگرشك اراده کرد واشکر ها ی فراوان فر ستاد وقلعه فرء را حصاری مود لا کن فرموده استاد است , شعر ۰ چنگت و صلح بی ممحل نا بد بسکار جی گل» گل باش وجای خار» خار باری ردار سلطان احمدخان غا فل ۸ اد ومعر ور شد ده خر ای برایش هبش آ مد 2 بر دی دستد اد چا چه استاد مغر ما ِ | ۳ چای فدم است-وار بای مذه د ر طاب هچ ۳ بر ده ای هه فراقء فست.. رخنه برون شدنش کن درست | کنون سرمطلب باز گر دیم وازمقصد سغن رانیم چون عر رضه سیف الله خان و کیل در جلال ] باد درعین صیویت وخرسندی بحضور سر کار ام جدافدس رسید از نظر گذارش ,ات عیش 4۰۵ ۸ مد ل سل وشادی سس و ۶ص ۶ر ضص گر د رد سر کار والاو د باز ؛ سردار ۲( ساطان اح-د.خان دء‌ای بد کردند و افر ین نمو دند وخود بتک کات سر کار از خصّب وغیضش می ار ز بدند چنانچه امر نمودند که عدازب‌گهفته از «لال آباد حر کت کرده تادر واذه هر ات و فف نخوادم کر د بعداز آن عنان اخثار در مضه افتدار پر ور ق کان اس مصبر ع :| بار که ر اخو اهد و ماش ,ه که باشد مخ:صر کلام ند از بکمفته چون امر سر ۱3 شده بود از جلال باد بساعت كث حر کت فره‌اشده مازل ومراحل طی فرمو ده عء-.ازم دارا اسلطنه شهر کابل گردیدند اتفاقا روز ورود کایل روز عید صیام نود و بامر حا کم اول اقا نظامی و دوم ار واشز افته ک :زر از شاه و گدا از خورد ور کت از یر وجوان درحدود ستاه مردسکک نا ار درك با لا حصار جمم آمده حد بحد بقا عده وفان- ون از ماسکی و نظامی صف کشرده امیدوار دیدار یادشاه رعیت پرور 8 وا ی خان علوم وعله-۱» وسا دات چنان مصاحعت درد افو تک ول اه بحضو ر داد شاه فسوی ش و کت نماز عید را خوانده ب_ادشاه خدا جوی خود را دعا وفانعه بدهند وفعح وصرت هرات را از خداوند طاب دار زد که ان اشرف اذدس امجد ار قسم در دود ی تن ون تا اس و نظامی ارستاده بودند بمجرد دندار یادشاه سلامی گر فتند و و پ‌های اش هار۱ بصرد | در آ ورد ند چذانجه هشت بات سلاعی در داد بعداز آن یادشاء عسدالت گستر بالای افواج نظامی ر فته بات مك از ط-ربقه پدری احوال بر سي نمودند چذانچه بالفت ومپر اظهارشفقت مي کردند و می گذشتند که‌حد واندازه ند اشت تا که رشن دج می در ۷ و4 از درك اء. زه و اشر اف ۹ بل رسد اد ومردم ایز تعظیم رم پادشام خودرا بعا آوردند و آزصدق دل دعا وفاتعه کر دند بعد اژدعا وفانعه که‌مردم کابل دربارةٌ یادشاه خود نمودند خان علوم که‌فاضی بزر گت 8 و زر گان و اشر اف شپر ک‌ بل جمله حور ند کان سر کار مر سلام ند ور طهداشت ودنت کغلای کال ازعرفا اف زر کت:وشاه و کدا* انتظار قفوم سر کارذوی‌الافتدار میباشند ومنتظر ند که نماز عید ر | بحضور سر کیار اقدس خوانده در بارةٌ یادشاه رعت پرورخود که ازهز ار پدر مهربان تر است دعا وفانعه بدهند زرا که آرزومند چنین روزی بود ند در آ نوفت ی ون والا یحو زه ف.ل سوار بوداند از بالای حوزءه فیل »آواز بلند بمردم کایل خعلاب کردند که‌ای خلق‌ال وای بزر گان کایل وای برادران دینی وای دوستان قد «حی که‌جمیم شما بان ممشل بدر و بر ادر وفر ز ند تفر کار هما رون میا شید امر وز که با دشاهشها بان من‌میباشم اول ایذکه باشه‌ا بان در کایل بطر "بر ادری ءمر گذراند»ام ومر دم موك‌ولا بت هستیم و شمان | وعیال و اطفال شهار | جمله ازخود می دا نم و خو درا وعیال وفرزندان خودرا ازشمایان میدانم و فرق نمی‌دانم اینست که باخداوند عهد بستهام که هر گا. حبات متتءاد با قی ,اشد وازدءای شما بان داخل هر ات شوم در سید جامسع هرات نءاز عیدر | بادا رسانیده در باه شما مردم ولات خودم که کابل باشد وجمله بر ادر وفر زند سر کار میباشید دعا کنم وباردبگر دبدار شمار| آدزومندم که‌پعد از فتح هرات 4 بیم بسن آرژو ار اده در دارم تا خواست خداوزد چه با شد اک نون التماس می‌ دار م که‌شما مردم کابل غم‌شر يك و شادی شر يك یادشاء خود میباشید ازطرف من مر خص‌هستید رفته نماز عیدرا خوانده در بارهم پادشاء دعای خالص کنید وفتح هرات که نیکنامی وسر افرازی بادشاه است ازخداوند طلب نمائید ودعا کنید که البهتهالي درععر پادشاه با خداوند بسته است باداه رسانده شود ا کنون شما مردم که‌ممنز له برادر وفر زند نادفاه خو د می با ش.د و با دشاه امر وز اراده رفنن سفر هر ات دراد و ع زم ر فتن .. تین سره مر دم دوالتم‌اس میدارم اول اشکه اتغفاقر | جایز شمر رد که از اتغاق جمیم دم می‌شود ومپهات دشوار آسان می گردد ورضامندی خداوند درآن است :۰ « آری باتفاق جپانم.تو ان گر فت »> دوم ولا بت ودرا از دست برد دشعن ما فظت دار سس كِ به‌ولا بت شما دست نیابد این هم وه با ای ات ۱ و رگا ار رد 4 دشمن , 1 ان جر میعماه علیغان که‌قر ز ند سردار شیر علیغان ونواس 4 من است برای شما حا ک..م‌می گذ ارم و<ورد فذان ان اورا و شهار | در دداه خجد او رف سر ۵ د 9 راخ وال .رز ی سر ه شرو أسه راشه بظ‌ور هیر ساند اما خاطر در سا نید 9 سر دار محمد نخان حا 3 است شما زر 5 ولا بت حا کم وصاحعب اختیار رد وسر کار والابيت رز شت ولا ترا ازشمامیداند وراز خواست مزدارهد ازسردار مد کور اشهی است. کته تواسه من است بافی شیارا ناعورد وزر ؟ اش قاس کدا و بر وجوان با خر او د ی بن تج | ۵ ۳ در راره را رسای رز له ۱ ] 4 خلاص سجن چون مردم بل دءا دادیه سر ثدر امیر دوست جمد خان از زد هسردم 9 ۳ 3 ۰ سر ۳۹ ۰ ‌ ؟ 1 ۰ ۳ ۳ یه ۲ ۰ ۳ 4 ۱ ؟ ۰ ا 1 مب 4 3 روا ر 4 سی‌لی و مخلاوق ۳ ف از "و از ما یی دمم را 3 و 4+ ور و هی 3 4 1 0 مت ! هدما بر ۳ ؟ 8 ی و ۰ ۰ ۰ ۱ هی ۱ س ۱ ی ۰ یا ات ی و ی و و ی ۰ ۳ ۳ ۳ ۰ 1 ۱ ۱ سر رف و سر 3 ر 9۳ و وان ,۹ ۳ 2 3 سك ۳ 0 4 ما 9 هر ات و ۵ ای کی فقو تاو ره مس 2 را ی و بو ی مک ( ‌ ار 4 موف هه خر با اوه ور بر واه ۱ ۰ ۰ ۰ ِ : ۱ 1 4 1 1 ۱ ۷ ۲ و حود دز ان و ز‌ ول موی ۱ 1 و حور سر مه و | ی # ئ ِ" نو ره وی 2و ون سر سم در ار ار ها ی ی هت ی هر رب ادج ت ۳۳ 4 و و اس ‌‌ ور ۲۳ تسد :5 ‌ ان 0 ۳۳ ۳ ِ ص م. ۳ اه وازن وهر د 0 گ؟ه در دو چ؛ وبازار و سر اه هن اس ون وهای ردید اظ مه 11 ۳ " ۰ ۱ 7 ۱ شور ۳ ۳ :۴ ۲ ۱ 1 ۱ تک مضشتي. یات بدر | 4 ور موده دوع مگرد هش و 2 ه ۳ ق وم اد تر هد و رای منت از ۳9 ۱ ۷ ۱ 9 1 ۱ 4 رس . 2[ ۰ 7 اه ۱ /9 سم پل د و 4 هه ۲ 3 رز و ند ۲ ون «ر و 91 ۱ 4 ور 3 دا ی سدن 9 یت اج سما و ۱ ار ۳ ۵ ً ه‌ ۰ ۰ 3 5 1 ۳۹ 3( ‌ ۰ ۰ نون ی 5 ۰ تین 1 مین ۳ ممو ۵ ای یعرف / ل ۱ ( عم ز ٩‏ ۳ ود ۷3 / «عجتم و مه ای ۳ و اهر ۳۰ وم ,۰ .4 هر > و ر 34 ۶ ان لته ِ ۱ ۳ ۰ ۱ ۳ "۳ ۳ ۲ ۰ ۳ , < بر سم رجات ۹ «و ذفِ کی بل وت و ور 8 در مدات مد کور سیو رسمه سار و 2 را ۱ احام 4 ۰ ۹ ۰ سم ۳ 3 اُ + ؟ ی ۲ ۰ ۰ رد ۵-د و بد | ِِ. ۹ ور مس ات چم زور <ر 6 3 و ور 9 و و ۳ - داد مب ۰ ۳ ۰ ۳ ۰ ۲ ت سیم ۰ ‌ ۰ ۳ ٍ" / ار ده ,و ری رز واز و ۶و ۵ مه و ار ات فر ما تمد ۵ کو <: ۱ ع ر م و و سب 1 ام جوا هرد سل ودرهیج شپر ودیار بدون اعر ضروری توفف نخواهم کرد تاخواست خداوند چ باشد : ۰ و ل دوم در بان رفن بحا ت‌هرات و مقدمه دمودن وهراتر | تصرف کر دن و کز ارشات آن در تاریخ‌سنه بسگهز ارو دو صدوهفتلدهشت |[ 51 ]| 2 هحر ی مدا وب از امر امه "۷ امن تاره 0( ۱ ی که ما اور بند۸ ر و د ۹ و خو درا متشه ور در ۱ ماد ه سفر در مت ۸ شرد دد وود دك کی سر کار جات از تفن ۳7 (۲4) و د دم 2 رعد از آن اغز ه واشر اف وبزر گان در بار و «سر ان خود را جه-ع 1 رده چون بر وانه گر د شمم درد, بوری کعا شدند_,ء‌داز آن‌سر دار محه‌دعلی خان ور فش که پسار سردار شیر علیخان مود :<ضور ات وه و ای ۶ د سر دار شیر علیغان بسر خو دسا ختند و ,دست خود خلعت فاخرء یوشانده وشمشی اعلادسته مر صمو کر بد دا 4 ی بحضور مر دم و خل الله ۰ جست الا مر جه ع ده بود اد بهمنصب وای عبدی سرفو راز گردانیدند بعد ازخرسندی ولی عهدی * اختبار حسکومت دارا لساطنه کابل‌را بویتفویض فرمو داد و بسردار شیرعلی‌خان پسرخود کهولی عبد حضور بود خطاب کر دند که‌ای‌فر ز نم هم چنان که شما وایعید وجااشین بدر راشید مر دار محمدعلیخان باهر نارکا رهها رون و لی عهد شما خواهد بود خلاصه کلام درآن وت صردار دلاور سردار محه‌دهءلخان از عمرشان با از ده‌سال 1 | ما با و جو دصغر سن وزهان‌خوردساای شپزاده بلند | وم ل و بادشاه زاده نو جر م6 خصال رود ودرامو رد.وی صرا بت ۶ بر و در لد در جپ| تداری ۳ 0 ودرعهل را قطن اول وق رت وضو ا نتفر و وترا وطرو: عما نس ی زا طی نو ده بو د و وم پار بثه می‌شمرد از عطو فت وشعاعت وسیاست کوی از میدان دلاوران ربوده بود . « هر چه شاهان همه دارند توتنها داری > چنانچه فرموده اسفاد است . ۱ وعامه ۱ هیچ دای که‌شیر مردی چاست شیر مرد زمانه دانی 1 ]که بادشمنان تواند ساخت وانتکه بادوستان راند ز رست دصر کلام از وای‌عمدی سا ردار شمرع1 غخان و ای دی سر دار »یج د ان ۳ سر آن اش تشن آزرده خاطر شد رد وصته دورت آمیز گرد د ق دزن (دراست ستمز ونهبای کر بز ذ برا که‌عذان اختبار درفیطه افتدار پدر بود لاچار در صیر وتعمل.می افز ود زد و کینه وبفض وعداوت را درسینه بر کینه جای داده انتظار فرصت بودند و موفم قصاص می چدزندو در ظاهر ۳ را ق ان مت هی ور زر بد ند و خر سندی م گر دزد کشا له تما ای ؟ ناد شات ۵ ر ک-دام را در جاش در بر خواهم #3 وچ کرنعی شان‌ر | دروفتش عرص و و بر ادران خواهم ر سا ز.د اک -ون سر م طلابت بر دم واز گر زار شا ت ۶«ر در دار سپ این بود که ,ند گان سر ار رد از موعد بءست روز رک بو د ۹ ءأن کت رها شودر| انجام‌داده انتظار فرمان بودند کهاشکریان حر کت نما بند چنا نچه روز بیست‌ویگم از کا بل <ر صطت کر ده وارد منزرل فله» فاضی ش_دند ومنزل را مختصر نمودند ۱ معضی امورات ناانجام انجام با بد وسه‌روز دیگر درقلمهفاضی توفف کردند روزچپارم ازفلهفاضی حس‌الامر شهر باری_ کوچیده طی‌مذازل فطم مر احل نموداد تاوارد غزنین شد د وازباعت عضی امورات (شکری سس روز ۳3 درغز این معطل کر د ند و ش_کست ور یت بافی مانده اث-گر بان ر ۱ انجام داداد و فدر ی ا ده شاد اد بعد از ان "و وف را جا بز ند ,ده _ ازغر این وتا فر ما تشر ریب ومنزل ده دز ول ی مراحل ۳3 ده روز هفدهم ۲ در و ک‌شور و 4 9 قندهار گر 1 ود اد و آ سوده خاطر شد ند دارع ای مد ار سردار مجمد !مین خان که باعر و( خاکم و ود ۱ ۳ ر ان 3 واست اجمد شاه ۳ رو د در فقاعه اعظم حصور ادا فوی شرصکت آم یل ۵ ند .و 9 4 سه رف شرن و یار اس و ر بر گ شته ۱ | ۷ ۸ وخ م ۶ مر ء ارو 6 رد 2 مره خ ( ۳ )6 ۱ ۱ ۷۱۲۰ 7 ۰ ۲ حصم ۳ ۱ وارد فءدهار گرد رد و در خدمات بادشاهی و اشکری سر هو ی را فل نورز دم است شب و روز خدمت کزاری وجان فشانی می کرد چذانچه شا. و کداو جعیم اشکر بان از خدهات سر دار مد امین خان رصا مد و <ر سرد بو د اد و در ۵. ج گونه عمط اری 3 و کاستی 1 ت در مات هر ار مر جو 4۶ حور در که با دشاه جلامل اشان و شاه ۳۹3۹ اسمعان اتریق ۳ و ر ها مندی حصور در ر ۱ از و خی او زد خواهان بو ۵ ۱ سر دار ون اش ۹ ,4 ار سمیکم ور سژاد ه ,و ۵ ۳۸ 9 هرت دو د چا ا<ه ۳۳ ی در «ر امو ده دو دم در بو وت از ر سمدن اشکر ظفر ]2 و وارد شدان ود هار اطلا ۶ را فته چپارسوی حمراثت در | ود و .كت خمال ر ۱ ار طر ف و ار داد قمر از ش که بر ات ور ه #9 علاچی بو د 2 رد اد عوااو رت فره گفته ما ,وس وار سیخ عز «عت در شک وق وا ار فوق فواه فش ان ها انیم وراه ده هه هن مد کوو لا توفت وارد هرات شددد بعداز 7 موجه دام 3 وق ور بت افواج مد (ور ی 0 ومکمل ساخت چون از سر شنه اواج ما مودی هر خاطر شر رجو ع بعر مت 5 در و دوار قلمه وخندق شده اشخاص کاردان و هو شدار را مامور 3 و انش ۵ د که پسرعت تمام وتلاش بسیار انجاء _ذیرد هداز آن از چپار جانب شهر هر ات چه "دور ۲ نز درك غله ور ه ۷ چ.ز ی دز 2 امه بدی ۲ شد امر نمودند که بز ودی جمع ۳ کرده داخل شهر هرات بدارند و معطل ندارند و تلاش بسیار کار برندزیرا که دشن وی در 0 است و خود را سرت هام در هرات میرساند بعد ا ز ا ‏ وق را و هو از اطر اف شپر ۳ می گر دد هر :در و و لاش در بنوقت بک‌نید چا ز اسی اهر است که دشمن ۳ و شم | را ۱9 ود و #س )۹ (۶س مر سرد ۳ خواهد 4 وا ۲ ها گرد و تصرف کند المته چنین خواهد کرد زبرا شخصی و م2 2 لن ان و رحجمت سر تب کفن ۲ «فواج در .اامواج عازم | ,خصوب شو د معلو م است که بی‌نیل مرام باز نمی گردد لاکن بند گدن ماهم تاجان درتن ورمق در بتدن داريم دس ستیز را کوناه نمی‌سازيم وهای گر بز را 2 میداریم و در مقاپل دشن میتازيم 0 از مر گت خود نمی داریم تا خواست خداوند چه باشد اما شما مردم هرات که نا م شما ری و مردانگی شهرت‌بافته کر را بمردانگی بسته داربد وغیرث ومردی را از دست ندهید و در مقایل دشمن شمشیر زنید و داد مردان-کی بد هرد ونام نیکو در عا ام گذار رد مصر ع «نایار اص ا خواهد و مبلش ینک ,اشد 6 ۱ 1 از (شگر سر کار و :و وف فندهار سجن رانیم (مد | بعداز چند روری از حدود فندهار جر کت و ما شده سر عت تمام و تلاش بسیاز رجات م4عرد روا:4 شیر ند و شب و روز منازل ومراحعل ط کاخ 2 | (+ر هر فد و ووف نمی کر د زد و مد آمتر وال" ند بیر و هر تاو و الا : بار این ود و خواهش داشت ؟ زودتر خود را در هرات برساند و معامله هر ات را بفعل خداوند زود تر احام ,دهد (۳۰) / از چا اب هر ات ان خاطر گر دد ز ,را 3 خمال ون از چ ۸« .ن ال و۱ ؟ ۱ 8 ما ار ۱ از .ن «سمخیر رخا د | «و د و )4 ومد ا سقام از با ر | هت رابروزمی ورد ندوفر صت ه یمام رل ی ن در رحددن هر ات و تصرف نمو دن ان سم عبت ۳ امو دزد و :لاش ان "؟۹ ۱ ی و که ‌ رات رود ر خلاص سر و ر و 4:۱ بخار | سو ند و ا تام مت ب»«ٍِ#« ۰ ۱ کن ای 9«۶ل که و اختبار در 4 افتدار قرف یار است و رده را فدرت دم زدن نیسحت چم اجه فر مو ده استاد است هر چه د ام حوامه-ت ره ان می شو د هر چه خن | خواست همان می شود 9 2 9 چون رفته » تقدیر دیگر گون نشود ببگذره از آنچه هست افز ون ذشو د هان 7 جبگر خویش زغم خون ن-کنی کز خوردن غم بجز جکر خون شود دصر کلام چون از ود هار کت رقم ۳ در ,ای ۳ و سا مان وسمر | ر و 1 ۱ .4 9 شمار <و د ۳ در ود و د ور ه ر سا نید ان ام از لاش بسهءا زر وءدزل های دور ۸ دراز که واشتر در بين رام از طول سفر سقط شده بودند لاچار توقف کرده یا زده روز اشگر بان را امر اس:قامت فرمودند ۱ از ر نج راه باسودند اصافه 0 شدست و ریغت کلی سیم در اشگر و رای فر ۰ ار د سرت در ۵ اشکر هر ات ری سم.ل و بود و فان مر دم فر ۰ از ظلم وسدم اشکر هر ات ات بر امده ,و د <ما بجد 4 یم ۱ :دی ‌ ر اطر | ف و وه و ِ ۸ ‌ فر سیخ راه با ی 0 ,و د با بر آن تفر کاخ سر کار با نزده رور :و هفف را جا یز شور ده با مر دم فره از روی عبت یدری و نوازش شاهی مر حمت‌های زباد فر مودند چنااچه 1 [ه ما امات مك ر | بخشد ند و چفدر ند و چذس :وی دادند خصوص آاشخاصی که د ر مدمه 8( ندی‌داد مر دان-کی دادم خدمت های بااخلاص و جان فشانی های ۳ نمو ده بودند فر مو داد و مر مت ۳ 4 شا ها نه مو داد / از جعیع امور ات ور ه رو ب و جه آشوده شب اد ار دور فر ه 2 فر ما سش دی و حجد او زد روا:4 هر ات شین رید لا کن رعل از روز تین کرت از فره فانونی سته کردند ونظامی بریا نمو‌هفد چنانچه تعامی بار گیر لش-کر که بوته می :امند م۱ «ن و :و مدا 4 جلو ی مش رو و ۳ «و دیا :4 م٩‏ سیم در سه حدود و اشکر نظادی +ز سم ٩4‏ سیم ,ث رسیم زو با 4 هش ر‌ و و دو سیم در ««جن (۶ رس ار و سوار مل-کی از ددیال اشکر بچممنمنو ال مامو رومفرر ور مو دزد بر چا اب تفر کرد کان بزر گت هل یسران خود سر کار وخدمت گاران کپن سال صاحب 7د پیز و جنسکت و کار | زموده ّ؟‌ بسی شیب و فر از د نما ر ۱ رده وطی .و ده بود ۳ روا ده شاه رد عم _ ۹ بدو ات و ا.ال وارد مذزرل سیزوار شب ند و بخا ك هر ات داخل شتند بعد از ان دز امر فر مو د :د ممادا از دشمن گز ندی بر سد و دشن ظفْر ار دست بردی کند و با عث کسردوات فوی شو کت 39 ژ بر | که سر‌دار سلطان احمد خان » شپغواز خان نام یسری‌دارد که درعین شاب و مستی معا شد و در طر .42 سیاهی گری‌طاق ودر دلاوری»شپور ا فا است ودرعصر خو د ورن رسدم زرل و د را مي :| مدو می‌دا ند و و در 5 دج بر و تر فیم راد هد سردار مذ کور در عین شیاب و جواني بو دا ما جو ان دلاور و شجاغ و صاحب شمشیر و در طر بقه سياهی گری از هفتاد ودواوپآ گام ودر میدان برد چون رستم زال و درخ وسخا چون حانم طي چذانچه اسناد در بارة مذ کورمیفرماید . هر چهشاهان ههم‌دار ند و 7 داری پم ی ها رب ان امن 1 *.ل از ین باطر اف هر ات‌دست بردی رون و چءاول می ز د ند والامانی میکر دند سر دار مذ کور باسواران جنگی‌ومردان‌دلاور از شپر هر ات سوار شده ان ال ی دیقف وهها بل اف سروب که هی ۱ بخ ومموهه رم دی توت سر دارشمنو ازخان چو ن‌شبر ز بان و بو ما بان صف آرائی کر ده دادهر دا نسکی می‌دادند وز هرن معر که ور هن و ان و لا(» کون ممساختند وبهر جات می تا خنند و می کشتند و می «سزد ۶ شاست در اون تر کهن *ی ای حون و از عرت ور ارس موق ار جان 97 جو د خوف و «-م نمی کر دند و طّ لب ات رواد رل چد] <4 د د تمامی صه بران ۶ر سگمال و ات شپرت افته بودند شپنشاه ایران اصرالدین شاه با 1 ۱0 تست و ال دوز ی که بش مرن اور ان ایس کسان ودفاهایل سلافات عی وا ز ان ؟ د ,دزد واسمی سردارسالطان احمدخان امیر پنج بدر شهنواز خان فرمان فر تاد طلب حضور نمود ند چذدا اجه دس الفر مان شهنشاه ایران با ترتمعات شاهانه وارد هران شد ند و منظور حضور شپدشاه ءِ)ّم‌ رثا ه د ,دزد و نواز شات و افر سرافر از وممتاز شده عد از چند روزی بامر وفرمان از حضور مر خص شده وایس عازم هرات گردیدند و مواجب وافر و:ذخواه ,سار از حضور شاه مامور و مقرر شده بود که سال سال از حضور پدر باژ بافت می‌داشت و ما لیات هرات م<سوب می‌شد ازهمه افطل تر آنکه خداوندعالم پقدرت کاملهٌ خود اسیی وی عطا :موده بو د که دردو زادوی اسب د م4 ی داشت وماین د (ده ها موی ستبری پر بود واز تر کمان بقیمت چپار من قره خریده شده بود بنابر آن اسم اسپ را چارمن گذاشته بودند ودرتاغت وناز چون برق لامسم پرواز میکرد و هیچ سوادی بگردش امیو سید دروفت الامانی «ر همان وسواری سر دار شم:وار ار 4 ار فاعه هر ات ,در می شد پر جهله سوار هرات از بالای د#ل می کگذ شتند وسر دار مذ کور ببلث اشاره است از خندق فان کات می جست باری سر مطذت باز کردم واز مدعا سخن رادم در و تمه > و مشتاق چنین روزی ودند از ورود شر. انا فوش | مود امیر صاحجت و اشکر 4 ور سیدن 0 ۰ ۵ ۰ ۰ ك ۰ ۰ ۱ ُ .۰ ۳ و «ل وارد سیز وار شد ند سر دار شپدو از خان که ان چخین روزر | از خدآو ند مرخو است. وسم ز وار اطلا ع با ۹29 حضصور در خود رفته عرضه داشت نود که ۳ 0 در حرود سمز وار ر سید و رم هی خو هد بامر واجازه شا بآ هز ارسوار خران کاو دز ار جنگ ح<و ی و جنک د رد سد راه کابل شده ازچهپار جانب چاول اندازم و داد مر دا ن-کی دادم اشکر و۵ چذان زا که ساز م 8 فرامت ذام دما رف و ,دا نند که‌در چهان مر د یار است وار عبد ه کي و جدل ۲۳ ۱ مدای مي *و اد و اضاو 4 بر ان <#4در ممکن بشید و مسر شو د (۸ ۳( نفسی راشتت.. ور دف.. وت و ان انز و پاش که ال زاف شید ه بادست ستیز دشمن کشی کنيم تا نام نیکو درعاام گذاريم خلاصهً کلام سردار دلااور سر دار شهنو از و از حضصضور «در اجازه خو استه و ر <صت حاصل کر ده باهژ ار سو ار کعو مر دا:ه م2 دل دشین ر ورد و <ود ر دو جا اب رم 3 زر 8 دل چاو ل زد زد و داد مر دا.-کی دا درد و سر هوری ی ر 3 و وسنه وه ین *#عد.ر گر دند و ال ۵ رام ۳ داحل هر ان شا تنل و ردان-کی <و در ا «حصو ر «در عر صه داسشن ۳ و در مال وامواای که ار اشکر دشمن رل حح افر بن سمل ال لا کن ار رم چ.اول ی ۳ بد ر چه رن ۹ و اش نز 4 من | ودده رو د رد مظور <دصور 3 و سز اوار <سین و حدواندازه ندارد وقلم دوز بان در تقریر وتعر یف آن عاجز وفاسراست باوجودیکه اشکر کابل نیز باخیر اطراف اشکر خود بوداد وسرداران بزر گت وافسران چذگه‌د رده شب‌و روز میو جه اشکر گاه خود بودد احظه ای ۱۶7فل نمی ور ز ,داد تم زب خر ای وجمیم اشکرشان عکمل وصلح باکمال شو کت خود داری می -مودند بهر حال کرت *انی ق: قرو ار ای ای سور ار اه ورد هک چراول اىداغتند وخودرا ب»ه خیمه گاه رسانیدند وخوف ازمر گت نکردند و داد مردانگی تا ی فقشی رورا ای ناب وا بل ظاهر ساختذد که ازحد بشر خارج وفلك کح رفذار ,او جود کج رف:اری ات یرت بدندان گز ,دزد و سین و آفر ین گفتند خ(ص سین در بنج ماه روز مکی او نود یرو آن ی که کف ها اطن‌افت شین ده ات تن ردان ی راجت ظ مه چیاول زدند وشه‌ون انداختند وفتل وفدال نمودند واسب وا شتر ومال مسیاری بر دند و شک الوا تا که ی دوست و دشمن بر دانسکی سر دار هك ور این و فش که بر <ال‌سخن رعیار است ومر دا کی سردار شهنواز خان از حد افزون لا کن مختصر بوشتم نا خواند ه وشنونده را ملال‌خاطر شود این ود که اشکر کا بل با وجود این ههه 4 گنه کی چون بلاي نا گپان و چون اشکر بی ؛ا بان بدون خوف وهرای بادل قوی پدور هر ات رسد » اشکر گاه ساختند وینج روزی تعمل کرد و <و درا و دود دد ز بر ا ؟ه مدت دو ماه دم در سفر ی ,و د بد و شب ورور مدز ل ممز دید اش و | دم از کار مانده بودند بعدازان بفضل خداوند و مدد سید کائنات و خلاص-4 مو جودات ای ( حضرت 4 ادن +صطفی صلی | له ع1٩‏ و | له وسام ) و تون وت از خد| جوی ر جو ع اش گر کر داز و :اطر اف شهر هر ات بقر ار سیم تن زد :د آد کٌّ چه, 2 تصرف بسر آن 3 والا :مار بو د 1 که سر دار میدمد اعظم ان گر نداشت ژ بر | که اشگر خودرا در کرم و زرمت که چا ,داد سردار مذ کور بود 6 و خود ,با قلیلی ان شرگن برع رم هرت رز بو د چنانچه از ین رهگذر بند گان اندس از سردار مذ کور ]آزرده خاطر مود و دادم ط ع 42 میز دند نثابران ۰« و مقر مه م ,وس ما ند و بحضور رز . کلا ز عت خر رود وخدمت مءحدر د 0 سر دار م<مد اعظم خان خود را صرا چت ند بر مردا سای و یرای ۳9 بر ده ود و زان شون اشکر ۰ با خود اورده در کر م وزرمت مانده بود 8 | ای دد وش از ند رات سردار مد که در بر خواهم و اد | دروازه های شهر هر ات ازهر جا اب مسر ود وخاكکت ر از وسر دار سلاطان احمد خان (۲ ۹( معه داد هز ار و و رراده که همه مپر گن اه ومرد میدان برد بودند درون فلعه مکعل وعصلح طالب جنک شب‌را بروزمی آوردند وانتظار فرمان بودندسردارشهنوازخان که این چنین روزرا ار خداوند طا لت بو د اد و93 مند چنین روزی بودند و مخو استند که نام نیکو درعالم گذار ند مقرر بلشکر گاه کابل شبغون مبزدند وچیاول مي نمودند وداد رف ای می داد اد چنانچه دد ع۶.رت ومردی 8 در شععاعت ودلاوری کم و کاستی زد | شید و مشپور آ فا 3 درد بوداند آ ما ام گر 0 چون کوه : ارجاه شب وروز متوجه 9« مازی بودند واز <ر انم سر دار شپنو از خان وچداول زدن مذ کو ر اصلا بخاطر نمی آ ور د ند و ,ات دمیی د هداد و رل من شا کت ونم رو د رد ۱2 ,که ی هام خ<و درا 4 نرد رك خندق مر د ند لا کن ساعتی از جنگ و جدل فار غ نمو دند واز طر فین مقد مه بر با ,ودو #صری‌ددزد و خورد امی ثر داد وداد در مرن | چدانچ» چدد ین اق‌ها ازطر فین بر ,ده و خی ر ۱ تلف ساخت باگه درون نقب بعضی اوفات مقدمه مي‌شد و باش‌شیر وخذحر می کشتند و می ردرند ومز داد ودر مر دی کم و کاستی ند آشتند حصو ص دروفتی که دب بر آاده هی شد هر دو اشکر دست به شه‌شیر ام ۳ در آ و یه چگ می کر د ند و خاكث هعر ک-ه را ازخون دلاوران لاله و م ساختد واژ چان شیر ین دست هی شستند ومضا رقه 9 ا صا وه و ۱ مر دا:-گی دی داد وی ه.چنین اسب چهارمن که گویا بال دار بود سوار می شد وخداوندعالم بقدرت کامله خود سردار مذ کوررا چیزی خدلق و رو د که در عصر وزمان خو د ر ستم زال را 4 نظر دی 9 و هر 2 مه را گو با روز وروز می بدداشات و ,اسواران خن و جنگ دید , که هر ,.ث خود را چون شدر بان درمیدان نمرد می د | اسرد دسث اشاره از خندق جسته رجا دب ار دشمن حمله ور ی شاد اد و پر طر گ مي تاخدند و بدشمن ص وه نمی کر د اد چذا ده از طر فین 23 7 داده از کته دشمته ها می‌ساخ:ند و باز گشته داخل شهر م ی شد ند و ۳ ظفر ان وا زد ج< .40 ۹۹ مرگ تند مین منوال شب و زود کر ارش‌داشت و چون مدت ۳ ام اد ین م 2 م4 گذشت چه در ۳۰*۰ وم.دان اف هی مرداه شد و از هیچ طرف مراد حاصل اشد رو رف از ولا هه اهاز شاه ای سر انعر ا فد اهر و بووین موقوف عبال سر دار سلاطان احمد خان وفات دموده وعش اورا بحپت دفن و ی و او فرستاده می شود :ازمانیکه مرده بخاك سپرده شود ازطر فبن‌جذکت را موفوف دار ,د چون این خیر چان سوز بعفور سر کار دوی الافتدار ظاهرشد وپسر ان سر کار والاتپارازین م4 وش 3 شم دراد هه گ بان ونان شد ند خصو ص سرداز شیر علخ أن که هعشیر .اصلی او بود از شنردن وفات هشیر ه خود گر ,بان چاك کر ده فان بر داشت وغوغا ۱۳ طافتی م کر د ز بر! که و ااد ه ۳ داز ارامی که‌سفرهر ات ۳ ۳ در خصو ص دختر خود مسر دار رعلیغان چقدر سفارش اموده بود وبفکر آن بود که‌شا ید فی‌مابین سر کار وهرات اصلاح شود وچندی رخصت دختر مرا گر ٩‏ از هر ات بل بفر ستند زا درایام ۵ ن سالی دیدار دختر خود مسرور کردم بنابر سفارش وااد, سردار شیر علیخان بدیدا ر هشیر , دارسیده واز ملافات همشیر ه زا امید شدند بسرار کین و مصت زدم شد واعظه مب ایدظه ی‌طا فعلی م.گر د ۳ 3 ۳ بعش عمال سر دار سلاطان | هد خان را از در و شهر هر ات )۰( بر آوردند سر دار عید له خان کهیسر کو چرت شان بود بپعراهی جنازهٌ والده خود بر آمده بود بجر دی که نعش مد کوراب خندق رید جبله پسران هیکار وسرداران و سر کرد گان واعزه واشرف ازما-کی وظامی باب خندف حاطر شده جذاژءرا بعزت تام وحرمت بسیار ,۹ ام سر 3 دجا ردب ۳ در ۵ اد و بعز ت کین بو سات سر دار بر عا.خان که اصای برادرش رو د دون ۳1 ‌ ند ورخا كت سیر داد و راز کش تس بعدا ز ان تج مر د م وذعه که همر ای فر ان که مس | مه بود ند با جمیم ان ای ان ناف تسار ک اش 3 امیر دوست محید خان حاضر شد . ۱ جه داداند بعد ازان سر دار شبر عایخان سر‌دار و مد | له خان خواهر زاده خود را «حضور رویز والا تمار ا ستاد کر د ه الا م دادند وجوابت رجف تج خی فوای عبت حای. عون او امه رواخ وه کت ی زا تفر ۲ وود اشكک حسرات ازدردم چاری ساخت وسردار ع.د نله خان نواسه خودرا در هل 8 و از سر وروی او بوسه کرد ودر پهلوی خود چای داد ودست پدرانه ومحبت. بزر گنه بسر نواسه خو د ی و مپر بدری را در داره او ,| 2 ۳ درد وساعنی م<مت 9 لا کن 1 بو هرت :اش از جگر خود می کشید واشك مروارید از چشم جاری داشت نا آنکه ساعتی گذارش بافت مر دما نی ؟ حضور داشتنه نمامی منوحه صععت شوک و ء.د الله خان « وددد بعد ازان ۳ کاز مجدت برور از عم دا له جان تواسه خود جو با شد ۰ مادرت <4 ناخوشی داشت و چند وت اخوشی ان و ستر ی شد سر دار ع.د: بله جان از جای جسته بادودست ۱ ب بای پزر گوار وای جد عالی تبار وای پاد شاء غریبان وای‌پرورش دادة بتمان وای تاج بخش اف نستان مادرمن ناخوش :یود وبرض زر دق 2 از زحمت کشیدن ور اج سفر دیدن ورسیدن درهر ات وهر ات ر | قعه رد 0 دل ۳ شه وبعم و غصه شب را در وز ۸ آورد ورور راشب مر سا ند ده دست ستیز وه بای ۳ که از اددوه رسیار ف وءم ای شا دسر ی شد و هد رور در امنهدر ت ح<و | دیف این ,و د که ع. دص ۶مر ود ر ۳ ۰ ۰ 3 ای ۴ 5 ل ۱ ۱ بشما رت مهم اب وداج مدل ازد ما دوت و ر بر ۳۹ شهب هدن سر دار مد له < ان در سن 9 <ر ی سجن 3 و سحن ر ۱ ورین تس ۳ رام هن مس از گفتار و ر 9 ی ‌ ۱ و دلاوری سردار ء,-الله جان 2 رات 4:۱ :د وه بنو | ر دن ۳1 و بعدسر کار ابر صاچت ای کرد که 7 1۹ ۳ ره مرت تمرم ۳ دار شدر ع ان ما مای مد ۳ و۳ دهم ؟ «حصضور ۱ 1" ۰ ۹ ۹ ۳۹۳ , ۱ ۰ 3 1 ۰ ۰ ۰ بو : وت 3 و کلم ‌ ۳ 9 امدر دو میت 4 مد ان ار ی ۶ .دا لله ان در م | ۱ب وحوال ۳ د‌ هك ۰ ور ژ «د چر | جواب رل حو د د ر | ان مد له حان ءر ص ۳3 د ,ایا جا ن 0 ۳ ار حضور با شه ۱ عا ره دك وی ور ارم شو د 1 عرض دارم ,حط ور ض ظپور عر ص4 واشی ممدارم و ا اد ه امرا بجر ی منظور دنت ؟ ور ز زد زر تا بو ۵ وزج "4 بر ادر زاده ود ش هم رخ استرد که بت هرات ز ند کایی 8 ۳ ۱ و جود که شپزشاه ابران آا نع ام 29 بود امروز رادران زر کت دارم (۰ شا دشمن ویومیه باشمامقدمه می‌دار ند و !ار طر ف.ن دشهخی بر داست و در ِ و «سعن در ی ۳ دار دد 1 سز آو ار لیا که دهم و ناموس ۳ از دا سرت 1 اه بد ز ای ۸4 مدوب دسو م هر گاه رد ان 1 (۳ ۱ ) اقدس امجدار فم مر حمت فر ما ند و کوچك نوازی بدارند وناج بختی شاها + کار بر ند از طر بقه فلام بر وری ودره نوازی از کدا امه درم و وعهو ,دار ند وهرات را سار دییگر بایدرم وا گذاد شود وحضور خود سر کار والاتبار مع‌اخیر و العا فب» وا یس مراجمت کنند وبجانب کابل رهسپار شوند تا خلقءا ام بداند. که شهر بار تاج بخش‌هرات کردم وغلام نوازی کردم باسردار سلطان احمد خان اعام نموده چناچ» از اول دا احجال سزاوار رن و بادشاهان است و دور کارت جپان 8 ادری در ج است وی 5 وهندوستان را تاج بخشی ک‌ده وهر گاه چنین «شو دوصله رحم افر ما یند مخدار ند وخداوند مر اي است و بقل خداونب امید وار یم واگ بر عظمت برور دک ری دار «م زد ,ده شو د کهاز پر ده‌غیب چه ,ظمور #بر سرد م «هر چه ازدوست رسد اس 6 ۳ 3 : ۲ ِ ‌ ی ‌ اهل دس از در د تن وتا ۵ دت<در سخن دصر از گفدار سر دار ع.د الله حان تمام ی و آفر ین گفتند وازفضل وداش و عقل وهوش سر دار مذ کور جعیم اشیخءاص حور ومر دم درءار در ,اره شان دءا کر د,د ولا کن ار عظمت شعار آن 4۵ کون سای و ,زر کی از گف:ار مذ کور با وجود کود کی و کوچ-کی وا اشطه فر 0 سر کار بود دزغضب شده سردار شیرعلیخان اهر کرد که خواهر زاده سخن دان وسخن رس وسجن گری دا:ای <و در از ودتر از <ضور ی | مار و ار دیدرش در شیر بفر مرت ۲ فر ز ؛ددشجءعن دوست ای شود , در د پر و از هت 4 1 ۰ خوانش «خواش دسر سردار سلطان جان که بدرش ود باانهمه احسان سر کار 5 در مقا بلس د ان خود باکه افخل و بر ور داده فر ز اد چگ بند خود را بوک عفد یمه ۱ وت رز در عوز ت ور 4.۶ او افز وده در هیچ واه ۳ و مر دای میا یه فر هو دم عافیت بدون ر: نج وز حمت وبدون خوف و را سر کار والا را بدنام . افرآو. ونان هار یر ان شود و زد شرنشاه ایران رفت وخدمت اورا ازمر حمت وهپر نی سر کار افضل دانست وسا< وت هر ات شد همان رمان 3 و وا از رسیدن هرات ما هت نو دن 1 اطلاع باه توف منت اش که اکن تشه ام هرت را ار و نوتاه یر روانه ابران بدارد این بود که ان ماخر سند شدم ودوات خود دا استه اصافه بران ال مذ کور را ,اعزاز تمام از دار الساطنه کا بل نزد وی فرستا دیم ودد عمط --اوی آن ور مآن مجحت ۳ و شهفات انسگیز اسجی ی و فر ستا درم که شیر از والا از وت شها درهرات ,سی خرسند در دید ز بر | ار ای ی تن نمی باشید و ند 0 اور س ۳ را دوست می دارد و بزر کا ۹ داز ورن شما نظر کی ادازد از هر خصوص 9 خاطر باشید این بود که رت هر ات و ات و هو ای ولا بت مذ کور ما مه موی ۱3 فاسد گردانید وهوای ساطنت افغانستان بخا طرش مصمم شد چنانچه قصد فره کر بسته اک کر مقر واه ری و ری که افش و زاره سم ور یل آورد خصو ص شما مر دم ۹ حور د ار ,د مد | اد ؟ه فکر وخیال ونم سار از چند یت[ ۰ ند 9 با ینار ف :2رد ا نام بادشاه نوران ای و و اهد کهءاز م وران‌ شود وا ام از بادشاه «وران و نو رانءان گرد :اددمقایل ۳ ورفتار یادشاه توران اتتقام 2 و مامت نما هه چه لا ز م 1 | بخقد ر ا2-کر 5 ات سر کار در ,در ور ک قق بدو ر هرات ی هر ات را راد ال و تصرف نما ید برد ی که تصرف 2 دوات ها ی خا رجه چه خو اهد کگفت | لته با ید 3 ره فر ز اد خو درا از بر گوس هر ات عزل کرد ورواداری کر د. عا قمت از گ فتن هر ات همین مر خواهد بخشید وی خامی یر از ,دو لت های غیر همین خواهد بود شمامردم ملا حظه نید وف-کر بدار بد ار روی حق جوا+ سر 1 وال دم ر را دهد وازحق وسخن حق امک رک هر گاه ابرادی وملامتی در باره 7 بد | امد دون خرف مص | ره ندار ند و حور بخد گان ی وا عر طه ,دار رد شمها را سو ی خداوند عالم که خلق کنندة ماوشما است میدهم که براستی سخن کنید البته سر کار از «خن حي نامر اعد خصوص که هر .كث از سم در کن سلاطنیت و بازوی سر 3 همه | شید یی سس کار هر ان مت ی توش یلاها مب حور رساندند که جمله ور ما ,شات سر کاز بعق وراستی است و هیچ ایرادی «حضصو ر سر 9 .یدانیم چه اگر ميدانستيم البته عرض داشت ميکرديم ومضایقه نمی نءودیم زیرا که حیات ما ع۶لامان فدوی بسللاعتی حضور سر از است حذانچه اظهر من‌ااشهس است که رد ان سر کار یاهزار نوش واععت وعیش وعشرت در جلال | باد اشحمته وم | تن از طفیل نش تن ۳1 خاطر شرت م‌گذر | ۵ سیب چه بود که سردار ان اخعها ی ارفزات ی وت رده در بالای فره اشطر کرد وحصاری 6 ۶ | مه رحجمت و 2 اج سقر خدد | شود و یر تتا ما۱ سر 3 (شکن. های فراوان ازلاچاری وارد هرات شود وخلقی ابوه ممین‌غم وراج سفر بر کاب سر کار سر گ‌دان وازخانمان آواره 39 یس در ین صورت چه گناهی وارادی بحضور رآ ک فته شود خلص کلام بعد از جواب وسوال سر کار والاتبار و بزر ان در بار که سخن با دما م زر سرد سر دار شیر علبخان با مر ول ۶ | لله جان ر وت رد4 بر ده کشا اه روز مپر ومعت ونوازش پدر ازه در رارةٌ مذ کور بادارسانیدم خلعت‌های فاخره وشه‌شیر بار بند ط (اوسه زاس اسب #۶ازی از اد «وی اتعام فر مود و اشٌا ص._که بر کاب ء.د الله جان ]مد بود ند باخلعت وانعام ونوازش بزر گانه باتفاق عبداله جان مرخص فرمودند و ذاخل هرات هبحاصم 4 کلام دعب ار ۳ سر دار ء مد ال خان #9 جک و مد م4 بر ها شد واز ظر فد یگ فرسوسر | ور وتو فا کرش مه و و انش مج موی هی هزات گر فت وسردار شهنواز خان بطر سق سایق بوعبه میدان داری کرده داد ی میداد :۱ اینکه قلعه بندی طول کشید وازشش ماه بیشتر گذشت بمر دم شهر قیمتی دستداد وغله فیمت شد و بومیه غله گر د رد ار 29 رفته غله وغر آن در اه کشان فاكت موجود نمی شد و مردم درون شهر شب ها وروز ها اد کر می گذراند ند"داد کو دکان وضعیفان بفلك رسید سردار سلطان احمد خان هرروزه درچپار سوق شپر می آمدند واز | بار های سر کاری و گدام های پاد شاهی‌غله وافر میخو استند و بحضور خود ۳ کفاف ,لک هفت-کی بد ون وجه تقسیم .کر داد و بفُفر | من | د اد وعذر هخو | خن و :سلی ممد | داد ) ۳۳ ( و و ۵۶ ه های وی بپر گام چد | ۱ 4 اظپار م-گر دزد و بر فد و 424۵ »۳ باز در چپار سوق 4 ما رل و شر ار 4۵ کر دش 41 مداد ند و تسلی میفر مودزد ص1۹ که مداد و گاو فاقمما ۳ او «مت بات واشتر ژز سر.ل چا رد4 هد ی خوراك شاه و گد ۵ 3 شت اسب واعدثر بو د و بامر سر‌دار ساطان | <مدخان بغر ار تسم م .داد اد و صر ف او ات شمان روزی خو درا و کر د ند و رز حمت ره لا کن سر دار ساطان | <ه‌دخان که شخص صاأ حب ۵ بر بو ۵ رف مر ات کتلی و "واز شات شا ما۰ و <.ت هاي بد ر 4:1 با فقر | وس.ا و خر د و ,زر کت شب را روز وروز را بشب مبر سا ند ووعده های درك میداد وعیفر مود کهعنقر دب اصلا ح یذ یز ۳۳ شو د و بص لح میا اج مد 2 روزی <ل 8 و۶-رت رو ود و مر دی و مر دا کي ر ۱ از دست ندهید تانام نکو درعالم گذار ید : مر ود یت ارم و< ها ۰.4 د ز-ام :درك هر حال سجن بدر رن باری در طءن ۳۹ دی شهر هرت وسعت ی ان گر ظفر ار اطر اف قلعه را بعضی ازیعر ان بندگان سر کار خوفیه‌ازراه نقب‌غله و گوسفند واشیا خورا که بدورن شهر می فرستادند وباسر دار سلطان احمد خان رابطه دوستی وفرمی را «عا می آ ورد ند پا -که بعضی او فات از ر اه نقب شب ها بد رون شهر مر ف2ندوصعمت های بر اد رانه ومعت های مشفةا» می‌خرد ند وتا صیح 4 ص< مت مهو ل م.ءو دند و آ خر شب اکشیر. ٩2ط‏ رها خود خوفه می آمدند/:۱ که سنه بکوز ار ودوصد وهفتد وه هحری شدواز نام ندی نهمام گزارش بافت درین‌بین سر دار سلطان احمدخان که مرد غبور وشداع ونا, آور ود خصوص ازمر گگ عیال‌خود که بسیار دوست میداشت ممرض خفه فان گر فناد شد وچادی در ,سر افتاد باوجود بستری مت چه امورات جنگ وجدل می بود ومردم فلعه‌را علی میدادتاایشگه افس به آخر رسید وماده سفر عقبا گردید ویزر گان اشکر را بحضور طاب کرده وعظو نصیهت کر دوسخن ازمردی ومردا .کی ی وف از شیاه روز دمک وفات کردو کاو. مردم هرات نکش ی بر ارسا بق‌از بالای فلعه آواز بر آمد که سر دار ساطان احمدخان وفات کرده جنگ موفوف اهر کنرد را 6 ۳ ۶ اش دان کر ده می شود چذااچه بءد ازساعتی شزو | یه هه ار شیف مود اقفر ان سایق تعاصی هم او وا اف و-رداران وبزر گان لشکر جنازةٌ سردارمذ کور راازخندق بابنطرف گرفته بعزتهام روا کاذر گاه شد اد لا کن‌ سر دار شمر علبخان که رسیار خاط -ر خواء بو د وسر دار ساطان احعد خان رادوست میداشت بامر سر کار والاتبار جعم اشکر نظامی وغیر نظامی رادر دی تام اند گام دوجانیه صف کشردم استادی کرده بو دند زمانی که جنازه بهر فو ح هیر سید باچه اه سلامی هو ینت3 و وب ۵اسلامی مرز دزد :|| بنکه در ادن اه سرد بغل مرقد ءیالاش دفن کر د ند و راز گشته بحضو رز فش ظپور بادشاه عداات مد اوه یی تن ات رن ها ویک ام ات اد چم جاری کر داد وساعتی .گر به وغوءغا وفغان ور کتتهاق« ید ازان ای ها روا رام کی ره خرن اعتاسی که ارشار )۳۸( بر کاب سر دار مد النه چان باچنازه امده رو د اد تعاعی از حضور ۳۹ مور ز‌ و مکرم مر خض شداه داخل شپر هر ات شل ان داز مر خص ش#دن با بامر ؛ - ادشاه ۳۳۹ جوی سار دار شمر ءلعجان سره ر و ز مد اری امو دندو و ر فد ومر دم کر ی از خر د و دش ۳ رو 4 ام ده وا مرد اد زد زار 2 ات وی ( .گر تن ر اطعام داد اد و حدم فر ان کردند مد از ان ؟-»ط فین از کلم دازق (مام شد اد نز بر ار سا ,42 دست و با زر دی دلاوری بر کشاد ند و 4۱ چنگی و سخدودر زدوخورد هی دی زا هی نمی کر داد لا کن سس از وت سر دار ساطان ا ج.د خان احوال‌هرات تن و رو رد اد اشکر و فةرا] سر ی رل واعتمار ماه ءصر بد رش بفی اما ند هر چند سر دار دلا ور سر‌دار شپنو از خان چانشین یدرشده ازرفتار سابقه عصر بدرش بمردم سیام وفقراء بشتر ومپتر محیت می ".ود ور ف۶:ار بز رک ۷ م-گر دا ما۱ ع2مار عصر پد رش بافی اما اد ه بو د <عبو ص که مر دم از 1 سذگی اقلا ال رسءدم رو ددد دیاز رز جمت شب را بروز می آ ور دزد و سای رل و فان شان ,فاك رسد بود اعافه بران گدام های شهر تپی شده بود وانیارها خاای مانده افضل ار هه ها ۱ « هر 9 که بی رزاست ون مر ۶ بی «ال و +ر ی ای زر من کارزر دارد و زر ۳ 4۰۸۵ ۱ مار زر دارد زر گو ند که اهاز ار دور تشر مشئو تو که اختبارزر داردوزر از فص ی اف باف_ضا ارو زار وان حه.رد ک۹ از روز ک‌ ر توان درد کل ۲ ]ده هی ؟-د رکوست کم قق درد وا او ان 3 بط ظ ره شرفت بدهد تامر حمت خداوند نشود ممکن نرست چنانچه سردار شپند_واز خان که مر د قرا دا تن وت خر اف ای مس وی روا اس دس تمس گافت و و كت ده چو ب-کینه بر خاست هر فدر ؟وشش کرد سود 4 تشد ومردم جر ف‌ او را بجوی خر ید ند . حک‌سی را + تبر ه شور مان 4 ۱ وود و تع و فضارا بهمان‌وفت سر کار ذوی الافتدار کهبشوق گر فتن هرات شب‌رابروز می آورد ناخوش شد وناخوشی سر کار بومیه ترفی کرد حگه‌ای دانشمند وطبیب های حاذق که بر کاب‌شان حاضر بودندشب وروزمعااجه‌می کر دند وسعی بلیسغ بسکار هی پر د ند فانده حاصل نمی‌شد بکه روز مرء‌مرض ترفی‌مبکرد اما بأوجودعرض فوی وناخوشی بسیار چون شقص کپن‌سال بود خودرا بتدییر نگاهداری کرده سخن‌از گرفتن شهرهرات میزدوه‌ردم رااز ۴ ( ۰ ناخوشی ود زسلی میداد و و #تنن .هر ات در غیت فی 0 :مر دم .ری در | نم (شود خصو ص از مضی بسر ان خوف».داشت ۹ هر کت ۳ ۳ رن وهر ات را.صر ف ن-گرده شورشی ۳۹ بیدا شود کهباعث بد ثامی سر کاز, کردد تااشکه معا شیر از 219 بندی هرات گذارش [رت قر آنعال‌عر سر ار ری شد وناخوشی 7 9 ت ) ۳۰ ( 7 ء <هم و ر سر دار شیر ع1. ان ر | اطلا ۶ 5 وءرض و ور د اد که مرش سار ون علا ج وف بر امست لا کن خو دسر 9 فا را 2 در ,4 ۱ ۳ و جر 5 ِ ورد جپان د ردو جپآن مود مر ض خو درا وی د رد زد ۵ | مج زد ارچ دود تست رعل از ان تنم بزر گان گر را 8 و میه 0 ود و مر ان در بار بحضور .ض 9 تاج ۳۹ 5 ۰ ماس و سا که ر درد و با وکا ین و ور مو د :د کهدرده .و ری کی بل سر دار تیف ده سر دار شیر ء1,خان ر | و ۹ ۳ ءپد بدرش رده بدا ست خو د شه‌شمر ءر ش پم و بشما و حور خطاب رد45 سردار شبر علیخان جا شین ماست امر وزعرض سر کار فوی‌رامید صعت‌شدن ندارد ,سلاح وصوایدید شمابان باید سر د ار شیر عا.خان راو ایء هد سازم وبحای خودیاد شاه اقا استان تما یم شما بان چه مصاعت مید هید ج.ل4 و ار ۵ بقاوع عن ور دنب که خد او ندمءارك گرد اند ,عدازان بدست و ای ۳۷ ۳ د یزارخ د؛ ۱ وخ , بر دار مان مارا خو ۳ اه کی و سس و تن ار ی و و موی خر دور که وسران ود وجبییم,زر گان اشکر وافواج در باوج بعذصب امیری و و ح_مله مت 3 بادی حه .. ر داد و از جانست سم یاو یلها شا ریما سای مر شط رنف کت سور کان 2 در رتمه وم نز ات شان خدلعت های فاخره بو شید ند ب#ر شور ع. ان نءو داد 1 ی دریاب ای وعظ واصرحت فرمودند واعقیقات بسیار وسفارشات ۹ کردند چون از ان ۳ فار غ شد ند در خصو ص سییر هر ات رن وسر عت او داد با بزر گان 3 و سر و کفت-کو دزد وامی نمودند و اجازه دادند که بر ضها بر ااپی کر ده بز ودی بورش برند ودرحرانی سر کار شپر هرات را تصرف دار ند زبراکه اد شاه شما 1 ‌ن باشم عبر خو در ا آخرمیدانم ددد باگی مر <و د اعمادی ند ار م هر مد زوداتر عکاز هر ات را | نجام و ارزوی باد شاه بر آ ورد می‌ شو د وارمان بدل مد و ءبخواهم ؟ه فتج هر ات ر ۱ ملا حرط ه کنم باب ۵و خاط بر ای خد او زد و صل شو 1 !مدا ار رمان ها ی و 2 و بان شا هه ۲ ها : دار جهیم وا موز و تکام اشکر هی 1 امه چواب دادند ورعرض افدس رسا نیدند وفتح هرات ر ا بفضل خداواد و هل - د کاری سرد کوا ن بر دمه گِ ۳ ۳ و زک 4 در صد ها 9 جرد | ی رده بقدار! ‌ نع ۵ رات شد رن و .41 شق و ۵ ۳ را بیگیجا فر ار او رن چا اجه ره و راب ۳ مو ری 3 را بر ۵ ارگ ردندوهر مرك »۳ خود رفته اماده مورش 3 و ۳ و ,اهر ی و چد رل جح م 41 *ص بر ۵ اد ۳ اشکه از چپار را دب <مر ی ۳ 0 9 و ز سم اب 139 4۰۸ ۵ و مار | ار ور مان ۵ خم زب بعده ا رآن اهر شد که طر م چی ور مان چذ.کک رد هاه ,ور ش بو د رد ۳ ِ ور ان شد وا بر ان سس ۵ و او سر رب وم ۳ از | سر ‌ سای و شاه 9 که ده ای کارراز / د ود رتچ امس شهر «ورش بر ۵ .۵ و :۱ جرد و طر فین به چندت بو سین و مقد مه آ فا ز و و داد مردان-کی داد :د و از بان ۳-3 ,2 تن )۲۰( تر باق نرق وت نارق در گوشش نام و زد کی ید ک_رذ این-که اواج ظفر 0 و اشکر جر ار 0 بدون خوف خو د را مقاعه رسا دند و یدنه فلعهرا با شیرازه تصرف کر دند اما اشکر فلعه گان باوجودی که درنزد اشکر کایل فلیل بود ند وده یك شمردهنمی شدند چون پروانه ,دور آن شام سوار اعنی سردارشم‌نواز خان جوم بو دند وجان فشانی *ی نمو داد و(حظه باوظه شیوا عت ومر دانکی ,کر د:د و در زدوخورد وونل وفدال تقصیر ای نمودند وحق .لك خوار کی و باس ار را ,دا می آوردنه وازجان شیر بن مضایقه نمی کردند با وجود سکه‌نویهای آ نش فشان اشکی کایل دود از نها شان میگشید واشکرمذ کور را پرا گنده کرده بود که‌نفس کشیده نمی توانستند اما دربازار جان فر وشی ان خر و۳ فدا کر ده ,اشه‌شیر های بر ان مردا» وار سر تو یخانه اغکر کا بل‌ر ف2ه حمله می کر د ند ومی کشتند وهی ,ستند وجان خودرا نثار بادار خو ده.کر د ند خاص کلام از طلو ع آفتاب تانصف النهار جنگگ پیوسته بود چذا نچه‌شش‌ساعت اجومی باشدت ج ان هدر دند داد مرداندگی ممدادند و خون از بدن بلان با شه‌شیر بر آن رخا ه ای هدر ند واز کته ده ها سم | خند وچنان م-هوشانه جک کرد نب که فاكت کج دار از کردارشان سر ت ما ده بو د و اسمعاد مغر ماد ً هرد در اشگر چ» کویم دو دریای خون به بسیاری از آب در با فزون بتد سر خون رختن ا ختند #0 تیسغ ورا بت بر اف-را خن ز بشن همان نما ز از بعید ان اشد رزم سازد کر لا کن بقل خداواد ومرحمت حق سیعانه وتعالی در همه جا نصرت وفیروزمندی فر ین حال فر خندم مآل لشکر ظفر انجام افواج یادشاه فوی شوکت می گشت وپاشکر ه-سرات هر ,۹ وا رد میگفت که اق اشطرسان مر دا :4 وای افواج دراه وای میاه دسر د ددشه ز ,اه این کوشش انبعاید کرد که فنت غماز آزبرده کون باری تازدیا ما مور و طیل کج ۱ می افتاد و ها .ف گججی اد ای ۳ سوز در باره اک هر ات در مداد و ان رفتاری مینوازد و خواهش آن دارد که صدای الفر ار از جات هک جر ار اد گردد ژ ,اد بر این کو شش ای رل ه سو د ۳ بخش اه و ۱ :2 بر ات از این نمی توان کوشید وار سای ام بزلی یا امی توانعد شید ۱ لا واه تا امه هعقب اجحب هه ( ۱ چون‌حا کم افذ الامر فضا سلسله ارادت در جذماند ماهی را ازفعر در با ب» اوج هوا رساند ومر غ را ازاوج عوا به حضیض زمین نشاند وهیچ آفر بده را در ام فا وتد ر چاره نیست جز تسلیم و رضا . شمر «رور ور ایشا .رد رد احکام فضأ کر دن نی ز بدت کسی را در ذخا چون و چر | ر ذن باری دل خو شدار بد هر اءای که خباط ارادت ازدی بر ای هر بث از علاز مان ء« ۶و د بت می‌دو زد جوا وا 0 بگوی دولت اراسته خواه داه‌نش به طر از جات یر اه " ۳۷ له یت ۹ ,در دو صاف ار ۱ کار ارست دم داز ان ما 4 سا ای ۳ ر وت #ین . ااطافاهی خاص سجن ۹ ۱ ات ,داز ۶-ر ت ومردانکی ودشمن کسی که م2 م4 ر [ بر لاف مدء! د,دند واشگر خودرا پر بشان احوال وفتح را بانب اشکر کابل مشاه ده ام و و اد لا چار وگ کت و ورار کر دزد وتاب مقاومت و جن-گجوی بو د و اشکر خود ند ,داد نیم نفس را بخود غذیمت شمردند وجان بسلامت بردند والامان گفتند وخود را از کت اش دوف ورگ بل رها ا.هاند وروانه اوطان خود شدند ومماوای خود شها فتند لا کن هر دم بر داشتن شان مةابل صد فر سنکگ وهر اعظه رفتن شان برابر صد سال به در ازی می نمود اما غم رسید گان وادی ,لا وراح کشید کان ز حمت وابتلاتسلی خودرا بفرد استادمیکردند, زر نج وراحت کینی مر نجان‌دل مشو خر م کهآ لین جهان گاهی چنان ک هی چنین باشذ باری اشکر کابل که چون شیر غر ان و ,بر با بان‌دست به شءشیر بران بدشمن کشی آو رخنه وک بودند ,ءداز شکست [ اکن هرات که دشمن فوی بودند وفرار زک دا د وت ار ی کشید ند وبافتح وفیروزی باچشگال پر که چیاول نموده بودند بجانب اشکر گام خود باز شعند ودس و رو از خاك وخون سدته به آسود ۳ ره 4 کا خود سر دار شپنواز خان که ازمة-مه شپر شکست افته درار کت مستور بودند دست گرشده باسکندرغان وعندانت ان بر آددای غود دست سر کار امیر یرعاهان هبو ند لا ی.شر کار |#ر شیر عاخان را چون خواهر زاده بودند ء .د اه جان را که بر ادر کو < لث ما مد اه باعبال واطفال شال در ار ک معافظت کر دند واحتیاط فرمود اد که دست نا معرم بدامان عفت شان نر مد هبتر کلام شپر هر ات ,در جه 2 قات. .ومد ورعا » ومنازل مرك کاسه گلی بمردم شهر هفرات باقی ماند و همه متصرف اشکر ظفر ائر کایل در مد پنانچه بك یا نه روز چیاول بود وغوغای مردم بفلك هیر سید ز بر ! که فرامت صغرا بر باشده پدر ر | بر وای پسر یود ویسر را ازیدر خبرنه تااشکه بعداز .كث شیانه روز جهر زده شد وامر شد که دست تاراج بدارند ومردم را آزار ندهند وبعال‌خود وا گذارند تا آسوده‌خاطار بمئزل ومکان خود برفرار شونه اکنون چون فتح هرات حاصل شد واشگریان از تاراج هرات چه از جواهر واقد وجنس واموال وااث‌البیت که سال های سال مردم هر ات جمم و بو ۵ هه هر ف | وا ۳ کِ بل رسد تعامی 5 9 مامور ومعر ور د ردزد ۳9 از ین فنح ۳۹ با جرد | و رد ول ود بر ای‌سر ۱ ف ۶۱دس امن که ء-ر امین قاواست مجدت ان عاصل کرد ودد ۳ عمر نام ۹ «راش واصل سل بثد گان سر کار سیودات شگر ,و آ ود ده از :شوش گ فتن هر ات فار غ شد و آسوده خاطر کشت بعد ازان باوجود اخوشی به آ"واز بلند » مجلس حضور که همه سرداران وبزد گان نامدار و افسران باوفند و بض ری کنا ن عالی :مار حاضر بودند بیان فر مود که ای جءله بزر گان وای بر ادران وای دوستان فدرمی ودیر یله که شهایان ر کن دوات سر کار هستید بدانید که یادشام شهما کمن باشم اول «فضل خداوند دوم بغیرت و مر دا ندگی شماران بمطاب و مراد خود رسیدم و آرز وئی بدام افی نماند حال شمارا بهداوند سپردم وازمردی ومردانگی شه‌ایان که اثفاق 7 ۱ کر ده هر اث را درعياني سر کار گرفتید خر سندم پاز هم شمارا از انفاق سذني میکذم که ۰ بروری کر دم حال شها ,ان ؟ه حاصر می با ش.د از وردوبزر گت نصییحت مره )۳۸( ا:ای را ازدست خذد هرد که جمله مهماث سنته ب,انفاق کشاده هی شو د چا نجه ۱ظ : ار خسن فتح هر ات است ا نون خداوند چه یعو خیر وصلاح ی کف مار خود ر | مد | ند مایم بار د یگر َ؟ د .1 ی ات اول ی دا بت وراد کبا و و امر و ی خداو: اد دوم 8 1 آکو شمده و 39 نا "و | 8 دور 2 دوک تن وممه ره اه ۱ 4 خلل :3 بر درس وازمن ل رضا مندی ک‌نید ؟- ۰ زمان رفتن است . وشهارا بخداوند سیردم و | اسلام مختصر کلام سر کار امیر دوست مهد ان که از فتح ها ود خاطر شد اعظار بيك بر ور د 3 ی بو د وزمان ؛ بز مان" ساعت» اتاءعت و احوال خود می شد وخود را آماده سفر آن چا نی ی د رد ۳ 9 ,عدا ز فعح هرات روز سیز دهم جان شیر ان ر بجپ| ن‌ آفتر ی سیر د و4 عالم ۶ شا وت اکن هر کت و ام.ر شم ر عخ-ان مسب 4 جاشین 34 .و ۴1 ادن - وافءه چان فر سای و جادنه | تدوه 9 ای خاطر در با ماطر سر کارمذ کور ءبار ] اود گر درد ِ وافسام جزن واند. وه برامون خاطر | قد سی کش ت اسوس‌هز ار افسوس که باده این خم اه 4 ]نو ها است امأت این شک ستان هلا هل اد و د ءِ ام سر ۱ وم ست بش4 ف-ر ب 8 , یی 1 فلا مهمار این مموره شد بی خار فم . سك کل شاد بما غ ز ند گا 9 نبا فت گاستان عمر را درمز زار ی نو بواری خالی از باد خزانی کس نیا فت این‌شر بتی است چشیدنی وبار م‌عنتی‌است جمله را کشید نی مر هم‌این ذخم‌جز صیوری نیست وعلاج این مرض جزشگییائی نه . ‌ فر د ۱ صبوری صر ور وساسش ان و رد 3 را ۰ - مر از ص ‏ «و ری و وا ۳ ۳ پسش باری عداز فوت شهر بار کشور گر سر کار امیر شیرءلیغان بااغاق برادران و سرداران آوبزر گان یت 1 پسر وز بر محمدا کبر خان‌و بر ادر زاده آه-ر ش.ر ع1. .ان بو د وامیر مذ کور از ور ز ندان <و د تاه در ده ر ا ا فصل ۰ مد | اسان امر 3 د‌ که از حدود اشکر کگاءالی دروازه گاذر گاه پدوجانب رام اشکرو سواه راصف پستهمکمل و‌صاح «سر شته تما م | رستاده کنید و جرب و 4 صف ۱ ۳ امو ده ا.ظارفر مان با شرد سر دار انح میعمدخان حسب الفرمان جمیع لشکر بان داپهمان منوال بقر ارفاعده وفانون نظام آماده ۱ ومکمل کر ده خو دسر دار مذ کور انتظاار فر مان .بر د 7 | ینکه چذازه حاضرشد سردار مذ کور حگم سلاه -ی‌دادند تمامي اشکر پیکباره سلامی گر فتند چنانچه جذازه امیر کر را ازهابین (شکر باهز اژوا کرامه۱م گزرانیدند وسرداران سر کرد گان وبزر گان پیاد» در جلوتابوت روانه و اشك حسرت ازدیده می باریدند وثغان مینمودند لا کن‌درد ار فتح مجمدخان از کمال 4 لو د | ذش. و فر است که خد او ند وی عطا فر مو ده بود دیع هذارق سر کدارامیر شیر عل.خان ۳۱ ( کوش واطر اف شان را ملازمان صداقت کیش وخدمنگار ان خیر اندرش که هده فدای بو د ند»جافظت می کر د ند و 5 مخالف و ۹:59 ا یز رسیار بو د ۳ دی بو جود مار ك سر کار ثر سا ند و ص رعض چا ده ظا ۵ و برادران دامخا لف جان ومخالف ساطنت سر کارهیدا نستند , ر :ودوازهر جا اب سعن »2 (فان باهیر شیر عل.خان مد سین 2 2 به 4۶ «ور خرابی هستند بپر حال‌هر که ای و رو بدادها را درفید فلم در آورم وخواهم که سخذی بای تما ند عمر طو بل‌مخواهد وذعغان از کاذدذ و فلم بر می ‏ .د بلکه لا زم نوشتن وسزاوار جر بر زد ارد وهمان بپتر که بطّر دق اختصار نوشته شود وم‌ختصر تقر ان تاملال خواننده وسا نشودحخن مخاصر ناانکه مر ده امیر کییر را در گاذر گاه رسانده‌دفن کردند ودر باز گشت ایز بهمان مذو ال متو چه‌سر کارواطر اف سر کار بود دوه ملازمان‌صاحب اعتمارو| شخاص‌صا <ب اعتماد تحقیقات بسیار در نگاهداری سر کارموده بودند :ازمانی که دراشکر گام آمد ند ویفا اجه نشبتند ومدت هفت روز بقراری که سزاوار گلبم داری بادشاه بزر گگ باشد فا تعه داری ۳ و ومیه ازخوان اجان خلقی دا هر ه‌مند نمءودند چرن از ف نحه و داری نارق شاد سر کار امیر شیر علیخان بر ادران وسر داران وبزر گان آراجیم کر ده م چا ۳9 فا وق نا و ک: اش فر مو د ند وه اواز رد ار کر د ند که ۳۳ مله هر اث | :4عبال بافت وا دام بذ بر شد با «د که باز کر دیم و مم | تخیر ء ز م دار | اه کال شو رم و ,امورات ساعادت هر داز یمتا خواست خداو ندچه ,اشدتحامی بر ان بر ادران سر کاروسرداران که داخل کنکاش رو دزد همه سیون س وم و تن ف اد س اعیر شیر علخان راسندفر مودند وتصدرق مودندا ان بو دا که سردار محمد بعقوب خان پسر كوچك سر کار که در کابل بود وفبل اذین امیر کییر چات مکان ۳ حطو زر فر مو ده بودند وحاضر ود ,اهر اهر مر حوم اورا حا ۱ کم هر ات و3 وعردمان ء لو کاردان و کار گذار واشخغاص ی رگ بخدمت شان ماعور فر مو دند وسر شنه هر ات را ,دست 3 داداه وازآمو رات ه رات خاطر جهعم گرد بده و ۱ فا وه ور ی کر اه یا لب 0 و ر جوع مسر شنم کا رات اءودند وجهیم اشکر و اشر بان را خر دادد تا همه دا ركت خود ر | [ا<ام رل هد باب‌دوم سلطنت آمیر شیر علیخان ۳ مر بدر در تاربخ سر 4 بسکهزر ارو دو صدو هفتاد و نه‌هحری‌در دار | لساطنه هرات مشتمل برشخش فصل فصل‌او دربیان نفاق برادران وشورش نمودن آنها ومقدمه باج گام بالشکرتر کستان بهعر فت ردار محمد علی خان وشکست اشگر تر کزان از شمه شیر اشگر کال جوز سر دار م<مدعل.خان : احکنون از رو رد د ۳1۳ بر ادران 8 از هر ات کزارش 9 ۱ )۰( خر ا یش آه-ر شبر عل,عان مبکوشرد دید در ,و فت ؟ افو ا ح‌ظ-فر شکوه و ای اغ-کر اراده ۱ 9 ‌ِ ۱ 9 کال نمودند سر دار معمداعظم خان‌ازروی تدبیر خودرانا خوش‌وبهر ض‌زدو بحضور باد گان اهر شر ع.غان عر بط کر د که صا چا چند رور ی ۰ +<وش هباشم و بند گان سر کار پچا نب کاپل اراده نموده اندالتماس میدارم وامیدوارم کهیامر | قدس از اشکر چنددوزی . پیشتر حر کت بدارم :۱]سوده باشم واز گرد وخاك اشکر بان کناره گردم اابته ازعین مر حمت شهر بار است بافی سر کار والا :ار بپتر میدانند وید گان را فر مان بر دار رست فر مان واف‌رو اجازه از ج ضور سر کار است ان بود و کنیا ز امیر شیر علیخان رفعه سر دار محهداعظم خان‌رامط اعه کر ده وخنده نموده بعد بهبزر گان در بار رفء» راشان داد وفر‌ود کهاز ناخوشی سر دارءحمد اعظم خان دراین چندیوم شماخیر دار ,د چاه عر طه داشت نمودند کهاصلا و قطما" اطلا ۶ ندار یم هر گاه هی شذت درم بحطور فش ظپورءر طه داشت میگر دیم بعد ازآن بند گان اقدس فرمودند که مطلب ومدعا چیز دیبگر اس اما :2 جه داد لا کن بجاط ر دا هه رش د که اول :۱۸ ي است ور مس ظاهر وهو «-د ا| #ی ر ۵۵ واردن نا شور ش‌ها بر :]مشود 3 |ام 4 یذ بر د ۲ ! نون لااز م مد ۹۹ :د و و <4 مر عص شو د اول از که امر و ز بشد گان‌سر کاره‌توااد ۹ معا (ج<ه در د ۳9 را و چ:] 4 بوما؛ از محجاس‌ها .که ند پبر <رآبی نا .ک- و راما رد آ گاهم وفور!" تدارگ کردء میتوانم لا کن مردمان دینگر که‌ازین قضیه 1 کاء تیستند خواهند گگفت که اول ب.الهوودر د ! روایل ساطنت بخرابی برادران خود کوشید و فان را بر یا کرد دوم برادر بزر گت ما سردار معمد افضل خان است که در تر کستان است مت حق طو بت سر کار چدان ات 0 ,ورود دارا سلعانه ی خو دسر دار ؟لان مردار معمد افضل خغان » بجپت فاتیعه پدر بدا ر اسلطنه خواهد آمد و بجای پدر ۱۶ مه خواهد داد والی بندگان سر کار بعد از ورودکابل خط خواهم ف-ر ستاد والقسه‌ای دار اساطنه و اهم کرد بء‌داز ور ودشان اول 4<:۱۶ دوم کاس میدار یم و صدق دل عرض منم که شها بر رگا برادران ه.-ءاشد هر چند که پدر ساطنت را ءه تال کای ۱ 67و رض کردحال خر سدد م و «صداق دن بان مد ار م ۹ بر ادد بز ر گت شها ما ش.د وسزاوار اج وی اففا نحنان شما هعنید ویه اخت سلاط نت اشحته فر مان قر ما ی کف و ,رادران را چثا اچه سزاوار شان دانیه هریگ را برتبهٌ شان برسانید زیرا که وصیت پدر بجا آورده شزد وافغان ,رطرف گردد واتفای بدست ید | مید وارم که همین فکر و خیال سر کار مه ول طبم برادر در ر ۹۹ گردد وخاق ۶۱ «سمتان رد رد ۹ «حر ان وود چذت مکان دامن انفاق ر | محگم گ فتند وافاق را از خود دور کردند چون چنبن شود هر کس از خر د و زر گت جای و د را م2 دای واز حاده <و د داوز ان و ساطدت افها احتان ور فر ار م ما ند و فقر]ٌ در مد امن و امان ,دءای و ارت دا داد 3 خاطر می گذرا اد حلاص کلام بعد از اظپار ,ند گان هر وا جوآب د ور دار محمداعظم خان ‌ نس ‌‌ ی وس ک 0 6 و | 5*۳ ی ِ ‌« 0 >> ) 26۰۳ سم ) اد ۱ ۰ ۰ ۰( ۰ حم <( ۷ )( ۰ 7 () وخدهسکاران ات 4۰ کور 0 سواری سردار مد کور ازعام فر مودند که درهاز اما سوار شاد و از ز.<مت سواری اسب ۵ با شلد باری مردار ضا بت ایتک در سردار مهد اعظم خان چندروزی دشتر جر کت فر ما شدند وسه چمار ون آ هس ته سر کر د اد چون از هر ات دور هد بقداذان سه مر ل را ال کر ده درفگر رس.دن تنل :لاش ون وبخاطر داشتند که در کا بل سر دار عمدعلی خان حا کم است وخرد سال است ودر دنیاداری جرب حاصل اکرده بورود کابل امید است که پابتخت را تصرف در آرم زیرا که در کر م وزرمت اشکر آماده دارم بمین فکر وخیال طی مر احل وهنازل اموده پسرعت عازم کایل شدند این هارا روانه کایل بمانید . اون چدد 121 ازسردار مجمد الم ان ودسگران 9 شر با روز هد گر بو داد شدو رب . رعل از ر ان سر دار ۳۹ ۳۱ سر دار محمدادظام ان بر مرت ۶ رد وا و سز دار مجمد اسام ان و در ه بحصور دض ظهور با دشاه وی شو کت ۱ مد ه ر<صت خو اسندد و ءر ض زو د زد ؟ه هن ازهر خموص آسود کی وخاطر جمعی حور یر مک و والا زبار حاصل ِ است هر گاه از طر 2ه و #ر و ری لا م ر | مر <ص فر ما ,مد ؟ عم دشت سم اه دوم ز بر | 38 چا یداد سامقه شان بود نایران تلاش رفتن داشت سر کار اهیر شیر علی غان یه شدند ویر بان مءار ك ۱ درخوفت از حور فا ابو دوری جستن صو اب امست لا ز م گر بر کاب بند گان | ودس ء ز م دارالساطده ِ بل شو بد و و که ند کان سر کار بدارالاساطنه کایل بر فرار شود شما را عزت تام مرخص دشت سفید میدارم واضافه از چا ,داد بدری باشها احسان سر کار هیر سد ودیگر چای‌داد ۵م بشما داده میشرد که ۰ بر ادران‌خود بدهید و 4 حگومت بخشانید باری چون سر دار مجمد اسام‌خان #سد بر را موافق مدعا نیافت وبرعکس‌د ید متف‌کر شد وبفکر دورردراز افتاد و سرت ما 4 وبارفیقان اد در جد رد بکار برد و بصلاح وصواید رد ۳ فراررا برفرار اختتار کرد و چز م امو د و مصمم شد که بعد ا شام باید چات هز اره فر ار کرد ز بر | ؟۹ فردای 1 رن کار وال" ,ادر ,ای اشگر ازهرات به چات کی ل حر کت مغر ماد و متوجه امورات هر و از ما فراموش هبدار ند چذانجه اول شب بار فان تدیری خود از اشکر گاه فر ار و ازراه هراره جات چا ات از با نمسای ی با کن بد ازفر اری شدن مذ کور فورا حور ی کف و و 9 کی بند گان ههءایون اصلا بخاطر نیاورده اظهار فر موداد که فرضدار نشوید وبگذار ید تاخیال باطل خودرا بعمل آرند . ۳ د| داد کگان سعیز و مک ن که خدا|داده‌‌ر| خ دا دادم اس . خلاصه کلام چون کار نفاق بالا گر فت نعد بند گان امیر صاحت بذجتفر بزر کیان در باررا بعضور طلب کرده اول اژ رفتن سردار محمداعظم خان بفر یب وتدبیر و ای فرار شدن سر دار محمداسام خان را شکات کرد واظراد داشت که ند کنان همایون ازرفتن اوشان خفه ایستم وغوف دارم اما دااسته باشید که ابرادی بسر کار بافی: هاند واشها نبشه‌ای بود رکه در بای خود زدند وراجع 4 خراب-ی خود شداد , هر چه ۳ بو د نی ک همه مك و رد ۳ کس نکند ,جای تو هر چه کنی شود کنی ۱ بپر حال بعد سر دار 1۳ از ان خود دراب ر فان . داد ااساطنه ی و هر کت از هر ات شش ریت 5زا رن نو و کان حضور همه دای و ند بر سر کار اقدس را وسند رداد بعد ازان سردار معمدامین خان را که پرادر اصلی سر کار والا بود و پامر سر کار ۳ 4 ودهار داشت بند گان امیر شیر علی خان مقر ر فر مودند ؟ه از اشکر 4مشر ۳ کت فر ماشده خود را بقندهار بر سا اند وه‌حا فظت دار ند :از ما که سر کار اشرف‌وارد فندهار شو اد وسر دار فشح‌خغان بر ادرزاده خودرا امر فر »و د ند که ور | ,دو هز ار سوار خوانین رساله ار هز ار . جات ِ به کا بل از د ,اک است ودرا در کا بل بحضو ر سردار م<مدع1 ی‌خان بر سا بد و باق متوجه وان دار اساطنه با شید 1 ود که سرد زان غان پلاتو قف عازم قندهار شر ند وسردار فتحمعمدخان ازراء هزارء جات عازم کابل گردیدند و باسر دار معمدعلی خان مق مغ شد ند و بند گان سر کار اشرف افدس 1 وال ۱ ۳ تمه وتدارك اشکر شده پیز ازهر ات حر کت فرما شدند . اکنون بند گان سر کار اقیی قاروا بای رهای ظة ر شکوه وافواج جنگ جو در ین راه هر ات چا ان بل ,سامت ات وت ۱ چند ۱ ا از احوالات و 4۵ ان ,داد سر دار دلاور سر دار ع<مدعای خان و گزارشات کِ بل‌شدو د. ادا سردار یز و شا ,اوجود صفر سن وعین صفا هه اک رو کت و استقلال دراخت کایل ۳ سالطات یدنه داد عداات میداد وچنان از (شکر وسیاه ورعیت وفقراً آ گاه بود وشب‌وروز متوجه امورات ما-کی ۳ مد که کر کی ش.ان کو سفن بو د وازدزد ورهزن نام ,ود ونشان نی وچنان عدالت باسیاست همراه واشت که کهن سالان روز کار :عسین و [ فرین میده‌ودند واز احدی ح<ر کت بیجا صادر نمشد وخاق خدا ددممد امن امان ودنه ودز باره شپز اد ه پلشد اقبال دعا م‌کردند وشما می گفتند تااشکه خبر فتح هرات ر سید و فرعت حاصل شد به‌مجرد خبر فتح‌هرات نقاره خانه‌ها بصدا در مد وامر بچر اغان‌شد و جهیسم شپر کابل در کوچه وبازان و کوه ها اسیاب ۲ اش بازی وچراغان بربا کردید وعمامی بازار ها مماو از شال و کخواب ر زر هت واسیاب ز ری و فرش های اءعلا سب و بت دادم شاب و و ای ۳ قفغآأن س.صد وبكث "وب شاد,ا 4 هرز دند و چدا نچه "اسیاب ءبش و شا ظ بر با 23 ؟ه کو یا کل ,مر ند نده بود خود 1 سر‌دار ی کرد گان و برر گان شب ها داخل شهر و باز ار شدم بالطاف و عبت وز بان خوش وشفقت پدرانه بامر دم غورد و بزرگگ رفتار میکردند وازخوان احسان بی کراش مکی وجنگ.ی صیح و شام طعام تذاول میسگر دند و فقیر و بینوا صاحب نوا میشدند وبهر شخصی که هیر سید ند ازشاء‌و کدا (فت کنان میسگ‌ذشتند چنانچه بهمین منوال هفت شبانه روز چر اغان مامور بود وداد عیش هید ادنجد ٩ وبهیش وعشرت نشسته بود ند. که فلك کج رفتار شمیده ای بر ا-کیخت وآفشته به غم کرد )( دوسث معجمد خان را بو اسطه چاپار رسانید وشادی را بغم مبدل کرد بپر حال چون سردار عءِ۱۱ ی مقدار سردار مدع ی خان صاحت ‏ زد پیز وشداغ ۳ بو دند از هیچ هی و راك گر ده وخوف و مر | بخاطر ءاورده بادل وی وخاط و جمحم 1 لدم دادی :موده سهروز فانعه گرفتند و مردم کایل ازسیاه وفقرا فوج فوج بحضور آمده فاتیعه میدادند وطعام تداول کر ده مبر فتند چون روز چ,ارم شد واسیاب غم برچیدم گشت دوباره اسیاب عیش وخر هی بر با ۳ زیر | که همان چایار که فرمان وفات اه و و ۳ آورده بود فرمان تخت اشستن سر کار ا‌ ر شبرعلی خا وا که بای بدار صاحت در بر دوات ا ها اسان شده «ود امز آورده ,و د و ن سر دار م<مد ع[ ی‌خان بصو آب د ,د بزر کان دوات اه کت رن حصور اول وفات جد و ار خود را افصل دااسته د که و گلیمداری و از وف فر فار ۶شد ند امر کر دند که در سید جامع‌شهر کابل مردم ازشاء و گدا وخرد و بزر کت اعزء و اشراف جمم آیند ثانی خود سردار عالی مدار ۲ ان مرت و حلال وعظهت وش کت داخل مسدد حامم شر د ادا ما جمعه را اد ا ؟ ردو ۳ و خطیب 4 مه 2 لد باهر ۱ ۳ بالای هدر بر آمده .4 غر | ی بز بان ار اسب نی خوانده بمد زان خط.ه ۹ ر ۱ بغام دای ی !رس | مد اشرف ۳۹۰ ون قی کنا و دوی‌الافتد ار وشهر بار نخت شین اففا استان آمیر شیرعلی خان خوادند و از مردم مبار ك بادی : گر فتند ودرهمان محجاس بزر گت دعر دم <., دادند که سه شمانه روز جهن وچر اغان : وهر رز وزه ازخوان احسان سر کارطعام فُراوان 0 فرماند ام‌چنان جشن خسروی بریا کردند که چشم لك ازمشاهده آن خبره گشت وهمینان خرسندی وساز وسرود. وتءاشای چراغان و آاش بازی فراوان اجام بافت که چشم یننده ندیده بود وفاكث کج رفتار هر لحظه بعسرت میشگر بست ویفم فرو میرفت وانتظار فرصت میبود کت طبل کج رفتاری زند ودر مقابل شادی فم انکیز د نضا را هنوز اسیاب خرعی بر یا بود وعبش" وعشرت آماده که اسیاب غم پیش آمد وعيش همه را غم مبدل گردانید وفلك فتنه | -گیز اشوبی بر با 3 اعذ-ی از جاب جلال | ,اد خبر وحشت اسگیز رسید سردار عا ات سر د | ر مهد | عم خا.ن که سال ها آمادد فتر صت مود و بومین فکر وخیال وندییر ازهرات پیشتر مر خص‌شد واشکر آماده در کرم وزرمت داشت و که ک بل را خا ۳ دید وصاحت و را خردسال دا است ,4 سیخیر حکا بل هر بسته ی مادم از واه علال! راد ء ز م کرد رد چون این خبر در کابل عضو سر دار ولا و سر دار مع.دعایغان رسیه همان فرصت چراغان بود ودادعش م,هادند فور آ سردار عالی امر کرد که‌سه روز دینگر همین جشن وچراغان بر یا ومجلس عیش واشاط ما بپثر وبمشتر خرهی وخرسندی بهار ید وبدرجه اعلی‌دادعزش و دی و رد | :مد ۳ ام ۳ که‌سر دار معمد اعظم خان عدوی بزر کت بند گان عالی حاکم شمارا کمن باشم خوردسال فاس کر ده وه (سخیر کل ۳ رسمه تک فراوان ازراء جلالآ باد وارد ورد ۹ بل شد ه عفر ب بخبال قاسد خود ب- و ک‌ ۳ هدر سرد و درا :ها شخصی را مق "۳ خود 2 ید | ند که سار اه ۳9 مذ کور شود ز زا ده و ک-چن سال و جر به کار ماد ویند گان عا لی ر وو او ۳ ی بدد ار د 0 اون صلاح وصو اپد بد بزر گان حطور ک خر وصلاح دانشتن سر دار فتح‌خان که فر ز یب از و عضو ر ات #ختز ۳ اف 44۱ و بر اد ر بزر کت بند کیان عالی است وفبل ازین چندروذ بیشتر از حور سرکار وارد کا بل شد, در رنوقت باکر جرار از علسکی وجذگی در مقابل سر دار محداعظم خان میفرستیم وازدر گاء خداواد امیدوارم که‌فر صت بعفا بل‌شدن نرسیده فر اردشت اد بار گر دد واز فضلن المیامیدوارم که فقر ای جلال ‏ باد و و هستا بات ان دود ۱۹ مذ کر ر را بد هد یش از انکه پر ادر بزر گم سر دار فغح ه <مد خان معا بل وی بر سد اما او جودآن صالا ح وصو | بد ,+ بزر گان حور ر | بد ان عا ای منظور کرده سر دار مذ کورر ! با ۳9 وتو یخانه فرستادم وشرط احتیاط بجا آوردم مهار هی ار اور ها وه قزر که آسودهء خا طر یش وعشرت خود 4 ر‌ باشید ودادءش بد هد و ,دعای دولت خد اداد سم ر کر م با شید ودااسته با شید ۰ که د خراداد, را خدا دادم است » خلاصه ححک_ .ام چران ۶ و نصیجت فقر | فارغ شداد روزدیسگر سردار فتح هجرد خان را بااشکر هاي جر ار وافواج خو نخوار در مقا بل اشکر سردار یه اقا خان فرستادند وامیدواد فتح و بصرت بودند ور جوغ پدر گام خداوند (ج ) داشتند لاکن خود سردار باتدییر درسیاء سک که‌نيم فرسخي شهرٍ کابل است اشکر گاء ساخته خیم وبار گاه وسر ایرد, پرپا کردند وبا کمال ترور و شعاعت دد سر ایر ده دیاز کناه بر 2 دارای 2 و م<اس ء۶ش و ءشرت ر | بمشتر وبپتر بر یا نمودند وروز را بشب وشیرا روز زار ساز وسرود گذرانده شب ها شست تسش ازی وچراغان کرداد وخاق شهر کایل نیز حسی‌ الامر چراغان وآش بازی کر ده دادءیش ۳ وفرمان مود بودند که‌تاخمر فعع سردار فتح محمد خان رسد بهمین منوال بعیش وعشرت گذرانند اتفافا" ازدفتن سردار فتحمعمدخان هفته‌ای گز ارش ءافت که خبر فتح آ مده ونوشته بود ؟-> بورود (م-کر ظفر اار بيك مثرلی خوردکابل سر دار ومد اعظم رب خان از خورد کی بل و ارس بجانت غلان ]: با حر کت و ۸ شر اد روز یج در حدود چلال ۲ باد رسیده درمقا بل سرد ارمذ کور واشکرش انعر گام ؟ ر د.م و باراد ه آن چ بو درم کهفر دا روز شم بتو کل خر او ند (ج) مد مه خرواهم هد ۰ تا بار کر | خو امد ومیاش بخه باشد ؛ اطافه بران حاکم جلال آ باد که از خوف دشمن حصادی بودند ازورد اشکر خواخوار خهر یافته در وازه های شهر را کشاده پاافواج خود ازشهر بدرشده درمقابل دشمن ترك وتازی می کردند وانتظار فرعان ومتوجه امر بند گان ما بودند از فضل خد| و زد ۱( و ای باد شا ء رعیت پر ور شب ششم بدون دک وجدل و بدون تقابل شدن شباشب سردار میچمدا عم خان از اب ‌ ش.کر گاءخود , راری شّد و اش-کر در ا 5 ید ۵ گذاشته جان خودرا .مت شمر ده و افو ا 3 مذ کور در بشان احوال هر حس بانب او طان مس فراری شدند و بعضي ازاشکر پانش بعضور آمده سلام کردند و گفتنر بهد ازین فر مأن ۳ ی کرش که ,جا آ ور ده شود ؟ مختصر کلام رن عر :4 جوم داش و بند گان ۳ اي چام جر دار نج »حود جان منظور حور سر دار ۵ و ۰ .د ع بان و زر گان ِ باز شب و سر دار ۶ اي مار از شایدن آن سمجد ات اش-کر بح و بث توب شاد با :» فر مو دزد تا وش زد خاص 3 5 ِِ ایذا با ر د پسگر شادی دهنداد و ««ر دم ۹ بل جر ه ی حاصل شلد و بدعاي دو ات ذری کت .س سٍ کیار امیر غر علرخان ۲و شید ال وجویيي ابزه واثر اف از 2 ۳ 4 5 اسان ‌ (۰۰) سر دار ی خامت وا عام ی 3 و »آ-ود گی اشسژرد سر دار و فعجمحمد خان که‌در جلال آ ,اد وف داشت سب الا مر قت کان ِا لی بعد از چندروز داحل 3 بل شد ند و عضو ریند گان ۶ ای م2 ف 8 اد ا تون مر ر وان و "جر بر ده رت ر ۱ <ر ای بخاطر رسید ک ملق مین فقره که آمدن سردار مهد اعظم خان در حلال ] ,اد و تةا بل شدن رداز فعح م ع<مد خان ام سر دار معمداء ظم خان از جلان آ باد دارد با .۵ مخَصر جر بر دارم :اخواننده وساعع ۳ 4 <4قت دمر اد روزی در سمر فد 4 مجاس سردار مد اسعچق‌خان که ور اری شان بو د دم ذخسته صیومت کر درم سغن از همین فقر ه بیش آمد وسر دار مجمداسعق خان بان ار مود ؟ مدرم 3 بل‌ر اهیخسر 9 والده وز بر م دود | کبر خان در حدود خورد کِ‌ 9۹ آ هد و "وشته بود که و اسه من سر دار م<مدعای خان خوردسال است سوت آمدن چ.ست زود بر کر د ,د ووایس بر ود و الاشیر که در زمان طفای بشما دادهام نمی بخشم فبله گاهم متفکر ماند عافیت پاس خاطر والهةٌ وزیر را کرده بر گشت واز گر فتن ۹3 بل 00 اما محر ر ۴ رات 4 رم هر کا۰ ان سغن ره مقت م.داشت اولا؛ ۳" از همین م داعث (شکر های خودرا از کر م و زر مت ۵ رات :درد ک زک فد مرن که یی اهر ویو ارا قوف کیان که ایلوا مش دارم لیا عون از حضور امیر والا تدبیر سر کار امیر شیرعایخان ازهر ات جداشد وسه مازل را کی کرده ,سیر کایل فد واز کر م وزرمت :اجلال | اد وخورد کایل سفر کرد ومنرل زد ودوات خرج کرد وبدروازه کابل رسید عافیت بیکقط عیال چگون-ه اینقدر دوات را بر باد داد و بل بو ,.ك را واگ زار شده تون گقی و صر ف 9 د و خو در | ۰ آرزوی خود نرسانید اضافه بر آن هر گاه چنین مي بود هه‌چنان ک با اش ش کر مک-مل آمده بود اد مکمل با لش گر خود بر عی گاشت كِ دست آوبز مادر وزیر را باشکر نشان مبد اد 9 ۳ مشورت می کرد و بصعت اوشان عمل می نود سبب چه‌شد یا شنت از اکن فر ار ی شد و ا2-کر آمادة <و درا بر | گنده ما ذ و ۱,قدر انجام ۴ وتو ب‌خانهر | بر باد داد این سغن ازعقل عیداست وعئل تقاضا نمی ؟-:د لا کن شخص ی ر۱ لازم است ک‌شنیده ودیده را تعریر کند از نظر خردمندان بگذرد, اهینون سرداز معومد عل.خان را در تخت دار ااساعانه شور 3 بل بر فرار و !سود خاط ر درجوش و خر وش عشرت گذار ید . چندکله» از گزارشات حضور سر کار همایون فال امیر شیرعلیغان و ید که ازهرات جات کتایل ی و فر ما بودند لمذا چون را دشاه وی شو حکت از امور هر ات ف-ار غ شلام ماج عت تا ات "مود ند از بسم‌اری اشکر و دودی مازر اب و کرد وخاك اشکر را دو رسیم 5 اف ار رن و که و ای و ار پر ره هن وی و کان ا فد س کر روز دوم تفر کت فر م۱ شد اد بپددن مذوال مزال و مراحل طی فر موده چون مه صو «- | [سیر زر و4۱ بو دند ۱۳ ,که وار د 1 سل رد ,عد از آن ,اهر ِ ر کار -کپفته توف ءودند زافدری اس و آدم ی خاطر ش_ده اردوری مد ز اما سا ۰ بش با ید بهد از ز مان موات از حدود فر هم مقر ار هنز اه سا ره تن کرت فر مو د ند هم چذان طی آمراحل ومنازل ی اءو داد تا اشکه وارد فندهار شدای سردار ۶ ای مار سر دار میومد امین خان با کم فندهار .+ حسپ الفرمان فیل از ورود سر کار بچندروز پپشتر وارد شسبهه زوه ِ‌ ) 4۱ بهاستةپال پر [:مده سر کار والایرا معهٌ اشگر بان پذیرائی کردند ومدت پانزده روز وف فر مود ند زا چمچدم (شکر بان ازاست و آدم آشوده خاطر شدنه ودرمدت مذ کور سر دار مدا مین خان چذان مها دار ی واعز از و | کر ام جع اش کر بان را :ءودند که سزاوار تسین وافر س گشتند وس 2 دوی‌الافتدار .را از خود خوشنود وخرسند 2 زر دا:,داد | بشسکه 8 موعود بسر زر سید و مر دم از زحمت سفر وراج کوچا.ک و بر آسوذزد بعد پند نان تشر از از طر ؛ ,2 بدری و بزد کی سردار محمدامین خان را بحطور زا ب کرده خلمت مس ۰ و رف دا نه نشان وشمشیر دسته 4 ر صت م رد ست ۵ ۵ .ده شتا ون بسته ستز در زد ون ات ند ۱ بان ویسراق طسلا سوت سیواری شان ام حضنور مب -ر.ظهور داد وع دهد 0 «<ضصوار +-رر گان دربار وء. ظ واض.جت بدر | اه درهر ,اب وهر خصوص درباره‌شان بادادسانیدند وخوشنودی بسیارو خر سندی ۳ شهار از غدمات چند دوز شان فررمودند روز دیگر <سب‌الامر اد شاه فوی شو کت از فندهاز جر کت فر ما شده بادر بای اک ر عازم دار ااساطه 3 بل شّد اد ۳ دو سه که از عدود جلال ] باد بز حفت ,سماز وز جر ند ی شه‌از خود را در کر 1 وزرمت که جا ,داد شان بود. وسا نید ند درین‌وفت بد عونت هن در کر م می بو د اماشب وروز هه ده و تدار ك رم ر گری واشکر کشی واشکر آرائی‌بوده اراده مقدمه داشت که بالشکر ظفر اثر بند گگان افد س مد م4 س ا نها ز د لا کن: تاد میفر ۱ .ده - این محال است و خیال است وجنون. خلاصه . کلام سر . آب با ز ِ ر د.م واز اشکر چد ۳-9 و امر د بدشه سعن رانیم این بو د که شک روالا تیار بادو ,ای ای ۱ مد ۰ طی کر ده وارد منرل مقر ر ک د رد زد بر 1 تا ۰ یقت شو رش اءو دن و میهد عظم خان وم و:_دارك امودن اشکر های بر ا گنده و (شکر جذیدی کر فتند و آماده زا دک شاد اد ,۱ کر ظفر | او کیا مه بحطور هد گان سر کار بر رسید و بند گان ارس دد هواس ی خطاب کرد ۳ کی خاق الله وکا با شید که تا سر دار م<ءداعظم خان درفید حیات باشد از بن شورش و 4-29 انکزی ور وا ۳ نستان د سرت ترتاو ون وخلق خدارا در مود ۱ من وامان اعی ماد 2 خرابی بههم رساند ومردم را به قتل رساند وخون‌رپزی کند که تاقيامت بیاد کار ناد وءا ام باه شود لا کن ازدر گاء خداو ند امید وارم که نغسی یذو بی نز ند وروز خوبی نه پیند و دا: ًم ب#م 0 ز برا که در ازوی زار صا بو د ا رن در کر م و زر مت اشکر ۱ کشی 23 و میخو اهد که وس یک مدمه اندازد | کون لاز م شد که باتش ناو بو جود مرازك با قایلی اشکر مخانب کرام وزرعت خر کت گنه درا که طینت سن کار باخداوند ِ ظاه اهر وهو بداست و ات حق طو بت بند کانافقدس ی خو اهد که صر ری باحجدی پر سد خصوص ۳1 ذورشی بر یا شود وخلق عاام باه گردد ِ ق برطرف گردد و فان اهر هر قمی تال سا بزر کان وافسر ان حضور بالشگر ظفر اثر مم‌الخیر وا لعافیه‌عازم دار الساطنه کا بل شو ,د و کهتر منزل گنرد و بند گان هما ,ون بدا نت 4 ورام و زرهت. رهسرار شود زاد ید ه شود که از رده غب چه مظورمیرسد.باری بعداز فرهان اقد س اشک ر های ظذر کت بجانی کِ بل من . کی هي م1 شد زد و <و د 4 ر کار خداجوي دافایلی اشکر از براز ۲ ( وییاده و و توب خانه از مغر اش فر ما شدم با نت کر م و زرمت روان هد ند رد بخ طر ع طر راراده گت و مقدمه نداشتند وخواهش و اعد که اصلا ح ركف برد وصلخ شو د 0 دهد اعظم ان را نصرحت ,دهاد که دست از:عاق. ,ردارد نش دوات شود را رکه از د, ات ۳9 وزر مت رسیدند بعدازان بجهت س ردار محمداعظم خبان و رشان فر سا داد و تسلی دادند و در فرمان اصیعث اما کی و رای من کوش وی هی کر مد د اعظم ان رسید ومطا لعه کرد بقطر دور ودراز افتاد و با ود اند بشه کر د و کر دار خوددا بهد اظر آورده خصوصا قبل ازین جات جلال ۲ ,اد رفتند وشوزرش کر دند ۳ ستقءر کی بل رسد ومتفگر ماند وه شش‌در حبرت ور ور فت و از کردار خو د نادم کشت از همه افضل اطر اف خسود را خالی دید وخود را واشکر خودرا درهةابل اشکر یادشاه فوی شو کت مقابل بدبد ودااست که تاب مقاومت ندارد وجالب فرار" را بخود- مصمم کرد و ,غکر دور و دراز افتاد آنرا نیز خر وصلاح ندید ومدتی غر رق. در ,ای <برت بود وراه چاره را ازهر طر ف مسدود بافت لا چار استة‌مال کرد و حور بادشاه عداات پرور ده سلام ۳13 د و تعظء هم و :کر ر بم مود رک ر مت بر ور که با لك طیفت و باك نیت ود وعماری بخاطر نداشت وامی خواست که شکست درخاندان 8 اغدس ۲ ردد -ردار مذ کور را در بل ی ۶ زر وی مر و #<مت ق | كت ملاقات کر دو < رکات 42 "اورا ۳ کر ده ید اشت صحیت های بزر گانه در مجاس :عضو ر اعز ۰ و اشر اف فا ۳ و مذ کور نءود بعدازآن فر مو دزد که انشاء اه آعالی بعد از و رود 9 | (ساطنه شک ۰ بر ادر بزر کت ماوشما سردار مجمد افضل خان و اد کال عو هد و | <4 مدر 1 " خودرا خواهد داد بعدازان مجلس کنکاش مینه‌ايم ومصاعت میدار بم هر چند که ساقلنت را پدر »من داده باشد امری بود از حضور بدر اما بند گان | چنان خر وعلاح د رد 8 که «هصا وت د رد نسم ردار ؟ خرن خوآه این اه ءار ضی ۳7 ۹ ۹ از پنجروز بش مت مذاست ,جو د با دید <و اه دما و شا ءص و ایند ۵ وس وان" ۱ ,د | ور د و ۳ ,مت ور سا رد واز هو ر مان شان ع<اوز دار دب رِ ۳3 مصرد خن کار اتغاقن ۳ ۹ رو اب از یک «سر آن شان مر دا:4 1 ۳ و م4 اما ۱ 9 و 1 را دور دار :د 2+عصر بر کلام وق که ص مت های او و دمم سل و طءام تداول ذر ۳ نز خاعت و ۹ س 2 ت دو رای اسپ عربی بازین ویراق طلاء ,حور اه در ‌ سك ی اعظم ان انعام فر مو د اد وز باده در این نوازشات شا ها و بدرا» در بار ه شان نمو دزد ار و خواهش 1 ر و د :؛ رد ۲ ۱ رد باتفاق عم دارال(ساطد 4 ل شو 8 ۳ 1 و 3 خاطر نعظاد سر دار ؟ الان باشیم تا ز ما نی که بهلافات شان وگ شو ۳ و بصلا ح وصو اد ذ ان اموردوات ۱ د | :دام بد هم وهر ركث وس ش42 ۳3 ساطذت پر داز دم بپر حال سر دار مجمد اعظ مخان ۹ از ابتداء :ا انتها راجم ۵ نفاق بوذ واز انغاق دوری می جست وشب ودوز 9 رای دوات خداداد بود ای را بعأنه بپزار حیله و تدبر سار م وت مر گر ار و بزر گت خو در ا بر ۶مل‌داده عر ص»د اشت مود که سر شه گ دات وامو رات #ن در کر موز رت بر ا گنده ۳ ۳۳ اه باتم1 ۰ با فمال با دشام فوی .شو کت | نجام داده در کا ل بط و ر قیض ۱ ۱ ۳۹ ظرود شد گان ا ود س هراس م‌ سر کاد و الا ,ار هر چند که ازر :ار و کر دار و گفتار سر دار مت کور مش است و فر : رص اورا دااسته و۵ واز ایحٌداء خن رن مذ کورر| 0 ۱ سر "فا ,ود وذدر زمان آعتو عتر اد چ‌- امن رفدار سا از ره -م 2 9 را زادیده و شد.دد ه را 2 حدم اب ۰ ند سین ره و رس فر مود اد بعد از ر فان سر دار 4 د 4 اعظم خان کان سز کار ماب 3 پزر گان در بار امو د اد که ر ون مردار مد ور را دا دسته4 بشید که ۱ ۰ ی 2 ق است ژ بر | ؟ سر شت سر دار من کور از ازل #و جت ناق اف و ۱۱۶ .د خواهد رو ۵ ز بر ا که افاق را دوست میداشت خعوص ساطنت سر کار که اصلا خواهان ایسعت و کر بر ابی دو ات سر کار وسدی4 دارد چا 42 ا ما۵ می ر ما رل و هز ا ام ۳۹ ار کار آ ورد _ .و ه دج بت ر "آورد و وق وه وق 0 ۳ بر بیع ی که اذست ‌ ار قوف یا بدوفت هر ی از دست ملض سخن مات ا زان بر کار ذوی الا فتد ار از جر ود کر م و زرمت وایس مر اجعت کر د۰ از ء آشگر گام شدند 7 كِ ددغز : 7 گا. مج شداد ودودوز د گر توف فر موده روز سوم ۳۹۹ غر کت کر ده با نگ مور وملیغ عازم داد |اساطنه شهر کابل گرد بدند ۳9 رکه دره‌ترل وله فاضی ز سرد اد و کال شو کت وفر فر ود مد ند از ,اطر ف شپر کا ل دار 4 ومد عایغان , اور کات ک ۳ زو دند که از خورد و ,زر و شاه وک هلا ء وفضلا آعزء واشر اف تجار ور آن از پبروجوان فردا صبح ازشهر بیرون پاستقبال بر آمته دد دود ده‌بوری صف ‏ بسته ابستاده شوند واننظار ورود سر کارشهر باروالاتبار باند و فر کس بدر چه استاده از چاو خجود او ز ندار ند بعد اژان خود ند ۳۹۹ ءع ای دجتیع افغران نظامی وما-کی شرف حضور ند گان عاا.ی مشرف شد » درفام» فاضی قد مجوسی رسمد ند وسر افر ازی حاصل 3 داد واز حطور بجهت استقمال فردا مر خص شد اد و دا بورود با دشاء سر :۹ افورج نظاء ی و م -کی را "ءو ده هر ,كر ۱ ,12 ءد»وفا نون در ست پدا ردو اشگر نظا می را پبك چا نب مراک رقف ری یوار کابل شد اد وقرداصیح ازدروازء شهر الی ده بودی صف آرائی کر ده اشکر نظامی را با وبا مرك چا نب ام فر مو دند: وس ۲ رد گان وافسر ان ظامی هر يك افواج. خود ر۱ مسکدل ومعاح | رستاده کر ده ا:قظار ورود قر کاب تا وا هن کعیدنت‌واز رف 3 در جعیع زر ان کا بل علما و او لا وفاطی وفضات_ و عجار وغر 21 ۱ هر ط-۱ رفه ۱ چمر 4 وجای یز بش بستاد ند و باقی زن ومر داز کوچك و برر گت درون شهر کوچه وبازاد وبام هلو ه تما شای دیدار یادشاه خود ایستاد, انتظار مییر دند ۶ا ایشکه پاد شام وی ش و کت وسرکار ذری الا فتدار وشهر بار عدالت پر ور باد بدبه و۱ و شو کت دارا؛سی وصو لت نهر امی سوار فیل کوه کر شده عازم بل 3 دبدند چون به ازديك افواج کاب رسپدند از دوچااب افوانج.سلامي ک (ِ و توییای ]اش فش ان آ اش افش مي / ده ) ۹( ز هن را بار ژ ه در اورد اد و کوش وت ر ۱ ۰ ۳ ادن همه أ درم ساعت اواز توب 2 روزروت کی هو ی وا ۱۵ مه 2 ۶ ام را فرا گر فته رو زر وش را چون شب ار سا جر.د حود ردارعا ای دار با هرز اران و ۲ چه شید ی و صو ات «پر ۱ ین جون ش.رر ۳ ن در مش رو ی ۳ " کم وم‌سلح ۱ 0 ت۲۵ خل سلا دی ۰ ۰ : 4 ۳۹ ۰ ۳ ِ را ۰ ۳۹ ۳ ۳۹ بو د رد چورن از سلادی هار ع سرن رد و هو | از دود توب و اه روسن سل سر ج با رز باوفار و شهر مار رل رات اومال خرامان .6 خراعان برد رت افو 2 ظفر ۹9 ۳ ۱ « یل ه ۲ رث ,رث ار ا*سر وسیاهی ۵ سید مت ۳5 ری و۱ او بر ۱ دری احو [ ار ۳ ۳19 د ۵ هم ی و 91 بان ۱ (-:4ات او ازش ۰ ۰ ۰ 5 گ ۷ ۲ ۱۰ ۰ ‌ ۰ ی ً ی ۱ .هر مو درد ح<صو ص آنش چا صی ۹ در ۱ مدا ن سر دار مد اعظم ان بجذگک ک‌ ل بر کاب سر دار ۳ ۳ سر دار م ددع ی خدان جرد من و جان و۱ ۳ تمو ده .و ۵ مب , سر مت از ۳ ۱ ِ ۱ ۱ ۲ ی و باسر دار عالی سره رس می :هو د .د ۱ هب ۱ ۱ ۴ ۱ ۰ فک ۰ 1 ۰ ۰ ۰ ۳ ما (ع<ه سره ما 44۵ مط! بل تقو اه | بعام ور مود نش ِ1 ر4 کل‌افواج ۹ بل رد هد ز | بت 4 صس. 4 ۱ از افو اج نظامی کد شتنر و و : ,مرا و اشیداص ۰ج رس د <م[4 بزر گان ر «<صو ر طلت 1 ازعلءا] و هللا رو صی وغره اشع.ص دار واهل حت ی سمه باهر یك حد | ان نوازش بد ری و *+ر برادری ردو ده ۱ ور »و د ند + ربب 0 شری ۱ 3 اژ کمال صر ا وت شا "ی جر سدد م زرا که و صت ان تیا را دحا ااوردید وگو ز دم سر داز محود علبخان بدری کر درد و :موس خودرا و داشتمد ودشمن را سرراش کر د ,د ومر دی را ار دست نداد ,د با و جو د رکه باهر يك از شم خعله در دار مهد اعظم خان از حدود جلال | باد 2۰ و بارد گر از حد وق و شمارا از مت وس 9 که اد و ات ما بیدو ند رد وازاطر اف سر دار محءدعلیغان بر | گنده شو بد که بشما رعد از گر فتن 9 بل سر اسر و ازش خواهم 3 وشما ان مخظو ر ا- کر فد و جواب مر دا:4 د اد بد و بز بان شمشیر و ا(4 رن هی مر دی و رز ار سس ی مر دی را بحا آ ور درد مد کان هی کت از اول ۱ آخر ارات شهار | اط _ لا غ داد چرا چذین نمی گر دید اشو و اما تافته .كت دبار ویرورش را فته وطن میم شم و خر دسال با هم شش دق شد هام ه قو ی ان وسلطنت اففا ستان و یادشاهی سر کار باشما ز ینت بخش است زیرا که بازوی سر کار شمرده مي‌شوید امیدوار وازش و هر بای با شید که بفصل خی او ند از حصور اک اقدس باشماافز ون خو اهد بود ز بر ا کهوطن خو درا اک ری فرع و سا هو رز هی کر کی کر سکاف هان ست ازشما خرسند است مختصر کلام چون ازمردم فقر ] هم آسوده خاطرشدند وارد شهر کابل گر د رد ند و ملاحظه فر مود اد که جهیسم باژ ار ها »ماو از مر دم خصوص درو وم ها که از عمال ها ها فزعر حق. ترفن ی اما ند ه ازخرد هنت ساله ۱ کت ان وسال خورد گان ۳ انظار و رود با دشاه را سهی ٩5‏ 7 چم اد ید شاه رت «ر زر و دام ب# دم ها رو با خر د و زر گت زن ومرد بزیان مت احوال ۳ ودل جو دی و شفقت دراه نموده‌می گذشفند و از هر ردام دعاو فا تجه میسگر فتندو بآ واز بلج ما ر ك با د می شید اهدواز حضو ر سر دار ها لی جهیسع مر دم فقر آرضا مندی مد |شتند ودرعقایل‌رضامندی فقر آسر کار بلخدافمال نو ازش ومر حهت بدری 9 ‌ مر مو دندو زر بان ۳۳ بار اظهار گر داد که‌سال خر د کان‌شها پد رومادرو جوا بان‌شما بر ادر و هتشر وه و وق کاخ سا ور ز اد را دشاه م.ماشزد ری پحدن مذو ال مرحت ور ۱ ای 3و وم م ,دم سک 3 و رام دم ۳۱ هی کر د زد و مغر مو داد ۹ او اد بادشاه بو لا مت و َو - ر 4 تا وا ر سمدن ۰ ی مین و لا ت ۰ جمیمع شما مر د م کل دوات شر مث وشادی شر يك واقوام یادشاه خود میباشید . ااشکه داخل بالاحصار شدند ودربا غ سلطنتی بر تخت موروثی برفرار گرد ,دزد ؟ ۱ از ک رفتاری مر دم وبازدید سیاء وفقر آً نعاز عصر 2 با داوم بو د از ,سءاری #9 ۳ از تباتقت ۱! ۳ ۳ اعصر باخلق خرا 3 مودم اظهار شفقت فر مودند لپذاچون بفتح و فبر وزی آسوده خاطر -شتند ثانی باعر سردارعاای مقدار بکصد ویک توب کاوی از تو یشا نه با لا حصار ۱ ر + زد ودیگر ساز وسرود ونهغاره خانه‌را معطّل 9 ند ووفت تور و عری داددد وعرحجموت ور مو دزد که ره که با دشاه نز گی ماو شما ,ود وچپل سال یادشاهی در د از پدر + با ار بو د امروژ بامر خداو د وتقدر ازلی وفات کر داد سزاوار آنست ؟‌اول فاتجه آن بادشاه ارو کاخ که با وشما عنیعت بود گر فنه شود وخود را خاطر وم ساز یم و ارواح را دشاه بزر گگ خودر | ازخود خوشنود وخرسند تن رعد از ان رجو عم بر سحدی دا با ید 9 4 کر فده شو د این بو د که فر دا و <وشوفتی دار دم بعد از ان امر 3 که ور فو ح ل هو ج | ز سداه و 9 ۱ ۳ ارات 9 :ده مي | مد زد و و یجه داده هر فد امدات سره روز ادن احوال هر دم شپپر ۹ بل ارخرد و کلان وکا صی و وصرات و ع1ه] و فص لاء وال که مد اد اد و هرخص مش فد روز سوم مهم ردم شأ ه و گد] ر ۱ طمعا ‏ دا ده ازخوان احسان شهر بار ار ه مد مرن ی همر فد نماز تعصر روز مذ کور اسیاب #م بر چید ه شد و روز د گر اسیاب عیش و شا ط تن وم گشت بعداز ان دامر سردار دلاور سه‌روز امر بچر افأن وساز وسر ود فر مو دزد و.2اره خانهارا ص_ دا ی و هر شب داصیح اش باز پای رن رنکت افروخته گشت کوچه وبازار در وبام بافی نماند که‌شب "اصبح از چراغان و ۱ ۳ دازی مملو ود اصا وه بر ان ۳ ۱ نی ۳ و شدر دروازه آکه‌دوجاات شهر کابل است از آش بازی وچراغان کویا دو کوه آتش بود ومردمان کابل ازذوق ب,سیار وخرسندی نشنیده بودند مختصر کلام سه‌شب وروز چذان بخرسندی جشن خسروی در جمیدع شهر های اففانستان ریا ود که چشم بیننده ندیده بود وفلك ازه‌شاهدة آن همه ءبش وسرور رشك دعر د وشیطان داب و طافت زماورده کناره ی کر ده دو د ودر ,عض و ءداوت مب فز ود وفرصت هحست هر حال سخن مختصر شود ومدعا ازدست پر ود تا که اسءاب‌عیش و شاط آ دام بات و چدد روز ی از ر اج ر اه بر سود ند بعدا ز آن رجو ۶ رسطذت ۳ ات اد واه هر شپر ودبار از ورود بند گأن شین اف از در دار |(ساطذه شهر ک بل فر مان : فرستاد ند واطلا ع‌دادند از ان له سر وتان بخدمت بند گان سردار میدمد افضل خان ۱ فر مان فر ستاد ند و درمطاوی آن جنر من کر ذ اد که هر گاه چند روزی از ثر ححد.‌ستان ) ۰۱ ( جدابت شهار | مایم اول م لاد و و 1 ماش 0 ی وصلاح و صو ۱ ی رد مزا طز میرن چ: | اجده هی روا ای تن ات <ق طو دت رن و ون شب ور رز هعمن اتغاق را ازدست ندهیم تادولت اففانستان برفرار ماند وازنغاق دوری جوئم زرا که خرایی جمله امورات عاام نفاق اعت چذاب شما که برادر بزر گث میباشید هر گام زودتر مرحعت کنید وبائید که موجب امرشما جعله برادران اتفاق ک‌.-نند و هر ام ری را که <مر و صلا ح و صو ید رد دوات اففا :ستان بدا :مد اظم‌ار ی بر ادران *عل آوریم و ۰ 4 او ی و از خداوند امیدو ارم ؟ٍِ 4 من ات |( زان با تدان ۸ ی ۷ بایدار ماد لا کسن مر کار امیر شیر علیغان ازین غافل صحه بومیه خصوط سر دار مجمد اعظم خان انیب اي و ممر فت وش نت ار وا مینوشت ویی درهی خطوط میفرست:د کمادا سردار کلان ار اده دارال-لطنه کال نداد تشن ها درف ان باعل شود چ#اانچه شرح خطوط سر دار»حه‌هاهخام خان ۰ ۳ «عصو ر 9 3 قاس رید بود از ننقر ار نوشته ود شرح ۶ . مر نضه سر دار محمدا عظم خان « فغلام نوازا فدابت شوم فیل ازین چند عر بضه بی دربی. بحطور مبارك فر ستاده ام رت ومر ات عر طّه داشت 3( 4 ور مس امیر شیر عل.هان را :خور ید ۱ خن ۳ ؟ه سر آ-ر مخ شرت ار ۳ عر همه ه‌ 2 گن ۶ بر أت امیر شیر عامخان صب 4 بو ما ۵و ما بخ مت تا ور 8 سا در شمارا خوادش ۹ ۱ مدا رد ار ون در هر ات ط‌ ت و مر شا مه ینود ۱ امیی شیر علیعان ابثست صت ه :اب شما اعممار شوت و 2 و ثِِِ» و *ست و و و ۳ مان شم | ر ۱ جابز مد | 1 یاب و رل می | ور ری معحدو |هدد ّ؟ س دور ۳ ر‌ ۱ ار رز 5 9 ی و بل طات دار ِ ر ك اران <ر دی را باه سا ز ند و شمار | 8 ها را و اعتمار ق و باصل سو [5 9 ید[ ارت ۹ اکان بوی ؛افی وی ی اه هر کی مر ای رهاط وه از بت ری ۳ هرشو د ؟ از عقل بعد ار و ار مر علیعان بسن ام رصا مد و | , قدر اعسان پزد گت کودر لت افغا ستان باشد بشما وا گذار می شود فیای باید کرد که امیر برعلی خان ن اهر ر ضاً و۵ و رجخاب شمه | کار شود مسر ش مردار میدهد عامخان که جوان شید احت و امروز در اففا اسان خود را شعاعت طاق مه و از عهده ساطات 1 بر | مد ه ممتو اد ۳ و ز صرا 2 و , كت ۱ 4 | اه دنله و ۱۱ 4 جات ۹ وم بزر گگ بر اد ان‌واعر به دمارا سار دیدو| د. رجرف‌دشمن قرا رت ۱ دمرست من ۳ جر 4 ودم 2 سر دار « مد اس ام خان وسر داره جمد حسین‌خان ۲ اشخا صی ؟4 ار هی ات دصلا ح و مرو آ رد رد این مار مد در کگا, للع و ده ك 9 مبارگ فر ستاده شد و بخدمت مر سند بسیاری سخ‌هی خوفیه که کآغذوقلم محر میت جر بر آن نداشت سردار مذ کور ء ض حضور مد اردو رك بيكت عر ضطه داشت خواهد کرد سدق‌است خاص کلام ار سیباری تردد و +طوط سر دار محمد ا عظم خان و ند سرهای حخوفه که بز بأن )۰۲( ۳ ۰ ‌ ۰ ۳ ۰ 3 ۱ حور 3 و باعث رت اسان وخرام خاندان خورشد د واسیی اي وجدل واعاء توب ویلتن بعد از ان ۳-9 ردار کلان را ,ا ی ون اف وم ای ون ع ان د شون ۳3 در رد و ات ده ۳ ۳ ندر فا زا که مداء شب وروز خواهان بودند ااعام دادند ومرهای خودرا حاعل ک داد بامر وت جر ار کار گذارهوشیاررادرسر ح-ات»قر ر فر مود ند کاشذهر از نر کسنان ۳ بل ارودواحوالات تر 1 سا ر | <بر او ما 3 راهار | فک ,کف بو چا نبتر کستان عا زم باشند با کی نیستلا کن سر کارامیر شیر علیخان از من فضیه بی‌خبر و مقرر فر مان‌محبت آمیز میفر ستادوامیدوارورودسر دار »مد ااضل‌خان مي بودهر چند ار وا رصیق راهن داشت م.داشتند کفضه هن او کی و <طور شرا و ی و بر خلاف هعجیت شما رفتار میدار ند وا فغاق‌ر | به نفاق‌مبدل ۲ 1 و کار فول‌بزر ان رورا زد هه امن عوفر فعا رما شود زد ارف دادن 4ج هگ ۱ هل زد وجواب سر بح از حضور سردار محعدافط . (خان نشیداه بعد از ان دی :جات ۹ و حقیقت را ظاهی ساختند معاو و شد در های ال4ت سته واسیاب مخا (لفت ر ها صت و مکی از درمخالفت بر خواسته خرای و رم.کو شند دا ده سر حد ات‌ر امستیحگم زمو ده | دب ایند و و4 امعر شیر علایخان ۰ چار شد, فر مان فر ماد و صر 2 زو ره 3 د که با مر و کر ده‌ءازم 3 بل دو [ و بو ل فته | ن_کیز و ءءاز ععل ات 9 (عت شور اش و ۳۳۹ (ص و عآویف وان وال است ارم وه ری سر کارا طاات ای هن . کاه تن ود و خرف ها ار ی ی ار ۱ خوز دما شمان ید تاش و ار که که ها اه ای خودن. کای: ۱ قوس ارم ۶ر شدای شده رد مت بر ی چون ان ور مان بثر با رسید و منظود سر دار م مد | فصل خان گر د .د دارضت که قاضت دمنداد و دسر غمازان وفتنه سکن آن د ر باره دوات خدادادم‌طاق ] مدو ند گان‌سر کار اعیر شیر علاخان 7 شد 2 متعیت و اهد ور ز بد ز بر ا ؟ه ءز اج ۳ مذ کور هن ۳ +علو م 1 زود مب من «.. < د و 22-1۶ کج رفار طمل ۳ ر9:اری زد و فده ات ؟ه با ,انش ای-ایدار اسست چذاایچه فر موده استاد است هر 1 ۳3 4 ست فضا بر فروخت همه فدر و دسر هار | سو خت | کنون لا ز م شر 4 ٩‏ مه و تدارك ره ر ودرا نمو ده چ.ز ی | شگر با تو بخاه وانعحام تا و معلح با اسر چد_ کی دیده وهو شباردر اج گاء فر ستاده شودواءر کرد دا دز ۳ با ج گاه و | ماده جذگی مأشدد ژ بر | که دشن فوی در کمن ۹ دشمن اگر لافب مودت زد صاحت عقاش 4 شمارد بفذوست مارهه‌ا نس رسمرر ات 0 گر چه صو رت بدر | ,د ز بو ست دصر کلام ,عداز فرستادن اشکر و :و با نه جا امس با ج گاه و ات بسیا رز سردار م دم د الم خان کهدردشت سفید ز درك با ,ود د فر مان فر ستادند که شها و سردار در ود اعظم خان شد گان مار ا بر فر ار زا ده شورش و 4229 ر ۱ توا کت گر و اتفمان ۳ ( از بین بر داشامد و فاق‌ر! نازه نود ردهر چند که‌سر شت‌شما فا بو دلا کن بند گان‌مارافر داد رد وی ند مر از دست رفت و 3 حو | [4 به 2 بر آعدت کمر ر آمر دا نه ,سره و د شت س4یرلن که ند ر گاه است مستیچکم کنید ویاچگاه را نیز باخبر باشید که از حضور اشکر فرستاده شده‌ویقین و ری رک وان وان ای ار ی کر ره وان و چو خصم فصدنو کرد از بر ای‌دفم ضرر بجد وجهد بکوش ار بعقل مقهوری تال شام سم ده ۰ حون اشگر ۳ 2 نل سر دار ۱ فص خان در دد و 2 ۲ 0 ‌ اشتهار با و و بنه گان امس شمر علمعان هر یج واف شدند وظاهر 2 که سردار محجمد افصل یبا وق ۳ ۰ ۰ 0 ۰ سر ۰ بو هب موه ۰ ۰ ۳ ۰۰ 0 ۳ ار هب غم.ران وفتنه ا زان را خورده اتفای راارسان برداشت 3 چم #اق شد ن! چارشده سردار محمدعاخان زرا محضود طلب در ۵۵ اهر کرو 4۱ ی ی درخور دی تج ی ۲ ۰ 0 ۰ 2 ی ۳ عفر سرد ؟ه در ۲ ار ر ۹:9 تهج ۳ ۳ م2 رخ شو و وه ارم ک دق ۳ خد کان شته ۱ اشر فت. اون من سر رازم ره از دابال خود را یشمایر ساند ز برا که‌سر دار کلان ۲ 99 ا .۰ 3 1 ی گ 1 نی ۰ ح ره جک است و در حیود ا جارس در ردو خودداری مدارد. دوستی اهر دم داد نسخوست دشن دا »هار ادان دوست دشعن سنا بظ_مدت ی در هنت همم ود رادان دوست ه اها ر ق رن ره تاو زکرمت ار جنند هر چه زودتر رفته در مقابل دشمن تقایل ورزید بپتراست زیرا که دشمن را ان وک وس ریا ی را تا ی زر یواست | مد از افواج ظفر ۳ بو دید حور راد شاه بدو دست ادب عر صه داشت ۳ ؟ فر مان ۰ فرمان سر کار است لا کن هر کا. غلاه را عفغو دارند ,سطور ميارك عرضه داشت‌میدارم او ل از فصضل خراوزد دوم بأ وال بادشاه فوی شور کت جهم ام رن 1 و :ار است اظار فرمان است که از حضور اوراعر بخد مت شودد ,گر معطلی بدارد از بنعر ضه‌داشت سر دار عا ای ۳ عدر و خر سندی کر د ند و ور مو دید 0 فر ز ,2 ی ون ومکعل‌است زبرا که تاحال از حضور سر کار بشما امر نشده است سردار عسا ای مقدار مد 0 ور ‏ دآ هت و توت ۸ فلام از حر کات سردار محمداعظم‌خان میدااستم که عاقیت چنین خواهد شد زبرا که کاکای بزر گوارم سردار کلان شخص خداجوی وصاف دل وصاف اعدقاد است عافیت بفر سب سر دار مهد ا سملم خان وسر دار مجه + اعظم خان رفتار خواه_د 3 از آن سم علام متو چه اشگر آشد« انحام دادم اصافه ق 0 اشخاش دانا وهو شدار دربن تیان فرشادی یه سر کات .۱ نوم ونوا یبا رواد ان ۱ وا: و ,مر ,و د م حال امر وفرمان از حضور سر 9 ( سم ,عداز ان ان اقد ی ور مود اد ری ای راو رد عازم اک وشوو فا او عم اعی سر اسان .4۰ ور اه در دا و ومتو جه حود وا شید توب ای بر ها دار رد و 42 مر <و در | ۳( خو در | رن 0 رن و زر 8 بر ادر زک و د سر دار م<مد | فصل‌خان )۰( ۰ ۳ باوجود لشگر کشی ومخارج دوات وسر گردانی بشیار اصلا" ارادهٌ جنخت ندارم وسرداد مد ور را شی کش خو د مم انم ترافر کا خداود اعیوارم دما ی گ4 سر ار وال در آن حدود برسد شاد اصلاح پذ برد وس چینان و و کش مرس ؟ داند و *رسوادی شهر ه آ فاق شود وعاق و ظ ید و فا واهاق بر فر ار اف هداز آن اختمار بخد | و اد ی و زر مام اخشار در 9.صه | و2د | د ب وردگار 1 باری چون ور مان ۵ما دو ای ۲ تمام ر سرد سر دار ,او دار چست الا مر سه‌و کار ماش شش هر ار اشکر جر ار وافواج حو خوار با و از ده هر و2 توب حلو ی وذاطر ی و و مصاح شید ه از حور 0 اد س رز د عا و ۱9 :یره کف ,سا عت زر ات عا ز م در کستان شا رد وا اش 4 ,د از رز <مت رد روزد سر دریایان 2 ۶ سمل ۳ 2 ژ سرد و جره ٩‏ ون سیم ۳ باوج م۸ ک شید ند وازورود اش( ر ظفر ل !۱ ر بنعاه و مك توب شادرانه فرم‌ودند وازرسدن خود» اشکر دشین‌را آ گاه نمودد بمداز آن متوجه اش-کر وافواج ظفراثر شده افسر ان ناد کداز خو درا سرشته داددد باوجود آن‌سصاعت بسا عت مر داری کر د, طر بقه سیاهی گری ,جاأ رآ وک و | ماده دق امو داد وخودداری مسر دند زرا که امر شارب یا ون وی اک وم را ار مان ور ان ام ار تا کر رن د و سره ٩۸1‏ سخن از حضور اعیر صاحت تابر سر 3 افیر شیر علبخان شنو ید چون سردار داز ول ی کی اش ان وکا ی وان شم این اه ان اون امر 3 4 کمفته جهیدم اشگر ها از :و رخانه ویلنن ورساله وخاصه‌دار وخوانین سوار آ ماده و :ار ,| شدّد که س_ از بکهفته 3 | ۶دس ر و خو دی ءاز م ان است و بلاتوفف‌منزل وعراحل طی کر ده خودرا باشکر ظفر ار ار جندی سر دار محمدعلی خان 2 چذانچه درده بوری لشگر گاء کرده خیه‌وغر گاه وبار گاه باوج ماءرسا نید ند وانتظار امر سر کار مییر دند وارادة رفتن داشتند که و دوبوم حر کت فرها شوزد ۹ زک < مر فعح سر دار ۱۶ ی ار تیار ز سرد و طر 42 ۹ ر دن و اه أ رمک و شکست «افتن و ۱ «مو دن درعر بصه نو شء4 بو ۵ نش ونان سوم کار ادا ین مور ده ۳ هر ۱ و قح ار دن ی بدلا وری وغرت و هر دی: سر دار -<+د ی خان با»ر ج دآو ند فتح بسی خر سند شدند ویذعاه و كت توب شاد باه فررمو د.د :۱ کوش زد خاص وءام گر دد :او جودی ؟ از فتح نءودن سردار عالی فرحت و خوشی حاصل شد لا کن توف را جایز ندااسته روز "۱۹ اش فر ما شد زد و فر ما ای ,پت سر دار ۰۶ علی ان فر تا تن که از جر ود ی ۳ ب<ا ّ 0 حر کت نقر ۱4 .۵ و د رها عجا و اف اه | :د ۳۹ ظفر | ۳ و بند گان اور س پا شم بر سد وهر دو ۳ باه م مق شو د بعداران ۹ چ.ز ی که خر و صلا ح دااسته شود بعمل آورده مي‌ شود اما متو جه امور مس ظفر اثر ان وباین فتح از فضل خداو نددست دادم مغر ور دم رد شد ز بر | که ادن 0 ی ظاهر شع! وقافستت: 4 ترس افیف نع وان سر شته کار را ازدست ندهید اپنك معا لخبر و | لعا 4۵ کی اد س ت در فراوان وافواج خو خر ار به‌شوا رن ۱ وان اند وان | دسر | ۳۹ در با 9 در رفن گذار رد و چند کل.ه از دو بداد مدمه (؟ دار 3 محمد علمخان در با 2 شدو رد , ۷ 97 ۱ چون امرو۶رمان نید گان !قاس شید و بو د که‌شرا ط احتیاط ,چا ار ید ی بر با :دار ند 3 ه از عمدعلی خان بثا یر اهر مه ‌ 2 اشگرهای خو درا بح رعجان نسم 9 تا داز (شیی ودرا »۳ د اب 1 بو ون بجذ کی نبو دند لا کن اشکر نر کستان ۶ ۸ ۱ ۳ ۰ 4 ۱ نج ۳ ۳ ٌ سه اشتگر کایل را درمقاپل خود دیداد و دانستند وخودرا چون شبرفران میدازستند ۰ سر 5 1 21 ِ ۰ 1 5 ۰ ۱ : ‌ 4 وشب وروز آمادر دی و د.د از رسدن در ک‌ ال بی‌ طافت شدم چون شیر فران ویر پیابان اشکر کتی کردم ودرا باکر کبایبل ميزدند وقتل وفتال میب‌کر دند وعر صه‌ر| ۳ ۱ 1 رم ‌ ۰ ۰ ی ۰ فك ۹ مش 7 مت ری سر دار ر ص دای گر درد و و او ۵ اد 4 با #مث چمسات و سر مس "دول ج4 باشد #« ما اشتکر کال مر‌دهیدان ایرد ی باشیم ازذین زباد طانت ندار م خواهی خواهی اجازه 0 " 1 ۰‏ ار« و اه مد ان ».هید این ی عفر ی است ده 1 ومیه شکور ار کستان <.. ودرا م رد مان ده 0 ۷ دون وف ام گر کا. ات ۵ را شا و مب سازد در.گر ای طافت بای ۱ ها و ما رن ۳9 س ورد دم ی قزر تشر نی ردان خو درا مر بر فان طا هر -ز بم 1 تفر وری ۳ ۳۳ 9 ی | ز حدو ود :حاوز بدا ار ند ور مه زر گ ومثز ات مر دی و ی <و | بدانند! بند کان عالی‌سردار مد هد ِِ هر چند تعمیعت حر دند وعر ربق معمت التماس و, مود ند واظرار صوّر د ند ۳0۳ ز صمر ۳ ۳ ی ۲ 7 که »راد دل نما ۳ لشکر جن-کجوی مردانه وافواج ظفر ار فرزانه فیرت دامشگ یر شده فبول نکر دند وداد مردانگی زدند واجازء جنگ خواستند ناچار سردار باوفار وسالار غیرت‌دار که آزهیه افرون خوافش ‏ که اشت .۲ کش از فیهان سر ان ول ردو ای تواست در بنوقت افواج خودرا اجازه دادوفا آعه نود وفتح کر دن اش-کر خودرا ازدر کاء خداوند(ج) امیدوار بود این بود کشت ا خرشد وصیح صادق دمید و از جانمین طمل جنرگ.ی بصل | درآمد وآواز کوص» کر: کوش فلات‌را کرساخت و فلاك جر فتار که درین مدت فلیل تحمل وصیر میگرد بپزار ذوق وشوق طبل کج رفتاری زد وآرزومند چنین روزی بود وهآ نع راودا کهای: اش یار فیمق | کاه سفنت ام ون عون‌های.. قجت یا هو و اوه و ها و و ها وک ون ار مسا زد آماقی کیان وزان اش وه تاقوا زر ری ی اش و وق با رف 1 ۳ تام و کی با رد کر د ااقصه از طر فين صفغوف صف حد.شیدند وصف ۳ ور قاری وافعران دلاور هر رث یش روی اش کر خود استادند اظار 9 رمان بودند تا ارف که ار جانمین صدای ۰ بم ص‌و س و و بلند رد و ص . دای حل هم و م.ارز ار ات و و بت های ۱ س‌ وشان فشانی کردند و دود از نهاد دلاوران بر آوردند وزمین معر که رااز خون جوانان ۰ ۰ 4 رم 4 ۰ لا (4 9 بل | تاه رات و سر های دلاودان جو رن 3 در ممدان فاطان و هذو ر تویپای خا مان سو ز در من چو ش و خروشی 0 افشانی داشت که ار دو ۳ اب صد ای ر عد 1 یت 6 ای خانه خر اب ق بر ا »د ور مین معر که رااردودتلح مره و 0 وچون شب نار وه ِ ۱ ( ۵ ) فباآمر و اریت: ور دا یوار ین غو اران وق رن ار ره وا رن سورع له ی شمار از کش:ه شمه ها ای و چنان جذ-گی دست داد ومقدمه بش امد که وت از کرده وی مان قوس وو. اس اف ی ول موی ما تیا وف یام اس موه ون راباك ازمر گت پدرنه.چندین طفل بی پدر کشت وچندان بدد بمر کی فر زد گر یمان چاك کر ده رن راظفر و نه ۲ ار اور عاومت هر دو اشکر بهم در آ و بخنند وداست اشه‌شمن بران 3 ات۳ بران و خذیور و رت ان دسر 0 شدرزد ودر زدوخورد در ۳ ءيز دند ومیگشتند ومی بستند تانصف النهارشد وضعف در اشکر کال پیدا شدوتاب وطافت جذگی دافی نها اد و 3 اپاد ند و شکست ۱۵ حش خوردند وفر‌اررا برفرار اخنمار روط ده هر ار ای وش را وهای یی ار ی ی زر و ادن و حمله‌ور شدند و بسیاری اشکر کا بل‌را از افسر وسیاهی اژیای در اداختند و فتل بسیا ری ا-ودند واحظه باحظه شعاعاه حمله می و ی 336 خودباك نمی داشتند واز جان یی قود دی هه وتات کسو ای ار ان وه ری وان ای قاس بافی ها ندواز جنگ روی‌نافتند امالشکر نر کستان بومنن قبرت وهردانکی میا کانه از ی "ی د:بال اشگر کایل میز داد و ممگشنند :| ودرا سر دار دلاور سردار محمد علخان که چون کوه پاپرجابود واین‌شکست خودرا سرموئی بشمار نمی آورد رسانیدند وچون‌شیر فضیناك مست ومد هو شانه از حضور خودسردار ءا ای سو ال و ییا و 1 که خودرا شحدا ع میداند کچاست سر دار باعغبرت درهمان فر صت | فلیلی سو ارو خد مت-گار جا ,غشان درعیدان کی بالای تمه | بسا ده ار کر کم ان ۹ ار ون شد و دست ستمز کو اه کشت و اشکر دشن که ۰ رن آمدواز حضصور سر دار مر دا 4 سوال امو د نددرا یوقت بند گان سر دار بی خوف تد ری سکار بر دزد که فلت :۱ م4 جر فتاری و فده | نسگیری دست «سرت ,دادان گز مد و »ات صد | فرش که چاه اسوادهیفر ما ند » بت تا یر ۱ ن و ان-گر 3 ده تتوان باسیاه ای 0 ود هدر از #9 تاده وان ات برائی (شحتری هن ارات مد وان این مقال که چون اشکر تو ( سر دار ۶ ای را از خود سر‌دار عِ " طات کردند وسردار صاحب شعا ع از کمال تهور نزديك لشکر گاه کایلرا نشان دادند وا تهکین ووقار ایستاده بودند اشکر تر کستان از کمال بی کمالی وسیادی غرور مستانهوار با تیم های‌خون چکان بجانب اشگر گاه کابل تاختند بند گان عالی چون دشمن‌را از خود ند پیر دفع کردند بعدازان لشکر هائی کهدر کمین داشتند ودر اول کار بقرار ۶-اعده ۵ ومر کر ده ار خو در ا آماده و زار ۳ و مو دم -م چدکی م4 اک و متو جه ه.ان فرصت ».مود زد دراین‌و فت بر م < ۳ ۱ ی طر م ک-ذید که‌فورا" از چپار اطر اف بر | مده خود را ۳ 1 ی در ۳۳ دید و سر | ی مر وری شان ر ۱ در هن شان بسگذا ر :د و۱ و 9 4 ی -فر ۱ لا مت جان «ر ۵ و بااختیار ذر ار ۳۹ 9 تازها ای ۹ بگذفر و ی "ها ریب و مد مس الا مر از چمار ۳ اب (شکرهای آماده که ندظار فر مان ود درد برك و اور 1 ی تا ات تا ن در 1 و ختند و ما بين گر فتند ۱ ۰ ۳۹ وگ 5 ۱۱ ۰۳ 5 ۳( 22 و باشه‌شیر های بر ال درفتل شان عصری 9 داد وچغان فا "1 گر د بد و کشتند و و راه فرار را وسه ی 4 ۳ ۳ که در تم م و دم هد چ-من گر فتا ری در سرت نداده بو ۵ و در د ۳ ۰ , ۱ ف ۱ 3 ۰ اُ ۱ ۳ 1 ۳۳ ۳۹ ۰ ۱ .۰ مد آن ی بدا زد گها ز هز ار ون و جلان وله ۷ بر زب عگو «پتر ات ۳ ج< ٩‏ از بر دید گان ۶ ی که پمو قم کار کر 9ج هو ده تر 4 شکست با فت ۹ ۳ ای ر بر ا صا چت ع-هل از عده رف «-ر 91 مد و و اد شخص بادان <ود رای خود + ندال چدا 42 نمم<ه اف رز «ر 3 از تم ۳ و بی 2۶ ی و ۳3۹۹ ِ 7 درد ه سس 8 زمر خصوص مغر وری که عللامه شءطان سین هر چدد بعضی هیقر مارد که جمله امو رات و ۹ مهد بر | سن در ست میفر ما بند هیچ کار ار :4د بر دسر ون دم سیت !هدر امور د «ا و سر سره 9 موی خد او ند ۳3 ام وم ی را 2 مجمار ِ: داد ه خو ا. 2 حقی گر ود حو اه بر مو ده ۹ ب / ۰ ۰ ۳ ِ ن ۲ مجءاار اسموست ۱ 0 از م طات هون را جم ون ار ۶ بر کال دید ان # فقو ام لاش تب ند کال مقر انم کر فواز ان 1 ا صلار اه گر بر و دست سردمز «ر ای 0 ۱ ۱ ۳ ۱ ۷۳ ۲ 2( زیت ۳ ۳ ۰ ۱ شا رد ادا ی ۳۹ صل شو د ۳5 «.ز ,2ص لب مور و ری شان‌ دامن بطمر ز ده همه ر | عر .ی «<ر و کر دند چنانچه دکذفر باقی نماند خلاصه کلام از اشظر تر کستان ری ۹ شصد انتقام رسبلا مت :مر د ۳ 4 سه طر ر6 5 «ءلای عظیم ک ۶ شد ند ور ۳ ا زد م شه‌ش.ز أ بدار ] ب نو شیده سیر اب شرت ان و گر دهی غر ق در راب <و :خوار و ور و۰ "۱ ث که ار < کی شبر دلان ظفر دش شرد ان و باثی ها 2 9 ۳ 2 درحد ود ِِ خ<و د چدرکک ر 3 و یة! :41 مرخمو دید وا اشگر ‌ بل زد و خورد داشتند چون احوال ۳۳ خو درا بد بهذو ال د رل رد 6 و نیم ۶#س ؟» بافی داشتمد غذنیمت شمرده فر ار برفر ار اختمار گر د زد و توب وتو رخا نه و 4۱۱ ور که زار تافته بحاات وا القر ار ۲ بان فرا ری شدند خلاص مد عااز طلو ع اقا ۶ مد مه تن انعوء ازطر فین که و رسد زد :| رنکه از فضل خی او ند و مردازنگ کار ۳۹ ی قح 2 كِ تشر سه | «ل ور ار باقت واشکر ۰5 9۳ کو ر را ۲ ای دما نان و بح و ویر و زی ۱۳ خ .م4 تام شود ماز گفتندو و ور ار اشستند ۳ ون #صل <د آو زد 0 چتدن ت بزر گگ دسنداد سر دار ههد علخان دور کعت نما ز اشکر اه بو ی جرد | ود پگ ۰ | د | 0 فشج 5 4 «حصو ز رم ؟أن و کار ۵ م۱ وان و پر بار و | لا" دم زد در 3" و ی رت و در مط_ اوی 2 ۳ ۸ عر صه داشت حهر د دد صده رعد از نْ قح رت ما ن صء4 تا وا( فاد ستاو ۳ ی سشو ات خی | و زد عطا قر مو ده و 4 امر است وامر سر کار ی راب از ءر .ضه ور ستادن رحصرو 2 سر بار دا جوی بذد گانءال سر‌دار مد علخان امر کر د:د که جمیم متولان‌را کفن کر ده «عز ت دمام و حر مت ۸ کلام ۱ دفن ۳ ۰ و <حی های اشکر ۳ ر این ر ا.جراح ۳ بل سیر د (۰۸ معا اجه پدار ند ویک نفر از جمله ٍِ حطور را معامور خودمت مجروحین فر مودند 4و جه هت و رف 3 0ن ۲ ی د شمن است ,معا اجه او بر داز , .ك ژ بر | ۳۹۹ خلق خداوند است ازشورش 9 کت وتگیر ماخانواده که نفاق را بریا کردیسم جملهٌ خاق اه ببلای ع.- ظیم گر فتار است وبقتل میرسند وتیاه مي‌شوند هر گاء چنین نبودی خلقی رم وامان مازل وماوای خود رفرار بودند وباساش می گذر اندند و باعیال واطفال خودزند گانی می کردند مخدصر-خن چون نيك نظر کردند اینچنین مقدمه کمتر دست داد ه بود و کسمن-الان وسال‌خورد گان بیادنءی دادند چنانچه بسیاری از افسر وسر کرده و زر کان در بار که هر 9 ر نی ای ۵ ان رو دزد هل ر سید زد و کشتسگان ۳۹ و ار بان ازشمار افز ون رت شدم ودید حصوص از | ۳99 ان کهاز مغر وری خودرا بادفنا داد ند ۱ با 1 «عر دی وغبرت‌شان که یاس دا ,دار ودرا کر ده از جان شیر دن دست شستند وبیاران دیرین خود ماعق شر ند ونام 9 دا اسام کگدذ اشتند باری مدت‌هفت روز در با جگاه تولف واستقامت فرمو دید اسر شده مقتولان و معا اجه زخمیان را مود ند لا کن بعضی بزر گان ور 2 کام ک بزر گک و :۱مدار وت ی بو د :۵ وبقتل رسید, بودنف همهرا باعزاز وا کرام بجاب کابل فرستادند که باعزت تام در وطن اصلی‌شان دفی‌ساز ند اپذا چون عر رضه سر دار محمدعاخان در ۳ 2 بل حور بند گان‌سر کار افدس ر سرد ورو یداد جنک و د سده مر و او و رد بیر د قم نمو دن سر دار عالی وشعسل رسیدن اشسکر اس ؟ ستان را رن و الا شنید واز حضور ی وت رز گزارش با فت بند گان سر کار دیا تساو و جهیسم زر کان دربار از دلاوری و :د بمر بند گان ء لی ا<سین و آفر ین کر د ند حصوص همچحین اه ر رگ فا سست داددد و بر دادگی درمدان جنک ابستادن و ب#در فنح نمودن موجب هزاران وازرش و مهر با ای وسزاوار » هزا ران نحسین وآفر ین میباشند چنان چه شهرپار با و فار وسر کار والا تیار میم اسر وسیاهی فرمان ؛وازش وهپر ۷ ای ور صامخدی فر ساد ند ودر ور مان سر دار ءا ای امر نمودء بودند که‌تاورود ند گان ی ان :وم درون مهن دبوار *شر سف فر مامییاشم بشه‌ا لا ز م کسهماهه انعام بهفا بل تنخوام‌شان بدهید وبوازش شاهاندرباده شان بادا بر سانید وانتظار ورود بند گان اشرف باشید که عنقر یب بادر بای لشکر سفضل خداوند عازم آتصوب شده بءلافات ار جمندی نایل خواهم شه وا شا ها و بعد ازورود ر کار اضافه ازسه ماهه انعام احسانهای مز ید پیمیم سر کرد کان وافواج ظفر اثر از حضور خواهد شد وبور ينك ازسر کرد گان منصب وجاه وبوادری داده مي‌شود واشانی باق اش کی سح دج امر شده که یمد از تمام‌شدن بجمیدم اش-کرداده خواهد شد باری چون قما و ان سل ی و وان نادس از رسید و جمیدم اش ار و هی اس ومرحمت شهر بار والا: پار را شنیدید وخرسندی بند گان اقدس را در بارةٌ خود ملاحظه زو داد از دوق رسی-ار 9 در | مد ه جمیم اوسر وسوافی در باره دادشام سیاه «رور دعا و فا اجه امودندن زبرا که این قح ریدم افها نسنان مشپور ودام نيك برای‌شان حاصل‌شد بعد ازان الءجاه والتمای بحضور ات عألی سر داره‌حمد علییخان نمودند ودخ صت و ا سید واجازه ط ب کردند که مر حمت و 9 رودتر ی ور فر ما شو داد )۰٩( بدهیم ودما راز روز کارشان ۳ ارم خصو ص 0 سر کارعا " راپیش ور ظغر ار نموده مقدمه را به ون عا یی سیر ده اه واخشمار جنک کی را حور ان اجازم داده اند | رف کت رن ا دس ۳ با بان م-ع | اخیر مر سند بعد ازان عنان اختیار در فیضه افتدار بند گان اس خو اهدشد و وت مایان خواهدر سید | کنون ؟؛فر صت بافی است آمید وار دم ار ای کف من ۱ سر کار هما ,ون فال ختم فتح 3 8 ای گر دد وماغلامان جان نار درجان*شا ای مصا ره نار دم چون عر صه‌داشت افواج‌دلاور بعضور ند گان عالی باتمام رسید بعدازان ازحضور دربارة اشکر بان‌فیور خحلی ند گان ع‌ اي نوارس فر مو دنه وخرسندی ک 0 ۳ ۳ د!د ند ور موداد که او ار ی و وی هرس ان مدا وشماز یز اس ریز که ۳ ۳ ۰ سّ ۰ ۰ ۱ کِ ) 0 : در ور مان ی بو ارس ور ۵و ۵ ن دود اد 1 دا ژر و د سور زجب و ی 2 <دور کت بجر ده ۰ ۰ تک ان ظار و دمیوسی باشد هد نذا ررران ها وشمتا را لازم است که امسر سر کار ۳ 1 ر اه ۳ رمان د زو 3 دا شم ا صا 9 4 ِ 7 ۳ و شم ] 9 ی رِ یه وت م )۲ 8 گفن ی 5 کار , 7 ءِ- کنیم هر 9 چتعن نم ؟ ر 0 ۳ 1۳ حور د ه باشیم ی ی صد افت وجان شا ای شا ظا هر است سح ه این چنین حخدمت «زر کی را که ازعقل عید ود دن :#صل << او :د تن 0 و شیعاعت تا گر د رد ۶ هر وب کتان اودس مر سل ی سم راد از | چم پیش رو اشگر ظفر ار ما وشما میم شیم خداوید شهار ا اجر جمیل عط کند که درجان بازی کمی و کو ناهی ون وتاقعامت امنمك حاصل کر درد باو جود آنّ شتا بر خر سندی شا ارروی ری و .رت صده با شم ملا «صلّه م دار م بحضو رز : کت و شهار بار عر «ظر ۵ مبدار دم 1 مر دی ومردانگی شم را که اظهر من الشس | سرت عر صطه میتکنم هر ۹9 فر ما نداد رد واجازه ه ور عو 2ب دون و دف 9 چا کوج رجا اب دشمن خواهیم رفت وهر یاه اد تشر مو دند "وفف شراط "۱ است چذاچه عر ره نمو داد ومردا>؟ که اکن کتان 0 در اه در سر دیف از حضور اهر ۶و فف و فر مان شد که ,| ۳ ی رد زر < ای ۳ او اج ظفر و ر ۱ درعر .ضه در ج کر دید در کن 9 از( ان بو د وسر حداست بدرستی محافظت دار رد ومتوچه مود واطراف ۳ خود باشید تا از دشن ی ار او که اوه ری کی و و اه ود زاو توا رمواود اردوی شا توا هشن وملامای هگن هار ان ری سای و اعدا حضورشمام‌قدم» | نچرش وپبش جنک خواهند بود اءاناورود سر کارازسر دار میعهداسلم‌خان و بر ادرش که دشت سقید با ردادشان مىماشد هر چند خود اوشان بحضور سردار کلان است 0 دشت سه.د ون ایکا عنقر ب است و می شو د ی وارددشت سفید شود وهنکامه ر با کنه زیرا که‌دست پروردةٌ سردار محعد اعظم خان‌است وبسیار فتنها نکیز وغماز است 2 اوفر بت سر دار محمد اعظم خان است اهر از کنید و احتءاط اشگر خو درا بد زر سی مدار رد ؟ه میا داغفاتا" باشما در [میزدو و کی 13 شما شا خون زد و گز نی بر ساند بهر حال عفان اختبار وتدیر را ازدست ندادها::ظار رسیین سر کار والاتمار باشید که ۳ ی ۳ ۳ ِ ۱ ۱ | شا ء الله ما ای ر و ز چپار م با شه | ملافات ج<جه اهم 7 بعد ازان رطصارصای خداوند ا یات کو کب بخت چوطا ام شود از بر ج مر اد آ نچه مقصود بود زود میسر ک_ردد مدد طا دم اگر نیست مر نجان خودرا اگرروی سوی بحرنپی بر گرد د احنون ای ات وای افسر ان وای بز ر گان بند گان ار تا ۳ ,ون فال شه‌ارا اصیحت مبدهد دل و ,دار رد وخود را ویادشاه خ ودرا خدا وند سیار ید و امیدوار فتح و ظفر را شمد ژ بر | که خداوند انعاق رادوست میداردشخص آهان 8 را عز یز در ده فتح ونصرت ر؟ فرین حال‌اومی‌سازد وبرضد آن نفاق کننده را زیون وذلیل میسا زد خد او ند عا ام مضمیر بند گان اقدس دانا ومنا است که اصلا بخو اب وخیال و گتشه خاطر نداشتم وندارم که بخاندان امیر کر خرایی دست‌دهد و نفاق افتد ویت حسق ط-وبت ب کنا ز اودس به الفاق بود وخواهش داشتم ؟ه بدستو را لعمل پدر رفتار دارم واتفاقرا افضل شمارم وخداوند را خوشنود سازم زیر که یادشاء سکم شیان است و بهمین اتفاق امیدوار بودم که خاق اففءانس:ن درمپدامن وامان و ور فرار بوده بدعای دوات خداداد زنه گانی کنند چنانچه شاهد فول سر کار پنج فرمان است کهپی دد بی بخدهعت سردار مجمد افصضل خان که بز ر کی بر | دران بود فرستادم وخوا هش دا شنم وارد دار السطنه کاپل شود وبه مصلعت شان ساطفت را برفر ار سازيم ورضا بودم که هر گاء بزر کی کنه وبمثل امیر کپیر برادران راجمم آوری دارند وبند کان ما نی ز بعثل بر ادران خدمت گذار شوم وارفرمان شان تچاوز نداريم وفرمان بردار با شیم الحمد للٌ واامنه شطر گزارم در گاه خداوند که بفاق ازجانب اوشان صادر شد و نیت خالص تشر از اهر حور ورد گاز | ام از ضمیر سر کار مدا ند که جمیم سخن هشن از که باشما تقر بر شد صدق‌است چنانچه فتح نءابان از اشکر ما صادر شد ولشکر بزر کی را هت داد و رود از انم فصضل خهاو اد 9ج همه جا از ان شهءا خوا هد بود و اجه 1 تن فان خو اهد کشت اما دازسته بشید که ت حق ط-و مت و و چن_ ان اوصا می کنند که‌هیچ گ-اهی بحضور سردار معجءدافصل‌خان نه.ءاشد وازنفای سک بزان است لا کن اشخاصی ک‌باوی متفق اند اورا بعال خود نمی گذاراد وراجم بنفاق هید | رنسد. خصوص محر كت فتنه وفساد وخرای خادان ابر ۳ و شتل رساندن افواج اتسوا 1۳۹ از ان سر دار م دم د اعظم ان ات ز بر | ارهه‌ان <و رد سالی بمممن‌عادت در ورش (فر د) خوی :4 بر طجیعتی حك 4 ایس نرود :۱ بوفت مر گّی از دست چنا چ» از جمله نفاقهای سردار مذ کور دروفتی که امیر ک-بیر عاز م هر ات شد ند جوم فر ز ندان سر کار بانویغانه وشکر مکمل خود بر کاب‌سر کار مر حومی عازم هر ات شا هید وهر سر پسران اشکر های سود را یگ سل از حطو ار فیضش ظ-پوار سر کار گذرانده سزاوارتحسین وآفرین گشتند :احتی‌سردار کلان سر دار محمدا فطل خان ار ثر کستان عر بضه فر ستاد ه آ که ده‌هز ار (شکر م-کمل اسیاب هو جود است هر گاه قلام نوازی کر ده امر فر ما ند سر افرازی غلام‌است درههان فرصت که‌وفت خدمت وجانفشا نی ,و 2 ویر از جوب آ دممرسا خت سر دار محمد اعظم ان اشگر خو درا در کر م و زر مت 11 معطل 9 وحر بای دی دی رادست آو یز <ر ای اشکر <و د ش‌ ری ان اهر مقر ر در سفر هر ات طعنه مرز د و بد مر گفت وشموه 4اق که د.شه او ,ود دره‌حاس ها ,اد رگ ۲ ابی اففا نستان کوشد تاخلقی را تباء سازد نفر من گر دیس ظاهر شد. که «عا دت قدمی بخرابی ف چما ده 1 هر و هو رد | بچشم سر ما <ظه مىد ار رل ه بل زا مد سیار وعدو را بذو ا(قار وانکه بسن که شاه ولا بت رن محدصر کلام سخن :طول | جا م با فت | کون از مط لب سان رادم ه این ود ؟ه ود گن سر کار بع | ژ فر مان نص.حت آمز که «حضصور سر‌ دار عا تس معدار سر دار مجمد علاغا ن و اشکر بان هد کون که ود اه تخاس داشعیت فر فاد روز ۳ حر کت فر ما شدزد وروز چهارم پزارشان وشو کت ودیدبه واکاله در یا ئین با غ ۷ بو دفر ود آمدنه و با اشکر سایق‌ماعق شدند سردار باوفار که‌سیه سالار کل بود ای و دنو کهزعگر سا س که‌در با او دنق کته بل توب شا د را 4 ورودنند گان | قدس د | رز تدو هه ده و یکتوب (شکر ظفرار کهبر کاب شپر بار کشور گیر دریائین باغ‌فرود آمده‌اند شاد بانه بز نند فردای آن روز جمییم لشگر باجگاه که مقدمة ااجیش اشکر ظفراثر بودندو دشمن ر | را ز ده‌بام آ ور و شیعا ع محموب شده‌اند نامر 3 شا . وناز از حضصو ر 8 موردشفقت ومپر بانی شدند چنا چه بکماهه انعام‌از حضور گر فتند بلکه پشرافت ل(شکر ظفر اثر ایکا اشردر خت وف انز کماهه | نعام ؟ فته جمله درباره بادشام رعیت برور دعاو فا :ده کر دزد بعدا زان بند گان اقدس امچد والا باردیگر روباشکر ظفر اثر نموده بز بان فصیح بیان فرمودند که‌ای اشکر بان یر دییشه وای‌افواج ششیر زن‌هر چند که‌فبل از ین فرمان‌سر کار به ارف ونان که ارات ها هل هه کون ای صوایان کوس‌فرا فار هو از زان خود بند گان‌ما شنورد متوجه‌شو ید کهرعد ازتمام شدن کلام سر کار ازشما حق و باطل را سو ال‌میکنم بشر طی »از حق :.گذر رد .هر گام بحضور سر کار ابرادی بد انید شمارا وحم میدهم ,دون خوف, ,دون باس خاطر هر گا. در فر موده سا و ۳ ا,رادی راد | درد بعر ض اقدس 1 راجم بحق‌است وطالب صلح و اتفاق ودوری ۸و رد از اغاق‌وهر گاه بز لاف این سین کند ردن شها بحضور بر ورد ۳ رسزه راشد | گفون بدانی که اسضه بر که وععنمه جنر کف که در ماجداه شما دست داد ویشنا من وخلقی انبوء تلف‌شد بد وفتح گردید نگونید که‌سر کار والااز فتح شما خر سند شدم باشد ۰ نت رو سر کار گذاشته‌شد ونافيامت بافی‌خواهد ماند چرا چنین نباشد هر رك ث از مقتولان شا 8 ور ز :دی بود که بحضور سر کار بل ز سمد زد اضا وه بر ان بز ر ی زر رب در بار مش و حضور که عمری پرورش‌بافته حضور سر کار بودند وهر کدام د کنی بدو ات افغا استان شمر ده هی شد .د بلکه با ز وی .وتو وغم‌شر .رت دولت خدا داد بودند واز ز مان طفو لت ثاحال دست برورده رد گان افدس بو داد تا | بشکه جان خود را ار و وداغی ات شون ک بافی ما اد دب باز هم با این همه خطر های «ز ر گی ات حساق طو بت بند گان اقدس‌راجع ,صلج است نه یجنگ هر گاه سردار معمد افضل خان بصلح و صلاح پیش | مد و ار ات ومذه جو بان گفت وغها زان رااز خوددور ساخحت و سعن | و شان ععل کرد همان بر ادری با فی است و همان جا بدا د بدری مطای سا ی ,<ا او و م<مت برادری و ار سال (۳ ومر سول طر فین جاری خواهد بود وهر گاه چنین شود بتو کل‌خداوند وم امورات سر کار 9۳ هن انجام بدهد وفتح‌و تصرت‌ر افر ین حال اشکر ظفر اثر سازد ونفاق اندیش را رو وا ای رسای خاش وی عاافه کاس ترار کش مان باز گر درم همید مه شگر ک‌ بل در با ئین با غ فرود آمد ند ع ین وی شدند خر ر س.د که اشگر ی و ,ارد # مه و تد ار كت ۹( ۳ ماده ۳3۳5 و مرو اه + پلی که بار 5 ۳ ۳9 بل و ر ژ اد ود اد مر د ۱ کی ۳ من ودد حدود روحی آمده ۹۹ ز دزد بدهند واجقام از اشکر ظفر اثر مکشند و 0 که ار ها بل از حد ود روحی ۶ دم پیش 4 وسدراه لشدعر خو خوار شوند این ود ده 0 اش هد ر ثر سکستان شر د (شعکر ک‌ بل شدو اشکر ک‌ِ بل که طعهه خور شد ه بو دند ازین مژده هافر ۱ ۱ گام نونمم شمان کب را روز مر اوقت ور وی سایق مود تراان‌مزده ور جان سا نم درواست ک ن مژٍ ده آساش چان ۸ سرت خاص لام بعدازمدت بنح‌روز که‌فر اغت حاصل شد و آسود کی دستد اد وجمیم اشکر ها او ویک و داش هار وان رن پهر ر مند شدند بعداژ آن بباری باری تعاای از حدود دا ائین م با وراج 5 امی و ب*چذیش در آمده در منزل مدر که از د ,ث او روحی است فر ود ]مر ند ان کر د ند 0 بش ان مر گنز را ۶اعده چذان ,ود کها له اش کر ظفر ار حر کت می‌کردند هر گاه شتکست ور بخت اه افتاده بود پامر سر کار انجام مییافت اما افواج ظفر شکوه واشکر جنگت‌جوی جنگ د رده کهدر مدر ۳ رجا ی و .2 0 اشگر د شهن بو داد که فر دا بچه منو ال جنگگ در | ند از دم وحماهور شوم ی رن کون ساز یم هم‌در آ و فت شیخصی‌را که بی تحقیق ای هه فر ستاده بود ند در 1 با د وی ظفر ۳۹۹ وارد شد و ,و رسردار عا ۳ عر ضه د اشت کرد که شش هز ار لشکر تر کستان باهشت‌عر اده توب در آخرروحی سنگر زده درجای که گو با سدراه دشمن‌شد ه 1 هو مدا فظت خو درا در ون فلعه | هنین نمو د. :| و جود | بثقد ر احتراط شب ورور از خوف ش‌شیر دشعن ؟ه در دامای شان افداده بوده سگه و تنها ازد رون _ِ_« ۳ آمده اممتو | سید و هبتر سرد ال که م.ا دا اغسگر د شعن هدرخ ۶ رده باشند تااشکه شب گذشت وفر دا شد واجازه حرکت بجاب روحی داده‌شد "انی بامر بادشاء فوی شو کت بند گان شون وا و هشت عراده توب و سه یلتن و مج رجمدت رساله جر ار کار کز ار شه‌شیر زن بر‌کاب بند گان عااي س.ردار محمد علیغان و افسران حچپن سال جنک دردة فرستادند واجازه ف-رمودند که خداوند بار وباور مرکار و اشکگر چرار است وچلو ریز خودرا سنگر دشمن انداخته بی‌ خوف وبیم زد وخودد کنید انتقام از لگ نر کستان بکشید و بقل مقدمه باگاه اعدی را زندم نبگذارید تاتنفعنی يافي ماند :۱ دیخری باشد ؟ه صملح ر ۱ کگداشته از در چنکی بش ۲ بد و بروی با دشاه ء-ادل ود که یخت افعانسثان را بدر بوی هو برض ن را شد و کر اور ا ید زر بدست مءار ك‌خو د بسته وش‌شیر کج حمایل گردن او کردم جمله برادران را باجعیم ام ون کان: (شکر بفرمان برداری او ترغب نموده باشد هنوز یادشام غسی‌راست نکرده و کرد راه سفر را در «ستر ر احت اما اد | امه سزای اور دادن )۳( عین صواب است تك چون اش امر شد کت سر دارغازی سر دار م<مدعلمخان دون و وف وقحمل وبتلاشی تمام بحانب روحی روان شدند وخودرا در روحی رسا ید ند ومفا بل شدند وارجانب اعگر 2۷9 آواز توب بر امد و آی در یی گاو (ه ر بزی او د ۳ دشه‌شانی 9 زجه شا مج دوه رو ب جذ-کی 8 با فت که برك باز ۰ رح ش ر ۳ وافواحج ۱ ۱ دشن و۳ نمودند وفتل وفنالی از ون ازشمار کر دند تا اشکه اب وطافت بان پر تا افیا رش سکن نز ای فراری نی الفزار وان واه فش ومانان صقن ۶ فعن چنانچه نا شهر اءيك وت اک و یز کایل وافواج خونخوار ون شیر فر ان و بیر دمان پروردهٌ فتح ظفر بودند وطععه خوار اشکردشمن بنابران از خیعه وخر گاه و | :4۱ و ار ؟۱. و <ز .+4 و د 4.۵ رو < ۳۹ 9« بو ۵ خاراج ؛ ر د ۵ ی ودره و نگ اشعند و بخر سندی تمام بخهه گم خو د 9۵اه اشستنی ودیای دوات خداداد راد شاه خو درا می کر د ند و بخبال مقدمه ثااث 02 داشتند و آرزو مند چنان روری بودند وذوق می کردند که زود تر میسر شود بهر حدل مخنصر سغن اشگر کابل فوج فوج ازد.-ال ۳ در اطراف روحی خم هه وبار گاه در ما ۳ و بدعام و رل توب شاد را ره زد در 0 و آ رام و در فر ار «صعت نشستند چون روز کر دذشت و شب طلما ۳ 9 رت سر کار ذوی افتدار ازطر بقه خداجوثی ونیت خااص که ازایتداه درسرداشت بند گان اقدس رود وهمه وفت دره‌عا اس از در ص لح سعن می کر د ند بنج فر کیان دق ات عادو بحضور طلب کرده مجلسی بریا کردند وکنکاش نمودند و باواز فصیح بیان فر مودند که ای مر دم وای نکن حور خداو اد ۶ ام بص هدر ا فد س داد و دما ست ؟ِ 4 سر شت سر کار اشرف به نفاق نبوده ونمیباشد و بعد ازین هم خداوند (ج) بند گان افدس را دود بدارد ور اجم یی مقصد سر کار این بود ونیت حق طوت چنان افتضا می ؟ 2 گِ۰ مر ار رسیم | رن رای ٩‏ پاجهدسم مر دم خصوص بخاندان وافوام خود گذران دارم و بثر وبیشتر "وازش فرمايم واتفاق را ازدست دهم لا کن ملاحظه نمودم که سرشت برادران ۰ مق است وشب‌ورور بخر ای دوات خداد او چا ای<ه شر و نت سر دار مجدود اعظط م خان 0 مجمد اسلم خان و عضی اش رن اظهر من | آشعس اسات حاجت ب4 مان د‌. ار بت اصا 4۶ بر ان مدمه ب|چگا. و رو حی و فعل هم چنان ای کاق حضور و فتل 0 ظر فین که داغی است هر و اقدس که تافنامت بافی است و جم-م شما بان ۵ ر | امسکو ملا له :مو دید یس ازین < و کت ۱ [ ما زر کار اشرف لا ز م .ود که با ند بفو چت جر کات‌شان 9-9 م اب رد تاخلاق اففا نستان داسته وعیرت‌دیطران مبطر درد چنانچه دومقدمه خداوند عاام فسح بجا تب بادشاه مت شیر و شدست ,دا اب اشخا ص ۹ اندش داد لا کسن باو جود | نقدر حر کات خلاف امر خداود (ج) و با غی شدن «حصور داد شام وی شو ات امر و ز دعت ح<قی طو بت نشف کان اور س راجع به دص میت ی یمان ومرخواهد ؟- ۰ :4اق 1۳ از خو د دور دار ند و راجم ,۰ 1 4اق ق شو زد با بر ان ار همین مدزل شبدصری ر ۱ ۳ پ۳ مت نا و ف۶ر مان شوت اکن رای سر دار م<مدا فصضل حان بفر ستم ووسخنهای اه یوت و بیان دای مامت در نام در جح دار م شا رد وه از ین خمال های باط-.بل (14 وفکر های فاسد که سر اسر بجانب خودشان ضرر است وخطر های کلی برای شان بار آمی آورد در گذرند وپیرو سعن چینان وفمازان وفتنه انگیزان نشوند و آ نپا را بعال جو د دبس کیک ار زد تاهر ..كث آ نما مطای کشت خود درو ۳۹ ۱ بو اسطه آ نها دوات ر کستان ۳ ولا ت .زر ؟ ی است ازدست دهد و خی عط تم کص فأن اوشان یاه نشوند وخود سر دار مذ کور اذعر4 بزرگی نیفتند وذایل وزذبون نشو ۵ وامرسر کاررا واچت‌دانند هداز ان سر کار والا لازم می شود که فدر ومنز ات 99 سر دار مو صوف را و و در از د درگ بر ادران مر مه بدری ورب بزر کی بر وزه دنبای بی‌اعتماررا که ساطنت عادضی است وخداوند ودعای بدر اعطافر موده وما باتفاق برادران واقوام وشها بزر گان باجام رسانيم لهذاشها بزرگان که‌حضور دارید وافوام و نمی شید رید حال‌خوب اطراف سجن را زان عقل سنعید وچه او خر وصلا ح یف وخیر طرفین را ملاحظه کنید بدون خوف وم وبدون مضاسقه بعرض اقدس پر سانید وخوف ویم دا ازخود دوردار ید اضافه‌بران راجم با آ‌سر کار اشوبد وخهداوند راحاضر دا زرد و ملا حظه کن,د از بن ۱ بند گان اقد س ز ,اده بر ژ راده از سم جر سرد ۳ شو د ی با_که درر م4 و بزر گی‌شما افزود ما 33 چون فر مان ک ان اقدس دره‌حالس عام:هامشد به د ازان جمیسم ی وی ها شا و اش بو داد چدده ات قر ی که فر مان وام ر اف دس سرا وار یاو و ۰ و اطلاعدادن مو چب شو کت وصاحت سا طذت است و بادشاهان | که خداو ند مامو ر ساطنت کر ده وظن الله زناهرده شیل م | زد از بن‌رهگذر ای که را خلق خد ا ر 9ار دد زر :4 مدا رد اامته سز اوار بزر گی اطلاغ دادن است و خر سندی ور یاوق المته‌در آن است و بحضصور بند گان سر ۱۳۹ ر عبت بر ور ظاهر | هریج شصاای بر ارد بعد از عر صه داشت برر گان در بار ان ,و د کِ_ حصور را امر کرد ند که نامه ی بات سر دار -لان سر دار 4 جرد ا فصضل خان ول بشمنو ال دو سز4 رم هر و اب سر دار را ن علی خان کهاز سر داران 5دهار و از افو ام بند گان اور س | محدو شیقعص کی سال و ا<ر ,4 کار بودند فرستادند وامر کر دند که بزودی جواب حاصل دادند . وس مفاد نامه ان اقدس اقتهان | رقم رو حنا فد ا عطوفت نشانا فیل‌از من ازدارال(ساطنه کابل گذار شانی از هر ات الی کابل بظهور رز سرد و ,و د و و کا سم مر کم <4 4 «ر ای‌شما مر دو م دمو ده حر کانی کهاز عصی مر دم خلاف راه حق صا در ک ۷ 9 در مطاوی آن در فر مود » بو ددم دا استه حصضو ر هت شود ز بر ا که ود گان | دس جات شما ر | و ۳ د | رسته دود م چا ده 9 روف اخر اء ب مج فر مان فر ساده‌ام رو بد اد ر ۱ اط ا ع ات طاب حضور در ک| دل از طر ق بزد گی وشان شماکه ند گان اقدس م:ظور داشت عمل 2 خواهش بند گان حضور این بود ,ی ضی ۴ ح ۳( ۳ 2 3 سپ جمت2 ن < ۳ ۰ ۰ ۰ ۱*۲ هتفای ۰ ۱ وی ۶ __ اس ص ۳1 ۳۹۹ ۱۳۵ از ۷ مت ای ۳ "۳ ۱سمه وصحه ‏ ج ٩و‏ )1( شا هد و گو اه یر سر کار است که از روی صدافت واخلاص و د از کدذبت وددوغ لا کن فتنه اک بزان وغبازان وسغن چینان شمارا باختدار خود ن-گذاشته کاری ؟» بخاطر افدس خطور .ی کرد و در خواب وخرال‌سر کار نمی گرد ببشه کر دند و چنان اختباررا از دست شما بردند ومدعای خود را که راجم بثفاق بود حاصل کر دند تا کار مصااحه بعقاتله ااعجام بات وخلقی انبوءه تلف تیدغ آبدار شدند .چثانچه‌هر رك از ینهایا در ومادر وباعیال و اطفال داشزند وههه امد وار بو دزد ؟ ید ,دار بدر خود خواهندر سید عا,ت بدر شان ریاد ار فت وعمال واطفال شان بی صاحب ما ند نمیدانم که باز خواست خون اوشان را خداوند از کدام بك ماوشها خواهند کر د وه-کن ای و افو ۶ باز خواست ۳ لا کن چه وا راشای درقبضه افتدار پرورد گاراست وبندةٌ بیچارءر| هیچ اختیاری نیست چون ر اه تقد بر د کر کون اشو د ,لك در » از ۱ <» هست افزون شود 2 ‌ از 5 فضا خیمه تقدیر زند هیچ ۳1 ی هدفه تفاس رت و دیگری فر مو ده , 4 ۳ ا , 5 ۰ بدردوصاف را کار امرست دم‌در کش که هر چه سا فی مار مخت عمن ااطاف است | کنون خاطر حق بین ند گان اقدس چنان میخواهد واز چذاپ شما التماس م.دارد که خط شد گان افدس را بدیده حق من مط (ءه فر موده وزشت وز.ءای او را از زظر <ق بن <ود 0 و اث و ,د اور ا ود رده «صعرات م_لا حدظه فر ما ت_ وعهل جح ! داد ر۱ موجه رشت وز ای 9 فر م۱ ,ٌد و ببرامون سن غمازان وفهه جویان کرد هه راجع + کامل ح<و د شو نب و بخاطر 9 ۳۹ م در حدود ۳ شقر ان ۱ سر و هما ,ون ما فی شو رد و ملاوات دار ,د ۳ «د ند ار مد بگر وا ۳ 9 و م-ور 1 چمد روز مپمان ید بر ائی 9 ی ی | :ی اک ۱ ۴ ۱ ۷" ۱ گِ ا: ۲ کی ۷ بد , د مان ادت و به‌صاعت درد چداب شهما ند ان اقدی وادس عازم ثابل‌شده و سعن فده جو بان ععل دار ,دواز در 4اق‌در ] مدا ختمار با خداو نداست ن2شه از ی [ آچه‌ر فته ماشدبظور خ<و اهور سید, ]۱ بار کر اخواهد ومباش که و2 ا رنكت‌عا امعداه ءزت‌و م<مت اشان قآ رساط ان ی خان کر رش‌سفید و کسپن‌سال فوم ماوشماست وسغن‌حق هه وفت بز بان‌شان جاری است وا :اي را دو ست میدارد و ۹ 11 اند رش را نظر <ارت ست ر ۵ ۲ ۳ بند گان اون «حصور شم مبر سد اول نا مسر کار دوم:شان ود سردار مذ کور که‌دایم دون معا ,42 بعدا ز ان سر کار دوی الافتدار بصلاح وصوابد ید ار کان‌دو ات از رو <ی حر کت فر ماشده 1 منزل بمتزل حر کت نمودند ودرابيك نزول اجلال فر مودند ومذت پنفجروز توفیف کرد ند ۱ ۳ ر بان آسوده خاظ عوازد اطافه بر آن "9 خیری از خته یل بر سد و خبر صاح و صلا ح باشد وباعث فرحت وخوشی حاصل‌شود اینست کهحضور سر کار خوف‌وبیم بخاطر شان ار سرد ز برا که بند گأن | دس راتر س‌ورهم از در گاه خد | و اد است و س درامور د:.وی ظاهر وهو ,داست ۹ حواله بتقد. رست کاهی مورر اسلیهانمیعو اند و ک هی سلیمان را احتیاج مورمیسازد ازفتل‌سپاه طرفین خاطر سر کار متوحش‌است که‌ماك‌ستانی اذان ما ست وفتل و فا ل مر دم بچار ه از ,اعث تماق و خو ار .زی و شرطان است کهما+ا ان گر فتار ام مختصر کلام مدت پدجر وز که‌امرسر کار باافیان شدء بود درايك توف شدنا ]سود کی اسب و استر ی کی نت نا دسر اد او اش در ,ان ن.ز فدری از زحمت راد بر ود ها ,ومیه خیرهای متوحش واخبارهای پر ا گنده ازچانب تر ککستان مر سید ومد ظوار حطور سر کار خدا جوی‌می‌شد وبند گان سر کار در هیر وشکییایی می افزود د چنا اچه خبر رسید رز تدای ی تشه قاری اهر سا راهن خی کر ساخته »تصدی ما نم قح 1 بل شن و ا زد و ی <و !هد کت 3 كثِ ۳ ۳ تر کسدان بکذفر ۰ ون ۱ حار ه از فو ج ک. بل ود م ری اند وا ور بر خلاف اجازه جر کت ۳ از دم جغ ای دز وم خون‌شان بغخاك هلاك افناد, شودچنا چه اماده کرو دزن ی | بروژمی آوردند وخودرا چون رن و بر دمان میدانستند ومی بنداشتند و2۱ظار وروداشکر کا بل بودندوسر کار اشرف اقدس در صیر وطافت وتسمل مي افزوداد آز ان سیب سردار محمد عاان ان ۳ لی که شخص ۶و رسواه ده ور دمیدان ی است خر شود وعمل بدار د :در سر دار ساطا تعلی خان که وق ند [ن ور یش .مد و م و ار ده سل ور سرب و .لك 4 معاو م شو د بعدآز ان همان مذو ال بعمل | ورده می شو د بهر ح<ال رد گم فته "ودف | .مك مد و ات وافمال از اييك حر کت فر ماشد. درحضرت سلطان نز ول اجلال فر مود ند دوزد کر وارد مازل غز ای 8 ,جر د ورود شور یا بل درعز ؟ كت خمر ر سرد ۳۰-۰ ار متا ن هعقب ۳ تاشقرغان را که بخدر گ مست گم یف ساخته بودند و کسمر نی دس 4 انتظار ورود اشکر کابل میبردند وا گز ار شدء وایس عارم اجه ول گر دید ند ,| وجو د این اخءار قر مرت | ار سه ر و ز #9 و 3 | ۶د س | م. درد درتز ی كت ام.ر و ٩‏ ف فر مود.د مقصد از باعث جواب عر ,ض4 سر‌دارساطان علی خان داشنند بنایران درتوفة ف ۳ ۱ می افز و د.د | بذکه روز د بجر مر ر سیدو درعر .ضه خود در ج آمو ده بودند کت اها نب کشسان تنسکی تاشفرغان پجانب »زار شر یف وتختل‌پل کوچانده تنسگیرا وا کز ارشدند چناچه سر کاز وفار ارمدزل غز دی نك جر وت فر ماشده در نتاشقر ان ازول فر مودند وتوفف فر مودزد و ا.:ظار ورود فذر اف اور کار سر دارمد, دا فصل خان وسر دار ساطان علی خان بود ند کهزودتر وادد حضورشوند واصلاح پذ برد 8 وه والا :مار معا اخیر و الا فبه هایس عازم یبای اخت بدر ی دارااساطدنه بل شود ون ۳ دار ساطان علی خان ۳۹9 دد ره دل رسمه ول ف 1 0 ٩( 11 ۷ مفادعر بصه سردار ساطان عاخان تندهاری «<صور بادشاه عدا لت کم ای ی ان ۱ دعا کوی نوازااتصدق حضور مپارکت کردم چون ازحدود روحی ازفده‌بوسی حطور و وتا و دار بثد گان وکا مر خص‌شدو ر و4۱ نخده بل‌شدم روز هفنم وارد اه بل شدم سردار کلان سرداره‌عد افضلخان بعدود مزارشر , ف سردار عیداار حمن‌خان‌را بایکصد سوار و ,رک صد ب.اده ءسلن اسةءال فر ساد د اول بز ,ارت شیر خدا رسیده حور کگ ان اقدس‌را چة_ در ممکن بود بدا رادآوری کردم ثاني‌سوارشده عازم آخته یل گردیدم درد ,وا اخا 4 با غ ,لفات و دا بلاق مغر ف شود ه مت دای دوستانه وشفعت های مشه2ا 4-۱ از طر فین بادارسانيديم بعد از هر درسخن ران دم وسخن کردی-م بعد ازان ز جای خود دعا گوبان برخواسته فرمان سر کاررا بدودست ادب‌حطور سردار؟ لان خواستم که بگذارم سردار کلان از جای‌خود بر خاسته باهز ار مپر ومحبت فر مان‌را گر فته بوسیدند و گر یه کر دند وبحضور درباریان منشی حضور فرمان‌را خو اد ند بعد ازاتمام خوان_نن سردار کلان باچویع حالس ۹ خورد و .زر گت رود :د در باره بادشاه فوی 2و 3 دعا و فا ده 8 راز فیح بیان فر مو داد »ای خلی ابله اول از تقد بر ات از ای ودوم‌از کرد ار فتنه اگیز ان خا ۳ فده ی 1 وء2ل خداداد تن مارا ضأیع سا خیند ودوممدمه را, با کر دند و بر وی پا دشاه اسلام ایغ کشید ند ومار اباغی کر داد و بد نامی | بدی بر ای بند کان ما <اصل کر دند 0 خلق عا ام بدانند کهیسر ان امیر کسیر مردی نبودد که ,عد از فوت بدر اقلا" سالی باتفا فک وا سا ود سرا صقان را یا هه اش وا از قرو دور کرد برای #ان حاصعل نمو دنه اما ازخ-داوند میخواه م که اول سر دار م دهد اعظم خان ودوم سردار مهد اسلم خان را ی سا زد ورسوای عا ام گر داند که تمامی فده اگیزی از ان دو نغراست ۱ ؟ ون امر بدر امر خداوند است امروز سر کار امرر شیر علیغان یادشام انمانستان وفرمان فرمای ماك‌وولات افغانستان است و بامر در بادشاه است هر چندهارا بزر گی‌و, ادر کلان میداشد ازلطف ومر حمت استلا کنما .ان فرما :بر دار و تابع فر مان دادشاه با بد با شیم سلطنت را خداوند «ویلا ق د بده اضافه بر ان بند گان سر کار خواهد شنیدند که‌سر دارهیجمد اسلم‌خان راچه نعوازدر بارعام اذحضور خودراندمو برای‌سر دارمحمد اعظم خان که‌سر کرد , فده انسگیژان است چه <ها های یی دد یی فرستادم وبفرعان برداری سر کار امر کردم هر چند ظاهر است . در د در سم 4 دل < سو ۵ گفتن و عظ ار و د وه آهنی در سذ نک ابنك بند کان سر کار واینك ملت‌وولایت واینك ما بند گنانءالی که ر بش سفید فوم ان بزر گت ب.د شاه مهم شوم وا ,نك چذاب شها کهسر دار سلطا نعلی خان ود هار ی و و م راد شاه ممراشند و ,امر بادشاه اهر رف آ ورد ید هر حدکمی که‌از حضور با دشتام 1 و رده با شیه بچان ودل مطایقه نداریم ویخدمت‌گذاری بدون چون وچرا حاضر یم . )۱۸( شمر امر وز در قامر ودل دست دست است خواهی -ارنش کن‌وخواهی خر اب کن قدا رت شو مد ءلگوی چذان معصباعت میدانم که بهعر اهی جذاب‌عالی سر دار کلان در اشقر ان ,هجو سی حضور ف.ض‌ظپور تک ان هن تاو دری‌الا فد ار رسیده سرافرازی حاصل داد م مدازان ازرف:ارو گفتار وحر کت سر دار کلان منظور حضور مبارك می گردد زیاده ادب ات وا اسلام| گنون و اعتات «<صو ر خر د مد ان روز گار عر صره اس مدآ رد | رکه ۰ فرستا ده باید که دابابود فجن ده ان وتو یا نود از و هر چه بر سدد 3 رد جو | ب‌ دشر ط که دك | دد طِ ۷1 نات سخنم‌ای خو بش [ش-کار | کند بدان‌سان که‌مچاسی تقاضا کند تن سا ده با ند ق ز صتا ده درون «ر ز ۹۳ و بر ون سباده چذا ده همین فض 4 با و جو د چذ_کی 2 3 اصلا ح پذ بر گرد ید کهسر موی از کدورت بافی نما ند والاهي -ج اصلاح پذیر ابود وباوجودآن وفتی‌که عر بضه سردار ساطان علیخان مدغاو ر حضو ر رن وا از ه. ,ون شد و مذدر چه 1 موم خاطر گرد,دازروی فصل‌ودا:ش واز کمال بزر کی دیگر چیزی بز بان مبارك جاری :کرد ند وسکوت ورز ید.د ام -] سر شته کر داری وا حتیاط افواج راازهر خصوص پفر ز ند ار جمند سردار محمد علی خان که‌سالار کل افوا تصاعب اعقان. کل اعین ود ای رونت تابور وان مقو اه امو رات لشکر خود شدء افوا ج خودرا کل وه‌سلح داشته باشند وباین سخن های مکر آم - پز فر یب او ر اه و سر ش»ر | اردست دهد 5 بو ل دشمن ۳ رد ۸ می شو د که در ۳ با جگاه فو ج‌عظیم افتأده وک و ند وآماده چگ من گر دد و صا حب | خثبار 4 سر دار مهد افصل خان م.ماشد ی و ملاعتی | ۳ بسر دار مجمد اعظم ان داز کرم وزرمت میرسد سر دار سلطا علیغان حق‌دارد که با ین‌منوال عر بضه فر ستاد وف عده زر کی بکار بردء ومی خواهد که اصلاح پنریرد زیرا که فوم و کین سال و نمی خواهد که‌دولت افغاستان بدنام‌شود خیر‌خواء طرفین است بازهم شرا .طاحت.اط بکار بر دن از چهله لازمات جپان داریاعت تادیده شود کهاز برده عب چه بظپور میرسد خلا صه کلام مدت بکهغته از عر .ره فر ستادن سر‌دار ساطان علی خان ؟ز ارش با وت ک+عر مضه _ن از سر دار مذ کور رسدمختصر آنبکه سردار محمد افضل‌شان معه تارتقی وار مغان بسیار با فا --یلی خدمتگار از تخته بل‌حر کت کر ده عازم حضورسر کار است اطلاءا عرضه داشت حضورمءارك گر د رد زا | که بل مدز ای تا شقرغان وارد شدند بعد ازان از حضور بد گان بت کنان شان دادا در بان فرمان شد که‌سرد ارمیحمدهایغان بایذعنفر ارکان دولت مختصر باستقبا ل بشد گان سردار کلان سردار معمدافصل‌خان که ء.و ی بر ر گت ور ش سفید براد ران میا شد درمنزل مذ کور رفته‌ملافات کنند و طر بقه نز ر ۳3 ان را بادار سرا اد ز بر آ ک بثد گان سر کار عزت وعر تمه بزر ۳ ها اضافه بر اضافه میدانيم گو ند که باعت بو کات فییح ۲ چذکی ای بزر گت و در اه ان 2 بثد گان ۵ ما ون آ زرده خاطر شد ما شده هر چمز ي ؟ گذشت ۳ «ر ی ود ۶ ۵ (1 ٩" چون ر فده :#د بر د گر کون او ۵ ٩‏ ۰ ۱ خاص کلام سر دار 4 ب<م لب ان معه ب؛ <؛ هر بزر گان دد .ار و بگفو ج ز سا له بر کاب شان «<ضو ر اسر دار کلان ر ود و سرلام 9 اد و ملا وا مود .۵ و ]ها ز ءصر ص. مت ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ 6 6 ‌‌ ۰ 9 ۰ ف‌ همای دو سا :4 او د 4 وادت تج مت راد ,د :۵ و دار ۳3 ای رام لا ۳-۹ ار مو اس چون 1 #صر زر سرد سر دار مع+دعلی خان بر خا مه 2 4 ر < هرت خو اس تدد و سر دار «ی<مد ا ال خان بو از شات رگن 1 مر <عص فر ءو دزد چ:انجه با کشت حور ند گان ی کار اقدس رز سملو سا م ؟ د «د و ص ند .هت های 6 را ۹ سر اسر "و اب بو د ژد م از شفقت ری ۲۳ ِِ ر ۰ 1 و( ب ۰ سردار مهد افصل خان مسرور وخرسند ساختندچون از گذارشات صعت های دوستان 4 ری زر گت خود فار غ شدند عرضه داشت کردند که فردا چه امر است ؟ از حور بادشاه دو ی و وت ور مان سر ال 4 فر دا اه اشکر ۳ ی و د ر ۱ زا ار حدود سر ٩‏ دوب ای دراه مار ی وی ان ارستاده صف بسته کنید و متوجه شنت باه و ر بت اشکر خود باشید که از فاعده بظام داوز نداراد تاورود سردار کلان اننظار یر ید چون سردار کلان نردركث ۳ رسید هد خودشها پیش روی صف اشگر استاد, هشت یات اهر بسلادی دار بد و او با ۹ مز سح 4 دج دوب سرا م۱2 4۰ بصرد | در ۱ و ر رد چون‌از سلاءی فار شد رد بحضور شان رفته استقمرل دارید ویر کاب شان عازم حضور انور گر درد زا زر درت بار دوی‌ظفر شکوء ز سرد رد فور | ] دم بر مد و کر ارس را عر صه داشت 2 ژ بر ا سر کار والا تمار نا بر باعث ۹399 شان استةمال دارم و بعزت تمام وارد اشکر گاه شو یم داعزت 9 شان بادار سانید. شود هر چدد ار اجتا باق دست داد لا کن خد او ندعالم ی کا و ولا مداووا عوصله ها ار ی رم ور تخت از ۱۱۵ ار هو میتی نیکوئی بد ار د بر ورد گار عا ام دانا و سناست وصمیر ی ان و ا هیا 41 ی ۳ خود هر ار کی ان وام.د ار الپی دار م 1 ار مت ها ص هم شه ف-ح‌وظفر هم عذْان دو ات و افال بر فر ار خواهد ما ۵ هن ی ۳ کشت و صبسع صادا ی دم.د جسی الا مر سر کار ذوی‌الافتدار چذاب سردار عالی :بار باجمیسم دی واه سیم و حاصه دار و خو این سو ار وسوار ولا ی صبء 4 حجون در ,ای ( ش‌ مکمل و مساح دود اد از ار دوی ظفر شکوه جر کت ر موده رد وت 0 کی 4 فا ی و۱۱ دا بو د اشکر گاه کر دند ویقرار فاعدة نظام صف پستند وصف آرائی کردند تخمینا" بکفرسی زبادتر اشکر گاء شد, بود لا کن چذان بقاعده و فائون نام استادند ک» فاك دربارة ام رویسر کش وس اهر ای رای ای و یر و تا شاه سرو ار مود | ان خان از درك میا ر سرد ند ناویا رو ؟ ا.نظار ورودشان ودب دریش روی اشکر باهز از شان وشو کت و بزر گی ابستاده بودند فور أ بقراد فانون اهر بتویخانه و افواج ظفر امواجح-مءودند که هشت پات سلامی بدارند و خود سردار سالار چون هام ۳ برد | در آ مد و تو بای آ اش دهان آ کش سای 1 د زد چ:ااچه زین اشکر گاه د | بارژه در آوردند کو 8 غوءای فرامت بر با مد و روز م<شر ۳ بم گشت وصدای 1 ی کوش مه ر دم‌ر | کر سا وت خصو ص‌د و دوب ان ؟ه زهین "[ کر گاه را معه روی‌هو | فر گون سا خن بو د سر دار کلان سردار محمد افضل خان این اش وا ۱ شا هد م کرد وا.چنین نظامرا بر باد ید و بچشم ب,صیرت ملاحظه فرمود دانست که این سرشته ونظام‌داری از که.ل وشجاعت سر دارها ای معدار سردار مهد و1 ی خان است و از رد سین و آار ین اهودند ت4۱ به اصف اشکر گاء ر سیدند درحدودی که سردار مذ کور بسلامی گرفتار بودند درآ نیا ابستاده منتظر سلامی بود تااشکه سلامی تعام شد و مدا ززهانی دود توب ونه. کت وگرد و6 مار ارو یی چورن روش:ی شرد ,عداز د ب‌باشن کاء 2 و اد ] و ات ر آن‌ و صر کرد گان احوال پر ی ودل جوژی کر دزد و بپر دام اد 2 «هر ومعت فر مودند وههمه را سرانه شفعت ورز دنهد پس ازان بصف آشکر نزد يك شده باهر فو ج عایعده بك بيك نوازش نمو دند و خوش آمدی کر د زد و بحضور اشکر واسر باواز بلند درباب سر دار »<ددعلی خان مان وتوصیف کردند بعداز آن دربارةٌ یادشاه فوی شو کت هعا ۳3 کر دند وعرحمت فرمودند که خداونه عالم حلیه سلطنت اففانسنان را بقامت یادشاه ما وشما ايك ومبارك گردانید واول جمییم مابان که برادران سر کار ميياشيم وانی جمیع خاق اففا ستان را توفیق خداوند رهیر شود ۹ فرمان بر داری بدار دم ومطیع وماماد فر مان بادشاه خود باشیم ژ بر | ؟ بدر خاعت وشه‌شیر واختمار سالطات‌را بوی تفو یش اموده خصی را که بدر جااشین دارد وبدست مبارك خود شه‌شیر ,مکمرش بندد البته خداوند اور اوست وسزاوار ساطات است وهر گاه شخصی دیبگر با آنچنان یادشاه خداداده ویدرامر فرموده » بنفاضت بر خیزد و ,دشه‌تی من آ ید ظاهر وهو بداست که مر دود | بد بصت و خداوند دامل و ز .و اش خواهد کر د مل ازین که فلیلی اشکر در دود ا اکتا حر کت بء بدا کر دزد خلاف اهر ند گان م2 بود نا ین‌بود که ازحضورما فرمان شده بود محرك انشکاد وفتنه انگیزی آن اول ازفمازی سردار محمدافظم خان باوجود دوری راء دوم از سردار محمداسلم خان شا گرد پیشه سمردار معمداعظم خان ورفیق فتنه انگیزی مد (ور بود ازدر گاه خداوند امیدوازم که مر و و فرد ا افاق شان ظاهر شده: سیاه روی تفای شو ند و حقدقت 1 بحضو ر بادشاه هد | ات ۳-3 ظاهر و هو بدا گر دد ۲ ٩ مت‎ خوس بود ۳3 مك اسر وه ] ند امن تاسیه روی شود هر که دروغش باشد بپرحال ای مردمان وای افواج ظفر بیش بدانید وآ گاه باشید امروز بند کان ما که برادر بز ر گت جهیسع بر ادر ان هیا شم بعطاو غ و رغیت و بان ودل سلطنت واخت نشستن سر کار امیر شیرعلی‌خان را فبولدار و رضامند بوده‌پذیرفتم زهی سعادت برادران که چذین باشند واز ند گان ۸ دستو رااعمل ی وهر گاه » مخاافت بر خمز ند واز فرمان فضا جر بان پادشاءه فوی شو کت تخاف ورز ند و :جاوز بدار ندبرذهة ند گان ماست که جزای بد رف:اری شان‌را در کذار شان بدهم خلاصٌ ۲ لام عسدت بکنيم ساعت کلام سر دار مچمد | فملخان 8 اغکر طو ل شید دی ان چمیم م افسواج موجه سکن مار -لان بود ند ۱ بج. لم ۷ گر درباره با دشاه <و د کر ده ءاز مسواری ۲ سر داد »مد علی خان ر کاب سر دار کلان‌ر | ( ۲ کلام شان ر ,مك سیگ مت شم ,در ث او دود اد تا رکه سیون تمام شلد بار د, حده به مدز 4 بدر بود ۹4 ر 2۶ سوار امو د اد س_ , 1 دربن راه سخن های معدمت آمیز باهعد بنگر صعبت کرده عازم حطور بند گان افدس شدند ازبین راء سر دار عالی مقدار و دار مج<هدعلی خان بحضور بنه گان سر کار ورود سردار کلان کاکهای خودرا عرضه داشت نموده بود د تقر یبا" نیم فرسخ راه پلشکر گا. مانده بود که ازا جانب سر کار ذوی‌الافتدار ار ر کابی صه ۲ تج مه هزار سوار و بباده شاد باستقمال سردار مهد ا فصل ار وه بر ادر و و وسز اوار عزت بودند وال بر گی اورا خر بدار شب ند ولازم دا .ستند آ مدند *۱اینتکه باه ماعق‌شد ند سر کار امیرشیرهلیغخان فور آاز بالای حوزةفیل فرودآ مد ند واز ,نجانب سر دار محمدافطلغان از اسب بیاده‌شد ند وترديك ۲ مدزد وسلام کر دند وش کشا داد هد گر را ننک دربر ؟ فتند وساعتی گر به وزاری کر دند ومر دما ی مه چرن توا رصان جوم بودد از گر 4 محبت آمیز طرفین هحه پگر به در آمدند بهد از ز ما نی امیر شیر علی خرن دست سردار کلان را گرفته سوارفیلشدند واتغاق "مام‌واشفاق ما کلام و نوازشات شاهاه جات اشار 99 ءاز م ور واه شد ۵ :در اشکر گاه فر و د | مداد و راملاطفات در از کِ» داخل م2 ۳ ور ارو کر رازن لا کن‌در داخل شدان بار گاه اول سر دار کلان وا اقدس‌چا چ» دربالای مسندیاقاق شستند وصعیت های‌علو کانه نمو دند ومعمت های رز گا رادار سا نداد وش وءشرت ملادات ۳3 د اه چدااجه ورب کج رفتار عسرت کش مجاسوصعیت شان گر دید لهذا بهمین‌منوال شب وروز گذارش داشت وداد عش مبداداد و,عشرت هرن و رز || رکه مرت نت امار وز و .۹ تک رام هل او پیش از حضور سر کار اول بخدعت سردار کلان میر فتند واپستاده سلام کر وهد:ظر فر مان بودند عد سر دار کلان در بارة سردارسالار نوازش یدرانه نموده امر میفر مود ند *ا نی سر دار محمدعلی خان‌زشتته صیعیت میکر د ند و باعر شان مر خص‌شد, ب,حضور ر کا اه لش وا تاه کر ول سس کار کش و که ارت سور کاکای خو در 4.9 ودبد سر او در ون عر صه داشت می نو داند که قدابت گر دم تا حال ,حضور کاک صاحت ‏ بودم حال بر خصت شان .حصوردادشاه فوی شوه ر سیدم بثد گان خدا یگان خر سدد می شد د وسر دارم <ءدعلی خان مات می کر داد مختصر کلام در من یک ف2ه م4 ماس داش وگو وت بر داد و زر گان دربار ووزبر ان وه‌شیران وجمله دریاریان داخله لاس کر رات ربمت عا ای ات بر ای از فت پا ان ان اران سرداد محمد افطل خان وبقرار سایق فرمان فرمای صفحات م1 ور اشد اما از آ نعا که امیر شیر علی خان چا شین بد رو ا۰یر فا زرسان اش داز میا ان دام عر ,4 ود را بدار | احاطنه کابل بحضو ر ات وان اقدی فر ستاده بطر ق آهین کرو هبار دارد و هر ساله ارمءان بطر بق اد آوری ارتال‌دارد وسر کار والا تبار یز سر دارمجمدافضلخان را برادر بطر فین لاز م ک هن عماز و 42:9 اسکیزرا در واره همد رگر منظور ندار رد با-که ستلان من .| ز ر | چز ا داده وسبز | بو سا ۹۹ تاد یگری شدرده چ*ین جر مت ان مختصر کلام از طر فین )۷۲( ین منوال #۶ د۹ اوشته اول بش ان شوه رت و و دوم سر دار 4 مد ا فضل‌خان رل 7 رت او و عد ازان وکا 1 دستخط ومهر خودرا| بعپد ]م4 زدند وخواهش طر فین > همین عهدنامه را ,مه زارشر ف بحضور شمر خد! با بان رسانند وشیر خ-دارا شاهد بپد نامه خو د ان چءا::<ه همین مصاعت را وتف رد اد و فر ار داد بر این شد 4 سر کار و سردارمعمد افضل‌خان و بعضی + زر گان ازافوام وفیر آن بافلیلی‌فو جح در کابی از تاشترغان عاز م مز ارشر یف شو ند چنااچه وارد دربار شیر خعدا شدند چون بعزار شر رف رسیدند سر دارعیدار حمن خان فرژن 4 ارجه‌ند سردار کلان که درا توفت عمرشر رف شان رازده ساله رود در تخته‌ یل بای تخت در بامر یدر را [شحکر دز تفای اوه ماه اش جدانز فدران اخوردو زر گت و سداه و فر | می ا.ود که ارعقل بعند بود وعردم 1۳ مر ,د و مخاص خودساخ:ه ,ود که در بارهٌ سردارهءذ کور جان میداد د وجمله فوج وسیاء ورعیت مخدمت شان آرزومند جان فشانی داشتند وفرهان بردار بودد که ازجان خوده‌ضابقه نمی مود ند پر حال چون از اراده ار وت تفا ردان مر وان عو 3 درمز اد شر رف شذید اد ۳ با | ند كت سوار و یراد عاز م حصو ر 1 ۳ و ب<صضور فیضص ظپور ر سرد ه سرلام کرد ند وشر ابط تعظیم و 8 بدا آورداند واز حضورمبارك سر کار مهر پدرانه ونوازش شاهانه دربافتند وبسیب سردار کلان کت راز و مر وان امیر صاحب زراد بر ژیاد احظه. باحظه در بارة سر دار ,دار حعن خان الفت می فر مو د :د. اکن بش کان و ون رز باو جود مپر ومحمت ب-دری از جمخش ,ر خلاف واءده مشاهد, کر د ودااست که سر شورش داردهر گا. رو کاخ شو دعر ی «شو رش خواهد گذارند ,۸ که اذ ین عدنامه بدر وسر کاد باعظمت که ۱ ق‌است فان است | کون جر ر داب میگو بد که شخص ق,وروشجاع ومر ده‌یدان‌دلاوری اول بخو رد ای و بزر گی چه دخل دارد ور وشجاعت داي است که خداو د سر اوار اومیداید وعطا هی ؟.د ۳ ده کدام شخص صا حب غمعر ت ورد صاحت ناموسص ر ضّا م.د هد که کت 6 بر طن او داعل قرو و بزر کی کند وخودراصاحب سریر ولایت سازد وصاحب ولابت مسغر خوددااد بلسکه یرت ,در چه ی می شود که ود ر ها می شو د و طا وت دشون ندارد که وت خود ۹ بشید اماسر دارعبدالر عمن خان که دست ستیز هداشت وعنان اختیاردر فبضه افتدار پددش‌سر دار کلان بود لا چار بر میگر د وفرصت می‌ جست وامید وار در گاه خداو ند نود باری سر مط ات با ز گردیم پند ؟.ن اقدس باعث بر ادر ,زر گت اصلا در ظاعر اظپار کرد با اش ات از عم | ار حون خان رائی کر د چ] ب<» ,در بار شیر خداعمد نامه را باسر دار مدا فصل خان ژازه کر داد وازطر فین بکلام اس 3 م وحم خورداد ک‌دربدی و بدخواهی هد بگر زگو شند وسخن چین-ازرابسز آ برسا شد چون»ید نامه پپایان رسیدخر سندی عا صل شر در با ۱ » چویان که جای فر احْوه‌و ادار وسبزه راراست وازهر جاب بشار و فوای ر ا وت چار رحت ودم‌از ساسییلمیزد فر ود | مدند و عیش؛ءشرت اش تتند وخر مدای آمو داد بعداز آن دک ن سر کاد و 02۱ از رات الی‌دار ااحاط.» ک بل ؟»ر و ,دا دشر ه ,ود ركث ,یگ بحضور سر دار کلان نقل میک دند وداسته‌شان می مودند مقصد اد ين بیان‌هایسر کار یکی اطلا عدهی دوم‌سیب شفقت ودل صافی اظیاد می فر مود د. لیکن رو مدمه 2و چه کفتار ور وا ر و دار سردار ۶.داار حمن خان ودند و حر کات شان ر املاحظه »مدءو دند ویر خلاف فا عده می د بد اد نلک ساعت ساعت از سر دار 1 ار 2 مکرر هه هی کر دند که هو جر کدورت بو ر ا ود س ممگشت دا و جود 1 ی نار ۵ وم الا :تدار در خو رد ۳۹ با سردار ءِذ کور م سوب وگو و ملال : خاطر اعی شدند چت] نچه ,سردار عبد الر حون خان لازم ود که شب وروز خدمت ۳1 سرد و سر ی و ی ی ور یت ترا آراد و مك احظه از حور «در ود او ۳ داد ز بر | که صا حت و دش که می شد اد و وت کار ا دس مپمان دو ات شان ود ند شخصی ۳ جت و ات و صا چت سلطنت با شد و حعکمران هش 2۳ شو داقلا سردار کلان بد ر خود ملا حظه " زد ی والا چ. عوعرت داری من و برر کت می دا :د ور ار ملهما ید ق 1 ۰« 9 از که هم با دشاه و همر امه «دری داشت خدمین گراری *ی 9 ۱ ۱ که بر عکس آن عمل می کر د چنا ترجه در سه شما نه روز که رد از دون الا فتدار در ال چویان تشر ف داشتند دو مرانمه «حضور آ مداد ِِ# ۳ در تخته بل استقا مت داشتندو «حضور وهای داز تما مد ند مختصر | که 3 و نماق سردار عیدالرحمن‌ خان او ی ها و هر وا هش ام ایغ ار ی فیک از ین صادر نمی‌شود باوجود آن بند گان اقدس در صیر و شسکیما بی افزوده بخاطر داشت سر دار کلان اظم‌ار نکر د ند و دل # هداشتند ورور چهارم که امر موده وداند از منز لا چویان ی فر ما شدو ۷ اي سردار ای | ۳ ن وان بدا اب ۷ شقرغان مراجعت فر مودند وروز سوم در 1 شقر غان ترول اجلال نمو دند و روزی چند «عیش وعشرت وخرسندی 8 بل نمودند وبا طرافدی وا لا معدم قد که ات دی ما وهای تاه فان ی را ان توا و واه کال کوهست نی بوده وزحت بی ردارد پعدازان بزر کان حشور ودربار بان نزديك ودور و مشر ان در دا رر ادا افسران اشگر احصو ر طات کر ده مشو رات ۳1 دند و خن جمله ۳ ار همین ۳1 فرار فت ۲ ای ای 2 عا لی س, دار سا لار سردار محمد علخان عر ضّه قافت. ده هی اه ار رن ما این اه ارم تا وی موی ۲ مر خص فر ما .ند که دز یار ت شر خن ار سیده و بقدمیو سی‌شان مشرف ۳3 دم و بدعای دو ت. خداداد بادشاه فوی‌شو کت اشدغا ل ورزم و بلائوقف عازم حضور معدلت دسئور اد شاه رعمت در در شاوی کا شهر با رعدالت ,اسف از وفع مر وهعجمت ی در اه سه روز مر خص فر مودند وامر کردند که با يك رسا ل‌مکمل که عبارت از چپارصد نغر با شد و عضی برر کان -صضور خو دءازم ند »بو سی شمر خد | شو ند و «رباردت علی مر اصی رسرده زودار مر خص شو اد که منم اخیر اراد رفتن داراا-اطنه کایل .بخاطر بند گان !دس مصمم است این دود که سردار م حمد ع.خان ار <عصت 0 سر ؟ار ر وا مزار شر .ف شده ۰ روز دوم هوسی علی مر تضی ‏ مشرف کر ده ند از ازطرف سر‌دار عیدا ار حمي. خان )۷ 4( از ده هل شمه ده اج می سر دار عا ۳ سر دار م<مدعلی خان دمز ار شر اف | ده سل م کر داد و ملاوا ت او ۵ اد و بند گا ۳۹ ۳ در دا ره مر‌دار ۶رد ا ار <من خان او ازس ور مود ند و در دار که خودجای داد دد و امیش وعشرات و و احظه باحظ 4 ند 2 می و رز .د اد و در ا اه چو بان که جای خوش آب و فا بو ۵ مدز ل امو ده او د :در وز درگر سر دار ۳۹ و مقدار در دا غ سردار ۳9 ۱ ۳ ۳ د رد ال+چویان آسوده نشسته بودند که شخص ینام عر یضه بحضور 9 نو شته بود که شر ط احقیا ط دحا آر رد ز | 1 ۳ رده بل در حدود سناه گرد که در ون شهر مز ار شر .ف ای کرد امه اندودامر سر دار عمد | ار حعن خان هی خواهند که دا شما شما خون ز زد خلاصه مدع! ازمطا امه عر ٩2‏ ای دا مسر دار محجمد شمان سرت فر و ی ثر دای لا کن ۳ عش ات زر ار 3 مدر ر سا ا.ر ک بی راخوفیه امر ۳ و لی جد ۱ اشو «دو ۱ م۱ ده ۴ ر‌ ۳ وی ۷ دود دوسه هر را ی *<2.ق ر قر 9 رد ۱ خص ان داش کر ده که بچسم سرد رده شد عر , 4 عا ر ض حة.قتدارد وهول راوی س:هزارسوار ]+۰ سجن اع.۱ ری ر | س سك 1 1 ما ای<ه شیخص فر مادم داز ک۳۳۹ <هصور عر صه و دبا ده «ز ار شرف حاضر اسن لا کن هرق مس‌گردند ذعار | شتص ۳ و ار د حضور ام راتس تفا تعرصافا اش در وفع ماع هورق که شب اب سور زر سرده " شکار عر ض 0 . خاطر دزد باه ۳ 2 .هه ما ره »در شد هداز ان !واز لد فر مود ند ّ؟ اسما تپ صاح و صلر ح ار مان ار <ءده شاد و ! سما بت و4 ا کی ار 3 کشت ۰ پ۳ ۲ ی ‌ ۰ ۰ و از ۹ اکیزی سر دار ۶ ار حعن ان خرابی دور ات ون ونان ۸ ماه و سردار محهمدافضل خان کاکا بر اد رفت و فنت کته جو طیل جر فتا ری را هد در آورد وفنه خوایده را بدار کرد ا کنون لازم شد که شرح این هرا بحضور ی 2 و را عر .همه بد ار دم ۳ 4 فرمان ۱ ب اما و ور ص ی 0 شخص ثااث احعدور ۳۹ ین همین ذض,مه ر | عر مه داشت 3 سر دار عمد | ار من خان حضو ر داشی و .۱ 1 شخص تااث ر ۱ «حصور حو ۵ هی ش مد لا کن ا-را اش ها شش و «و ۵ و در | در احوال» جر فا ر مدا «ِ مقحیر مانده ود سردار محمدعلی‌خان سوال کرد که چرا این چاین سر‌اسر داعت خر ای دولت .شود منما نید فیاس 1 مر ] محمو س‌‌ ی و مر اد خود زر سید رد | احمدیله والم:4 سر کار اشرف افدس (ادر ای حاصر اسن چکونه جواب خواهی کگفت وسردار کلان کاکا صاحب پدر شما درتاشقرغان حضور برد وتا وه اتیق وسر کاز ا دس ق ان وعچد ود.مان اموده از دن ون رش ی | لته مو جب در ت است و ۷ دست مدهد ودخرآدی ۳ می آر د محدصر کلام سرد ار ء ,دا ار حمن خا ن سکوت ورز بدند و جوا ی نگ فتند امد سر دار عءا ی سر دار مجمد علی خان عر «عه (حصو ر ها اه او ی شو کت ور ست د اضعا و۱ عر ص 9 وعر ض داشن .ود که اوضاع و اطوار و رفار و کردار وحر کات سردار عیداار حمن خان بر خلاف صلح و صلا ح است هر کاه فرمان د.شد محیر س با بد شود :۱ سر ز اش با بد و فی ما ان بند کان ۱ سر کار وعءوی بزر کوار تفا .ند و ۳-9 با صلاح آ ,د مد از فرستادن عر ره خود جناب شب کان‌عا ای درمز ار ثر .ف توف فر مودند وادمان صا حب اعدم| در | م۱ مور .وه ند (۳۰ :شب و روز ازحر کات سردار عیداارحمن خان اخبار دارند وسغن را براستی عرطه نما بند آمذا چون عر ,4 سردار عا لی ؛حضصور بند گان اقدس رسد و از نظر گرارش 3 فت حر کات سابع سر‌دار عمداار حمن‌شان را بخاطر آوردند چنا اجه درمزارشر ف ما <خه وی بو دند و بخوبدی «قین شان <ا صل شد بءدازآن عر ,4 سردار مجه‌دعل.خان ر | «حضور سردار محمدافضس خان شان دادند شر اد او کلان خیل-ی متفگر شد و سردار عبدا ارحمن خان فحش داد وبد کفت و بهما ن مجلس برای فرزند خود خط سرزاش او شمه فر ستادند واحضور او وان اقد س عذر خوردسالی اورا نمو دند وازجا اب خود عذر خو استند و ۳ اش فان نشف سا 322 کر داد بپر حال سردار »حمدعلی خان انتظار فرهان سر کار بودند روز دیکر ار و دشدر خر تازه بروی تا اون چذا اجه همین تشر . کش نا مدا ست را درو فت فر ات کار ور بمز ار شر اف هم موده ود و فصد محموس مودن و و او را خاطر داشت وسه هزار فوج نظامی متفرق باطراف مزارشر یف آورده بود لاحکن علاج یذ بر نشد بند کان ۳ ۳ همین ده را که خوب «حقعقت رسانده ود «حضور اند گان ی ان ۶ر «صه کرد هنوز این غوفا ربا دود که فك نما ز کی پیکیا ره صلحر | بیعذکی ی بدل و و4 جز وی ر ۱ 7 سا خن وموالفت را ه‌مخا لفت ودوسی را بدشمد وطیل کج‌رفتاری را صدا در آورد ودیو لعین‌را از خود خرسند گردانید مصدفات این مقا ل آ که شخصی ازه‌حرمان ومعتیران سردار عمدالر حمن‌خان که مدرم راز وصاحت اعته‌ا دش بود و دام اسر ار مخفی سردار مذ کور باوی بود وشخص مذ کور را سردار عبدا ار حمن خان هم نفس خود میدانست و از ین بیشتر محرم راز نداشت لا کن سردار دلا"ور سردار عبدالر <من خان دران باب خور دسا س 3 و :| "جر به از دود چنا <ه | سا ۳ مدفر م دی 6 در این ز ما » که بر دو حصت 2۶1 دی دس و 4 ءر ه «و ان سر لب ۹0 کته د شمن و ]سا 2 د گر ی ِ ر رازمکشای بر کس که درین مر کزخاك سیر کر دایم اسی مدرم اسر ار یود 8 9 ودبگری مان ممذارد : چ4 ز ما کگفته اس 1 نل هرد #۵شمار صت 4 ۳3 سر ۴ بدت سار ر ۱ _گهدار مخصر کلام همان شخص عجرم را از سردار عبدااسرحمن خان خوفیه بحضور سردار تمد ۶- ی خبان امس ده ب.كث خط عضو ر شان داد سردار ء‌ لسی مطا امه فر مودند ملاحظ»دکر دندکه مپر سردار محمدااضل خان است . که بعد از قسم وعپدنامه ب| سم‌سر دار عمدا لر حمن خان سر خودنوشته وفر ستاده بود شر ح خط از شقر ا ر نو شته‌ اند که فررز ند من عدازورود تا شقرغان رویدادرا د گر گون دیدم و از آمدن خود شمان شدم و چون فر صت ازد ست ر فنه و دلا چا ر تعحمل کر دم و ععد ازان لا چا رز بدا ر دار شیر خدا فسم و عیدنامه نمودم شا بد که بد بیر تجانی حاصل گر دد 4 6۲1( 5 ۰ 5 ۰ ۳۹ ۳۷ ۳ ۰ ۳۹ 4 مممحکن اشه بدا پران بشما اطلاع مید هم .که با بدوشاید. آماده کار خو د بااشید و ۳ ۵ ِ ۰ : ۱ 0 ۰ 1 ِ سب ور ور <و در ادسما و سا ‌ و هر گاه چنین نو داز تقد رات ای میداام ۷ و یل ر ِ 2 3 : ه ۳۳۹ ۳ اخو امد و فو ر | دسو ز | درف وهوش کن.د که ا حدی اصلا ع ایا زب ز ,را که ز ما ۹۰ ر ۱ ۶ده! دی ج سب خمبو ص‌در دن فر صت دوس از دشمن جدا کر دن (سی دشواراست س ۱ سیر ۶ در ین زما ۰ که بر دژ سای اء2مادی سای چسگو نه غره و ان 9,7 سگفته دسمن ار جمندا بنی آ دممختلف اوضا عاست واعتما ری ند ار د مرا د | ۳3 سوادی | رجا 1 و باعت ۳۹ ر ابی‌دو لت ما و شما شود وبازچون خط سردار کلان ازنظر گذارش یافت ساعنی سر دارءا ای سکوت‌ما ندند واز ین قضیه ء ام‌سوز احیرت فرورفتند و متفکر شدید اتفاقا " درهمان حین سردارعمدا ار حمن خان حاضر مود ودز تخته یل رفده بود سردار عالی مقدا ر ان را رها مه مر مغر ارسر دزن یلص ان را متسر امین ۶ داو و د؛دو ده ,در م سا خن و سرا وروی دما وعهدا 3 ز بر | ی که با س, امت تی و شر منده دوجپان خواهددو د. ۵ ۵ هر که نما خورد دشنا حجت درمدذ هیر دان مان سکک به از و ست یا شفهی مر ایا وم ها اه سر و ها ای مش تاو ‌ فر ستاد ودر من و 3 را دشن همه وفت دشن است و دشمن دو سدی رن دشر اراس چاه رل ال :1 ۱ دهر گاه دوستی مد | شود ۳ عث جچه ود که در دا چگ ۵ ۳ زد دد و جنگ ور داد در با ۲ مر کدام شخص دود خدا:خو استه هر گاه انشا از باکر سر کار فتوری‌یرفت بادرمقدمهروحی مارا مار هت جاح ۳ سر کارر فنار ممگر دند چون اقبال با دشا هر | خداوند اند سا خمه ودست ستوز وپای گر ۳ ندار ند فا چار شوه دوستی ب.کار تفت آاقت ار وم هر گاهدزه دروری 7۳۹ ده زود ثر ۱ | اشکرهای حضور تزول اجلال‌در مز ارشر دف فر ما ند ازهر حمت‌است تاسررشته بر کستان بدر ستی «سته شود و تدارك‌دشمن زودنر کرده [ سرو د گید سان دهد بای چ اب ند گکان سر کار دا د شا ۰ و صا _ اخمار ند چه ادو که خبر دو ات خدادادر | ممدا ند مخزار ند . ح! فظ و طمف نو دعا گفتن اسات و اس و ان 9 7 این ۳ زار ش: 3 در <عبو ص ور ه که جر بر هد موش اس و عش ۳1۷ سا ام یکدد بلکه ازع ل عداستی هر ؟!ه خر دهندان صر جب عهل و د | با 03 و خوب مت شو ۳ من دار م گه عقل‌شان 7ص نخو اهد کر دز بر | کهاین چدون شعص برر کی 8 9 ۱ ۳ شوت سته زار 1 فرز ندآن ام ۳ ۷ تن ری «ساطنت نکن 2 و چند ان ر ٩۱‏ هاق دیار | .اجه 1 ده | شرد #صوس در یو ات که اک 1 ۰« ۹ تفس ولابت 7 کستان ریدم - و استقا مت - د ارد و خود . ۳ پاش ردشین ۳ با شد سدز اد اه با شد _ ۷ واختیار از د سترةء تهب هد ! مر خط و پر ری وه و می ذو ۰ بسد , و ۳ _ جنگ و مدمه او ی مد هد 0 2 از ا بتدا شو رش میکر ر د:د چا دز ز ود ز با اشکر و کتور : دا شتند ی رد اد. و می : ۲۳ | کون از هه اختیار خار ج شد فد ۳ ما( عقل:ةاضا میکند لا کن ازدوشی خابر ح یبت یکی ازفتنه انگیزان تر کستا ن خواهد وق تا هجهد !سرام ان وم مد حسین خان اززهانی کهاز هر ات فرار شده وا رد تر کستا ن‌شدند ومدتی‌فتنه آ نگیزی وغمازی بکار بزدند سردار کلان اسعن اشان ااتفات۱۰ [ مس ب کرد بانکه سر دار میعمد اسلم خای را از ون و از بدا ارحمن خان و ز, د را و سرت 9 بر عذو ان ۰ که :و ] استند مهر سر دار کلانر ا تم کر نف و در بو فت یک ر ار دند را و ۳ اک ۳ دار ۳ دزد و 2۰صدشا ن که مق اندازی ود بر ۳3 د آد و ساط نت زر اور داد داد:د دوم از خدمتگاران ‏ مر بر ها ۳ ما ل‌ها ازدو ات : کت وه 9 «مگذر | نداد لا- کن ۳ و و ااسته ۱ ناق نو دندوشوه افاق « دار مر دند چنا نبچه | بن‌ر فتا ردر جمیم در ۱ زاو ۳ نسعان‌رواج دای هی شو د که بجک.رد ۳ ۵ و اسر وق 07 شا 7 و متا ۳ تن و و۹ اک 1 نِ در جاده اما حب امان فرار افته م بر سا خگی ک نی ین سرد ار محمدا فضل غان ‏ مط دق نموده با شند در توفت سردار کلان رگفته او شا ان ۱ ۳ د‌ ۱ دان کننده ‏ ۲ ۳3 با تماق قاتا مر 49 ان-گیزی کار برداد ودو لت ۳ ر ۱ ار د ون لاکن خود را شر منده دو جها ی تا | امه از رت برد کی هم افتا دندز (صه نطو 0 هیچ کی م4۵ به بای خوش نزده ور ا جم بغر ابی خود اشده با زهم خداو ند عا لم. دچتر مید | ند چیو مکه عقل هط -کر ده جر رم افافی ات ازی ها ضوای: اعقل اس چتا اوه استاد دی فر م۵۰۳۱ موی ٍ ۹ رذرات ع ام م پم س ۱ با قضای ابزدی هیچ اند هیچ ۱ ی ق یرون کند از چ ۵ ت عا قلان کر دند حمله کورو کر ما هیان اد از در ,ا و ۱ و ام 3 ر دمر غ بر ان راز «ون این فا داد یس سخت و ند خو خاق چون خس‌عا جز اندر پیش او محدصر حه لام پنقدر -جن از #.ِ [_ 91 سر رل با ز هم | میت عد | بر 29 ۳ ام و | را 3 میرن و نیکو از مور ند گان دود ۳ [ .د ۱ نون دا ۳ ۳ سر مطلب و از ۱ مد عءا جر خن 9 !#ر چون رن بصه نم ۱ محمدعایخان معه شتاص هم <ر ۴ سر دار ریت ۱ عمد | 2 9 خان فا دا سان ت 1 و از احضور ۱ عد | ات ی در سم رغان ر سید و از حور فیض ظ پو د کر رس اقآ ۶عضصب در کا اون سیرذه شعله . . زدن ۳ هت و ار زه در اند ام ما رك افتادم وچنان فضینا ك. شد که 2 رن مجلس ؛حضور شان بارای کلام ند اشت و همه چون ن اقش دبوار ِِ یش ون بو د :د (عداز زمان طو دل سر‌دار سلعاا ن )۷۸( عایغان را بچضور طلب کرده‌خط سردار محمدافضل خان رابوی‌داداد و مرحمت کردند 4 شماً مر دم و کر | کر ده متوجه زشت وز ما واشب وفراز نشده بدون تد بر و تامل کا ان می‌شمار بد و عقل خد! داده راضا بم اجه حکم کنید که با بد چنین شودز یر اه ۶و در | ذ کی‌وصا حب فهم د ببر وعقل کا #ل هی د | :.دعا قلعت عءهْل ک؟ا مل شمار | این و 4 اجه می بخشد و کار سراط ات ر ا له بدا ممر سا دد و کیل دو "من ۳15 ود چفین با شدو خر خو اه طر فین دا ید چنین 1 با دشاه خود رابدنام‌وبدعپد سازدوهم دوات برد کی را بر باد دهد وبرای بادشاه خود نام تدگو -اصل سازد ] جمیم 4۱| نستان بدانید که سر کار اهیر شمر علمیغان دعداز بدر بای بدر ه تخت اففغا ستان نشست اول حکمی ؟ه ۳ این بود که دا در ادر درر گه خود عبد امه کردو بعداز عهدنامه محیوس ساخت وو لا ات ار کستان را که بدر داده بود مرب ازوی دگرقت در داره بش گان سر کار خوب خیر خواهی کردید ودر بارهٌ سردار محمدافضل‌خان بسیار نیکویی بجا آوردید حال رفته نزد سردار محمدافضل خان خط شان رابدهید که مطالعه کنند و جو!ب خط راحاصل کر ده دیاز ند تا از حقءقت 9 ندکان سر کار دااسته شده متوجه امورات خود شو ند ز بر ا که شما بر استی و صد افت سردارهحمد افضلخان فسم میخوردید و حال نیز جواب خط سردارمذ کور راصدافت معلوم کنمد سردار سلطان‌علیخان باهزار خوف و وم از حور دند گان اد س در خا سعه از د سر دار کلان سردار معمدا فصل خان‌رفت وخط سردار مذ کور را بعضورشان داده جواب طاب شد س ردارمحمد افضل خان خعار | کشاده معا لءه کر د خط ومپر خود را آ شکار دیددانست کشتی دو ات شان طو فا نی شده و ر | ء,چاره مسدود گرهند وان خط جوا بی ندار د که صو اب دا شد امالاچار خودرا ازد.-ت نداد, فرموداند که !رن خط فلط است و اصلا بند گان عالی ازین خط خیر ندارد هر کس اتخط را کرده | شد دقن دارم دد‌شمد ی کرده اس لا کن ال افان خودان‌کارامی کنم هر چند که پر ازمن است اما شخصی ِ_ ور «ب که دااسته باشد مپر بشد گان ۶ لی را کر فته مهن کر ده که 0 از بنکار اطلاعی ندارم وشسم مبخورم که دشه‌دان درحق ند گان عا۱ اسیا دی چیدة اند وفصه شان بخرالی دوات ند گان عِ لی‌و بدنامی از بادشاه اغها نستان است چد اچه مدای سردار مد اسلام در ده یل احضور بوده وهر فدر گر و فر لبی که بخاطر داشت بکار برد بشد کگان عا ای بو دار نشد مقین دارم که سیب این فننه انگیزی و غما زی و با مث خرابی دوات بند گان ما شده با شد خصوص دراین زمانه که اصلا بدو ستی مر دم اعدم‌ادی ثیست ۰ ۱ | مد که احشور بند گان اقدس ار و دد واز ما فا رن بٍ لی فسم با د کا,دوعر ض کنید که‌ر کگ ور .شهُمن از بنکا ار خیر ندار د و | امد له و المنه از فضل خداوند جااشین درو ٍا دشاه ها ستان مسا شید کف ؟ه بعد از فسم وعپد نامه ازمئل من شخصی چکونه ابنکار صادر می‌شود هر اه باق انداش ‏ می بودم ممکن بو د که در ابتدا حر کت میکر دم زیرا که در آنوفت يك اعتباری داشتم و اشکر و کشور هم بقدر اخوال شود مو جود دا شتم حال که خود را بخهاوند سردم و داد گان شما ر | برر کی ند اشنم و از 4۰۵ دو ات وعزت خود در گذشتم و «دو ات شم مدا ن شد م ود سس تصرف و د را از چججم (۷۹) دو ات خو د واه کرام #دن سته ال کود آی اشگار او اشو ذ 9 از بد کان ۱ نا خاطر افدس فول فر ماد . ذر د اءروز در فلمر ودل دسی دس اسان خواهی عها ر اش کن و خواهی خر اب ساز اتارض جوا ن لام نثر دار و متام شید سار ۳ ر ساط ان عامخا ۱ ن از بر د نسم ردار مُذ کد‌و ر در خا پم از 4 <صو ز سس کان اد و زر سم ف و عرص داش سو [ ار کلان ر ۱ +<صشو ر و.ض ظرور ازاول تابه آخر بیان کرد لا کن سر کار اعبر شیرعءایغان جمله بیان های سردار کلان رادعوی ار درب وز باده ار ز با ده 9 ات کل بار ان فر مود 4 تا ۰ 1 1 ۳ ای اه ۰ ح ‌ ۱ و ۸ ۱ ۰ ۱ ۱ ‌ِ ۰ یک ۰ #ی - بعن در صر ب سم لت و سایق اد رل ار ۵ هه صف اون سر وار است 4 اعد ان ۱ ۱ ۳ ۰ سح ۰ ۳ ۰ ۰ ۰ ۰ ار عنان اختسار راارادست دهد و یمه مر دم رها #مل 0 «عدازان .ك کم ۳۹ 1 ات بر ود ۳ ی و و ۲ ِِ ا لام ادن *عه ا اسر ۱ ر ادن ِ رز ۰24 وه یی ال ان و و 4 مت وس !زد جنه ض ر‌ جاک گم ای ان ر ۰2 اطر اف .مه مم دار آلان را گر فتند ودوستی بدشنمی مبدل شده فصل ۳ مقد م۵ بر دا شدان قو لت را فتشفت رز د بدن سر دارمه-مد | فصل خان ۱ وف هک ای ان اه یه و ان | 1 اب 3۳۹ ۳ ‌ ۱ ‌ ۰ ۰ بپ ابذا رد و لب از 3 سروب 9 ( لزان 9 و + و زر حما مت ر سا [4 وو ر | دز ار شر دف از د سر دار مدمد ءامخاان ور سا دد وفرمان دم د ند کد ۰و ر ود 9 ن‌ اود س ۸و جه امورات <ود ۳ 9 1 مما د | ار اش مه بل ۳ در سد انا خود ام کزان اود س چزدا سم محیو سی‌داشت اما درعزت داری ۳ تمساول را د‌ بر که درعرت شان اور وده 2 و ا-سدر و ار و سح 4 رت و و ویرر؟ ان ۳1 ۴ ِ ۳ مختصر کلام ت از فر ستادن 4 لغن و دور ری ر سا اه جو د کم تون وم ی 5 اواج حون امه ور گ« و -اشهر ع۱ ۱ ًح که ۳ از م خوار که روز چهارم از: ن <ر ر و و 3 ۹ مج من 4 زر :زر م و :و ۵ از و رم آن شا ر مرا جعت 9 و و | وه ۳ سر ف ۳ د ,د بد د و مدز ل‌در رن ر اه ؛مو ده رور موم رون در واز ه مر ار شر .ف دج ام نخمه بل اش (ا ه 9 و مت و .مه و بار کگا ۳ 02 ام و دا 4 و <و د ود کان اقدس بر خت خسروی اون اجلاز قر موده بجر بت اش سرد و بدد گان عِ با اشکر ر ۳ که درچویان استقامت داشتند از اآنعا کوچیده چون فظره بدر.ا بیوستند | کنون ضی وا و اهر شمر علغان ر ۱ ۱و 3 فا در بر ون دروازه مزار شر رف بجاه و جلان بگذ ار دیف 6 1 جد ده از رو 71 سر دار ۳۳ ر حمن خان شدو بد 1 در همان ۳ ك سّ ردار و از حضصور سر د۱ یا از اله چو بان 4 موری اف 8ص نش داز گلان و شخص هحجرم خود دم اصلا عداشت که دحصور سردار شرا دای ۱۵ ی‌خان ر ۹29 ۳ ردار 3 و داده دود و خط و ما زرم هم احضور سر کاراندس در دا دقر غان ر فده ۱ ار فرمان شور . تاو بودد ار ین رد هگذر هم خوفت دای یه طر داشت زبراکه این وافعه‌جان کداز خانمان سوز باعث خر ا ی ۳ بدر شد وسلسله ساطنت 9 بر باد رفت و خود سردار عمدا ار حعن خان از راد فم واندوه مسنون واریا حوال خود نمی داست او جود 9 | سرم! ۳ ون مت دای داش اف رااز دست دداده خود را در ته دل رسا دید و دم آوری اد کون ات و وید مه 3 و خواست که | اشگر خود که همه دای بو د ند بالای سردار محمدعلی‌خان بمزار شر یف رفته چیاول انداز دو سردار محمدعلی خان را دستگیی سازد که‌نا که خبر رسید که فوج بسیاری از نا شقرغان بحضور سر دار محمد علیخان جا طر شد وعنقر بب خود. بند گین سر کار با افر اج خونغوار میر سد اضا فه برآن چندنفر بزر گان*ر بار که بحضور سردار عیدا ار حمن خان حاضر بودند از شورش و مقدمه 2 ۳۹ ۷ و ءر ص کر د د که ما بل شدن ! ۳۹ ۳ دل ممکن ارت تن | ایک که خود هه ی وازدشمن کناره شوم و از خواهیم شدهر چند زودتر تدارك‌جان خو در ا بکنیم پتر ات ز بر ! که دشن و وق ترش ستیر کو ناه ذشت (عداز عرضصه داشی مه ان حطور سر دار عمد | ! ر <عن خان هه تب ددر را مق دل "قدیر ند ید و سخن | صععان 3 تمرف 1و2 د ود 1 سرت اا3 وگ و توا ودوات ول زا سر و و سلطدت تر کدتان واژ کون گر د ید و .هو ات 7 هن از دت روت ون اشکر ی تخه یل را مر خص خا هی شا وکا فلیلی هم از و و و هر را یه موی فش ۳ خود 0 >« انب بخارا مر حله ما شدند هو ص از مجمو ی در گ ش.د روز رو خن شب زار بث شد ود یگر جای و وف تم دد ابر حا لا فی ما ردو ۳ و اد شا هی ۳ ار او و "و دا ره و جما <ا 4 و اسیاب دوات با د شا ۳ آن‌چزی که با فی و ار | جر فت ۳9 <4 سار ی ۳9 ۱ ۳ و (فر ی تور ت ست] ی تا ۳ صه ر ده ء ز‌ | و طان دشن از و ما نقی‌ر ا ما ندند ه بتعیری رن ظفر . ثر. کا دل 1 شین کات سردار ۱۶ تا سر دار مهد لیخان رد رهز ار شر یف دود ددر آ مد | کذو ن‌ محمصر | ز د فا ر و ۳ دار سردار مدا - رها و وا ما ی" شت شمه تعر بر کر ده سر معلب باز گردیم‌سردار مذ کور اززمان کوچکی صاحب کما ل وشجاع وصاحب غير ت ود لا وری بو دشوق ی ودوق‌شکار ومایل دز کی تال اروت هار هو و ما یی کف وک لا کن فر مان برداری " بدر که رصای خداوند در 11 2 طر داشت ودردلا وری و شعا عت وسعا وت کی و کونا هی و دراءام خورد سالی که همکنب وی از و غلام بچه ۳ دخد مت شان مامور ود چون از ۶ب آ زاد هی شدند بشوق کی زدن ره خر بر آمده نشا نه‌میز دند-روزی‌درین فنگگ زدن فرمو دند که گلو اه تفنکی آذمی کش با یر بعسازان غلامبچه خودرا چندندم دور ایستا د کرده وبا تک ز د ۸۱( ۳ 1 در 1 و مد رد حون ابو ن <مر اسر دار ؟ لان رز سرد غم-گین 5 و دز داز عبدالر حمن خان 7 بحضور طلبت ۳ ده فحش داد وغعضمدا كت شرف ی ون ار 9 و ساعتی از قضبت سجن گر د (جات ۳ ر مود اد 4 هر ۹3 فر ز اد. 5 ر م.,داشتم فور! بعو ضص قلام بچه شمار | بقتل میر ساندم اما چاره ندارم که فر زند 1 ندارم | گنون سزاوار را 9 محمو سس «مر ی :۱ شم ال 1 #عر ت 3 . گر دد چم | «ج<ه قرو را )۹ تو با )4 رك ۳ 7 ۳ م<دو س (و د در طا بت مجمو سی اما ص داز ه ارو شید 3 موی ۶ نسکر 9ت ومی گدفت 1 اهر بدر و اجب و شخص کدا هن ۳ + چر کین ٩‏ شید هر گاه چنین ده دم ۱ ۳1 8 [ه و ای ها ای تن رک 0 شم چم ایده همان منوال سر برد ازما ای 3 از ٩.د‏ رها شد و «حصو ز در سرد ون چم سر داز گلان دفر ز ند افتا د رن 0 ور ژ اد 5 و دءای <.ر در باره ور ز اد دا دا دا امد 9 دا ۵ 13 خداوند ۳ م (ج) سر دار عءِ او زا سر اوار سرصادیت ا وا سا 3 و بدولت‌های خار جرد شور اه افش نا اب<4 باز گردیم مخصر کلام چون شین ی تب ۳ ظفی اثر که هک وی ها وا ره هار ده مه شین ی بش رو و ی لی و ان ۱ 2 ود سب ور ور 9 2 / ۷ ۳ ۳ ف زب ۰ ت ۳ ".۰ ت‌ ۹3 ۹ ۰ موز مه او ۵ رد رعرالب از ور ود ۱ ِ و ذف او دن دهم 4 مد درل و *ر از سدق سر دار ع.د | ۳ حمن خا ن شید دد <صوص سر دار ۳ ۳ 8 ۳ ین تسه همان روز انار تس اوردند و مد ازان بحضور فیضش ظپور بندگان اقدس, عر یه و رستاداند چون عر رضه از نظر ممار آث سم رد وزیا داز کر ارش «ا وت و ر دای آن‌روز از مز ار سر اف ایض ذر م ۷ با افو اج 1 ۳ در سر 422 «ل او | عللال و ر ءو ۵ :د 2 ون ود و ا دس و مل اشکر و بز ر ی در ار اب شان درخته یی‌اسنغا مت فر مودند و که ۰9 ظفر اثر ر ا بدور دروازره ده بل و سر دار عءا ور و د آوردند و خیهه و اه 2 م۰ ۳ ۰ ۰ رن ی ۰ ۳۹ ۰ ۰ ۰ راوج ۳ در اف اشتند و ا<ر سصمد ی ی ددرادده ست ور ور از خوان‌احسان 0 ع زر ار رهند و اسوده ویر ثرار داد عش میدادند مختصر یی چندروزی که ۳ تس <صبو ر ۶ ك سر شمه دار ی و نضام ِ"" 0 شید زرد اول 7 عم <مد خان که #سار و ز ار ۳ خان و بر ادرزاده شور تاو وافر ون از فر ز ندان سر کار خانی از بو ۵ اور ا سر دور چر أظ ده 7 م۱ مور و 4۱ ی افر | سرمأ ر اقر از فرمودند وجمیم امر ونهپی وفرمان فرماگی تر کستان را کمساکان در فیطه ا دار او سلرم مو دند دوم سردار فعض محمدخان 3 بر ادر ند کان ا ود س دو دند و امل ازین باهر امیر کمیر بعطور سردار محمدافضل خان مامور وحا کم آفچه بودند بقر ار سایق از حضور سر کار اشرف افدس بخلعت های فا خره و شمشیر دسته مرصم و اسیان :ازی :اد با زین و بر اق طْلا ء د | :4 دشن سر اقفر از کر با شو کت :و شان ۶ زم | ٩<ه‏ (۸۲) شت لد ار ها سا را سکع کر کر ر و بطر ف سردار فض »مد خان نموده جاری 3 که شما وسردار سح م<م‌دخان و جود ند کان سر کار مسما شید وفی ماین شما داد فرق نماشد چنان سرشته مات ودوت‌را انجاممی‌دار ید واتغاق‌می کنید رنه سین و يك وجود کی‌گر ا ازدست نمیدهید و رضا وخوشنودی سر کار را طا لب مییا شید وباتفاق جمیم امورات ار را چنان انعدام مبدهید تم او ل خو شنودی نف از کر ای وی و هم ای ی ار وا ها ارو رای ها مورا مد چدا اجه فر موده اسن . ‌ مه هر یا هر و ارت سوت اصا و» بران باوجود عموی ودن «حضور سردار فعسح مجمد خان فر مان بردار بو ده ار حسابی سر دار و تجاوز نامیکنی ومتوجه احوال ان همما شید واز نان سکرار #یفر ما تیم ۳ دوری جو مد ز بر | که باق داعث خرادي دولت است وسردار 4.29 <مد خان نز داشهما همین ر فا ررا مبدارد و برر گی خود داسته و بصلا ح و صوابدید شما بامور ملاث ومات وسر شته و و شد المته انغاقن شما وسر شته و ۱ قای هی کر را او ره ی او رسای ری هه سردار فیش‌مجمد خان بعکومت آنچه ووعظ ونصیعت کردن سر کار طر فین‌را بمدازان ۳ ۳ لاان مرت و دا 0 ولا بت ر ۱ ۳ طلب 9 بم«صی ر ۱ بر *ر از و در <ی ر ۱ عوض نموهند سردار ساعطان مرادخان که صاحت و ی ود و ز و خان اد و توابعات فطغفن بود مقر ار سایق ازحضور مامور حکومت خودشدندوه خلعت‌های فاخره سر افر از بش4 چا ات فطغن ۳۳ ِ میر ر ستم خغان که از بدر مامور »تولی داشی روضه ممار که و حکومت رن بو دند مان منوال مامور شدند هیر کایم خان بر ارحااق و شم-ر ۶ا ن ومدر <مد خان 2 که در تما موی مسر های از بک,ه و۹ ا نیز و سر شور و« جر ات دو د آ چم بر ار 7۳ اق ۳۹ ًم سر بل 5 اما درزمان سر دار م<هد | فصل خان سردار محمدزمان خان ی ًم سر بل ود ور محمدخان و و هاتتا نات سر یل مامور بامر و هی سردار محم‌دزمان خان عمل مب .گر د در نو ات حأ 1 ۵ | -مفلال شد وسردار معمدزمان خان ار اش سر از والا مار مامور دارااساطنه 1 خلاصه کلام در ول اف جر در شد که خص میذو ,سم دراین وفات ار 1 سین هار | خواهم که جروار ثقر بر دارم وحا کم وءا مل وغر دااك را درد ار یم 1 در آورم و شر ح بد هم ممسکن ای 3 د ور ها 9 مر ۳ اد ]یش 42 | شد ۲ پر حال مدت دوماه و ارم رد گکان ی اقدس در خته بل بسدوات وافمال در بجعت افراسیا !ی مه نله ده از ام حور و مستوفیان صا حجب 1 و ان 0 درد رث ودو رشب و روزسرشته ملك تر کسنان را بسته حسب‌الامر بپر شهر ودیار وفصیه حا کم و۶ مل مقر ر فر مو داد و پر کدام ار خوان‌احسان از کیان ای از ره مد و خاعت های )۸۳( 4 رم شاف از ک ند و بفر مان برداری و خدمت-گاری سردار فتعمحمد خان مامور کر د ند وامر نمودند حته از گفته حسا ای سردار مذ کور :حاوز ندارند وامر وی سردار مذ کور را براستی ودرستی فبول فرموده برخلاف آن عملی نکنند زیرا که سردار فتح مد خان فسر ز تسد سر ۱ قدن کنان از هی زان شش غ رات یدامن وال که تشه ماکن| اسام دآوند هم چنین ۳ ور تا و را متوجه شدند بعضی که دمک یر ورده واحسان ديرة سر د ار محمد افضیل خان بودند ازخدمت مو قوف کرده اسیاب یادشاهی را ازوی گرفته مر خص ۳۹ وجای‌شان ور مود ند و ار خی ر ۱ ۳9 زاوار خدمن وجان فش ای داشتند خدمت مامور کر د ند وداخل اشغحکر ظفر | 1 ر !مو د اد و اصدحن داد ند که نك دمک حلا [ ی و اخلاص سر کار داشته دا شید المثه سزاوار احسان ورتمه خواهید شدخاص کلام درمدت‌دوهاه و لیم ه اهور تر کستان ازملکی ونظامی وازجزوی و کلی فارغ شدم انجام داد ند وامری بافی نما ند وهمه بکمال عظمت وشو کت اعمام بافت بعدازان که‌خاطر فیش مظا هر ند ما ا دس فا ر غ شداراده ردند که ببا ری باری تعالی بروزنیكت وساعت سعید از تخته بل را اب دار الاساطنه ؟ دل بقار.. و فر ما شو دد چز] نجه سردار مجمد علمخان که‌عنان اخثار جز وی و کی بدست افتدار شان دود «حضور فش ظهور طاب ٍِِ دی ام قو نود ق رن ؟ه از وی وک ای یت سای ان اس یه ار ی ون و ب#ضل خداوند ار اههد دار | اساطنه کابل‌دار ندلازم ؟هدر ین مکوفته سر ر شته اشر ظغر اثرر ابخو دی ودر ستی | نجاء دی دا 23 وتار دا شرزد که مم الخدر عازم دار الساهلنه خواهیم شد اپذابند گان عالی که سالار افواج وصاحب اختیار کل لشکر بودندبنا بر امر وفرمان دید کان اشر ف‌اقدس هما ون رجوع ٩‏ امه و دار ك اشگر ظعر اتر نموده جیبت ودامان شان‌را ازخوان احسان‌بدی کران وخز ننه موفوره چه‌از تنخواه وانهام واحسان پرداخته جمیم لشکر بان راازشاه و گداء ویرر کی و کوچك وافسر وسیاهی وخان وخوانین جملهر | خر سند نمو دند ز بر | که چم 4 اضر بان مداززمان طو بلو سفر خدر ت‌اثر ءازماوطان خود بودند ا لبته سزاوار , صاحب سلطنت و منا سب بزر کی ولایق با د شا هی چنین با شد که‌جمیم اشکر و کشور خودرا ازخود خرسند کر داند وهمهر! فدایی خو د سا زد باری در بین یکمغته حس‌الامر ازهمه امور اشکر و لشکر بان وا 2 سلطفت فراعت حاصل کرده بحضور اشرف افقدس هما ون عرضه داشت نمو دند ور ضامند ی سر ار دو الق او وا عاصا تقد دا زان ند تیان اقدس بقول نجومی که‌در کار فلکیا ت مشرور آفاق بودند ومپارت تمام‌داشتد ودایم‌بر کاب ظفر شکوه مامور و مقرر بود ند سا عت سعید ور وز نك از تخته بل حر کت و فر مودند ودر مز ار شر ف قد میو سی آ سد این | اغا لب علی این ا ای طّ اب بر و ضه مبارك شان باهز ار عجز وا تسار مشرف شد ند و زارت کر داد و :در ز با دی دا هل خدمه روضه ممار که دادند ورخصت حاصل کر دزد 99 ال خد او ند 0 ر ی ها ۳ ارم "اسشم رغان شد ند دعد از و رود :اش رغان سه ر و ز تو اف فر مود ند که‌هر گاه ی ۵ ور بت وددضی امورات ستاه دافیما ندم با شد ا دام بدهند زر | که‌د گر شپر و نع..ه ورود 5 بل امیما شد بپر حال مدز ل بمذزل‌طی (۰۹ مر احل اموده حدبعجد دادرسی وبازخواست رعت وففرا» را بحتشنور رک هام کر ده ۶و ر ر سی ممفر مو داد و از ر وی + و جات خو رد و «ر ر ۹ سک ام ۴ 2 ی ؟د 1 ودعا و فا تجه میگر فتند وا نعام وبغشش ونو ازش مینمودد وطی‌منازل می کر دند لا کن م۳ موجه مدز لپار ا مدصر میز داد که‌اسب و آدم سو ده دا شرد تا »۳ عظ.م و راه ۴ 4 ۵ م 4 ۳38 و او فذ هر 5 4 چدجن اعی 9 جمی م اش گر که از مور و ملحخ دم مه یر او د :د مه ر و دمغر ی ر سیده دممتو اند و ی اف[ می شد ند م ختصر کلام مدت .ست وشخش ۶ روز از تاشقرغان اورود دارااحلطه شپر‌ ال ۳1 ارس با وت : انکه بفضل خداواد بح وفر وزی و ل وارد دار ااسلطه کابل شد ند لا ؟ن‌ر وز و رود شایا. ۱۲ دل خلقعظیم از سیاه وفقر اء وشارو کدا. وخردوزر کت کهبا ستقبال بر آمده بودند هر نك خو ا دس وقاعده ابستاده چزا نچه نظا می رت چا آب و ملکی بد بگر طر ف !:2ظار زد کان ای اف وان ی تاو او شاه ای ی ی اتکی 23 ژ بر | که و بخ ها «صدادر آمده‌ویاشن ها لا عی و چون از سلاهمی فا راغ شد ۳ دوع اف ازان سر کار پلند افیا ل بپر يك ازافسر وسياهی احوال پرسی ونوازش شاهانه ومحمت پدری نمو دند وگذشتند ۱۶ اشکه نوبت بر عیت واعزه واشر اف ملکی رسید. بند کان را و داخل‌شپر کابل شدندملاحعظه فرمودند که کوچه وبازار مملو ازمردودا مهااز عبال در گ و جوان از دا فز ون هم 4 ام‌دوار د ,دار د شاه جد | جوو, بو د ند و با دشاه در شطر | کی خداو ندی‌ر ابجا ۳11 رده بازن ومرد وخرد وبر کی چذان در بان شمر رن تکام ۳ د ددو اظمار ی فر »و داد و چنان تا ی 0 و مر د ده آ واز (ددر داره د ۳۹ خداجوی خود دعاوفانج<» امودند گو باعا شیقّ دیدار بادشاه خود بودند نا انخه دوات وافیال در اخت موزرو دی در دا لا هار رسده در فرار اشستند و شکر بر ور دکار ۳ لم ر | بدا آ ور دند لهدذامدت سفر خر بت اآثر متسال و سره ماه 2 گرا رس با قت داری مختصر سخن روز "۳ مرد مان ی که با د شاه عدا لت و خود را دید ند وشا دی نمودند وخرسند ی کر دند بعدازان فوج *فوج» بو اك بولت بدربار گر بارشهر بار کی از ان هر لا ده رم ار از و وت بو ان ی برن نعن: طوی زر ال چنانچه ابتداء فاضی و فضات وعلماه ودوم :ار واهل ارت و اث اهل 1 صفْف ۶ صذف سه روز یی درد دی با ار مغا بای خود وارد حضور مهر ظهو ر شده لام وکعاقس ای کبا دی مک و مر فعنت: زار خر رد اان: عقا مان شاه بو هو وت چقدر که‌در ممز ان عقل :-گذسد نو ازش و پر بانی شدیده و خلعت‌های فا خره یو شیده مر خص می‌شد ند چر اچنین نباشد زیر ا که پا دشاه دوی‌الافتدار وفقرای آن دبارنشو ونما بافته و ویر ورش‌شده بك‌شهر اا بدوشا بد که با دشاه چنان که فر ز ند خودرا بر ور ش مد هد همچنا ن با فقر انو ازش‌دار ندوفقر اورعیت هم چنان با شنت که شیر وروز یا دشاه خودر | ازدءا فر اموش ندار ند خلاصه کلام از مطلب سغن‌رانيم بند کان سر کارویادشاه فوی‌شو کت جون ازر فت و آ مدمر دم فا ر غ شد ند و هر طا فه را ما مت جات ل از جامه ختا اه احسان خاعت‌های فا خر ه سر افر از فر مودند ومر غص کر دند عدازان مد نی بعیش و عشرت کو شید ند (4 ‌ ۱ وشب وروزداد عیش‌داد ند و جشن 8 امو داد کشا در ات دارای اف و آسوده نشستند ومشغول عشرت بودند تامدت‌چمل روز مد وزود دار | لساطنهٌ کا بل وال اس وت ودادعیش داده با خر هی وفرحت رورا شب وشت را روز می آ ور دند چنا نچه فلاث کجرفتار ازه‌شاهد؛‌این جشن فیر وزی‌وازیی نشاط بهر وزی رشك مر د و (4 سرد می‌ از و دودر #ش وعداوت افزوده می سا حت و کمه د بر نهر | | ما ر و و4 خوابیده‌رایدار می کرد. بر حال بطول نبا تجامد بعد از ی‌کرفته که بند کان سرکار داخل‌دار ا لساطنه شدند بآ وجود عش وءشرت پر شهر وددار و صه که ۳ 2 شین بو د رو ,دادتر کستان وداغل‌شدن دارااساطنه صکابل ی آن اطلاعا فرمان و ستا دندوهمهر ۱ و او و مك حلا ی ارب نموه اصی: مرن | ۰ کرد اک یط و و اه وف آ مور رت کی اه وا ماه رات وین این رد رزیت 2۶ سیاه بر وری و فقر او ازی سفارش کر داد و تر غیب بعدل وداد نمو دند چون بفضل خدا وند از :ما می‌شپرهای افعا ستان فا ر غالبا ل و آسوده شید اد ۳۳ ۱ ار انم خد آ و ند شیک لهس هش ها ا رو و ام ای و تا ار نش ری سای کینه خو آه در کمن 9 بغم وا ام کر فتار بود و ور صت هی جست دراو فت تیم ۳ ۳ شد و طل رو «-.کا ۱ آ مد که واكت کج ر ۱:۶ر را کف ط لا ء درد | شاد و فك کنذه خو اهر | که | :ظار یم او د تیش و بر حه در :ار یر ا «صدادر آ ورد و ءا امی‌د ابخُم و ۱ ام ار ده و آن ۰۵عیش و سر ۱ مم ممدل‌ساخت» ۱ ۱ ۱ مصد قاتا ین مقال [ که در فد هار بعدو دز با رت دا بای‌و ای در غل کوه کان طلاه دا شد واز فضل خداو ندی بومیه ترفی کرده وطلاءز ادی بهم میر سید وطلاء احمری بهءمل میی مد ودر خوبی و تا کی .| نی نداشت سر دار محمدامین خان که‌حا کم بالاستقلال فند هار بود آدمان صا جبت اعتها ما ها مور آموده بوداد ۵ نومه ی را «حضور آورده-جویل صدد و وا ده بدار ندلا کن ۳ دحضو ر تا ام فا تاو اط لا ع دی تن و چندان‌متاعی بنظر نیاور دند که‌سزاوار اطلاعدهی «حطورسر کار با شداما هر شهر ودیار و #عب.ه شپرات 429 :ود تدااشکه از شخص ِ« ۲ دحضصو زر وا اودس عر ضه زر سید و سر 9 ر اشرف اطلا ع با و ۵ هی ورن ار امش شمر ۶ ما ن ا ندو رخا طر رسا ند نف اما از صمال عرش 9 ۳13 بخا طر حق بن ملال 3 ار فا تدم وبرای سر دار مجمد امین خان حک؛ بر ادر ای بو دزد نز واسم بر دند چند ی از ین امور گذارش.افت لا کن‌خوی وصافی‌ویا کی طلاء بومیه گوش‌زد حضور ند کان اشرف اقدس می‌شد انفا فا روزی در محاس حضور سن از کان‌طلاء افتاد وسر کار اقدس فر مو دنب که ۶جب دارم‌از سردار معمدامین خان که چر | اطلا ع نداد ۳ و قد رای نمو نه اهر ستا دند سر دارم جمد و که وز یر اعظم و فتنه اد گر ۱ :ان بو دند دست آو یز ۰ سیون .! ر عرض کر دند که باعث‌این کار سر دار محمد شر .ف خان است وناز مه ای (۸۰) در حور سر دار هد.د امین خان ر| شد ا لته ها ميا ندازد و شر دار ومد امین ان ر ۱ بحال‌خود نمی گذارد وبلکه اسیاب‌های کلی ازنفغاق بهم‌خواهد رسانه زیرا که اززمان خر دسا ای «همین ر فا ر ءمل کر ده , در د خوی بد در طمیعتی 9 و ی نر ود ۱ او فت مر کی از دسن ۳۹ ل که سر دار محمدام ن ای از یا ولا ء عر 4 داسشت و د ند ما ای ند ار د از <عو ر فر مان محمت آممز فر سنا ده ددر ی از او 4 طّلاه و اسه شو د دالکه در صمن 1 از حقیقت اصلی و مدعای سر ء ار همدامین ان و سر دار مد و شر «ف خ ن م .و 9 ار <ق ادن نود باه | قد س هم گر دد بعد از ان ند گان زر تاو ار ری محیت فر مان شوق‌مندی سر دار <مدامین‌خان ور سا د درضمن آن فدری از هو 4 ط ار , خواهش کر دند ی و گاه»چندی گنه آ مرز درفرمان در ج کر دند» دش وجوادی زر سرد و در ما بل فر مان سکوت ور ز بدند از بن‌رهگذر طمیعت بند گدان اشرف‌فدری مکد ر شد وبه مجاس حضو ر خطاب کر دند که | نصا ف دهیدو ملا حظ4 فر ما تمد امر وز که خداو ندعا (م بل و مر حمعت خو ددوات اففغا استا ن را بسسر کار و الا سزاوار و مدا سب دااسته‌لازم دارد که اشخاص دو اتشر .كت شین او قن 2 الپی دا شون و و امه سر وق راازخود دا نند خسصیو ص سر دا ار هت مد اآ میسن ی وا ۳ ان افدس اسن جءد زر که تو اند بدوات سر دار متو جه شودو کو شش دار د هر گاه در امورات ساطنت شکستی با بد وسپوو خطا یی‌ملاحظه فر ما بدفوراعر بضه بدارد وباختیار خود بو اف‌دهد وس شته بدارد وخر سند باشد ودوات خد| داد را از خود قبا س کند و بغیر دوات کوشد کجا رو است که اندك چیزی" که کان‌طلاءبا شدودر قندهار ازفضل خد او ند ی ساطدت اممر سدو هت یکسا ل ددشتر سل و | حال «-<عور تشر ان اطلا غ ند هند و ور طه داشت اسگنددیس درا مصو رت از ان چ4 "و دم و چه ۳ جد مت کنم ویا چگونه شکایت دارم بمداز بیان سر کار جمیم مجلس حضور سکوت ورزید ندو سر بز بر افکند ندسر دار معمدر فرق خان که‌سا بق‌شمهٌاز کردارورفتار آن تعر بر شددرانوفت سرسغن باز آمد ورجوع شکات نمودا کنون محرر کتاب اول دوسه کلمه ازسر دار محمدرفیق خان تعر یر دارم ثانی سرمطلب باز گردم‌سردار محمدرفیق خان دراصل از و ,۶ اودین میما شد واززمان‌ سای «حضور سر کار رم لا رین و3 چا اجه (منصب وزارت رسیدواز حضوریادشاه فوی شو کت لقب‌سرداری که سزاو ارفوم بادشاه است دررافت کردووز , اول‌شداما نا میرده درذات چندان صفا نی نداشت وشیدصی بودفتنه انگیز سرا و وه طلات و سر شور وامكث حر ام و ۵ه.شه بجر آلی دو ات بسته وشت و روز محر ك فتنه | نگیزی و فوساد بو د بلنکه از کم‌ظر فی 3 وود ات شش بود خود راسز اوار ساطئت می دا نست وخوا هش اد شا هی را دا شت از ان سیب بسیا ر بخرا بی مك و دو ات هی ؟و شید و .اس امک اممداشت داری محر زر کاب هر گاه از شعص مذ کور و وه اندگز یزی مز او ر واز غمازي رفتاروی آجر بر دارم آز حدفر اوان است ودفتر ها گنجا یش )۸۷( ند اراد وت از د سر #مرود ا کون سد رهز ار د «م 2صبد از گان طلاء او ۵ چا ابده سر کار امیر شیرعلیغان که ازسخن فارغ شدند واهل مجلس سکوت کروند سر دار معمدر فیق خان که این چنین سغنهار| طالب بود واسیاب موف کرت را آمادهبافت فورا" بسن در" آمده وچه نعوه که عقل شیطانی مذ کور بود سخن فنتنه انگیز ی را .کر سی زا ندواز سردارمعمدامین خان وسردار محمدشریف خان شک «ت کر دو داد دون داد وسعییای مار به واه عوی نمی اررزیت یداد کرد وضو ده کان ره رد وان له نان هما یون را کد ورت آمیز ساخت‌گو کیاد خود را بکر سی شا ند. مختصر کلام چون سر کار یت بخیر بخرا یی دو لت و بر با دی خلق اللراضی :بو دند وئیت شان خالص بوه سخن سردار معمد رفیق خان را و قعی "نه نهاده از کفتار نا صو اب منم کرد و فرمان کرد که وزیر اعظم سلاسله دوستی تجنیا ند وبکار صواب راجم با شد وخیردولت را طالب و خواهان "نا یزکه از در کید سخن راند و ؛«صو و سم ر دار حد ادی گندو فر ز ند سر 3 ر را بیگ سا زد امر وز سردارهجمد امین خان فرز ندو با زوی‌سر کار است‌هر گاه از آ نها خطا بی‌صا در شودبدوات سر کار نقصانی ندارد وسز او ار سر کا رعهو اسن :اما م» ِ اری چون ۱ شرل سر دار م دود رفق‌خان اد ار هو ان انز اف کند و مود روز 9 دند گان افدس از روی مپرو معجعت و درد کی اجهت سر دار مجمد امین خان فر مان فر سا د و سر اسر از سقوا ری ومعمت در فر مان دم امو دند ۰ شر ح فر » ار جمرد | ما ل «دشان سر دار #حم آممن خا ن ر ۱ خجد | و دد دا ام در حفظ و حما اف خو د دد ار ۵ سا 2 بند. گنان آنق ف اد و الا آ که از مر حمت خداوند شنیده می‌شود که در فندهار کان طلاء‌ظاهر شده وازیعسال دشر ام منظو ر حضصور ۳ 9 اقدس و میت چه تیا ره | حال اطلا عا عر اه کر رن | لته اطلا ع داون شما حور سر کار دو فا ده کلی داشت ی و شکرت خداوند رابادارساندن. دوم خرسندی سر کاراز کمال عقل ودانش ار جمندی ر اسر ظا هر می شد نا ون نود که و جود اودس بی‌دو ات بو دواحتم ج بان طلاء د. هار داشت بلکه ند کان سر کار جمیم دولت اففغا نستان را طفیل سلامتی شما مي کرد زیرا ک- ار اه رو شین او شما بود یدنا که شما صا حب اختیا ر فندهار با شند. دوات‌و ساطفت سر کار ازان شم است رقر ه 7 او اهد د آشت او ام و 1[ جز وی کاری که ۳ از کها ل د انش باید اخپار کنید وخاطر شد گان افدس را خرسند ساز ید هر ی تدای 7 م و دواد جز وی <و اه کی بت زاوار گفت و شنودنها اردو اسان از سپووخطا خارج نیست خداوند هزار کان طلا . بشما لابق بیغد | لمته ند کان سر کار شکر می کند و اجهما جی :دارد در اوفت فدری و نه 1 از طللا. مذ کور بحضور افدی بفر ستید تا حقیقت خوبی وزشتی کان ب«حضور دانسته‌شود ار جمند جای شکراست که‌درولا بت اففا نستان وزمان دولت خداداد این چنین کان طلاء ظاهر کردد کاش پرورد کار عاام بپر شهر و دار | ففا نستا ن از هر رثم کان خوا. (م۸) طلاء و غمر آن‌عطا کندا ایته مو چت مز بددو اه ی ۰ کارا ات او ان ومد 3 قرر ی اوه ارف ی ای اش ۱ اه و کم ما و و ها ار ای شر ان واه ورد و فر فی ادا 3 او مد ضیاحت اختبار جمیع دولت با قزر اهر اون و رگا همیب تخر از بر آمدن کان‌طلاهء در فندهارافز ونی‌دو ات خدادادبا بد باشد وخاطر خطیر نام | قد س‌المنه ۳۹ اق ات و و خمال و ادو و رل دا طر حق اون خو دچ.زی ار سا امد غر کاه خا طر ار جم‌ندی جوا سته با شد فدری مو به ۴ 3 بر سرد منظور شو د ها زمر فندها ر حسورب خواهد شد وهر گاه با طر ار جمندی لا ای در سید هو ثو ف باشد زراصکه ند گکان ۱ دا عظمت احتیا جی دان ندارد. ودر خز ده او از ان ر فم طلا. «سنار است ومو جود وم‌پبا مماشد 5 ۳ ار جء‌ندی خواسته باشند عرضه داشت بدا راد اه فرستاده شود دولت سر کار ازان شما است وا اسلام. چون فر مان تمام شد دصحات ادار در وندهار بعضور سر‌دار محمد امین خان ور سا ده شد مد ی ۳ فت و جواب فرمان ی ثر سید و در سوت افز و دند بعد از نکماه و چمل روز که جواب فر مان در سرد ور مان‌د سدر ور سسمّا | ده شد لا کن ش ح فرمان او ل "<ر در شد مین مدو ار سه‌فر مان از <ضور ور ستاد و شد هر سه فر مان راکوت ورز .داد دجواای در سم داد لا کن از اخءارات خوفه که از فندهار اجصو زر مر سرد ظا هر م ی شد کم جر ك 1 ن 41:9 و وسادسردار محمد شرف خان که بر | در خو د روز اودس و سر‌دار مر مد امین خان ی همم 2 د رز ار ز مان اقاشی هر در ود هار ب<صور سردار مر < مد امین خان ۳ *ور بو ۵ اد و با امن این هه ۳ شدن و ودنه ادگری 0 و شب و روز از سر ۳ والا احی و 2 سر دار مر مد امین خان شهکا بت مودند وفتنه خوامده رادار کردن و ا:فاقرا هنفاق مبدل نمودن جماه فساد از سر دار م<مد ثر رف خان‌است و بومبه درمحا اس فد تا افدس را ۱ ددی 3 کردن ِ ۰ ۰ و۳ 9۱۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ددشه اوسن همچنان که‌سر دار مر دواد رو.ق‌ خان ا<طص ور ۰ 19۳ جر ای دوان می کو #شد ‌, ردار م <م لك شر اف خان در فندهار امز در 4:29 ا-کیزی مغر ازاست ور ی رز وتات ِ ۰ سس ۴ ۰ 4 حع ۰ پ ۰ ۰ ۰ و ا سره دا شد که سم ه از زر ار و خر 3از و ( 2۸ار و عماری و وه انگزی سر دار م ماد شر .ف خان در و.د «<در ار در اورمیقین اوه . جوا ده وسامع ر) هلال همر سرد و مر ر 9 ر املا ۳ ۱ مغر ی که از ین #.4 بگذرم و از مان سجن کویم «| دوسعان ملال خا طر او اد ی سای 3 دوی الا 8 ار با دشاه فوی‌شو کت 0 اهر شعر علی خان از ات دار | اسلطده تیال عمش و عشرت اد ارت ود ری از ر و یداد و کزا رشات ووافعات و:دهار از حضور ام عا لی‌سر دار ۸ ۵2 كت امین خان ِّ؟ ور مو ده .در ۲ فطع ۳۳ شحصی اس مج 1 دارد چو خ<و آهد و ای 4 بت 8 ِ چبا اجه ۳ دهان. قلیی؟ کی بش | د با یدهم مین کید ۳ ءر ث‌ر | از <مت ممدل ر داد و9 ات «رر اد دهد . ۱ ۰ 5 ر 6 سم مها "اب 2 و اب دا دی تن منم ۱ > ۰.۰ ۳ ت9۹ ۳ مه ۳ لاتم فِ اها ‌‌ مر جر 0 ی ۱۰۰, ( ف مه ( بت مجح مد صادق ۳ عمد | ان ۳۹ ف ۳۹ ۳ ب ۴۳ ۲۳۳ دم د من کور محمدعلی محمرد هاشم ر حمعلی ۹۸ )۸٩( رباعی در وا که در بن سو ژو 2 هت همر اه‌در این ر اه دارم ان امک ‌ ۱ 0 ۹ ۱ 3 ِ ‌ در در ط ام جو | در راز «سدیی ا سر | ما مد هس در م ۳ س‌ دم سرت 3 ن از گز ار شات :دهار و کح ر 2۶| ری قایکک کج رفءار شمه جر بر دار دم سر دار مد امین خان سریر شوری داشت که همه وفت خودیسند وخودرای بود وسخن ( صو اب خو درا فوی‌مدا سن چد جه ازخود سندی همه و قت د ل.ل وز دون بودداوجودی رت و شحا غ و مر د| :۰ و دلا ور ود و در مر ِِ و شم‌شدر ۶ ۳ بدا اسر ۰ د هر چه شاهان همه دار ند تو تنماداری» سر دا مجمد اسمعیل خان نا مد رشتلا کن ۰ نج كت ۰ ۰ 1 ۰ امو رات مي‌با کانه کار میکرد هاز فخاعده برون بود وسزارا رشان و وک ۳ «<4 3 مذ کور ا<صور بدر ا 0 می او د ام ۱ عت خر د سا 1 بدرش سردار مد آمین خان "حمل مرو و اشخاص حور مجمد اسمعمل خان را مغرمود که اصمه ات 7 8 که ان بو وا وت متا سای بسن تک اري وخواری خو اهد ۱۷ کن سر‌دار وا سممعول خان ۲ و حجو د (صرا ی در اصضعت می‌افر و د ی ات ۳ مخ مرن <و د ر ۱ دو .4 رز میداد :۱ از درچه اعتمار سا اط شد با ز هم از حر کات خودیسندی دست امی ۳ رکه ۳ شر دی 1 » گر وه بچز| ده خد من 3 ران معثر حضور ددر را 1 ود 0 و وحش میداد یز ۵ ۱۳ ۳ خی ازور وه بدر را دون موس کر داما یا رن بدر شلاح ظ 4 هي کر دندو بحضورسر دار مجمد امین حان بدرش اظار امعذمو د اد و در و اعحمل مرتمو د ند بعداز آن که <ر کت ری ارف از تا شت‌و کار خدمت گاران + ر ۳-۳ ۹۰ #جمو ها رز سرد ور سواای با لا گر ف- دد ر س‌‌ سر دار مجمد امین ان ف اطلاع فت واحشق درد وناچار ۱ ران عرضه داشت مودند چنانجه ازاهدا ما سر دار کلان وا اف 5 3 ۳ 9 ۱ ران حصور ود خقه شید رد وملال آ کین 0 رو 1 هر ,ث ی ران کو با دسر داز معمد آمین خان بر ادر و ور ز :د بو د دد و عمر شان احصور سر دار لام ار لدب هس ۳ و حان و ۱ 7 ود از و اه یکی اف پر وا ی ی رز و <و د ر ۱ (حصو ر طلات 0 اص عت 0 و سجن از در مپرومحس زد دهد 4 ای ور ز :4 امر وز بزر گت فر ز ندان شما 4 شید لازم که سم امورات ۶ندهار را سرشنه کنیدو بل ۱ سر دار محمد علءخا ل !از وی :در شو رد و از می مه .| ۵ و ثقر | دا خعر ی داشته با شید چا 42 رعدت و سیاه بدو ات جداداد 9 نی شو ده بو ص افو اج نظا می از "وب وتو با 4 و کا ر خا 4 فان و را و اسرلج<ه و چ.ا 73۳۹ ر ۱ چذان و جه شي رد ؟ه اثاری از ش رم وو اجخت ۱ کی تا ری ۱ ؟ه زما ده را کت و ون میدانم امه 3 شما. بدر از ین | سوده مشود لا ز م ی ر فتار عمل کن.د و در را از خود <, سود سا ژ .د و ۰دأت و دو اس ‌ را او د اسرد4 نز ز بر | ؟ ۳ شین «د ر می دا شران 1 | بصع ه عر ت خو د ر ۱ 01 دا ۵ / هدلد )4۰( و خو درا م1 ال ت99 ر هم دا ز ,.د اصافه اشخا ص مک 4 ۳۳4 و نا ر فد رم .‏ ن‌ ما میا شد با ید اوشان را عز بر دارید وعزت ددهید که‌فدای ما و شما ممما شرت ۱ ون دول ازین ۳9 ای 4۶ ی رت وترصععحت در را ازجا طر فر امو ش تا ز .د و دگفتا ر بدر عمل 2 ری جون سر دارم<مد اعین ان ور ز اد خو در | کا مل نصرعت داد اد و از حور مر <ص رن لا ححدن خو وه شخصی مامور کر دند که از حر حح‌اأت سر دار م<مد اسمعیل‌خان :و .مه 3 جر ۲ 5 و ۶ر مره دس حصضو ر ده ! رد سر دار ۸ < مب ا سمعمل خان درو راز حصو ر بدرش مر <ص شین 3 و ءعظ و «ص مان ددر ر | احو ی خر رف که ره مد 9 از دد بر شد 5 آ که سر دار کلان هی خواستند که مجمو س فر ما ند و ز جر ند ید ارند ۳ ۳۹ مار حصو ر سس 4 د و ات خو اه بو د دد و اما ار در لب گان عا 7 از موس امو دن سردار معمد اسمعیل خن ما نم شد ند وری! ند اد ند اما و .جوز ط مهد ۳ و ی بر و د 52 او رس ر‌ اي از ود ممیي ی ۳ ت سردار »جمداسماعدل خان اول اصافه ثر شد و از ۱ ت دخود ار اه افو ره ی راو ات ور رو انامه مود .اه از قندهار فر اری شود خدمتگار محمدا-ه‌عیل که لال» مذ ور بودواز خردتالی پرورش ۰ ۳ ت ۹ ۲ و ۰ 1 ۰ ۰ ۱ ِ ۳ : ۰ ۰ # | داد بو د ۵ر قدر شی ور وز اصرعن داد فضوعجت شنید خصو ص در باب ور ار شدن هر چند ما ی نمخشید تا آنکه عزدفر ار اختیار کر د بعد بحضور سر دار مجمد ام جنْ خان دد ر <و د | مد ۳ سم شح‌ار رخصن طات کر د سر دار کلان از من فر ز ند هو بدادید ودااست که خیا ل فا سف پسر دارد لا حکن از مپر ید ری اغاز ناصمعت ۳3 ممکن اشد و اظ,ار شکار 0 ود د ,د | ما در ۱ او ات سو ۵ له شاد ۹ شاد ار را ۳ > 4 و در و رل مها ر بد ازجا اب "1 رز مر <ص ۵ سرد آد کن ح هر و هو بدا مادم ۳9 ه خبال دار مس و بدا میر وید وار اده شما چیست هو شیار با شید که‌خانمه ان سود نمی بخشد و پشیما نی ار مما ورد با ۳9 د | د.د و <ها ده شا عر ی وت در سمره 5 [ <4 سمو 5 6 و ءظً دی و ۳ ی 1 همحن ار 5 خبلا صبه کلام سار دار م دم د امین ۳۹ ن جون ور ز اد <و را از از و تم خی و آن شان مرش رو ال وس رو ۰ ره مجمه | سمعیل غان با قلیلی عوار ر کابی که اعتماد داشت و فر ما می د | است «جااب کا بل راه سار شد تا ا که داخل ,کا دل ان و «حضور 0 اشرف افدس‌امعد شهر بار امیر شیر عایغان وارد شد واز حضور سر کار نوا شات شاهانه د,دوسر افرازی و حاصل کر دلا کن دزد ان افد س از ورود سردار محمد اسه‌عمل‌خان خفه شد اد ز بر | که و فت دار رك‌وت2اضا ی زمانه ندومردم اوه خصو ص‌د و نهر شطأن که سب ور و ز بر ۳ دو این ط رفن هی کو شید ند که یکی سر دار می<مد رفیق‌خان دحصو ر سر کار ات و دوم سردار محمدشرف خان بحضور سردار محمد امین خان 4مما ال و محر ك 28 و تاداس هر چءّد که امر وز م<هدر وق خان در شه طا بش مش‌و رشده ) ٩۱ ( ود گان | ود س رکفت :| صو اب و و عمل نمید ارد لا اکن سردار مجمد امین‌خان از که ره ان هی اه هی رو ی وی ی وت ی ان تقاضا ی زمانه چنین است که دوست از دشمی شناخته نمی شود پر حال درین ‏ صت ۳۳ ن سر دار محمد اسمعیل خان دست آو یز 9 جو بان و و2نه اگیز ان * قاوت هی ۱۳ ۵ :و اند هزاران 8 خوا ده را دار کی ساژند بنا بر ان سر کار امسر شمر علمخا ن درظاهر سر دار محمدا سما عماخان راتسلی مید ادندلا کن در با طی دل گیر بو دندچون چندروزی 2 سر دار مجمد اسمعیل‌خان ۳8 ش با وت وازر نج‌راه بر آ سودند واعز ار وا کر ام بسما رد بدند روزی بندکان | قدی‌سر دار محمف | سمعیل خان زر ابحضورطلب کر ده (صرحت داد اد و اسلی یمو د :د و دلا سا .ور مودند بعدازان ان که ای ور زند خاط ۳ د د تا حضور پدر گنارم شدید وازفرمان پدر نعاوز نمودید ویدر را از خود خفه و خود را از حور در محروم سا ختید هرز ند ناد و بر دار بدر را شد نه بر خلاف رضای در ر ما ن در رفتار کند بازهم 2 فش ار ار یا نیم را هعصو رس ای دوق ۱ رات سا خعدد او رصا مندی ند گان | قاس الافتدار مشرف شده‌خودرا آواره دش غ دران است وخواهش دارم که‌عذرشما رابرای پدر شما فرمان بفرستم والتماس دارم که از کذاه‌شما مت زدوشا وا طلت. کون کشا راشف دارد اما اعاط کید وشرظ احقیاط بجا ار بد جه فرمان برداری پدر ر ضا و خو شنو دی خد او اه ست : ومز بد عمرودوات است بعدازاین ازامر بدر تعحاوز کنند وفرمان بدررا واجت وفررضص ق ی هر کف قزر سس ارام قی روصت وم که سوت ات وه سا اه او درل خود رونه 20 خاطر باشید تاجواب فرءان برد نی بعد از مر خص کردن سردار معمداه یل خان فرما نی عبت پدرش مردار معمدامین‌خان با ین*ضءون ۳ ی و دب ه سواد زان 0 افسدس در حهو ص 3 خو آهی سر دار ه< ملد ۱ خان <عور تن ار جمند افمال اشان سردار »حمدامین خان دام عزه و الما اه | ار جه‌نداز شرب وفر از از 9 ۲ و یت اه ۶ امر | هگن رات او ب و <ه4 دموده 5 شید و :۱۸ صای ز ما ره عدار را ات ملا دظه فر موده داشید وفتنه انکیرآن و ما زان را امه از اظر 8 حن ۲۹ ۰ نم ۱ ۱ . 1 ۳ ۲ ۲ ۳ سیف و مر د و2 آأ 7۳ ۱ مج نت | سك و م.د | مد ؟ه هدر ( مد ‌ ار اد وجچه «عجو ۳-3 دا و ۳ 0 0 ۱ ره مش می آر رد و دما س دو دی #راران دشمدی ۹ م.دار ۵ ۰ ۰ ۰ ۰ که ‌# ۰ ِ ا #س درا فصورت <و در | از شر حسو دان و ۶مازان ۳ ی ات هقف ار ی ۳ج رم ۹ ۳ الب ۱ رفتار کر د لا کن از چد.ککی ۹ ات ای ۴ رت و در | مدا فوصت میا خی و تن و ار د او ها هه نکن انش دایعا ی ار بت ساهان ره وان هرق ما زان <و اهد او د وا لا چددن <ر 9 نمی 8 رد ۹ و اپر ند ۷ 9 7 چددن ر 429 او د , ( ها کار و زار وان 1 کل از ار ام در 3 3 د کار هر 4 7 مکو هي حیکم بر کرد کار: *و ان ۳ )٩۲( ی او سا ان ها ار دای ها یار تسا ند‎ اما ز جر و ز <مت و و !ری و در «دری را (خو د رفت و ا 1 ماه و سر‎ و پرا کنده روز کار بعضور ند کان سر کار رسید باوجود بی امری پدر ند بان‎ ا ود س خر سند م ؟ عازم حور فض ظپور ی و دا همه ۷ دای و خر دسا ۳ یعاس ا مت‎ وا رای فش اوان سره راون ار رای رشن وه ان اش وهی را‎ تقف ان ارف سا وه یات ای ۱ کت ی اس سا او ور هر‎ ارجمت افمال شان 4و رسدم و ازان ادسرادر خچسته خصبال یدارم ده با عت‎ رضامندی سر کار از گناه او گذشته سردار عسمداس‌میل خان را بگذارید وخطای‎ ‌ : 5 نی ۰ مر ۰ ۲ و اور ا هو دار «د. و خوز نسلی کر او ۰ د (و ر 0 جست ٩‏ دا طر یس ۳ نما اه و ر شما ور ستا ده شو د و خاطر داسی وه :| مر ده ر | ماف دار .د و او را تا همین خ دا ات وشر مندگی ۳ ۳ کافی است وه صضای خر د ۳ سر اسر فلا م ی اسی زر را ده ار ادن مو جبت مر رد ۶ 9.ت [ مدری و | ام‌الام ۰ - ۰ ۸ ۳ ب ۱ س ۱ ۱ أْ دصر کلام جون ور مان ر او امعر شیر علی‌ خان دهد هار سرد ۶ تا 5 ِ 9 ع 7 معدار سردار مهد این خان مطا لء. کرد ازذضب بر اشفت و ۳ ععرب در ان ری ره مور وی ی ی ااکی اره عر عوفه فزتاز ملاس زان خود جاری کرد ومرحمت فرمود که ایی چنین فرزند اراخشار بدر یرون من که پدر باشم ازوی بز ارم خداورسول اکرم (ص) از وی بزار باشد زیرا سته زر حمت ور دج وی هن سار رسیفنه است ۰ اممدوارم ؟ درد ما ی وز ون دا شد ودر عقما گر فتار _ ورد زد . روز ار وخوشودی نیت وی شود عدازان امخشی حضصور امر وق که جواب فر مان ش. او و الا :مار را عر بعه ان و در عر هه عرضه داشت بداربد و درج کنید که اسمعیل نام فرزندی ندارم فرزند باید در شر بخشد ا که زهر هلال شود وحاق پدر ر برد عذان اخشبارش شودش 8 شو دد ور ار خواه فرار دشت‌ادبار کردد مختاراست ومم‌کن نیست که اسمعین زا م را فر ژند بدانم و طبیعت عا لی ما یل بوی شود رفتری از وی مذاهده رده ام و کرداری 2 صا در 2 سر اسر تا موس شکن اسمن اعد از :جر بر و ب#ر در وان «د گان ۳ مذشی حضور دد نمتوال عر ضه مود ۶ ۳ ی تم ۰ عر دص سر دار محمدامین‌خان در حو اب ور مان ستد انا فا دزستورضش و خواهی سر دار هم ولد اسمعسل خان : فدابت کر دم وم شهر باری رسد ۰ از نظر دعا 0 کر ارش فرش و سره اف آ رخا صل شد در حصو ص‌م.دمد | سمعمل فر ز ددی ؟ در عین کود کی‌و خر د سا و ۳ نی :۳ اٍّ ۲ ۳ و ۲ ید 0 ار ر ۳ تس و ج<و در | ای ص دس هل رل افلاطون ردان شور د از ۵ م 4 افضل :در حو در | «جوی ار د و منظور دد ار د واز فرمان بدر ادن ی راو حضور بدررا! حکه هر بت از آ نبا «مذز "4 فرزند وبرادر وازوی د کان ۶ لی میما شفد واززمان قد دم 0 حال شب در دز اخل مت حصور حان وا اي فا نت بث‌دره ملا ده بر ر | و زبکرده (دون ناه ۳ ختار خود مجمو س‌دارد و از :در حذر اس رد وخوف :دار د و چندن حر کت های 7 ازوی مبا در شو د و اظ ور رز سرد که هر ,يك ۳ ۱ هو س شکن با شد واز خعاات سزراوار جر بر نمشد که حور مبار ك عرضه داشت بدارم عِ مت 0 4۵ :| هذیا ری اه ۱ م شکار احجازه 3 و فر ار را بر گر ار اختمار ی ۳۹۹ ِ 1 وج دب با ۳ ۰ ر اس هر جمد حور سر کار 9 مدز 4 4 ل است و ار دشده اسن دحا ۳ این نما ز ند م لا ی !بر سد لا ان همین اسم فراری ۱ شخص بزر گی ۳ عون ی | سم ز برا که مسشم‌ور ا فواق م در دد امیددار م 3 ذلام دوازی وی در داب نخو اهند ۳3 سزاوار <دصو ز بدر و خو استن !سین و د ,دار اور ا د دن اسی د و ار | ما تسلی خاطر دارم که حضور سر کاراست لا کن تازنده باشم نخواهد » نام اورابربان آرم و ادا طر زا من از وی دز ارد خداور سول ا رم ری ار وی امز ار با شد ز ۱ ده 1 اب 5 99 ۲۱ ۱ ف ی ۰ مر ودوات رت در بر ای و :راد اد درب | غاد ۱ لا ص 4 حستّ الا م ون عر ,هه سرردار ۱ ۳ ۲ ۰ 4 م<مد امین خان (<صضو ر سایق اد س ز سرد و دانزست 1 ر 9ءدن بردار م<مد اسمعیل خان ار سر شوه کی ازاحب و اشماب و مر لوم‌کان ۰ و از :42 و جءس بر ای سر دار مجمد | سه‌عیل خان مر ر ور مود اد و از هر باب و ۵ --ر حصو احصور پدر ممکن دسا < #سای‌داده درد مت حضور ما مور مود ند اضافه در آن بجپت حصور سردار ات بکصد نفر یلتن ومد سوار رساله مقرر کردند که شب و روز بخدمت شان حاضر رد و در ه رن کید ۳ از ایا شان ۱ زد از رف و از فرمان جاور بر ما در ار ی سجن دول | :دا رل هن از سر دار محمد | سمعیل خان سوه جر نز دار ه ۰ او سر دار محجمداسهعیل 0 شور کیاو فا سم ما م شب واز حضور بدر دوری جست وناامید کشت مد ازان که مامور حضور بند کان اقس شد ر جو ع‌دفتنه انگیزی نمود و و و اور و ی اون واه وی رد ای و هی راز ۲ ۳۹ ۰ ۱ ی # 1 ی ‌ 2 عر ضه داشت ممام‌و د و ودنه اسگکری در د و از اد رفتاری در شک «ث مد اسان و سخدم‌ای خو ف.ه بدر وسرداز محمدشرف خان عموی خوق وا اغاو 3 و سیاری فمده اسگیری وفها زیر اجم دسر دار مجمد شر ض ان کا کای خودمیدهو د باکه احظه ای فمی ؟ذشت وساعتی نمو د 4 بت فقر ه ار دحصضور امس عر صضه داشت هی مود ازان جءله ان ان ما . و امو 4 خواستن 2 دور ۱ و ما ۳ شدان سردار مجه‌د شر فش خان کی ی ۳۹ ۱ تس ِ و در ا گر ات ومرات حضو را فد ی قر ازع 4 <جدن چمذی ر | بر چه | دا ر سا تِ و <دم ِ ۰ ۱ وه 9 ۲ سم ۰ 7 ۱ ۳ ۳ ۲ ۱ رد ار و ی ۳ از "جد ید درود بواز و شیر اره ۳ خندق شهر ۳ کاری با و که "* ما و ۹ ان رود و در <هو ر هُِ«* وسردار مهد شر رف خان ملا <ج > دم ده :و ۵ رت دلگ غر صه داش مسا حجان و ۱ (عصی اووات که سای <و مه از اد دعر مات داری وساطدت سر دار معمد آمین حا نل وسر دار مجه ه شر اف خان ۶ داد وسر دار مجمد اسمعیل خان که از خود وفرز ند بود می شنمد اد هیچ تن ۵ فسی ما ند و بحضصور ۰ 13 ملال 2 و کدورت آ مدز مود چنانجه خوفه او «س ود گام سر ۳ ۹ در فدهار مامون عوقو کیان وه ۱ ی رو ان سار شا همان وا ورگ ور نش کیان ظل | له مطا دق مین‌ودند سیون های سردار معمدات‌عیل خان 9 مس ی مد وفرق کرد ازان سیب در کدورت سر کار می‌افزود لا کن بندکان سر کار از کمال عظّمت وارر کی صمر هی کر د ند و احمل » هکس اظپهار اممسا ختند و طاقت اه شموه ازرکی ب» کار مییر دند ورفتار دراه را یشثه کرده خاطر عاطر نمی گذر ا نداد مست ٩‏ ا تا سرا رشق ها ار رن یار رس هی وی و اندازه خوه تحاوز نفرماید همین متوال چندی گز ار ش با قت ] 1 ظا هر شیر 21 سردار محمدامین خان گفتار ناهنعار سردار معمدشرف خان گر فتار ۳9 ر جو ع به خر ابی‌وفتده ا نگیزی‌دار ند ومیخواهند ک‌درمقا بل‌سر کار تقا بل ورزند بعدازان ند کان اشرف از «س.ار شنم‌دن واز انداژء اف زون سفق 5 کی آمدند واز اچاری سیار اچار شدند و احضور #جاس و «رر کاخ حصو زر ار نز دك و دور هه ون اقدس حاضصر بودند اظهار فرمودند و بان وراد ان که ای ان در دار وای خاق خد! وای مر دما ای 3 حضور دار ید ان شرف 4 8 خود مدا ند صته هو جب این هه وت چمست وابر اد 3 که تعلق » نغاق دارد کد ام 0 «ومیه سردار معمدامین در نغاق می‌افزاید وازاتفاق دوری میکند .1 بندکان نی وا با زوی خود وفرزند خرد میدانم و از طر ف شوم تاو نعمعه نفاق دست داده با شد کداماست هیا که خر خو اه دو ات خدادادهمما شمد و دمك در و رده <طور سر کار هستد چر [#۱.ر سر کار امی کو شید ومااع از 4اق تمتدار ند وبدون خرف ور جاء دعر ض ا فد س امیر سا نید خصوص دا بر ادران از حور ون و ندر فداری شده با شد که از حرف ِ لوف ان اشرف خطا. خود نداند سمت چرست ؟ احضور عرضه داشت امی اما تمد کدام وفت با هم اه از حرف حق ی ما ازشما ذحنقفر ار ر:جش بافه با شد و شمارا مانم نموده با شد هر تا فضمه سردار محمدافضل خان را مدنظر می آرند ودست آویز 1 سز اوار -است که تحقیق بدار ند و سنچش نما بند ون وم ی با من او هو ات وروی هه تفر فا معمد | فصل‌خان اظهر من | لشمس اس 7 شما .ان وبه ما می 9 و شیاه و برر ان وم ومعتمر ان کفتای نع و داز از داز زر تا حاصر بودند و حضور داستند و اچشم سر ملاحظه نمودند ظاهر وهو بداست و 2 <ق4 چمله شان مدا ند وقین دارم ؟ غما ری از بدر فا ری ۹ ۳ تاز. کناق دخواشد او ی 7 ازشما خد مارا لازماست که دی‌برده سپو وخطای سر کار را اگر پدانید بحضوراقدس فرطه بدار ید زیرا که سزاوار خدشگاران حضور که امك پر ورده حضور اند ومحرم راز ۰ آاست ده س حق را ۳9 ۹2 دذ | را رد ون و سر دار هعمد امین ان با و -ود.که زوی نی ,ونان و وت ساطني ۱۸۵۱ دسعا ن بو ار ا دس خو در | میداد ار ۰ هر گاه ملال خاطر شده با شند «مغل شما بان عرضه بدارند که ۰ سم شو اد ز را که باز وی سر کار و صا خچبت اختمار سا اش ۳۹ اسان است بلا ما 42 سعن 0 وخرر وشر دا ای خي اد اه ۳ اعقل ی سم مد ۵ ۶ صبه وس بد ار اد امه زر مو ده ار جمندي رضا مد ي )٩:( ی ۳ است وهی-چ کان شرف از نمی مرداومد و رنه شا طر نمیشو د شاید ازفضه سردار محه‌دافصضل خان تشن شنده ۱ شد ند از | نکه‌عر ضه داش بدارد ازدوحال خا ای امست ,۱ ندکان سر کار «د یل و برهان علامتی‌ر | از خود ردمیکند ,۱ عر صه و شان ر ا «صد ریق مبدارد لا کن لا هیک 5 در دن و را زد ك چدز ۳۹ طر خطر ان ما را آازرده سا ختن از اپر .سین ۳ کلام با زهم بند کان شین و از ؟ما ل 9 وعظمی شنیده را اشنیده اسکاشته ازر وی مر ومحت سجن می کر د زد با و جود که خو فمه نو سان روداد ولا ات و روا ر ی سر دار مجمد امین خان وسر دار محمدشر شف خان واراده آمودن وحر کات شان را ازروی تحقیق تشخیص کر ده ی من ور با . «حضور زا اشر ف والادی کم وا مش عر بضه می کر دند :| منطو ر حور اقدس شده درااجام 0 9 شدد از ها بت که شخص فر ستاده عدازموعد امر شده هی یه 0 اش ر سید و جمیسم احوالات و کزارشات و "ما می حر کات‌و کردار سردار محمدامین خان ومحرك فتنه وفسآدبودن سردارمحمدشر رف خان‌را 1 بعر ص اعد س ر سا درد و ۳ ۳ اعدرت انداخحت مد ازان سور کار ذوی‌الافتدار بمد از تعمل بسیار واندشه بی‌شمار مجلس کنکاش نمودند وازهر طایفه و وو ۶ر ا صدب فر مودند ومعلاسی از ر کی که عمارت ازدوهز ار ثفر ازهر بو م تج 97 بو دند بر با و و ار ۱ 3 مار ك و_ مان امو دناد که ای مردم وای برر گان افعانستان داسته با شم د ۱ شو د ّ؟ مردار مجمدشر «ف خان. شمطان و 4:25 | نسگیز و اي اند ش است وشورش را بر دا 7 وه خوادده را مدار سا خثه و اثغاق را به نفاق میدل 2 چا جه ازین راو ورفتار فاكت جر 29 ر را «عیر ت ا:داخ42 ح کی و ام ی ی ان اس اد رای و سوه ای ی ها و ان مس رس لا زم شد ّ؟ صر «-ح این دز م عمد امین خان فر مان بر سم واخبارانی که از | بتد۱ء ۳90 بط پور رده وه عفق موسته وحر ان که صا در ها در -رمان در ج بد ار د و بث دسلث جو با شوم و سم آ :هار ا سوال تک و جواب طابت با شم :اد بده‌شو د از دو ان شر .كت و <در خواه ممد [ تمد 0 مر وصلا ح (! شد ومصاعت داد دون خوف ور جاء بعر ض «صو ر ور سا امد و مضا م42 بدار رد و سخن ر | ت وراستی مان ساز بد اصا وه ان دما ر ا دخد او ند سم دهم 1 [ دا ظ بل ان اشرف ر ۱ زک دید واز در رای ۳ سخن ۳ بحکد ام جا و با شه دون 3 وز داد عر.صه دار رد ور د : مر د ر | دوستان ص جر دل ,و ر هدن و ز ای د ز] اسر 1 و 1 2 سار کار شمارا صا دق ممداند و حرف شمارا صدق ممداند هر چند ۳9 ود بدد گان اشرف ۳ امو رات تفن خو ذر | 9 42 مد | اف آد ن امو و (۱) تمام شد 2 او ان دوات مدفق | لکالمه ٩‏ -رمان شهر دار والاتمار را حععق کفتند و فرستادن فرمان را مصاعت دادند وخلاف نون جها نداری را راجم اضر قت. ری و محمدامین خان نهادند وفسم باد کر و دق بجانی سر کار وخلاف آن بطرف ردار محمدامین خان است ۰ پر حال چون معلس حضور تمام شد بمد ازان بند کان ائدس وبا دشاه عدالت ۳-1 نا بد مصاعی دید ار کان‌دو ات بجپت سر دار محمدامین خان فرمان فر ستادند دای مضمون نو ادفرهان سر کار والاقیار امینشیر علیخان باسم سر ادر محمدامین‌خان ) ار جمدد افبا ل شان برادر مپر بان سردار محمدامن خان ازدور وف زديكت شنیده .شود واخمار های منواثر ازغاق «حضور سر از میر سرد و از دوست ودشمن سخنهای نا صو اب وث#اق انش ماظور. حضور فا چا اچه سردار محمدشر ش‌خان را محر كت . 8 فاد م‌هانند لا 0 اقد س میداد که درتیی مجمت "خمیر شما این چنمن ی با ‌ِ ت سخنهای نف4ق اند بش 4 و جچب خطر اسیت ا دمر امی تشد د«پٍث#« و اصح و ر وشن هن ۳1 سجن چدن و۹۹ اس توا ر وق حون 9 دود هد و مقل کامل و صمدر روشن + 9 0 !| ود س ازرار < مدای و 3 ۳ بر صا و ی نا چغان در «و ا داجیت و | فتضا مود که از طر ,۹ #حعت بر وری اخمار ات شید هر | | ط لا | ور ستاده وار <هم‌ندی‌را وااف رها اج اه این اخمارات اصل دارد با خر داوجود ان خاطر اتدس از رفدار و فان سر دار مجمدشر اف خان ؟ شرت ورور احصور سم حاضر اسن و اسمعت بر ادری . دارد چون د.د ار زان است ۰ صدفا میدانم و #سن ممدار م 4 سر دار مذ کور ش وردرز ۱ ۳ رف ار یت 2 نم نما شید ژ بر | 1 ارزمان خر ۵ سا ۳ مسر دای او راجم 4 است و نفاق‌ر ا دوس ممد ار د هر چدا ور ز :د رت دد ز در اسیت اما خداوند عا م 3 ی ادر ساخته وبرابی نست وا ار را سول رو هی ی ی ی فا ۱ ۱ ۳9 عطا در ده و ار خی را بر دس 7[ چا بچجه دشمن دانا اردوست «.دان دهثر است وفر موده استاد اسن ۰ صم د از ۲ فا تشم بپتر ازدوستی ی چذ نچه ازاخبارات متواتر ظاهرمیشود که برح‌وباره ودرودروازه وخندق وشیرازه قندفار را جدید تعمیر ممدار ند و میدا غ های عبر صر ف ول هداز رد ار جمند! 4 آراسن با شد بط دام دوات فراوان وخزه» های بی‌یایان که در فندهار مو جود دار رد ا ینقدر مصا رف میکنید وهر کار شکست ور بغت شده باشد ور ور شود مرعت با ید کرد نا من قدر مما ددغ صر ف خاك ولای ححده بت بول ده دارد ومخا رح باید مود ااح,‌هالله والمنه امروز ازفضل خداود ( ج ) ودءای بدر ۳ و مد | :د دل ظ هر اس صهه خط) اوعا نستان آ سوده ر‌ اراد ا ست وازهیج طر ف عماری ت 3 وا ای سّ ار سمده و آم.د ارو جد او زد (ج( چ:ان اس سطه بعد از دن ۸ ۰ یر ای سا | امه آن ار جه‌ندی هم مد | اند وهر گاه از؛و ل اخیارات خاطر شما بان | سر" )٩( و از حصور شین کار وا" تبار مشوش + طر و بر بشان احوال میب‌اشید لاف 7 اس حاشا و کلا خد! وند اعوا سته باشد که درضهمیر سر کار گذ شته با شد ویا بگذرد چگو نه رواست که ند کا نم اشرف بازوی خود را فعم کدد و (شعکست دوات خود کوشه وخود را بدنام عا ام سازد هچ عا فل و داداء رکه ادا نی 1 2 ددون درد والم از 1و ات متا 4 ۰ ِ ۰ ۰ كت ۲ ۳ ۳ ۱ 4 تیم لت | وه ۱ ۱ ۵ اعضای خود که کوبا يك دندان باشد بگذرد تابه قطم دست و یا چه ر ل ار یمه من ۲ ی : ۲ ۳ 7 ۰ ۱ لک رااز ور آه ۳ گر فته در سهر [ تما 9 مه با سید و ت‌ ۳ ۰ ی ‌ 1 2 0 ه ۰ ۱ . 1 ً ۱ ۳۹ و سب ۰ ان از هر اچناسی واشما. که نعلق ه خلعه بندی داشته با شد انمار های دار هم د از هم نت َ ف ۰ ه ۰ ۳ ۰ ک‌ هب هد 5 ۱ ,۱۱ ۳ ن‌ هرهز دون رو 1 ۱ 4 از ۳ رات بسزم س ق عم ۵ ۹ دق | دا مد و و حیرات اس ! ور لالز و الا ر | دعر ت | نداخمه داز هم بدد گان اشر ف اهر می کدد ۳ هرگ بگان ام ده ار دِ ۹ از <صو ر ا ود س طا هر ۳ ر ۰ کد ام ام همکن اسر ف سم ؟) ؟» از خاطر سر کار محو شده لارم آنکه اطلاع! عرش داشت بدارید ومزاوار بر ادری 2 آن مدظور حور افدی شده ازان ارا ده وفعل ۰ 1۳ دای ار دد تج اما رد ۳ ٌ ۳۹ هگ ۳ ۱ ۳ 1 ۰ س میدارد متوجه دوات خدا داد می‌شود آاری ار 6 تا یی قت او هی 9 2 ۲ 2 ۲ ۱ ۳ ۰ ۹9 یس ۲۰ ۲ ه ا # 1 ن و 1 ۲ ۱ ! ,ر اد در هو 4۱ و لا > 1 سم لس سر ! و ار و دی ار د ِ 0 در ی اه | مد ار جم؛ هد یی ۴ دار ۸ جو له سمعدل ان ضم ر ۱ مور <سش نی جر ۳ سمل ام سزاوار اند رشه فیاظو ی هک اقدی چنا ن است و چنان میخواهد که دشمن ر! بفشل خداوند اشر ف بازوی خود را قعم دازد و دشمی رابخود نوی سازد . اور ِ خواهش اشر فب | وب ۳ از شم !| ده ما ز و۹ - (سیار ا سم خصوص سردار محمد شر يف خان که سرشت او برورده اب و کل نفاقی است و از سم ۰ ۱ 3 و ۳ 1 ۳ ۰ مه 1 3 ۰ زمان طفلی ۳ حجای #در ار ۰ از دی دز تک ماه ۱ و زعد از و خو اهد 3 شعر فر دوسی 2 ره او م هل ی ما / ۳ 4 ۸ 5 : . ۲ هر و 1 ۰ مدای وف را مر هم <«ر س‌‌ ار 3 و بت ۳ (چان 1 ۱ ات ارات » ۳۹ 4 جرج ۱ و ۰ ۰: ,۳ دك ۳ رز ار جو ی لب ۱ 3 1 ِِ ی رس سر ااجام گو هر کار ورد همان میو ‏ تلخ بار آ ورد صِ_ ! کذون خر سای و رز با دی حور سر ۳ آ ده راجم سعن ا مها ؟ غساز زد وسغن چین باشد ید شود وه عقل خدا دادهٌ خود عمل کنید وعا فلانه متوجه طلفیر حق ین صافی نباد بند کان ا دس شو ید وضمیر روشن منیر صاف اعنقاد خودرا ار دن دغدفه صاف دار ید وخودرا وسلطنت خودرا ازسر کار ودولت خداداد سر کارشهر بار رااز دود د ] :سرژه با دل "وی دا مور مات و سس أ و 9ر ۱ و ر لت بر داخمه از طرف و دوی ا لا فتدار و ی اشر ف مطمئن خاطر دا ش.د ؟ هیچ و فت خر ای دو (. خود ۰ تن گ ه ۲ ۰ ۰ 9 وبدنامی و جر آای ۰ رزوی جو 2 ر اجم یس ی امین (ر و ۵ خد | ۵ ۱ب ر اشا هد م مد | ر۳ که ازر وی صدق وصفا است لا زم که 5 ار جمنديی با طر ۳ دی دعد غه کیادان رو یداد اخما رات شرف ۵ سر کی ۳ حسست ٩‏ در ور اه ز طر م42 مت در ج | ِ» از ده 1 مس (۳۰ خواط ر ند کیان افدس را 2 سا ژ اد | کنون سّ 1 سر دار مجمد اسمعیل ان را که و ز :د ۳ و سم | اس و دا هک ر ره ع*و دار ند واز «اعت جر د سما ل ی اخاطر دای ی و رن و ی 9 ایض سر کار طلب حطور بد ار ند که ور سا ده شود لا 1 از دخس :دان وجاهل خصوصض از اعث خرو سالی امد عا 1۶ ودا کی داشتن ای دشوار ده هگن د.ست و خواهد ود اما چه د! رد ۵ ۳ فرزند ا کر چه عیب ناك است ی ۵ دصر ؟ ام #7 ان و ما ت ۳ تفت ۸ تن | و و شت. تا ر ا#در همم عا 1 تِ در اندهار رسمدومنظور حضور سردار مجمد امین خان 9 واز هر سردر مد ۳ کز ارش‌افت ومطمون »نهر جه اش‌فروم گردید خصوص ک‌فر مان سر کار از نظر سر دار معمد شر «ف خان گر ارش 5 وت وشکات خو در ا ی در ج دید از شدت فورظ چون مارا رقم بخود یجید و ازغلمان غطب کف از دهی سر داد وارزه درانداعش افناد چنانیعه رشده ول زره خودر | سر شمه 9 اممتو ! است او جود 0 دا مش با ز 3 و (سی کات مود وستنهای ی 1 از زشت سمار کفت و از زر کی بر ادر ؟ داد شاه بو د و بررگی زاد کی و بر ادری خودشرم نداشت چذا اجه ازطرف سر کار درطییعت صا فی طمذت سر دار م-مدامین و دورت | نداخت وملال | کین سا خن بعدازان سلسله تفای را نما امد ودر فتزه انسگیری داه سخن وری‌داد ودر حضور م جاس به 1 واز داد سر 0 مر ار در ان راسعن #۶ ی ۳ سز | و ۱ ماس ات و دا س خا طر ادشاه رامظور نکر 3 حور دیده سج ن‌ ها ی ۳ آ میت وان های‌شور ات کل کر سر دار مد اممن خان ۳ تمو ۵ ِ ر هنز م دمد امین خان از طر فب س 2 و | ممز شد واز دا 7 مر وت و د رد ه ای کر د ,د اپدا سر دار هم 2 م يب شر اف خان جوا ن کاررا دم دعای ود در 9 0 و سر دار مجمد امین ان را 1 ود ار خود 9 و ۱ سر ان اهعر شم ر علخان دشمن بر جر و کیادی و در | اور سی دش ند بعد ازان سن های‌مکر ام و قن نت وق و ر آورد و احصو زر س ردان ۸ دم له امین خان ار صه هر د ی و ك‌ ر شیر علی‌خان ماوشما را دحال خوداءی 8 که با و مت فند هار که از در هیر اث دار رم حکو س ددم و با دادیدر فا و دار دم اول فرءان اورا جو اب تیا رد ء ‏ + ]۱ #«ِ«ِ ؛« ۷" ۰ ی (۰۰) ور سا د دوم زود ازسا ان اس اشگر ۳ زا بدا شد و یدام اشصکر را منظ سم باه کر دو 1 ما ده جدیگی | رد نود ی 9 و آمدن سر کار اقدس را::ظار دا رد داشت ز .را که سر کار اه ی شکا دت 8 ی ار کردار وی شکایت دار .م و «قین دار یم که عقر سب با در :ای اشکر و هد ام شاه قها و ]دودح و آر ا+ اخو | هد ما ند هر چد زود در :دار که دار .م مقر اس ری چوّن ۳ 3 و شد وود انگیژی سرداز محدد شر رف خان ثمر بخشه وعنا ن اختیا ر در فیط انتد ار مذ کور شداول درجواب فرمان یی کد از ای زا ور ز بد ۳ ار سا ددوم شکر های‌تندهار را ما ۵ و مکمل س جات و ۵( دی 4 کر هدر ۲ او 9ات سای مردار فیح مود خان #سر و ژ بر مجود | کر خان و ان است واراده گر فتن و سر‌دار #جمد امین او رک امه غر فان ر شاه داز کاعیر. فرط رنه ان دا وت | کنون ازحضور سر کار امبر شرعلی خان تحریر دارم. اپذابند گان‌افدس بمداز فرستادن فرمان قندهار امیدوار جواب ازحطورسردار وان امین خان دو د ند جو آب ار سرد هر چند که بو مه اخیارات ن4اقم:وانر ازجز وی و کای از وندهار مر سید ما دزد کان اشر ف در‌صمر وتحمل می آفز ودند و درد کی را ازدستِ می‌د اد ند :ا آ نکه مدنی‌طول کشیدو جوابی نرسید خیلی‌مز اج اقدس تغییر کرد و کدورت آم.زشد نا چارفرمان ژانیاسهی سر دارمحمد امین خان فر سا دند ومخزصر حرف چند درح 2 اعی جواب نفر ستا دن وی وت ورزدن از هر چیست با سح فر مان دوم از فر ما اول اضا وه تر طول ی وجوادی ا<صور اشر ف ا ود س ار سعد چون ور ما ن انیا خیرثد ند کان سر کار سدو ای شد و «حعرات ما دد اد ور هل «هر ح<ا | حرم د ر وری ین 9 رت دا ز هم ار نا ل »طمت و «رر ۳3 در صعر و شکیا دی اوز و دند فرمان ات دا ۹ مضه‌ون فر ستاد ند و ور مان اوله-< آمبز و فر مان ۳ دی ۵ مت <مز 4۱ 0 ار <مند و بر ادر ار درز ور سا ده شدوان:ظار چو اب ۸ ای گزارش 3 فت واز:اخرر در 1 شارت ۹ دجوادی ۳ مر لب ۱۳۲ هر 9 5 39 لت دا داد مور زد و مردار ون اد شر .ف خان:شدو سر ابر فده او راععل کر د بد و ۱ :اي مد ل گر دا رد تور داز خو دهعدا ر دد | کنون لازء اسی ؟ (| بد ۳ اب ها د 1 ۱ ۹ +س ا ۱ ۱ ۰ ۰ رز 2 دز ۳ ی ی تس ‌ ود س ۳ صبر تب ۸۵ 9 5 او و ور مان دو ۱ اه اب ۱ مه غر موده سردار معجمد شر دف <ان عماز وفتده | تگیز 1 خر | ای دو آت ۲ ی کو شد مخگوت و رز :د ید فر هن سو م ر ۱ 0 . گ ند و ۱ در نف ار بد که مو چبت کدورت و دا عث تفر وه وب دادی دو ات غو اهدشد ود دگر بند گکان‌اقدس طا فت امی‌د ار دهر چند و اضح است حکه ععل خدا داده‌ر | بر اد دادرد کید حیادان ۳1 قار شد.د و فده ۱ #۹ مز ان ان اخثتار راازدست شما زر «و د اد و خر | ۳ دو ات شما و بد ی دو ات خداداد کو شید ندوفرمان‌های بند کان سر کنا رکه 1 "صیدت و ش44ت او د درداب شما او ی نخر «د د | کنون‌درامورات خو ۵ دا ر ۱ د‌ یه مه س میدارم که جواب فرعان سر کار ۰ 1 ۳ ی ۰ 0 ۱ | : 9 ِ ۲ ب؟ ۳ ای ۱ 1۲ اي _ ات نا ازروي ‏ ها ماه انم دا ی اشرف گردیده بعمل آورده شود )۱۰۰( ۳ کید اس م دصر کلام <وب فر مان ۷ ی ار ز سل و سر دار ۸ دم اب «ص 2 ۰ ‌ ۳۹ ۰ ۱ ِ ۰ ۲ و سردار ۳ سر رف ۳۹ ن م ص امه دا لد سر دار مد سر «ف کم فاد و که دود و 4:26 ر | بر دا و ۵ ه دو د جو اب ار مان سر صّار اهر شم عمعان راندون اور و اجاره سر دار ود امین ان ۳ جیار جود نو 2 4 9 و یدصور یز ور مداد ۰ سواد عر یضه فندهار در جواب فرمان اه امیر شبر علمغان ازجا ب مردار معمف شر رف‌خان فدابت شوم‌فر مان اول‌وثاني وا اث رسیده زیارت شدامیر کییر جذاب بغد گکان سر کار اشرف افدس رایاد شاه خطه افغا نستان وجاه شین مقرر کر داد و نگین دو ات اف هه را ی ار دز ان واتوام وجمم‌افغا زستان راامر بفرهان رداری ۳ والافر مودند ِ را اص.عت دادید 4 مور 15۰و "<ا وز دار ند و دا مر و ای ,با دشاه +ود ا] ۳1 مم اق ور موده خداور سول ا کرم ص (بعمل) آرند اکنون اظهر می‌الشمی است که جمیم اففا نستا ن ات فر فان وه راودا وق هو ار اواد اس نون اه ات ۱ ای کر در خصوص‌بر ادران وافوام وبزر کان افها نستان الیته باب سر کدارهما بون هم سفارش نمو ده با شند افصل‌ازهمه در داره برادران وجا یداد مورو ی شان حز تا کر و مفا رش هرا شون چون د 8 اد س بدوات وافمال در تجت سلطنت فا نسنان بر فرار شدند هو ز سا ۳ .گذ شعه دو د ؟ه ۳ ند کي دد ر فا ری سر دار «حمه اعظم خان رای در آدر بزر گ سردار محمدافضل خان کر بستندو دو ات عظیمی خر ح کر دند وراج سفر ٩‏ بر خوه 11 ۵2 ر کسقان مشر ف شد ند عافی دکفته سر دار »در فیق خان ؟ه شکست دو ات افغا نستان را خواهانند يمك ر کمن سلطفت خودرا خراب کردند وعلاث موروثی او را از تسر ف او در نمودند اصرا و ار ان همچدان شخص برر ری 1۹ بزر 2 بر ادر ان دود هد وسز اوار فك :وازسش داشداد هه تاه 9 رمی ,و د اد مد سب ولا اق جیس ابود ه هنوز همان فضیه انجام نیافته وبزبا نیا چاریست وسالی ازین فتور وید اسامی رکذ شته ومر دم زمانه متحیر ند وسیت قضیه رایکی ۳9 صوال میک‌نند که چراند گان !دس چ*ن 9 فدات گر دم همان ذهب. 4 ۵-وز در ها سصي واز زان مر ۵ م تما ۳۹ 2و که 2 یسم خما " سر کار ار ای #دهار ۳3 ( سهه4 و ور | جر وی سخن ر ۱ دس | و ار از اد چذا آبچه کان طلاء که بنظر مردم مشرور آفاق کر د لا کن فلیلی عو جود نشده هر چند در کان ار داد ومخار ج دم در می‌ شو د ۳ ام مدز سرب ۵ زان و ۹29 ا کیان آ ار ادو ات احمل 3 ۱۳ ۳ سم ی ۵ اند وطلاب بررگت #ر ار داده‌اند رن سر کار بکفته او شان حضور فرمودند وحقیقت کمی وافزونی کان طلاء را بحضور مشخص نمی دار ند انصأف 5 [_ 39 کید سز اوار برر گان و با ۵ شا ها ن خو اهد دود +عر صه داسشی ۳ در حصو ص ۳ ور «خت دیوار واطراف شهر *دهار 1 ار #م و خر اب شدهو نود هد از عفر هرات که خرابی وفر سود کی اوبه نظر معلوم می‌شد امر بمرمت کاری فر موده شداین راسر کار دوی الا دار کفده ۹ ا یزان و ,ما زان احماب زر کت درد ]سره مت اد اور ا فر مان فر سنا درد وحف4عغفت چون وچرای او را خواهش کر د اد و شنی از همه نوازشات بند کان سس کار که غلام عقیدت کیش را 4:26 | نگیز خولاب کر دند افضلی آنیکه مر حمت ۳ ۱۰۱۱ ۱ ۱ فر مودٍه اند که از زما ن ور د ك بت مه ٩‏ لا م ۳ را شد :4 #ن <و | هد (و ۵ ز .را که ت‌ ۰ ۳۹ 5 5 ۰ ۳ ۰ ۱ ۰ ی را وه حصو ر ار بان اود مرحعا سك و از صمدت فلا م ۰ | و دحا 1 ح<د و ند ۱6 ام وا اه یات ود میگرم که شب ۳ و ۳ ۳ دراء#2 ی مد ارم واز ان | وه ام و دا ی دوری میجویم باوجود آن‌از حضور سرگاز نفاق اندرش رت , ۱ ۲ ۱ ۱ ِ 35 و ده بخ 1 ۳ ِ زر ؟ سر‌افر ازی حا صل تمو دام سس ور تصورب ما دشاه ۳۹8 اسان و سر ار !را 34 << مد 4 م و 4 (چر بآ وهر و ص در باره دعا و مار ند واعر اهر ۱ افد س است واین دع 0 و فرعان رداراند هر گاه مر حعت شهر باری‌این خی وان | سزاوار حکومت قندهار ولایق خد ار ندانند متا ر ند فرمان عزرال هر ستند الیته دء 8 سر ز ا ود م سا خه «حضور سکاو اور وا ر سمده مشود امد ما در <هر و ر ۵ سش‌ظپور ,وف هت گذاری چذدا ای / برداری ( ؟ سر افر از فر ما مد ژ بر ا ؟ه چنه الی حضور اتراسصت از عکومت فندهار وفخر غلاه‌ان است‌وا! اسلام .خلاصه سخن چون عر بضه ی یی ماو وا وش وا عون ار فا ی 3 کر ۳۹9 وعر هه ۱ را در حعبوز بررکنان اس خو اد اد و بربان معا ر كت چار ی 9 اد که ۹ مردم امر وز فص خداوند درافغا نسثان اسم دا دش هی دام دند گان #دالمت امست وجای شین ی شم هر گاه افهن-عان که ام فرمان سر کار افد س مییا شند امری فد | شو د و ظا هر گر دد چم ده کان طلاه قد ها ر لا ز م خو اههد دود که و د مان مر و چا کمان ولاا بت شور سیر کار عر بضه بدار ند باه » مد ازان 1 0 عفلت ور ز:د و ۱ سپو | فراموش داراد و "طلاعا " عر «ضه زدار ند و برد کان ا دس ازد ۳ طر ف اطلا ع ما لد و جو با شو دما خبر هر فت از آ ناه هک یا وا ها وه ها که ولا شمش سا ی ی وا دار او و فر مان ی ۳ را ه *می زگذ ا ردد بعه ازان چه وان کر د و از کما ی درد کی و عضاون و هر مان و 4 ! ای خواهد ماند ااساف دهد واز در انصاگ «حضو رز اشرف عرص دار ید وسغن حق را بلا مضاقه ولا ملاحظه اظپار دار ند چه ار جرف بددکان اشر فب وسغن سر کاربر خلاف مروت وانصاف باشد وازفاعده بیرون سخن کند واز در ااصاف تجا وز دارد باید سر کار راما نم شوید و دگذ ار ید که دیگر ازین رهگذر خواه کان‌طلاء و .!امور ددیگر دا شب داز خواست دارد اصافه بر آن هر گاه داءل ۳ تا د گر و کر دار دیگر 1 لا ز م دا شرد کت اداند ومتو چه شود ظاهر د ار ید ناسر کار والا تیار نپمان منوال ر نار وخود راازملامتی مردم واز خود ومگانه نگاه دارد لهذا چون کلام | توا م شد_ چمیم بر ادر ان وافوام ورزر کان دردار ۱۱ ی عرصه داشن نمودند وفر مان ند کان او دس را ۳ کر داد وعر ض داشت مود دد 3 امر دز <د او ند ۶ لم ۳ وت وساطدی اوعا اسان را تفر نانز رت در ور لا .ق د رده وعطا نو ده وتعامی امر ودی مد ور را در ره ار و ار امر فر مو ده که از جز وی وحه -لی امو ري ک‌ظاهر شود سزاوار است وه سس کار نك اخدتر وت تا یر من پا سا تیصو با ز خواست دار ند و 222 یداوم قفا کا ۵ لااز م اسی که هر امری داشد چه ار ۰ 3 جزوی و کلی بحضور فیش‌ظپور عرضه داشت بدارند وفرمان سر کار وعر حمت شهر یار دراین خصوص حق است ودایلی دیگر بهترازین بخاطر فلامان امیرسد که بعرض‌اقدس رسانیده شود باری چون سغن بدینجا رسید سردار محدرفیق خان که وزیر اعظم بود و در 4:29 ان‌گیزی و۱۶ زی خیلی مهارت داشت که در ایاس امیس از وی پیش فدم ترموجود امی‌شد چدا نچه فبل ازین شمه‌ای ازسغن چینی وفتنه انکیزی مذ کور "عر بر شده بود ودراشوفت دست آویز فتنه انگیزی را دریافته سخی در آمد بعضور سر کار و الا مار عر ضه‌داشت مود که قدات شو م دا حصورو وزراءودر ار ان زر درك و دور دو شیده سین دز و بو شی.ده عرش حعبور را دید ار م ات در ورده و <ر د برر گت ۳ <ضو رز شهر با زر ا ود س و الا ما شم و حدات غالا م حضو زر شور ان یت هر وی غلام ر اازءر مه داش ما 9 مات ی ور اشه ا۶ طا ت آ ورده اممتو اند غلام یز چ.ز بت ه دا طر در سد دون مضا .42 عرضه داشت مید ارم با وجود که غلا م دو سه که ور ض حور دم هر کا. اجازه باشد تن ارات امر فر ها شد بد ون و و اصح بحضور فیش ظپور ازروی‌صدق وصدافت عر ضدداشت میدارم,غلام نوازا این سلعله فاق نهاين است که امر وز دراففا استان جا و یست از فد م اینگو» رویدا دواین طر یقه کر ارشات در ء۱ ام او ده وهست دا اجه در اصر ]دم علمه السلام ۱9 مل درحعق برادر خود ۳ بیل‌چه کر د با و جو د بکه اول دنا ویعممر زاده بودند و در دو ار بج ءِ ام از ین رهم بسیاز مت است چنا جه درزمان فر :دون با د شاه ۹ ن ؟ ور ز ند و د ابر ج را 4۱ بات ساطنی 2 ۳ ایشا ات سا و طور ۹ در ادر دو دند بده نو ع ابر ج را » فعل رسا ندند و اورنکگ ز یپ پسر شاه چهان باعث پنجر وزه دوات دنیا که 2 یی ندارد در را ار چتم محروم کردودو برادرخود را به فتل رسانیدند و خودرا بسلطنت عارضی جر و زه ٩‏ و جودیکه مدا سین بر قر ار جرد ودادر شاهافشار هم چنان ور زند خود را که ار اخت دارای بر نشا ند عافبت با ندك حر فی ازدو چشم بکار کرد هر گاه از یادشاهان فدیم خصو ص ازطا ۹ کیان که سیب همین حکو مت لی «۱2 : بدر هر زند وفر زند درحق ید رچه کر د ند تفر بر دارم سخن بدر از میکشد و مصلت ولام از دست مر ود ۸ «رجمع «و ار بح ۳ آم دراین خصوص ۳ هک هد مد ع] است و خلافی دران مست فدات گر دم یادشاه وصا حب سلطنت که تخت نشین شد پدروبر ادر وفر زند ندارد وهمه کس خواهش دارد که خودرا صاحت تاج و تخت ساژزد ویاد شاه گر داد ا گر چه ال سلطنت نداشه ۳ شدلا کن خد او ند ۱ لا بق ای اند ومتا صت مدا ند اعروز خداوندعا ام با دشا هی افعا نسعان راثا میت سر ار سز اوار داسته وزیادیده وعطا ۰ فر »و ده هر گاه و کان اش فت مرغو اهند که بر 9 ر ا مر بر رف:ار دار ند خصوص با ار ادراناسی دشو ار اسن بر ادران امیر کییر پثجنفر خدمتکار داشتنذ ودست تصرف‌شان ازهر خصوص واه بود امروز ازامیر بر نسزده پسر موجود ات وسیاری آن اشکر وتویخانه د ار ند و بجکومت مع رز تن وهمه شان خودرا چورن سر کار والا :مار 7۳ کي مد | زرد لا کن نپود | نزه وان حدخود زجاون مینما ند و غاط فپمرده اي * ۰ ۳ ۱ فر د چر اغیر ا کته از د بر فر وزد هرا نک پف کنند ر سس 8 8 2 «سو زد ,ادا داد کان ستیزه مکن سحه خدا داد را خدا| داده است مختصر کلام عر ض غلام آ نکه خواه برادر وافوام خواه خدمعتکار آنست کهفر مان بر دار و ت بم فرمان با شد وا لاس ر ند.دودامر نید کار جان ود آ 8 هاش 9 یبجای آردا لبته‌همان شخص وو و «, ادر و خدمتگار اس بر ا | که فرمان بردار و خو در | ظل ۹ و خو در | ۱ و جان شا ن مد | دب در ا .و فت ۹ 2 ساطادت را خداوند ‌ 3 ۱ ات سر دارعطا رده ری و شعصی که ۱ 2 فر ها ن دا شدوفر مان دادشاه راخود واج‌داند و امنهر وزافز ون خواهد بود هر کس که‌ازفر مان با دشاه تا وز کندوبامر یادشاه عمل‌نکند و گر فنار نفس پلید ورهیرابلیس باشد اامته‌سزای اند شا رن داد شود را ۳8 ( و 9 هر کد ام امر مه خود دا :ند وازحد جضور و خدمتگار فدم وتر بت بافته و نك خواره ام عرضه داشتی که 3 و و ده عقل افص در بافته دا شم دون سم وز باد وددون شمبت ورب و بدون کید و فر بت امد دور ای تفرگ ساره نی کیان با فیرعت ام و باس مت خواری بای آرم ز باده برای‌امر »اهر حر حداراست» «حافظ وظیفه تو دعا گفتن است وس » و گر شه اشینی "و 3 و | مغر وش خلاصه کلام هر چند سخن بطول انجامید لا کن محر ر کتاب ناچارم با ید دعس ی ف رو بدادراشر جح و ار و بسمم | خرد مندان ۱ و ۵ ست‌ندان کار وزار از گر ارشات ون و < ای رو راد او شو اد ور اشان و اضح ور وشن و ۵و بد | گر دد بر حال اج لب 1 3 ۳ ی ۲ سر ۰ 7 از ان ها ی سر 3 ار و ی جان سر ۱ رز" د وی | لا ۶ ار دا دشاه رعدت 2 ط پر ور شهر بار هر امدر شیر عل.خان | هه لا م۱ بل و زرا ءعب ره شا :مرو ده و ممخواست ؟ در فا ر ام ۳ ر ار ادران ودبگر ان ر 2۶ ر دار ند لا کن 7 صای ز ها به در ایام م ساطدت ی بر ۳ 2 ر فءار دا شت بر ادران و ۳ 2 رشان ظ هر سس جنس در "<مل اور وده ۵ -- در در م دا اس اظمار هی وی فد ور ی شخصی را خوفیه 8 ارصادقی او 2۵ ۶ ر 29 هار فر سا داد وق و رو ,داد وزدهار را مات دون کم وژ راد بعر ض اود س‌عر ضه‌دار ید این در د که از ین و | 49 ِ- ۹0 و ام کر ارش 8 وت شیخص ور ستا ده زا 1 ۱« یو ز سم ؟ا و ار دشد و رو داه 9دهار را از جز وی و کلی بو د هم شخص زر دا و ملا دظ 4 امو ده وهمه عر طه داشتمذ کور از فا ونفاه دو ۵ اور سر کار 0 رت ی اد رشی ؟ دیده ود (عر ص ا فد س ر سا سس و اهیر از ای سجن :۳ ادها ر ماو رده بو د چ:] ای< 4 اوصل #۰ سا ده نصر گ زار :۵ چوان سجن بد پزجا دمو مت خصوص «س یود اکلات 4 «عر ض بند کان و الار سرد ۵ گر صیر و اتعدل دس ک راد ی 1 في نما ده فو وا سر دار مجمد عامان که و امموه )1:4( و صاحب اختیار و و دتوتی ن تفای تسا رت من کر ده امر فرمودند که بر ودی سر شنه لشکر وانعجامسفر را آزهر خصوص آماده و زار کر ده شش 4۵۱۸ ::ضو اه 9 2 گر و افواح خو او ار دادهانتظار فر مان دا شرل ک4 عقر بت سل خد او ند زم فیدهار خواهیم شد وفور" سه‌هز ار اشکر جر ار جنگ دیده باسر کرد کان هوشیار مامور کلات ندار رد که دلا "و ثف خودرآدزودی در کلات دی سا ندید ودر آلات ازدست برد دش.ین خو درا 7 ورودند گان ارس نگاهداری ما ند ز بر ! که سر دار مهد شر ف خان اراده دارد و میدو اهد که بالای کلات کر کر ف2ه بر ود و با عمالی سردار فتح معمد خان ممدمه بدارد وشمشر خودرا اعال نشان بدهد وظا هر سازد اش اش ار خداوند امد وارم کعال سردار فتح محمد خان بافلیلی خاصه دار که در کلات مو جو داست از عهده سر دار هجهم‌د شر اف بر آ مدمختصر کلام چون داد گان‌هما .ون «سر دار عا لي سر دار مد علی خان ادا دسقر زراامر فرمو دند وبعدازان رفتن ورهار رابخود چز م 3 ر وزرا اشب‌ شب رابروز مي آوردندوخیال رفنن شان بجانب نندهار سیار بود واراده ونلاش شان‌ازحد آفر ون چذا اجده مد ی حمیو زر راامر فر مو دند که فر مان صر بح ات سر دار دهد امین خان تعر بر کند حد؛مهمان پذبر داشند . اش دیهان هت ری علمخان در قندها ر تسم سرگاز میت | هرقن ) مدات بیکسا ل امشدر است که رم کان سر کار 3 ار جمند بر خوردار را فر مان ساز از فر ستادن ز عمت داده چنا نچه زما نی که ازسفرتر کستان با ز گشته وار دکابل گرد یدیم و ل چند .ن فر مان جموت آمیز که سر آسر ۳۳ ومعجمت ود اعهت ار حه‌ند ور ۲ باه ار جمددی را داز ووفر ژز ند ودولت شر .و ۶م خجو ار سین از ۵ اسده بعر رق الما ی بعضی مط لب رادرفر مان درج میفرمودم چتا نچه نموه طلاء دست آوبز سخن چیذا ن شد و این همه فتنه | نگیزی بر پا کشت و کیدو کیا دی بر ر وی کار آمدو الا ءو نهط۰۷ خواستن منظور از شکر ات رز اه شق ان و جر سندی حضو ز اند گان اد س او ۵ سوس "و وف و جوابت :فر سا دن چه #دو ار عکس آن‌رفتار مودن از چهر و ست اضا فه بر ان دومه اخعارات متوحش بعطور رسیدن وبه تحقیق رنجا میدن چرا از حضور اقد سس کدام بدرفتا ری صادر شده‌ که باعت این همه وت ار جه‌ندی گرد ده وشما را بعوف واداخ»اسی خداشا هد اجوال آست حته اد کان اد س تا کذون دوات شما را ازخود مدااس و شمار | با ز وی خو د فر ار مد | د و چندین اخبارات ۳ شد و ر صت شش‌دو می شد تباشم.د ۰ کن شت واحمل مسگر د ۳ و جود یکه دیا هوهق اه رد کان ۳ س‌ بود که فتنه نت یز وی وت وسخن چین عغماز مجمد شر یف خان که در حضور شما حاعر است باکه کلبه اخبار ات راازدست شما ربوده انه چذانچه فرمان سر کار باسم شما فر ستا ده‌شد وجواب فرمان بمپر سردار محمد شر یف خان بحضور اقدس رسد که سرا سر نوشته مذ کور ازنفاق وفتنه ان-گیزی بود که تمامی عر یضه اوچیزی نوشته بود ‌ّ؟4 سز اوار ان خود مد کورهیداشت اینقدر جر ثت و بزرکی از کجا دم | کر ده نچتین ؟« جر هت ِ دما دید هو هر لب و رز رِ ی دادساهان هر 1 دی یه مه دا دم و مرجم هد ی زجب عدی 6 ۲ زر ۲ ۱۲ و۱ ای اد با 4 غر بضه گر د ه و مت چرس که خو د شما با خثبار خود عر یضه نمی فر سنید و هر لجی و خو | هشی که د | شته با شید دار عر ضه خو د در مج امی دار ,د وعدان اخشمار و د راسر‌دار ۸۵ مد شر ف خان سا د دءدشه ان ار ۹ خو د ر ۱ مشار |41 و صا چت اختار مسا زد ۱ ۹۳۹ بیش ما ‌ اپذاهر گاه عر :هه ۱ مذ کور با مر شما است ععچب است وعقل خداداده ما کیدا ر فت وحر مت بر‌ادری و ۳ سر کار چراحك‌شدوهر گاه ازامر شما بیرون است هچب تر ازان است زیرا که نامبرده از کف:ار ۱۸۵ ی نا صو اب خو دءا امی را بر داد داده وم.دهد چزا ده اظپر من ا لهس اسی که خاطر سم أ ر ۱ از حضور سر کار و خاطر اد س ر ۱ ازشما آ زرده 3 ومتازد از خر دد ه.د 9 خو 4.9 سخن ات ومط ات ر! مر دا ۹ اضپار بدا رد چزاحه مر ز | ز کی‌در کناب دره‌نادری ار ‌ر کر ده اس ؛ مسا 4 : ۰ چون دوفاه‌ون مباش هر احظه بر نک با ثرم چه موم داش با سخت چو سز.گک 5 من ۰۰ ۰۰ با بر سر صلح باش با بسرسر جات با رومی*روم* باس با ز دگی*ز ننک 2ص کلام اهتهر واه ن#صان و صر ری از حضور" سار کا ر ذوی‌الا دار تیا ر سید با شد دام اس که بندکان اقدسي در فءاری خود نمیداند اما ظاهر وهو بدا اس کجن ۹۰۸ دشدی و :۱۸ ی دلیل ۵ و زد ار د | رد 1 از صءوت و دم شین اد و ۶.۵ اه و ی ها هی فا و آ دزی ال ما ۰ دادن ردان 2 راینقاو فات و ۱۳ بخمال فا سد ردار ۰ ۵ دك سم رف خان اراده دارد کده کلات‌را :سختر کرده #صر ف خود در آورد | کنون وصهر ان و ملا <ظ4 ,دار بد ۹۹ سر دار قح محمد خان ار ادر زاده بر ادر از ر 3 م۱ و شم .| اس دا و جود .که ؟لات اصر ف "کر فان بفضل داد | و :د و۱ .ال باد شاه عد | ای ۳ ان و مممت ۳ | که ال سر بر ست و م دما شد و ال ۳۹ صه دار 9 هس‌در ادا ل ۱۳۲ هر شد صست 4 سجن از و 9 ت (<صور ها را !مر اه ده و ماه اد و شمارا وعقل شهار | ۳۳ اهر تزار شکد او دوم کاموت وفرتز فگر شما ص بع شدم را شاد اهیا بح چه زا در ممرهشد وارسال ا 7 ۳ یه جبت آمبز چه سودز بر | کهر هبر ۳ فننه | کی اس و شم مخاص و خا ل روز نت کتان اودا ی لا ز م شد که مع ااخیر والعا فیه عازم تندهار شود چذا اجه امر وز اراده سر کار » آمدن فندهار جزماسصت | شا الله ما ای هنت بفضل خداوند ومرحمت حق‌سءحانه و :عا ای :| در بای »۳ خو نخواروافواج بی‌شها ر کو چا کو ج۶ازم ودهار وملافات در ادرعا لی مقدار خواهم شد امداست 0 ار جه‌ندی از ر وی معمت و بر ادری مهمان بذیر داشنه و بعد ازر سیدن فزد هار آن بر ادر امکو خصال 1 طر ,42 صد ات وراجع بهعقل ‏ ک مل و د شو اد ر[ ست » ازروی صرحت بند کان | قاس دعد از ان بر ف*ن ودررفتن ر هو چبت کدتورت‌ور سواقی شود خلص سعن‌چون فر مان ند گکان سر ار ر وا :94:د هار شد هار عز م سر کاو جر م شد که را د .وش :د بر ودی عازم وت و اد ۳ خی ندار ند چنانچه سر دار محمد علیغان رابحضور میارك طلب فر موده جو با فررمان شده بود تا حال المته سر شته لشکر کر ده د] شید ز برا که بع‌داز فر مان فر ستادن جای‌صمر وافواح ظفر اثر ر ا؛خو ای ودرستی راو کفتقارت و تعمل !| فی ام ده ۲ بد بز ودی ار اده‌ شود اقا درهمان موه ن که طمیعت مه 4 ز وملا ل ۰ کین دو د از 424 «رات از لی و مد رات 9 چون و چر ار ا در آن مد +لی ۱ اسمات د .گر بر و بکار 2 سر اسر ای ود چذا اجه ش عر مقر ما ید . ۳۳۹۳ <ون ر 49 دهد ٍ- ۳ 3 او د 4 -دره از 1 «چه ه#ست افزون. دشو د مت سس مهوت ۱ بت ی وم ود ی : هان ]جک خو هش زغم خون تکلیت 99 غم بجز جر 1 مختصر کلام مصد 8ات ان کدورت آ که ءر .ضه عمال سردار وج مه د خان اما سر کر دگان خاصه‌دان کهمامور کلات بودند «حضور شهر دار بلند افبال سر کارذوی الا فتیذار ر سید مضمون عر .ضه > فدات گر د یم سه روم ممشو دسر دار مجمد شر رف خان ۳ اشکر فراوان بسضر کلات و ارداطراف خلعه شده وفلع‌ر اچون 0 درم.ان گر فت و :اطر اف نلعه ۳ 1 ضرع لا ون تا حدال مقدمه بر دا نشده اطلا 2 عر ره «<ضصور ها و طا ام ها بون اقدی فر ستاده شد امید واریم ازدر کاه «سیار بر (ردند و سردار مذ کور باس و در ارلات ره کار دس "ی با خجا ات يمك ار عما ل‌هیما شد وقورا کلات راه‌سفر میکذم ز هی خام طهم از در گاه خداو مامدوارم که چدان سر ژ اش اد 9 8 7د هار 8 ترا ناخ فر ار دشن اد «ار صاز ه در حور ده ما ی روز کار کت گرد .ده ی وت فی !ها د ات مر و او جر در که 5 ۰ ۰ 5 ۰ ۰ ۰-4۰ هِ ۰ مم سا زد که در او:ا سمعان م۵ م4 جات یا ری مر سمد ه جرا (<ه ۳۹۹ ٍِ هر آو جا 99 سیا ه و اعضی جنک ۵ ی مختصر ز راد رخداده که چندان ع ی در از ۴ جذ-گگ ها ی بزر ي‌‌ دم شاد ۵ و ۳ کاه در زار بخ ده دا اه 8 4 "جر بر همدارم «شمار دی آورم افرون ازشمار بقام می آ بد لا کن از انها در ذشتم ودر توار ی 3۵ «حساب نشمر دم مقدم» جا ای که برر کی بود وطر فین آن دویادشاه فوی شو !چم میز داد و جنگوی میکردند وبهر جنک خلقی ازطر فين کشته ميشدنه وبقتل میر سیدند و سلطانتی بر باد هر فت و رر کی پا دشای دلیل وز بون هیگشت ان چنیی مقدمه جات را فصل ار ارداده در فد ری بر در آوردم. وتو و مختصر دا استم تابر خوا ند و و شئو نده ملا ل ر سمل ود وق و شوقن ق ‏ :مادم از اظر دون رده در بر 0 ر ۱ حد 4 زر حمت دید دیده بدا سا دفر ماه مه پا ۱ فصل موم 1 وندهار در < د و د حلتك و ول سر دار محملد امین خان وسر داز میعمد علخان وشح‌ست لشکر ومدهار و فنح نمو دن اش کا دل مختصر کلام" چون عر یضهٌ کلاتنظور حطور سر کار امیر شیر علیغان گردید.وآمدن سر دار حمدشر اف خان ورخصت فرمودن سردار «حمد امین خان و مدمه کردم «اعما ل بر ادر زاده خودشان آ اش غضب در کانون سینه سر کار شعله‌زن شد و متحیر ما ند و احبریت فر ور فت و اجب 39 َ؟ه دمل سر دار مجمد امین خان شغص 9 مل وءا فل ویاد .شاه زاده که ‌چند ین اشیت وفراز راد نظر دیده وتجر ه حاصل ۳ ده بکدام دلیل وب کدام عقل و هشیاری می‌گذارد که سردار معمد شر یف خان با لشکر سیدار با لاای ححکلات س«سقدهه كت فر عمال که آاهم ىا ل سر دار فتح مجمد خان در ادر زاده و د دول ۲ شد آز هه ا فصل ؟ بدون شور ۳ پل و شو هر ش‌ در ی ۳۳ چبت <کومت .و همه رایدااند ومنظور نظرش داشد بکدام دلیل وبعر هان ویگدام فمر ت و مر دا نگیو بکدام نا موس خواهی سردا رمد کورر امیفر ستد که با لشکر سیار بجسکک عبال برود و رس وییبمچوعلن نت بر ماش م کیک دج مس مرگرس مو وگو پوس سر کرد کان لات فرمان فرستادند ودرفرمان درج کردند که فیل ازین از حضور افش اعرع آماده وم کمن دا ات فر سه: ۵. شدالمته وارد کلات شده با شند امندوارم ازدر گاه خد او اد 5 امد از ورود یکلات سزای رد رفتاری سردار مجمد شر دف خانرا در کذار ش‌داده و شندوااشاااه تعا لی خود ند تشن کال بو کل کرد کار با اشکر خو او ار وفوج ی‌شه‌ارچون دریای مو ج‌دارعنقر مب کو چا کوجعازم کلات‌و فندهار اسعلازم که کمر | ی بسته تا ورود ند گان سرککار "کلات رانگاهداری کندونینکنامی وحرافر ازی و احطو ر | خدس‌طا لب با شدد ز بر ا که فک ون راز :| م نیکودو ع۱ م دیا داد کار است خلاصه کلام.هنوز فرمان سر صهار در.کلات ‏ پر‌سنده بود > اشتگر نا .مو زر کدلات بر د مك آکلانت رسیدند ويك منز ای فر ود آمدزد :که .ور دا با ید سردار محمدشر بف خان او ار ند یو مه ها خر ون فا اش زاغا فا اور سای صدر ده از..4 7 ر ندیدكت که م۱ سس کللات سای وم هدوت دمن : وت توت ۳۷7 د , زد اد و گوشزد ؛شکر مخالف کردندلا کن لشکر فندهار ک» بدور فلمه افتاده بودند و بخیال کر فتن غلم» رو زر ا بسب_ میر سا ندند از شنیدن این اخبارتاب وطافت بر ای اشکر فند هار باقی نما ند تر ك کلات کفتند وراه ف#د.ها رر | پیش گر فتند اپذ اهذو ز بند ان ا فد س ازدار | (ساطه کا ال ح<ر .کت فر ۸ شده بودند که عر ضه سر کر د گان کلات 7۳ سر کار ر سید مضووان عر. .همه آ که بادشاه‌فری شو کت دورود اشور کا دل در یکهاز ای کلاتاب و :وان کر فد هار دا ۳ اما نده فر ار دشت اد با ر گردیده راه‌فندهار ادل بردرد سر کر د اد و خبر ار اری شدن . خودرا سردار محمداهین خان مژده‌رسان کر دندز بر | که ب| مر سر دار مذ کور آمده امید و ار فتح کلات بودند بمد از ان اشکر جرار کابل که کمر بچذ.گ بسته داشتند فردای آن واردشدند اپذابمد ازعر بضه کلات سر کار دو دند و امد معا اب :کی اقد س سردار سالار وصاحب اختبار .شور سردارهحمدعلیخان که فیل از ین تهبه. وتدارك لشبکر را بدرستی نموده‌بودند وچهور طلب کردامر فر مودند که لشکر نظام واژواج‌در یاموج ۳2 ۱.۸ ایکی دو .وم ات فر ما شد ه چا کوج عا ز م و روا :4::دهار شوند و حد و دمقر که سر <ف کلات اسی ر 4:8 اصتقا مس دار :۵ و۱ :ار ورود ءد ان ا دس ۳ تشر رف لد کن ا<و ای نرگاه‌داری کر ده‌شر طا قاط کملازمه‌سیاهی کر یست ودر دی خو در ا و اهر ظفی اثر را کر دکار عنقر و دزد گا ن اند س ام جدو الا از دنمال رسیده بدا ه آر ند ۳ ۳ ء له ۳ ۳ و فسق 9 ۱ ۲ ۲ ۲ 3 ۳ در مدزرل مر از ول اجلا لم-#۵ر ۳ ید بعد ازان ۱ خدا و «د با جمیع افو اج خو او | ر و :و پ و "و رخا ل و | ۹ از منز ل ی ور خی رد۶ ر م۱ شده ع از م2صو د #9 دم | جد او ند چمز .که خواسته باشد ازبرده فس ظپور خواهدر سید | ۱ بزد گکان بر کوز با ز هم رصا ء و ات خدا داد اءی با شد با و جودا نقدر بدرفتاری سردارمع<مد امین خان هر کا ۰ کار خر دید ص۱۳ ۰ ۰ ۰ ۱ ۳۹ 5 ت ازخواب 4 .دار شاد ه ۹-۹ و4۰9 | نگیز ان عمل نداردو ۳ اداب دش | مدو ملافا ت سر ۱ ۱ و ۱ و ۳ ۱ ۱ ۹15 ۳ تب زجودد دارد الممه دزد .ان ر ۱ بو اه سزوار دا دد و یی:فای ۹ رد2۵ و ای ۱ دش ر | از <و 91۴ 9 ِ ‌‌ ا ود س مت خر ای یم بند ه خی او اد | گر چه جز دی 0 سرا | رد جه و ص و نار ۵ | ر محمدامین خان که‌فرزند و بر ادر وبا زوی سر کار است چگو اضر رروامیداردو بخرابی فرز ند خو د ۳ ی +2 د دک ده / رای خو؛ شش مدز اد و بجر | ی دو لت <دو د م.کو سم رب ور کن صطظط مت ۳ داد مد هد و :آزوی آخودرا قطدم مسازد امیدوارم ازدر ۰ خد ۱ و :د روژی کهءقل خدادادسر دار معمدامین خان بی‌دغد۶» ,عضو راشرف شرف شودو دد بدار ری ان وا تاو کی ره ار موس ساوسو خلعی وانعام باشه‌شر جواهر نشان واسیان ازی‌نژاد دوی انعام فرموده از حضور فیض ظمور با عر افر ازی تما موایس «ماك‌موروئی که‌قندهار با شد فر ستاده‌شودو ند کگان سر کار 3 اه ریش از از همان مز ل‌وایس‌عا زم ی شکر ت خداوندرابحا آرد.زهی سعا دت و نك اختری سردارمذ کور که بر اه حق دعوت شود زهی‌افما لوفر ح فا لی ند کان اغرفت که ند ون دنا می دوات خداداد آسوده جا نب مقصد خر سندی مر حله یم شودلا کن بفکر و تا توس ی له امر وز جمیم‌امود هار او اه ای هه وین( اس عدان اختبار سردار محمداهین خان در فیطه افتدار عر دار محمد شر یف خان فنذه از کیز و افاق‌اندیش می باشد ومطایق نیت و کفتار سر کار سردارمذ کور بعمل نباورد وخود را د لیل‌وز بون سازد وبرای‌سر کار بد نا می حاصل دارد وازجادة خود تجاوزکند ورجوع بشکست‌دو لت اما بدوبهمین احوال که‌ظا هر ملاحظه‌میر ود با فی با ندينيهٌ غغات‌در کوش دارد و بر ب‌سردار محمدشر رف خان‌ر فتاردارد ودرمفا با اش ناش ات ۳ کند چ:ا اجه با لاای رن فر سا د وی ال مر ام یی عدازان لازمم ی شو د ؟ وی ؟ از ان در مها دل حر کت شان رفدار دارد و سز ای بد کر داری فان راد داز تفن بدهد و ودره ا گنوی اور | که ظا هر ومو بدااست بحر | و سر ابر ساند ۱ کوش و و هر ۳ از جا ده خو دتحاوز ددارد و ععر ت #ر د ز ما ۹ ۳ ۳ هر گاه سم و ا دس چدجن "۹ 7 و ۷ ز خواست ندار دی از منز | اه ۱ چه دا فی خو اهد ما دوءعظهت و شو 3 با دشاهی چکو اه خو اهدشه اون در چند 4« اس ند گان اند س اثقدر سغن‌راند و بان فر مود خداو ندعا لم را.صدق ات خودشاهد ر فدم که بحق‌سخن کر دمو بر استی دان فر مودم اضا فه بر ان «خاطرداشت ار چه‌ندی‌سردار محمدعلیغان کهو ایعهدو جا شین شد کان سر کار ۱۹ اس ودر باب کاکای خودسردار محمداآمین خان همیشه از در صلح وص- لا ح سکن ممز اد ور جوع بصلح میدارد وهمه سخنهای ار چمندی سر کار افدی‌منظو راست و ازیت‌صافی و د«حصضور سر ها ر ءعر طه مدارد وق .اأ ذب ار چه‌ندی‌است اول در جها نداری کمتر قدم رده زیر که غر سا یدصت یا ای عوق ماو توا رت ونفعای‌هان ۱ ای ندارد با وجودیکه حر کات‌شان رادر نموه طلاء و اذسکر قر-تادن بالای کلات لا -ظه فر مو ده | آن هم بصلح ا ست ۰ | کون که مم اخ.ر درم۱2 دل سر دارم <مد امین خان دا کای خود ار جمندی رسید وحر کات شانر املادظه قرمود و رفتا رشان رابچشم سر دید بعدازان دجقشقن شان مشااد 4 مشود هن بو کل خداو ند اراده رفن وعزم‌سر کار جزم‌است ای‌فرزند زودتر خر وخوبی بالشکر جرار و افواج بی شمار که فیل ازین از حضورامر شده بود باید یکی دوبوم‌ازشهر کابل حر کت کر دهءازم ور وانه فندهار شو ید وتا خیر ندارید تاروز که واردمنز لمقر شوید بعدازان درمنزل مقر توفف دار رد هر کاه درغر این بدا ماعث آ -ود کی اشکر و ارامی اسب واشتر مکی دو بو م اما من گنها ی لا کن :ام:ول مقر دو چا حدو ج مر و د ز ,را که کر و[ و سوال با فی نما ندهو آ نگاه که‌دا خل مقر شد بدا ور ودسر کار شرط احتماط بجامی آر ,دوامیدوار ور ود ند گکان سر کار میا شید که ۱ :۱۰۱ نله :ما اف ندکان افد س یز عذفر «ب با افواج کوه پیکر و گر بی حدومر از دنیال بشما درمازل متررسیده باهم ملحق می‌شويم و جاب فندهار با تفاق همد گر چون-یل بی گهان خواهیم رفت مصر .۱ بار کر اخواهد ومیلش به که با شد غلاصهُ کلام حسب‌الا مر سر کار والا پند کان مردار عالی مقدار با اشکر فراوان و افواج دی ان 0 فر فر :د و ای و شو کت جم‌شیدی و جر ات اور امی و ططد4 اسکندری اما ده و ار و ا<ضور سر کار باعث دعاوفا اجه رسیره ادن ر فان خو استزد رد کان سر کار با برر کان در با راز نت دارائی حر کت فر ما شده دا خل اشکر گاه سفری‌شدند همچذان لشکری به نظام دیدند ک‌چشم انفده ندیده بودند بعدازان بك يك مسیام‌را ازافسرو سیاهی از مد نظر 8 9 با د شا هی و زر گی‌را در باره‌سیاه دعجاه آورداد ومر ح<مت شهر باری را | دار سا امد اد و <مله اشکر بان راازز برفر آن ۳ ات علماء اه ار دنه دعا و فا جه دراد ندو به فنح و فیر وزی مر خص کر دند بعدازان فر ز ندار جم‌ند خودرا در بارة اشذر نو ازی اصیحت و مودند وبدست ممارك شم‌شیر جو اهر اشان دا ی دا اشان در کمر فر ز ند خود دسته با اقا سادات وعلما وبرر گان در دا ردءا وهفا آجه دادندوسواراسب و او اد خا »زاد نمودند واز حضور مر خص فر مود وت اقداس ددولت و افءال با ز کشنه در ات کی ی بر فرار نشستند وسردار معمدعاخان ااشگر های فر او ان چون ماه 9 ا اسر منرل ومرا<ل طی کر ده وارد غز این شدند دو وم اجازه وف دا دند ۰ | کون اف و تاه از سا د.گر شئو .د سردار محمداءظم خان 1 وا وزرمت دحا رد وقیل ازان درو قت سفی تر ک‌ستان ومحیو س شدن سردار محمد افضل خان چقدر 1 وه بشري داشت سمل سردار محعدشر ف خان درفان ار دد 3 و ,چا طرداشت که ها مت را سردار م<مد ا فضل خان که بر ادر اصلی او ,و دمتفق‌شده وی مر ادازه‌یدان ساطات ۰ افغا نستان بر با مدم‌مکن نشد عافیت ک» تر کستان از تصرف سر دار مده‌دافضل‌خان بر آمدودست 0 انتقام‌سر دار محمد اعظام خان کواه گشت نا چار در جا :دادمور وی ود که کرام وزرهمت ود استقامت کرد وانتظار فرصت می‌جست در ینوفت که از نفاق سر دار »حمدامین‌خان و اشکر کشی دارااساطنه کایل شنیدو شب وروز آمده کارزار بودفور افواج خودراآماده وتیار کرده بفنکر شبخون بود که‌شاندغفا ته؟ خودرا باکر کال برند وحهماه‌ور شود چذا چه ,چمین خهال با طل در 1 و ردو هر ار نیز مشفقانه سلام کرده خطدوستی میفرسناد وخودرا یبود میداد وشیبوه غمازی بدکار آمی برد وخواهش داشت که با مر دار محمد شر یف خان رابطه دوستی پیدا کرده خرابی حّلی مر ساند چون دراین‌وفت که ازفررستادن لشکر کسابل بجاب فند هار اصلاع سافت که سر دار م<.دءامخان با اشد کی هلی‌فراوان امسر عاز م مقر .ما شند خبال کر د که‌باشکر سردار مذ کور دستیردی بدارد وففانه" شیاخون بزند مین ارلدةٌ قس-اسد اشکرهای آماده ودرا خر کرش داد و ات ود 2 در ین راه کهمس 2 چشم ز<هی "«اشکر ظفر ابر ار ساند و کاری از ین بر د لا کن شاءر مبفر ها بده . ور ۵ جنگت و صللح دی معل نا مد کار جای کل لماش جای-.خار خار ی "واستادد گر کفته مکن ۳ خ‌ازستیزه کاری‌خویش رهستزه‌ببندد ستیزه کاران‌را دصر کلام سر دار مجمد علغان که داخل غز ذین س د ۵ دور وزامر او اف اشذر فر مو داد اقا ای ی سوه مس دا ریت وی ی وس کا مار وود اه سر دار مهد اعظم خان را :حصور اد شاه وی شور کت عر مه داشت اموده گر ار شات که شنیدن بودنددرعر بضه درج کرد ند وفر ستادند واجازه مقدمه خواستند وعرض :کر ۵ ند که گنف سر کر ده جر ار با لشکر ظفر ار درهقا بل اشکر سردار ءحمداعظام خانن فرستاده شود :اد مار ازروز کارشان بر آورد باری.چون عر بضه سردار مذ مور تحضور سر کار . والا تبار رسد از حضور قیضش ظبرور گرا رس ت وت ۰ بمدازان از حطورسر کار اجازه‌شد چون‌فرمان احازه بسردار دلاورر سید پنجهزار از اشکر خو اخوار دا و یبای 9 دار از بناده وسوار (سر گر د ک۳ جر بل داودشاه‌خان که ا اسر بر رای و سر کر ده سدّر گت ودلا ور مدان جرک تفت از فد رمی ,بود درمةا بل اشکر سردار محمد اعظم‌خان فرستادند وسر کار امیر شیر علیغان اژدار اساطنه کا بل به‌هزار سوارویاده وتویخانه که همه نظامی بودند ازحضور بکمك لشکر سردار مذ کور مامور فرمودند که کوچا کوج بلائوقف خودرا باشکر جرنیل داود شاه خان در سا ند و با تفای همد بگر بحانب دشمن مر حل4 هدما شو ندلا .کن 4« ۳۹ سر‌د.ار عا ی چسی وچالا :کی در حدود اشنر گر دن خودد | » اشکر د شمن‌ر-ا ز .ده خیوه وخرگاه ِ کر د«ند روزد یگر از نصیبه از لی‌مقا بل کوه ,جنگ شدند وسا متی از هر فین جنگ کو شیدند وبا توپ و تفنکک جنک و سرد 1۳ ۱ روز جد.گیتو شو دسر حو اه از خون‌و زد مو ج‌در بایمحبطو ادج کر دو قلر ین تاایشکه تاب وطافت از اشکر سردار محمد اعظم خان برطر ف‌شد ودر مقابل اشگر کابل که‌هم‌چون شیر ژبان ور همان با ك‌از مر کی نداشتند ,جذ کی شان طافت آباورده راری. شد ند و بدا اب گر م. ورزر هت فر اردسشت ادبار گرد بدند رهب از ان اشگر ظفر 8 وج وو.ر وزی ۳ ۳9 دشمن فر و د آمده‌از اسب و.اشثر و <.مه و <ر ۹9 و ,ار گاه که از اکن فراری 9 ما ده شا راج دردند و در در ار اسشرسژدد روز دک 4 3 هر دو اصت‌شر 0 طز فین ر | کسفو فن 9 ده »خولی ودرستی‌دفن نمودد روزسوم رجا لب کرم‌وزر مت با اشکر ظغر ا ثرراهی شد ۳۹ ابتکه بجد ود کرم وزرمت رده با اشکر دشمن مقا بل گرد بدند وخیمه وخرگاه بریا کردند سهروز درمقابل همد بکر دست بازی دا شیند و دسشیردی ۳9 کر داد روز چپار م آواز کوعن و کر نا ۳۹ طر فین 2 واز جا نی چد.کی درافداد ومقدمه بر با شد وحن اي در آمدند وچنکک دمو سرد ی درا:د! خند ودان مر د| کی داددند وبدلاوری کو ش.د اد وسر موی درزد وخورد ع#عصس گر داد ۲ از کته بشته ها سا خنند وزممن معر 1 »را از خون دلران کلکرن 0 در مر دی ومردادکی وغبرت وناموس داری‌داد مر دا ندگی داد:د :۱ | که از فرظ وغاضب بسی ار که طر فین در نامو س داری گر فتار عبر ت بودند توت 29 نیز و خذجر خوار از و شه‌شد.ر «رآن رسمدو دا همد .گر در آو ختند وی در یی -<41۰ ۳ 1 دند ۱ زما که حر کت در «دن شان با فی نها ندبا وجود آن دک رتش وداددلاوری ممدادند عا قء ۳ ۱ ۹ ۳ کرم وزرمت افتا دوتاب‌وطا فت بافینما ند باتفاق سر کردة بزر کت وسر کرد گان دیدگر فراری شده‌داخل فلعه درة کی که‌فامه برر کی وحا کم شین دود در | مدند و دروازه ها را پسنند ودر ودبوار غلمه ر | فر و گر فتند ور جو غ بقلع» بندی امودند اما ات و و مس و مدهوش چون‌گر کت ۳ و بانرگی در نده دس شمش حمله ورشده ار او ر ۱ از نبر د گاه :در کر دند ۳ اشکه داخل نامه کر دزد بمدازان بذج و قدر وزی ار دوی دش.ن را تاراج کر ده با اه ید کهاردوی ظفر شکوه بو در فتند وبر فر از نشستند و مد ارساعتی ود ار كت نامه گری کاس امو داد لا کن از «سیاری تردد که افرون و بو داد شب‌ر ا "و فف کر داد روزد..؟ زان ظر سرا بخو بی وا ۳ دفن کردند و خود را آسوده کر داد ۶ ی ّد ببر کر فتن فلع مشورت نمودند اما کر خودر | درمةا بل فلعه بندی قامل مد | اس هد ۳ قلمه بر کک ودست بر ورده چندعاله سردار محمد اعظم خان دود و در مسعجکهی از دز با د محکم. | لمته سر دار مجمد اعظم خان که ش +ص صا حب آد ابر و دور | ندیش بو مال‌سال مرمت *کاری کرده ازروی عقل ودانش خانءهٌ کار را میدا نست | کنون چون سدسدید قامه مذ کوو فوی وبزر کی وم‌ستحکم باسکه حمله بردن بسی دشوار و بسا مش کل ظ هر می‌شد و سه هزار فقر آباعال واطفال درون فقامه نشیمن داشت با که فقر | دم بده می‌شد زرد هه قد ای بخدمت سر دار محمداعظم خان بو دندوءعمری اد مت شان آسوده ونوازش : فمهو احسان دبده خر دی میگذذر اندزد امر وز «ا..د وشا بد که از سیاه نظاه‌ی رط5 ز ودتر چان فدا کنندوه‌ضا زدار زد نا نان خر 5 بل 9 بو دند ومشورت وک ۳ وضْا ر | هوز مشو رات ازعام زما :4 بود که ور دار ااساه زه ؟ بل ما موری کرموزر مت رت مدز ای قاء»و ار د .شدند وخبرورود خود را فورا بخدمت جر نیل داود شاه خان و اشکر و بی مذ کو ر اطلاع دادند و بعد ازان که از جنگ شندند بلا و فف جر ات وراده خو د ر ۱ باشکر گاه جر فءل ر سآندند [۶ باه کر <و ردو ۱ ر «دو دم و ملا فا ت‌ 5 اد و د ۱ خل مشو رات شد ند و صه هر مردی و هر دانسکی اسهم ل و.اری <ق سم تچ )4 ۳۳ 2 و وم ل دا دشاه ا سلام اه د ء| و ۶ :ده کر دزد ده اب از چپار جات فلمه راچون ی درمیان و و عصاری کر داد ور جات فلءه دمدمه های سا جرد وتویهای ۱ اش وان را صدا در آ ور دندو فلعکیان راازخو اب فقات .دار مودند و ۰18 | ارب توب وتفنگی بر زه انداختند وفترای درون فلعه‌را ازضر ات توب وتفددی فان آورد زد چا زیده ۱۶49 ن شان 4۸ ز سمل و فك کجر و ۶ (جدر ت 9۱ 5 و جر ۳ رل ار توا 1 دعر کلام ۹۹۹1 اعکر درون رِ۹۹- ۱ و و د | هدر ی اصلا با ك از مر کی ود زداشته بادل فوی داد 7 ممدادند ودرمة بل دشمن فوی !مر دانگی قو شنتنة ودر جفگی و جوش 27صمر ی 3 ند و د لاورا نه ازطر فین حمله ور بودند هءچدان بفبرت جنک می کر دزد که گاه گاه اشکر ک بل را لاشکر فلعه یست می کر دندچنا نز چه از سنگر ها بر آمده ره شدای فر ار ی یو دی د | وا ۳۹ ؟ بل امن چدن ۳ هار ا را طر ز.اورده ۳ ناعکیان مه ممکر دزد ودلا ور انه دا خل فلع می شدندویا ایغ و <ذ عبر م.ز د ند و مء کشمند و کته هی شد ند وشعداعان» شه‌شر مر 3 و مک شرد ز دو هجو شمداند و فتل و فدا ل مهو دید آ که چپارساعت بو ای مدمه طول 3 و <لق انموه ازجا تسین و432 شدزدو ار ۳ فنح بپیچ طر ف ظ.هر نشد لا کن فقرای درون فاء» بستوه آمدند زیرا که منزل ومگان در ای‌شان ا فی ".۱ ند آزه.ه افصل آ که اسیاری عسالو اطهفا شان ازصضرب توب و دی اغکر «کابل بقتل رسیده ودند از آنم افرون تراز کر سنگی و کم‌غلگی فان شان #۱تر سمده و داز در ای‌ما ماب واز رای فرص ان خود را «خور شمد *حلی مداد اد لا شون اه ها و ی هو ام و بر نج‌رااشان نیود :ا بد گر غله موه زمرت اضف | اوه و وال تا ل‌غفلت‌ور زیده اسیاب قلعه بقدیر | ]ماه نکر ده بودنهدظاهراعت که‌این چنین‌روزر | بخاطر نداشتند مغرورجان خودودوات واشکر خودبودند وخرال‌خام .ن و طهع نا فر جام ر وزمی گذر اند ند | م۱ ۱9 هر و هو دا بو د حت ه سر دار ۸ وم د اعظم خان دوات نداشت وعءر خودرا و اشکر ودرا ند بیر نیگاه ممداشت باوجودان هوای بادشاهی وساعانت اقا نستا ن شب و روز بخاطر داشت لا کن اسناد میگو ید . صر ع (اين خیال کرد : است و م دا 5 اس و < و ن‌ِ( مس ۱-<4 از 4 مد ی وس اچی ۳ س 9 س ر برر هی "وان ا تن آراستن ۰ امن زرا وان ص تمس أ ۰ --و ۱ صم مت بل ۰ 1 ۱۶۴ ب‌محمد صاد ما ۳ د‌دساهان ری ۲ <ر ۳ ۱ ۰ باس ده محمدن رجب‌علیر۳ "۳۳۷ (۱۱۳)- خلاصه کلام در ذاعه ی هن و فا ن‌مر دم دفاكثر سس ود ده ۳ عر ی دفر م۱ بل و فغان طفلکان و اسان رات آز نان راشنردرسشان نمسانده «پر ۱۳ در 1۵ع4 4۱۶ ونام غله موجود دی شاف و شهدممای مر دم قاعه از انار های "۳ و گندم داه خواه بودند تنااینکه بحضور سردار محمد اعظم ان داد خواه شدند و جمیم فقر أ عر ضه دادند ودرءر ضه آ<ر بر صر داد که دسن ی 3 ۳ د*وار نا چند کرسنه وفا فه جنک باید کرد وتاکی باين طر یقه گز ارش خواهد یافت وچه نحو زند کانی خو اه.م 3 جمیع درد ها لا ج رن اما و و و کی که بر | ز هلاک چار, ند ارد امر وز در ذامه تخمیدا دوازده هر ار افو س خواهد بو د وغاه در کیان ۱ ( مو جود جوا هد شد و کم عنما ء خواههي داست ی دو کار 19 لد کرد که ۱ رضای فقراء در آن است وعلاج پذیر است اول آنکه از فلعه بر آمده باشان و شو کت مد و مساح کمر به‌ر دا ف-گی سته دلا ور انه ۱ (شکر کال ها بل ورزند تا خداوندچیز که خواسته باشد بظپور خواهد رسانید هرگاء ازعهدة مقا بل شدن اعگر کابل بر آمرده او ا اند مثر آ نکهاز خون دا حق ی ۳۹۹9 و فقر آأٌ چا ره د ست از هک شم د : قامه ۳ وا گذار بد وفقی! وسپاه بلکه خاق خدارا آسوده گذا رید ویند کان عالی تن خوفب ورجای فقرا ارادة هر کجا وهر ولایت دار ند مم‌الغبر و لمافیه بروند وفقرا مظاومرا که سالها بغد مت عالی متعا لی جان فدا کردیم واز گر سنگی بولا کت رسیده ابم از قید گرسنکی رها کرده جان بغشی بدارند زیراکه طافت کر سذکی اطفا ل کو د ات ر | تدار یم ۱ فی جاب اند کان ۳ لی که راد شاه و یادشاهزاده ور ان ما مر دم فقر | ی وفقر اچندین سا مك بر وردة حضور | ی هیبا شیم بخدر دوات خوه وخیر فقر اءدلیل خود بر می دانند خلاصه حعلام از 1 درون فاعه خاطر سر دار ّ اعظم خان ۱ که ها وان ان ی اک و روش وه تایه خی ری ارگ خود مشو رت کر دند رمصلاحت رابرایین فر ار داد ند که بد وی از جنگ ک فراری شهن م۱ ی ناموسی است ۳ بثر کل کرد کار مقدمه‌مر دانه با ی کابل میداريم وچقدر توانیم کوش شش و که ش در جنک مد یم هر گاه هح حاصل شد واه.ءه از ای »رت عا ای 0 ی فر خنده بخت وز هی فر خنده طا لم‌وه ر گاه تقد بر ما ی ۳ کون شود و ان بر کر دد نا چار فر ار و بجا اس یمه | ور اءسیار خواهیم شه ۱۰ 0 ۱ و کنکاش بجد کان عا! ی سر دارهشمد اعظم سر کر دکان اثکر ودلا ور ان ن شمشیرزن ومردان چزگی آزمو ده امین اراده ن امر دا ۳۹ اسمدٌد و با ۳ قلیل و دی .)۱۱4( " ازجان هی ور.جواع بیوز .گت کر داد از آن ۳ اب اشکر کا دل 5 در برون شهر چون ازده‌ای دمان وچون بپر بههان امید وار چنین روزی بودند وبشوق جنگ شب‌رابروز می | ورد ند وی ای دباي فر ار اشنیدنه بیفام‌دادنت وبفر داستا فاجواب "وشن فر ستا دند 1 «رآین ما وا نو نم رواست کهاد ی ن مرده 1 ۱ د ش‌ ان ماست میعاعر کیلک م روز دیگر "مردان دلاوژر وززم جویان فضدار "و شهاها ن ط-رفین ر‌ فیر تمه این "لاور بچنکگ دو 1 مدند وباتوپ وتفندگ مقذمه کردنه تعمینا مك ساعت کال مدازان :نوات بشه‌شیر بران وخذهر جا اسان وعر ایزه خون‌افشان با هم در اف د ند واز جان شیرین در گذشتند چذا چه جوی خون ازبدن رزم جویان جاری کردءد ورز کش پشته‌ها ساختند وسرهاق دلا وران چون هنتوانهابوجهل درصعر ا فلطان میکردد ۱ راز ون شفی کون مر وبر دا از قاحت ۳۹ می اسدند و شمد از دلاو زان خسر و و اززخ-م سیف وعنذان .گلتگون . گردید چنا نچه فاك کچرفتار راازین مقدمه جان‌سوز و از ین فیرت ودلاوری واز بسن‌زدوخورد وکینه خواهی بفغان در آور دند وفدك را بحیرت اند اختند :| | که اصف اانمار شدوبهمین منوال «ضرب توب و تفنگی و شه‌شیر بران و خذجر چگرتاف جرک و سده آبوده ور عویی درمر دی ومر دا گی و فتل وفع ل صر ی نکر داد وه عردی کو شید اف و بعیرت -جو شاد اد وداد مردا ناگی دادند اما عنان اخثار وطغ4- دا مد ۱ 7 ۳ و ۱ 1 ۰ وه ۱ با گضا کار زار نان 3 د کله از روز کار وان کر د 3 دگار هر چدفت‌کند ننگوست حدم در کر ژ ک‌ ر وان 9 3 اک بعد- ازنففت اانهاا و اب وطافت بر عگر اخعکر فلمگیان با فی‌نماند و شعکعت ۵ حشن خرف اد واه اک بیان بجأاثبت فامه روان ,شدند ودرهفا بل اشکر کا بل اب ایا ور دند و رای ,چاره در درون فلعه اسر وه اعذعی حصباری بو داد وا سنگی و8 نت ی ان آمده پو د اد الامان کر بان درهای زا کنر دند وباخگر کو ه ۳۹ یداه آورد اه هر چند که جمنم عال وامواال شان ازسیاه ونقر, بستاراج رفت وآناری پافی نها وبا و چوه ام و فك تزده که اطفاسل شا وا با کت ر رف ها ود نداز اد گر سند کی جات با فتند لا کن از مال: ومتا ع صمسالمٌ خود جداشدند باز هم شکرا نگی خداوند ر ۱ با : آ ور ده خر ند بو داد ز بر ا که زنده صر از چنین بلای بزر ؟ب ی زعات «افد.ند و اعلامت 2 ا کذون سر دار مد اعظم خان 1 ذضّ.ه را بر اس د .د و ات ۵ بیدر خو درا مقا 1 87 بر اافت ؛اچار با لمل مر زاو و جزوی سیاه ؟ ۴ *ی ما :ده ود «عداز ۳ وتدپیر ازبك جانسب قلعه بر آمده با خوف ورجا فراری شدند اما شکر ظغر امرگ * #عتار ود .کر شا و د کین : کر دون سردار معمد. اعظم خان بود دراوفت از بحیار ی در ده وچ گت و جو شش ؟ از لو ع آفتاب ۶ هبش ۳ ر‌ در جرک بو 9 ۹ و بر دی )٩۰( ومردانگی شمشیر زدند تافتح‌را بخود حاصل کردند ویمد. ازان سیام. ظفر یناه پتاراج گر فتار شدند جمله خرد وبزرگی افسر یار فتن سر دار. محمد اعظ م خان فر اوش کرد ند بعداز زمانی که د آر گِ <و در فد و آسوده خا طر شد ادر از شا ا ط زد آو رد ند لا تن تير ار شیر رهت]| شده سود چاره سود مد اشد باريی مد از فتح قلعه و دره. کی» و فراری شدن سردار محب‌داعظم خان بر وزد :گر بگر بتاری و سر شمه ۱-۶ تلان ظ-ر فین 9 ر فتار بودد تاهمه را کفسن کرده دون , امودن-د وز خمی‌هارا بجراحي-ای فابل ودانا که د کابی بوونب مقر ر داشته تامما, اچه بدار زد و فعح نا مهو عر هه کر دند .5 ی (<صو ر سی کار وٍالا تبار و یکی میت سر دار ما ای م-قدار فر ستا دندوازغیرت و ردانگی اش ور ظفر | پر خیای دز عر بضه درج کر چ زد ,مد از ان چندر وز دایگر بسر شوه مودک داری گذر | انده هر "سرا بخدمت مامور فر مودندوقدر کفاف اشکری در حدود کرو زرمت مقرر داشتند تا گزندی. ازدشمن نرسرچون ازهمه امور ملک و لشکري .آسوده خاطر ساخنه مننظر فرمان بودند. :| |بنبکه از شور بند بان ۶ ای فر ما ن رس.د و طلبت بو ز مود دب 1۶ ای (« از دو سً‌ روز امه و ت.بار. ك رفتن رادیده روزد یگر حسب الا مر بافتج وفیروزی از کرم ,وزرمت حر جوت فر ماشده کوچا کوج مترل ومراحل طی‌فرموده مع‌الچیر والمافیه درمنزل مقر باشگر پزر کت پیوستند وبضور سردار عالی سردار سالار کل‌داخل شدند وسرافرازی گلیازحضور عا لی در با فتند چنا نچه جر نیل داژد شاء‌خان که سر کرده جچکل وبزر کت اشبگر وصباحب 0 ی (و.د 1 از مر <مت واحسان ۳ / يو متما [ ی . اج ار امربو ره مان حور | ود س‌سر کارو الا تمار ازاست و یر ان و شه‌بتیر ای را ورخاعت هاي فا جر ه. سر افر ازی حاصل جر دند بعدازان بفر موده جر نیل مد ور بچمیع | فسر ان که در "مقدم» کر م وزر هت خدمت نمودنده بودند ,قر ارمنصب وجاهعرت یافته ازجضور سرافرازی حاصل کردنده (اکنون لازمافناد که‌ازشیخ میرخان جرایل شمه تجر بر دارم) زیرا که افسن کل وصاحب اختیار ۳ از <ضور یادشاه نود و بعدازین چندین فضیه از نامیرده صا در می‌شو د حكه مو جب مرت است ۱ «د خو انده و شدو نده‌از حقءات اصلیمذ کور آ گاه دا شدد مختصر کلام نا غیرده اززمان خر دسا لی مك پرورده حضور سر کار ودست شا ندمیند گان ۳ ردار ءا لی سردار محمد علیخان است‌ودر اصل ازطا رف کوهستان کابل تشلان کا هدره که‌زرد يك شهر کابل است‌میها شد ونشو ونها یا فتةٌ آنجاست ویدرواجداد آن‌متوطن فشلاق مد ور ما شد لا کن مر دم شان جن ی جبوی و سدیزه کر ومدام ای م۱ ی از <ودو 4 تن باق و رانده اند چنا نچه خودجر یل درزمان و ان وف و توا از دا عث دشمن داری بخه من بو کر ی اووت اند و بعضور اشرف افدس متدکا زق مد اش وم وچالاك خدمت میکرد نااینکه مرتبه بزر کی با فت‌و یو هیه تر فی کر د تا !مر حمت خداو ند ونظر پادشاه عدا ات ۳ ۱ منصب جر نیلی ر سیددرهمآن عصر وزمان ازر یه جر بای بزر کگتر منصیی در اقا استان موداضافه بران از حضور فیض ظپور الطاف ومپر با نی در !اره مف کور ددر چه او دصکه 1 ای نداشت چنا نچه جر یل داودشاه‌خان «ساوجود اسم چر ابای اجفود ر شدج میرخان ثاثپ بود بلری سخن بطول زا مرفت ,۱ کپنون‌شمهاز برد کی (۱۱۹) جرایل مذ کور تعر بر دارم واز*رفتار و گفتار و کردار مذ کور فدری بقیدفام در آورم زامپر د ۰ در مر .4 جر ایلی ز س.مد و نوازش شاهاه اصا وه بر آن‌شد اء چک ما ره ازجاده <و د تا وز کر دو بکگ.اره از در چه اعتد ال مر ون ر فت و از شدا خت خود دور او دو ازاحدی‌چه <ر د و بزر کی وشاه‌و گدا حذز نکر د بلکه بحضوزمذ کوراعدیا جازهٌ سکن کردن نداشت وم کن سخن زدن بکسی نبود خصوص اشکر نظا می که گو با ده زر خر بدوی تا شنداطا فه بر ان نادانی مذ کور ءدر جه‌ ای ر سند و خو درا در جه ای فا س کر د که | حدی‌غمر از فر عون چنین کر دو نخواهد کرد بدد ای مد کوز بدر جه‌ای‌ر سید ؟هفر مان ,ا دشاهی را منظور امی کرد و کسی را مر بادشاه هذصی امد آد دک ور مان با دشاه را با ره کر د وا لفا ط تجح بر بان جاری *ک--رد ده سزاوار شان خوداو اشدم لا اگرف‌هان شردازنها ی که‌س, دارسالار کل بوده است شخصی (<صور شیخ میر خان می آور د ور مان ر ا زخوآنده :ره 3 و مگفت که‌در اه با لار رد مد سر کار ا ود س امر کند و چپار بار کار ۳ شو اد ور سول دار ! هو 3 ,| ۷ و اسهله نما ِ- و خداواد ۳3 ام هر حمت ور ما مد بدازمد 8 9 دا ش.د که شخ هر خسان نخواهد داداز آن سیب که فر مان ازمن است‌ودازخواست گرو کل اختیارمن هستم هد تاه بجر ف مر | منطو ر ندار بد هر کار فته از من لک نک 3 ۳ کو‌ندارم مبتصر کلا۰ر فتار و ای هر و اه ی ی اه ی دارم دفترها شر ‏ کردار آنرا کنیا مش در ف او لا کر مها مر دزن ی است که با رد در و وش در ,مد «جر بر در او داز شو د 4 خر د مد ان 09 <صو ص #ر جات واحسان هار کار و امک جر امی جرتمل امك <ر ام ر اج<و (#ر ی رد4 ع۱ کر که بکد ۱ در جه مك حر امی‌ق کر دنا حتّی بادار خودرار که بر و رس افته ورس نود اففل وا اه تاش هزیر کردم توافت شاه فقر هد هی اه از فان کر آمیز ال ۳ ور احصور سر کار <مر دق وت ۱۳ دس :] مر ده ر ا؛حضصورر ا طاب کر ده اصیحت مد اد ند و سر ززش مبکر دند وم نم می شد ند خصو ص از ا لفا ظ کفر ؟ هو چت #طب پرورد کاراست و ابلای عظیم رفتاری دارد جرذیل مذ کور خو درا بفر بب خلاص سح ده که و و در | 3 8 ٩‏ کر رم وا و و رس رم ی ون د .د ه میکو رم و در دو ات ان امدن متوال ر ۱9 ز مبد ار م با و جود ,که خو در ا دد دام و جح 4۰ ار د خاق همسازم ۵ ون دمک ور ده ام بجر را میکوشم دم ۹ ا ود س : میفرمودند که‌ای جرنیل غلط فیاس کرد ید وخطا فهیدم‌اید هر گاه خیردوات چنین با شد بت و وا گذا ر ,د؛ ۳ بدسیار وسر زنش کر دن مر دم دمشمار است چه لا ز م حست 4 خود را داخل کفر میساز ید وسر کار والارا بدنامعا ی میثما یداز ین گفتار ۱ هذحار در کرد ر بد و بدر کا. خداوند توبه ۰ : خداوند زر به‌شمارا فمو ل_فر ما بد و بو وان اددس از شار ضا مندی ود ی ور مو ده ره 293 ات و و آسمه ول ۹ سرو ۵ کفتن وعظ ستاو 1 4 سح آهلین بر سنشگی ۲‌ )۱۱۷( گام بخت کسی را که | فتندسیاه به آب ز .رم و کوثر سفید نقوان کرد و شاعر د دگر مان .و ده پر ود تابوفست مرگ از دست خسوی بد در ط- بیعتی که ند ۱ مختصر لام ۳ اینکه ۳۹ مه جر دحل مد اور ذصب خداو ند ۳ فا ر شدندو دز ای‌اعمال ود ر س.دن ات جناجه در و شش "در بر کر ده می‌شو د ۳۵ نل سر تن باز گردیم رو از مطاب تعر بر دار .م ز بر ! که اه ها دره:زل مقر اننظار جر بر کننده اس و 0 فرستاده ومیفرستند که ای تقر بر کننده کتاب از گفثار ناهنچار جر نیلثیخ میر خان دست حکشیده بدارید کر دار عذ کور عیان رعد از ین بيك مك بظمورمیرسد که دازسته روز کار کردد و زاجم بحال آفتگر اه شو .داز ودنی با 8 و فیر و دی ءا زم فندهار شر نم خللا صه کلام چون *مل از دن "جر ر شده دود که ار ها ی کر م و زر مت 8 نع و ویر وزی داخل و ده او ات ف کیان ۳ ۳ حا صر بو د ند لا کن شد کان سر کارذ ولا نتدار مکندر شان دارادر بان اقدس امجدار فم در دار ااساطنه کا بل وف داشته | ننظ ار فتح وظفر اشکر ماموری کرموزر مت ,و داد بعدازان که مقد مه مذ کور | :صال شد. و اشکر های ماموری وایس داخل مقر شدند دم بذد گان در .1 آزشین کل درم 3 فر ها شده مخز ل نز ل طی‌هر | حل می فر »و داد و چون »اه در سم | لمیر بافر فر بدونی‌وشو کت جمشیدی ودبد»ه بپرامی طی‌منازل نموده‌روا »منزل مقصود بودند بپرمنزل که سزاوار نو اف هید ا استند یکی دور وز اسفقامت »یب‌کردند تااینکه‌يك منرلی‌مقر نرديك شدند سردار سا لار اذحکر مقر ,اچند نفر افسر ان بزر ؟ی‌از مقر سوار شده «<عمور تنل کیان سر کاروالاتبار ۱ شرفت ور فتاه دوساعت «حضصور ما ر ث دو د ند و .«د آن مر خص شدند فردای اک ورود بدد کان‌سر کار در متزل مقر بو دجءیم افو اج‌ماموری مقر ر ادر من راه بقاعده وفازون نظام مکمل وم‌ساح برده ا::ظار مشرف شدن سر کار و الارا اف و ادس هجو آفتاب :| «ان اما ,ان شدند سالار ۳ 5+ نون نظام حکم سلامی دادند وهشب بات سلاعی کر :4 (عد بر کاب سر کار هها ,ون فا ل‌در»ذز ل‌مقر از ول اجلال‌فر »و ده بسر آپر ده زر کار وبار گاه شهر بار فرود آمدند وبر نخت دارای برقرار شدند وچون <هشیدجم ی نت مب و شکگر ان-کی ددر گاه خداوند «عحای آوردند و جشن خسر وی ار با یر داد وسوروز دادعیش دادند مداز سه وم که ثدری ازز حهت‌راه | قمو 33 روزدیکر افواج دلاورو اشکر فضنفر | عنی اش-کر ماموری کرم‌وزرمترا که شم‌شیر اما يان زده وفتح نما بان کر ده‌دشمن رافراردشت ادبارنمودند دراینوفت حضور سر کار که‌چون ا کسیر اعظم است حاضر شده ,نو ازش‌ای‌شاهانه از حضورممار ك فر اخورا<والوه‌طا دق مدص خلعت‌های فا خره پوشیدند وبمنصب نظامی سرافرازی حاصل کردند و باهزار نوازش وههر (انی از حضور مر خص‌شدنید و اشگرمذ کور در بارة یادشاه داد گر عدالت کستر دعاو نا کر ده بخر سندی وسر فرازی داز گشده ۳ خودد/ خل‌شدند روزدوم سر و اقدس افو اج دبگرر افو ج فو جح «حصو ر مپر ظپور طاب زر مو ده از زذظر کیهیا ۲ وا افسر وسپاهی نوازش ومپربانی اموده پر کدام بقدر فوه ومنصب‌شان ازخوان احسان‌بیکران ۰ ۱ اما ممیفر مودند وشفقی بدرانه میدم‌ود ند چفا آچهر وزی چند .ین منوال گذادرش فت )۱ ۱۸( لا کن از توقف کردن بند گان سر کار درمنزل مقر وتحمل نمودن اقدس اشرف مقصد از آوازه که کون د سردار مجمدامیی خان نءودق دو د صرّ 4 شا بسد کا آرستیزه ی اهنا اون نیت حق‌طو بت تا صلاح بود و بجنگی کر دن‌ه۱ بل نیود ندچنانچه تو قف‌دار | اساطنه 5 0 در ظاهر | ظار احوال اشکر کرم و زرمت ود د لا کن در با طن یت خیر بت ت طر فین بو د دب زبرا که کاه‌گاههم بر بان مما ر ك جا ری کر د دا که‌خرابی ط ر فٍن خر ابی دو ات‌خدادادا ست و قطم با وزی آسر کار کردن است از ان سیب :| خبر 35 نم که شا بد سر دار محه‌داهین خان از خو اب‌غفات ید ار شود و از در صاح‌سخن گندو بقل کا مل خد اد ادراجع شود وبداند هش تست طر فین خر اای خودمذ .کورم‌است لازم که بند گان | قدس‌را:در بد | زد و بگفته شیطان وغماز و فده | کی عمل اکند چذا نچه :| حال که بقر «ب شیطان عمل کرده‌چه امر بخشیده منرل‌مقر چای توفف نبود ونمیما شد بخاطر سر کارعیرسد که شاید بعقل داملعر ضه 2 شا کی دفر ستد وبراه‌حق دعوت‌ شود بعدازان سردار م<مد عایخان‌ر | بخدمت شان بفر ستم وسر افر اری بر ای‌مذ کور حاصل‌دارم بهرحال‌چون چندر وزی درمنزل مقر کز اش با فت ازطرف قندها رل ] !ار خو شنی؟و فر حت وانعدام صلح و صلا ح دسی داد بعدازان بذد گان سر ؟ا ر ۱ چارشده جهیم افو ام وبزر کان در دار ووز.ران حم ور .ومشمرآن نرد. كث و دوررا بعضور طلب کر ده مجاس کذ-کاش آمو د اد و سر دار مجمد علما ن : کش وروز از در صاح سین میزد و اصلار ای بجشرگی نمو دچنا اجه درخلاء وملا ب-زربان مما ر ك‌شان حر ف صلح چا ری بو دوزهخواست که با سر دار معه‌داممن خان که ءموی‌شان دود اقاضت شو د و کا رید نک بش ۱ ۲ بداز آن سیب در میج س <عو ر خا 9 بعد از ان در محاس کاشی قدف. ۱3 ما ارم این افتضا میکند که‌ازهمین منزل‌مقر فرما نی (جپت سر دار محمدامن‌خان فرستاده شود وسخن‌های اصععت ]هنن وا ای #حمت خ.ز در فر مان در ح‌ شود شاید که از خو اب غفات .دار شود وعقل خداداد 1 و بر و سخن فتنه | سگیز و نها ز نشود ا خاق خدادرامان ما نذدهر چند ظا هر است و ندکان سر از | راز ممد | ند که فتده | نگیز در -طور دارد ون گذ ارد کر اجم بصاح گر دد بلکه تا نواند کار و۹2 را:ا لامیگیر دو بر با ممدارد عا اعی رای اد دهد با و جود آن امر وز ۳ بان نك خوارو خدمت-کار و خیر خواه دوات خداداد میبا شید چیز یکه خیر وصلاح میدانید با انشکه «صار ح وصو ‏ بد رد آن ار چمند ی سردارمجید علمخان ؟ بسیار مشتاق ملافات عموی خود میبا شد وشیا ن‌روز ازخاطر خود فرموش؟ نمیدارد چندروزی بطریق مها نی*بر کاب آن ار جمندی عازم فندهار شوند البته در آنوفت القعا س سر کار که آن ارجم‌ندی از کسناه سردار معمد اسممیل‌خان هم‌بگذرد اورانیز بر کاب ظفر انتساب باتفاق ارجمند ی سر دار محمد علیغا ن " بیدا ژندهار و ند شرجي از سردار دهد اعظم‌خان 4اقَ د ی | دی ش کدرا ن ادا بظهور ار سیده اطلا غ‌دهی فر م۱ ف ار <هرزد سردار محمداعظم خان که‌در کرم و زر هت [ مد ۱22 مت" د اشت‌دایم اشکر آرایی کر ده ,هد هم ازحضور جر او شوه نها زی پرشه داشت ‏ ۱1 بنکه شدگان اد س‌در کا دل وسردار مجمدعایغا ن روا:4 مقر شد اد در جدود فز این خبر دار آن خر د مد ار جم‌ند که 3 ی تخیر فنه بوواد پسردار » ذ کور ۱۹ ۱( مر داد اد که سر دار مجمد اعظم خآ از گر م وزر هی حر کت کر ده فد شا ون باکر ار جم‌ندی در بین ر اه‌دار دسردار معهد علمغا ن ب+«ضور عر صداشت ور مودند واز حضو ز امراشد که جر یل داودشاه با یذجهزار (شکر نها آت کر م وزرمت ر و42 ۳ را ز یتک سردار محمد اعظم خا۵ شو دو از حضور سرصوهار مزر شضه‌هزار و و با ده نظا م + کم ات جر بل داودشاه‌خان فر ستا ده شدهدوز [. ۳ ۴ بلق اشده نو داد که 1 گر جر ال مفادل ۳۷۷1 ر جو ع کی آور دند از "فطلات ا ای : واقءا ل بادشاه خدا جوی دو مقدمه برر کی ر ۱ ی در یی فتح کردند وا انکه سردار نفاق اندش با اشکر شکست خورده در قاءه درهدگی اه گو ۰ با مخت سر دار مج‌داعظم خ خان دو در سا زء‌دندو اطر اف 15ء4 را کر فتنددر همین ار ماش وه جر یل :کر ۰ 5 ۷ ؟. ن اشگر خو درا فامل هد | زسخزد که اشک کا ال ر سءد ۵ | کر ۰ ن درمیان کر فتند و جنک درا :دا مد از فصضل خداوزد دا دك وز داحل ۳۹ شد زرد واز کته دشه ها من ۳ اطرا ۹ ران چةدر از ۰, ر ۵ ور | که درون وه زو داد و دسیاری آن ودا یی سم ر دار محمد اعظم خان بو د زرد بقل ر سرد ند عا قمت س-‌ ر دار 4:2 ۱ # ز " فلیلی ایک ر سوارراه ور ۱ ر سر کر ده واجانب بشا ور زر هسرار شد وسر زنش کتسلی "ماوت 9 واز مات ومملاکت دست ی ابکاره جرد | شد ۱ را خداوزدعا ام .و آه هدر سم ر‌ کار ام راوجود فنح وظفر خاطراحق تشوگ وان اودس ۳ س .نز زیر اکه این کار ها و چب تفاق اصیی ی از اشر ف دهاق ر ۱ هیر | ۵ اب ور اجم ۳ اسی عر صداشت بد زر ؛ رب 17 سم اش هم بون والا داسه4 شده ,خر دو ات خو دملا حظه و ها فد بمد جمیم‌بزر گان دوای ۱ :4اق امر س ر ؟.رراجا بر و خیر و صلا ح د | استه بعر ص <ضورر سا نداد خصوص‌سردارعا ای ار 9( کر شان صلح وصلا ح بر د اه ر خر سند شدند عد از ان ؛ امر را ده۱ه فوی‌شو کتمذثی حضور فرما نی اجوت سردار محمدامین خان با ین مشمون نو شتندو بحضور فیض ظ,ور بند ان اود یش اج 2۱0 هروا اي ی مظور 2 ۰ سوادفر سا ورس که از حضور سر ۲ امسر شر علمخان رس افر از ی 2 ری زد .۰ 22۸ ( امین خان‌در 9دهار فر ست اد ه سل , ار چه‌ندافءا ل هرا با ها ات دوسال کامل مشود که‌اودس اشر ف سر کار وال" ازر وی - مجیت و بدری وشفقی رما نهای بی‌دریی فر ناده وعراسر خن های‌پدر انهدر فرمان فاعی 9 واز در مر "وه عجمتی سین کر ده امعدو ار و دم که مذظور ار جرف دو اه شد لا کن تا در ز ما واز تف.عت های بدر اسر کار ها ز یغها زان وفنده انسگیزی فتنه جو بان خوشثر وهتر مذظوار اراجه‌ندی گر درف اما در ان خصوص خاطر بند کان‌ ادن ملال آ کین شد از :قد رات از ای بند کنان ۱ دای ۳ چار شده ۳ اغکر های فراوان‌وافواج ۳ «ان ار دار ا اه( ره هر کابل حر کت فرمشده وار دهنزل مقر گردید واستغامت فرماشد اکنون هم خا طر ند گان ! دس +و اها ن ۵ زر ار چه‌فدی هم ۳ 1 آن ار جهند هر ۹3۹ از حضور سر کار کنو کدورت در ا 429 با شد با طر خی ین خود ر !هد اده بادل و ی 4 موم و فوت اسلام 1 ۱ شده بملافات اقد س بر سزد .۰ )۱۳۰( تن اشد حته زد از ان:ظاری تامیدی زر سد ول 0 باری ار جه:دا. ند گان س‌ ر کار با آمدن آن ار جهتدااد و مطلب حا صل میدار د کلة دیذار ار جمندی که‌م‌شتاق است ۰ دوم بسته شدن زان بد ؟ ویان وسیاه‌روی شدن [ وه ۱ نکیر ۱ ان مد از آن ایت خ؛ لص و صلا ح ان اند افان اشان _ مب آخداوند یت 2 ازدوحال خالی نیست با خود ند کان 3 5 ار جم‌ندی سردار محمد علیخان با ثفاق اشحکر ظفر اثر و ایس ءازم دار ااعاطنه کابل خواهیم شد ۰ خعصو ص ار جمدهه‌ی که فر ز ند ور هن انار | هی ار خر ابی با زوی خود ر صا معا شد ورو ام.دارد. | کون دند کان ا ود ی‌درمدرل »فر امیدو ار جواب باصو اب اس ۳ ر کناب اور ضص خر دم<دان هر سرا ند که سر کار امر شمر عامغان از بسراری نصیعت کلیو فر ما نهای محبت خیز نزديك رسانده که کناب توار یخ بر شود ودرمقا بل تقد یر ۱ ۱ ارزد چا اجه بغار رود لا کن هزار فکروتدبیر وشفقت ونها یج‌درنزد تقدیرات‌البی آمی فر »و ده استاد اس ۰ دعا تا ۳ ِِ ‌ ۲ 4 هو ۱ ۱ ۲ هر اش ؟ه دست «ضا بر فر و خت همد فصه‌ر ود در ها را «سوخت 4 ال کرام جرد روزی که از فر ستادن فر مان و از -ا اب ودهار چو ا ی <ا صل زد .ظاهر سل که فر مان سر کار و الا مار ر ۱ 5 ور ز ,د ندو در جو اب ور مان هو 4 مو ال اخمارات بو اثر از فندهار «حضور 311 مر رای و .ورن ما از ود نا چاراراده سفر گ و و ءازم 9:دهار شدا کون ان اقد سرا از منزل مة روانه ژد ها ر بد ار ,د ‏ چند کلمهازرو نداد یم سر دار محمدامتن خانو قندهار شمو ید چا نچه فیل از ین "حر بر شده بود که سردار محمدامین خان‌ شب وروز سر شته فامه بندی وجم آوری غلهواجذاس د یکر اجهت فلمه داری مشفول »یپاشند تا اینکه ازجمیم کار های شبر فندهار وازمرمت کاری درو دروار وخندق وشیر ازهرجمع‌انبارهای غله وغیره اجنای دبگر که لاز مه قامه‌داری بودف ر ع‌شدند وتمامی آ ات هو وفر مان سر کار کهه‌در من مور زد کر دار وت مود او راد ز حکوت‌ورز ید ندو از بخت ۱ ان وت جوا بی تفر سا داد اصافقه بر ان از دار كت و مه 4 (شکرهم آسوده خا طر شده جمیع اشکر های خود رانیز مامور فر مو دند» | کنون از امور مکی و اشکری کاری بافی‌نما لد وهمه انعام یذ بر فت و متو جه مر 5 بل بودند اتفا فا" روزی سردار محمدامین خان بطریق سیاعت وتماشای شیر ازه و خندق سوار اسپ کل-کون نو اد کر دیده دشت پیما شد ندوفلیلی‌سوار که همه بزر کان (۳ دار بو دزد با سّ صحمت کد و من ود در نم ن زار «در ه 2 ای سا ل خو رده با د خمیده ۳ د آ مد سلام کر ۰ ودءا کفت ] ای #۵ حد ای کر دشاه من صا < ص ْن رع۶ت بر ور دا دشاه ۳ عد | ات وت هو »| دشاه فقبر زو از *چه خرال د رید؟واین فدر ز ح<من از ار مس ٩‏ در مدن مکسال شب وروز کر فا ر هستید د سم ن‌دو ات کداماسی و از کدام چا اب دشن 4 بدونامدشمن ی مه ر دار محمدامین خان شر ح رو ,داد و آمدن امیر سم ر علءخان 0 بای اشکر ‏ فصد ۱ ۰ ‌ دما کته عم ی ‌ ۱ ی دی سین وی ر تعشرن 9 3 7ب ۸۶ ۱۳ 2 (۲ ۱ ۱ : ی ۶ گر که کف <صو ص «خرادی ۳ گنه هر می رد ۵ و دو ات عظ.دی <-ر ی 3 )1 زد 0 ۰ ۰ ب 0 ۰ ۰ ۳ رد و.الای شم | کون | رد و .اروی و در ا| فطع مسا زد و<رد را .د ام ۶ ام مر ار د زادر جر ثه های روز کار مت بدار ند <صوص بر خلاف و صیت یبد ر چگو عمل میک ند امیر > ِ ۳ ۲‏ ۲ . درو فت مر کت در باره ببرادران و اخوام 2 جججم خساق ! لله زا کید رسرار او ده رو ۵ پلی ‏ 4 ۳ 9 بد ر خو ادد کر د و «ر اف و ص.دت و ر ر9ار دا بد اءو د ان امیر شیر علیخان رهانی یی مر زن فر سو ده ۸ <ورده که دءا گوی د بر 4 و مکی خو | ر یز جدا بت ۳ 7 ما سس و ات وفر از عا ام را.سی «مدو ده ام چون اب ۳ ۳ رن | جر ی و 9-ر "و از و ر ع.ت «ر ور و ایک ر9:ار و<وش خلق وخوش گفزار مرراشند دو ؟ ۹:1 ؟4 رخا طر مکی خواره ز سرم ها ب<هّ و ر وش ظهور جذاب تاد ان ۳۹ " عر صد |اشت گر دم با ی <مور دب گُ ۳ ۳ صلا ح دوات خدا داد را متر میداد : یه سا ۱ 1 امور رک <و س‌ خسرو ان درد ت گدای ک نم 4 اشمدی «-و ۳۹ و مر وس باری از عر ضداشت پر زن قد دو:ی سر دار محمد آمين خان واشخا صیکه بر کاب شان حاصر بودندم‌ات وهمموت ماندند و بفکر وعقل ام( و تن های شا دنه و روز دان ده.-ز 3 ِ خصال ش.ر ین ژ ,ان ح<ق کگوی صا جت جرا هت در ت | ۱:9 د :-د ی سب رداد 4 مد امین خان مر 4:۱ از رن سوال 1 ؟4 مادر کت من #چب است ارعفل شّما] و ۶ع<ب تر ازدلاوری و افر ین از گفتار پسزف‌یده شما میداام که این سخنها را از عقل ودانای ر ۱ <وش | مد تا ازشما: سو ال دارم ؟ه دس چه :ا .د 1 اهر شیر علی خان کوا کوج ] مده در 4 رل مغر نو فقف دارد و دربای اشگر ,| خودآودد مه مخورهد ازما انعقام 3 وفند هار را از تصرف ما ,در کند که نار یق سر دار محمد افضل خان مدیوس شما نشدم است در فا 5 بر ذن بعرض عا ی رسانید اد که اد شاه من و رعیت -رور عدا لت ۳ من‌هر گاه شما فر مان بر داری 1 واز در سب: رز و «ر نز رد هجو ات سور کار | و مب س‌‌ .ال درف ی را شما امد ارد شوب ملاحظ کنید واظراف این کار بز رک را سنیجیده قدم ز نید و کوچکگ نشمرید که سر اسر مو جبت خطر است ا نون که اجازه سیخن کر دن و تکام نمو دن وسنرابعق گفتن امر کر د .د این ها ودره از رزوی ضدافت مصایق فا وردآاین داش :هید ارم همان بو 4۶ ۳ فابل 4" ۳۹ را فکر و هل از ود هار جر کت فر ماشده دون خرف ۳ خاط.-ر چم ءاز م *#ر شو برد و بادشا » و بر ادز بز رکت که مدز ای ددری دارد ملاوات و و <ود ز۱۲۲) ۱ را فرمانبر دار وسر کاز اند س را بزرگی وفرمان فرما دانید از دد گاء خدا وند ك ه اپ دا هِ ه ۰ ۳ ب و ك امید وارم ؟ ب#ر حت ر<و نی مظور شو رد و بسر آفر ازی و خر سندی وایس مر حص شو ید . ۰ ۰ ۱ چم ۰ ۰ ۰ ۳ ۵ و : ۱ اه رود مك ی و نام ۳ در ۶ ام اد ار رد <صروص ّ؟ه خلقی را ازفل و ال تج بب 2 س ب ی مر ای د ما کر ,4 حءان ا وصرا کرد ؟ه درساطدت ۳ افزود کر دد و سر کار | ود 5 را رفس ور ردنت اماشند فارم که سشورهها ار وه یکت ساراشت: وقهار۱ خود متوجه احوال خود شو برد واطراف خود زا به عقل خودملاحظ کنید ودور ونزديك کار را ازغیر وشر بسنجید کدام جانب که خیر باشد بععل آرید هرگاه رفتن حور ۳ 3 اشر ف را خر اد | آسدرد رعد از ان اراد » معد مه بدار بد لا کن در مهد م-4 کردن هم خوب فکر کنبدو (ش؟ ازعهده جنگ وتقابل شد ن وشه‌شیر زدن مطاق اشگر سر کار بر آمدم میتوانید از ین چه بهثر مر دانه جنعدی کن.د وشم‌شیر ز اد وا:۱22م آزدشمن وی سل :در روز کارهانام با ند ودوست‌ودشمن آفرین کنند لا کن ازفلعه بندی درگذر ند وخلق درون قلعه رایا ال و مو ده امشعصی که‌در ق(ع4 م <مو س‌شد امد تب یی اما بدداشت واز نادرات است کف نیسکی ه ند بپتر آ نست کها ستقیال (شکرد شمن‌رفته مرردانءرزم کنید ومر دانه شمشیر بز نیدو ومرردانه بکوشید ومر دانه جوشید نو کات علی‌الهمصر ع : «ناءار کر اخواهد ومیلش بکه باشده با ز هم ای بادشاه ءادل کر رعدت برور #ن درعر صضداشت میرحت آ ممز امیدوار م که رفتن شما بحضور سر کار امیر شیر علیغان سر ا سر خیر است و خطری ندارد ظاهر است که اشگر شما درمقایل اشکر کایل قابلاست و تاب مقد مه بادشمن فوی ندار ند و از :1 ,دی چند روز هم امد مر ی سم و ۵-م خلقی بر <مت | ر مبگردد وهم ففر آی دمیجا ره از وشن دلا کت جر سل و خا م4 آنهم تفا می 1 رد می آورد بل ظا ور اش ؟»شخص موس غیر ازداویت حاصای اد ارد ژ بر ا که عاقیت آن بتنگدستی و گر سنگی من کستاخی وز بان‌درازی از حد گذشت امید عفودارم, جذاب‌سر دارعالی مقدار که پادشا. ود هار ا مت و ۶9.ر و اری ور ۶.ت «ر‌ و ری شان‌ ظاهر است <.ر دو اث و ساطنت و د را متر ۱ مدرد | دب خللاصه کلام چون سغن عءال کون سال رمو ذهبم رو زدان رموز گوی 13 ۹ از ک.ال دانا نی سخن حق رابگر سی نشاند ر <صت طلب شد سر دار ءا لی هبلغ رتکد رو یه فند‌ها ری 4 بر ز الا نام داده رخصت ور مو دزد بعداز آن ,4 آواز باند امر کر ددد که‌از قامه ,ندی در گذشتم ودر مقا بل دشمن خواهم رفت ومقابل خواهم شدنااز یرده فیب‌چه بظهور خواهد | مد و بظهور خواهد و.وست باری چون ع.ال #مز رال از حضور مر خص شد بندگان عا ای امر کر دند که جویاشو بدواطلاع ,ابید ک4این‌عیال‌سال‌خورده باانقدر عقل ودانش وجرات از کدام خا دان است وچگونه اینقدد فضل وسخنوری که‌سزاوار خرده‌ندان است ازوی ن‌ ذیتها ژ :۵ از نگ ۳ کت ار سا ند ز‌ بر | «ر فر توت نس 4 ۳۳ بدی را هل حظ 8 ۳ # وج ر خود رادر مقابل اشکر امیر شیر علیغان بسنچید هر گاه۳ ادن ٩‏ 9 ای از (۱۲۳) 4پر دل خان «ر ادران امیر ۳ امیر دوست مهد خان ور ورش ,]2 د ست زر گان است و سا لش‌از هشتاد گذشته‌است مدعا وخاص سغن هر چند تحر بر کننده گذارشها میخواهد که مخنصر نقر بر گد تنل هم ۱ بع و2 سخدرای دام وم 3 هی و ی ۱ ر بر ؟ كِ ءلا ح پذ یز ز مسه و ۵ را که ,عصی #9ر ای و ی "و ۱ ل‌ در رد خوف: .م سجن را مق ,۱ زگ فت و مر <ص شرل بعدازان اد ان مدا مین ان متفکر و بر | گنده شدو یال دور و دراراو:اد و رات ۳ زد که ۹ ,| ید رد۵ چا :<4 یا 4 رو زمتفکر مد اقدس است که با ید بر وم و بر ادر برر گت خو درا که مدز [ه بدری دار د سلام کنم شن 213 دار بر #کس آن گفدار ,کر د هبو ص که‌سر دار #<دامین خان را راجم بصاح بات از 1 عرض کرد کصاحب من‌چر! خودرا بازی میدهید کار از کار گذشته است مگر فر موده سا در | مه رم ۵ اف دشمن دای درچه محل گر دد دوست اک که سما هی ز شب دور شود در بنوقت اسیاب صلح از میان بر چید,‌شد و کارفتنه وفساد بالا گرفت فگر آماید کرد و خو در ا بر «شان اما رد تقد و را اخدهار از خداوند ۳ همان پر کهسر شده بر آمدن و در ما بل دشمن ر فتنو ند بیر چ کش کر دن را تدار له کذيم امیر شیر عایخان بر ادر خودرامترمی شذاخت ؟» خو د رای وخود رسند است 9 اج برفرار ندارد خصوص دوات عظیعی مغخا د کر ده واراده فندهار دارد معکن زرسات که | و مر از خود,از ماند تاماوشهار ابر بادند‌هدو فندهار رااژها وشمانسیا د ۳ رو ,داد وه او موه کف شو د حالا از بن خیالات‌در گذر بد وععل خدادادر ا یر | که انا ز یدود بیر کاری ر اک پیش کر فتها بم‌از دست ندهیم زود تر بدا ر کت (شکر کشی شویم که‌دشمن قوی نزديك رسیده است وفرصت نمیدهد وعنقر بب بخود فندهار مر سید هرگاء چذءن شو د دست اد مر کوتاه خو | هد شد بانی خود چغابت شما بز رای مءما شید و بهتر میدا نید اختیار بشماست لمذا چون‌عرضه داشت سر دار میعمد شر رف خان :هام شد ,مد بزرگان حضور و خدمتگار ان دربار باتغاقی» سخن سر دار مهد شر یف خان‌را تقو : کر ۳9 رسانید ند کهفدایت گردیم دست ند بیر کوناء گشت واسیاب صلح بر بادشد ال 3 ی بستن و .ادشمن فویم2ا بل‌شدن لازم افتاد | کنون ازفیرت و دلاوری وشه‌شر ز دن وشعاءعت ۹ ردن سخن راید ؟ ۳ دانه بمیدان جذ_گ ر فته‌ر ز م مر دانه ِ" نمود تا نام نیکو حاصل ۸ رت 3 ۱ ,اری د هد تو کات عای الله از ین ز, را ده ند پیری ببکار پمرست <و | (4 عبر خداوندی | ست ۱ شعر ۱ مر کلام بعه! ز عر صه داشت و زر ا و بزرگان در بار عز م راجز م کر ده امر فر مو داد پیش خا هو خ.مه وخرگاء و بارکاوسر ایرده‌ه‌ای زر :-کاررا از شپر بر کرد خود دو حدو و ۱۲4 وه خو اجه ,در و اژه کی ب ی بر د ه بر با کنمد 0 واشر اف ۶ سر ان در بار وهای اشکر از زظ -امی وک بذدوق تما مفو را در حدودد , خو اجه <.م4 و جر ی بر یا کر ند و بخاطر جهعی ۳ 7 ۳ زد گیفته اعث امور چ.د ی در ده <و اجه و وف کر داد رات از یگهفته حسب الامر سردار عالی مقدا ر ازده خواجه حرکت فر ماشده بتو کل‌خداوند باد دبدبه واما» وشان و کت کت زاره چذان بادار خاطر خواه وسردار دار با و بادشاه ذر بخش با شد کوا کوج روا-4 بجااب کلات ومةا بل اشگر دشمن شدزد را درعدون. ولا ر سیده نز ول فر مودند وانتظار ورود اشکر دشمن وی هیکل بو د اد لا کن 1۳9 ی سیاه از بزر ی و کو چك و جمیم اشکر ازشامه وگداو:ااینگه مهتر ومصلی از کر دار ورفتار و گفتار واحسانهای سرشار سر دار معمدامین خان‌چنان داخوش وخرسند بودند که 0 سفر سدر با و تماشای گل‌ور یاحین ر ۰:9 ,ا شاد و مدم»ر اچنان خر ,دار رو د اد که‌شا رد ,هداز سر خر دل محیوب نمی امودند بهر حال اک ر فندهاررا در حدود کلات ,ا صد طمطر اي ۱4ستقلال تمام ودوق 1۳ کلام بگذ ار رد ۲ اکنون چند کلمه سغن از (شکر دارا اسلطنه کا بل شنوید : ؟ه در مذزل مقر بو داد وارادهٌ حر کت داشنند لا کن انتظار محر رز کناب بو د ند که در فند هار رفنته بود واشگر های فتدهار را سر رشته و | سا م رده در حدود کلات با صد شعا عت و دلا و ری رسانید حال وت باشکر کا بل رسیده که بغیر وخو ای ,ساءعت نك حر کت بد هد خلا سره کلام سر کار امیر شبر علمغخان از کمال عمعظت هر چند در مقر توف کردن وانتظار جواب فرمان بودند ک؛شادسر دار محمد امین‌خان راجم به عقل خود شدم از ین خیال اسر درگ ذ رد وفی م۱ بن خون ر بزی شود ِ صلا ح | بد وخلقی درمهد امن‌وامان بماند ممکن نشد افضل ازان شنید‌شد که‌بااش-کر سیار ازفندهار حر کت کرد ۰ چون مو ج‌در با :4 صود چذکک در حدود کلات | مدم انتظار کاروزار با ا-کشر بشد گان حان سر کار میبر ند لهذاچون این خبر بعرض بند کان افدی رسید عضب برطبیعت شان مستو لی‌شد :اب‌وطاقت بافی نما بد فورا" حر کت فر ماشد ند ففاراخیر وعشت‌انگیزه یار ازسر کر ده گان کلات‌رسید [7: که‌سردار محمدشر بف‌خان که‌سرما یه فسادومعدن‌فتنه انگیزی‌است و م,خواهد که زودتر اسیاب فتنه بر یاشود نامیرده شودراه ش جذ-کک اشکر فندهار ساخمه با دوهز ار سوار جر ار و سیاه ر زم د .ده خون 1 شام او اش و و خو دجد|شده مبخواهد که .اشکر ظفر ار شباخون‌زند ودست بردی بدارد خصوص اعد آن‌دارد که شاید پیش خانه اشگر کایل رانا دا ج کندوشه‌شیر خودرااشکار اسازد تافیرت ود لاوری خودرا ظاهر نما یبد لا کن‌اذین غا ول است که اش-کر ک‌ بل ,که جفرم افه‌ا نستان سر دار مذ کور راخوب‌مشذاسند باری چون خبر بحضور سر کارامیر شبرعلیعان رسیدا بشك آفاسی خوش‌د ل‌خان پسر ايشك فاص شیر دل‌خان را با مک)ز۱ رسواروییاده نظامی‌هامود پیش‌خانه فرمودند که‌مئزل بمثزل باحتیاط تما م‌پیش خانه‌را برده بر یادارند وشرط احتیاط که لازمه سیاهی کربست بدا آرند کهاز دست بر ددشمن خودر | محافظت‌دار ند باری لازم که‌شمهای از فبله کا , خود مزر کتاب آهدر بر دارم وسر مطاب با ز کردم باری قیله کا | حمدعامخان | م‌داشت‌در ز مان شباب نو کر )۱۲۰( مر زواب جمارغان ,و داد «عداز آن ,امر ذواب «حضو ر دسر شان سر دار عبد | اغنی خان که داماد امیر 5 مر بو + اد مور شود ند ون بخ 4 شان فر ژ اد خداو ثر عط | کر د باءر سر دا دید | اعز رز ان ما مور لا ا-کی سر دار عمد العز یز خان سر شان شا راد در سن از و ۳ ا-کی سر داد ءیدا لعز یز خان‌را سفر تر کستان دستدا د زمانیکه مقدمه سر دار محمد افطل خان و جدا گی شد | رس ۳۹ سی‌شیر دل ۳ ؟ه سا ,42 رو ا رط دوستی داغت ۹1 ۹ ر ۱ عضو ر <و ۵ درد ۳ وده‌سوار نو کری دادرد درسهر 9:هار همر آء بو د 4 در ارخو قتت ۹ ا ,شک آ فاسی خو شدل خان ماعور خدمت پیش خا:ه شد اد قیله گاء محر ر کات راا:#اق دسر و د ماموز دش :4 کر دزد و صاجبت اخت.ار سر خود ر ۱ ز هو د زد و بر ایدسر <وداهر کر داد گهعذان اخدمار شما با <4۰ ای خان‌است از کف ءذ ص‌و ر دا وک و ءامر شان ,حصضو ر س کِ ن اودس بر د :د واز وه 0 بحص ور دا .شاه ز ,اد آعر رف و :جرد ودر باب ۱ ؟ , ر له ۲ ۵ دعاه و۱ : 5 و مو داد ای روز 3۳93 و ده وازی: مب دا سار دی و 4 ی ۳۳9 ول بن 2۳ بعد از مر خصی حضور را دشاد باتفاق بشخا:+ر وا مذزل ماموری شد ار و در مدز ل رسیده اول‌جای از او جنظامی ار ۶ شد ند وهر او جی به زظام جا ,داد ند او بت #ِ ۱ ۳ وم 5 رسردهر شخهی را ازذاه و گدا از کوچك وبزرگب وخوانین سوار وغیر ذالك مناس حال شان جای سا خر ده چا 42 ظاهر است ۹ فو جح نظامی ۵ر و جی شا نی‌دار ند که بلهوظ اوه_اسعان جدد ه مزا مد واود» است ؟ بکر وز دس در درمدزل 9 9 بر امد اراد وان فر دا اشگر ها واردم:زل مذ کور 4 شو زد هر فو ج اشان خودرا ۷۰ <ظ 4 9 با ی وی مر دند و ردون ز عمت رده 4 خود داخل .و زد ۱۱۶ 4 جه.م اشکر جاه تم مبگر دند ,۶ دمش :4 ۳3 مار ق روز ؟ذشته دوز ل ی ر فء» بقر ار ۸ موری ع .دار ند لا ص 4 کلام وان از خدمات - بش ۳ فار غ کرادت رد 4 :و جه سیاهی گری و شر ط احتراط از دشمن ,حاه ۱ ور ۵ ۰ شب راب بیدادی و :بر داری بروز میاوردند لا کن احمدعلی‌خان که‌صاحب‌اختیار کل‌مامور شده بود ودرعام سیاهی‌گری مپارت تمام داست چم-ار در شیخص هوشیار وازمر دمان ] چاه که ,لداطر اف بو د اد «د ست آووده مجای جد مرا نه داد زره وضامن گر فتند ؟ ما ب کرد و ,صدق دل حجد من دما [_ مت ۰ اسه هر سخی: اطر اف ز 4:۵ موجه شو ۳ ورکار آ +#اری از اشکر گت 4 ظاهر شود فور | خور بر صا در | | ماده کار زار شوم و ,4۶ات دما م اششاص مور 11 که زر را د ,4 اد (۱۲۹ ۱ ومیلغ ر۱ از خواهش افز ون ,اد مج مت ماموری سر ر | دم س | 4 بذوق :هام عاز م خد من ی زر سین ؟ کی رزرداردو زر دیش ۹۰۸۵ اس اعتبار زر داردو زر و 4 او از زر سپدر 4 و اختار زر داردو زر 4ختصر سیون شب اول بخیر گذ شت‌وروز شد ولازم»| <ةباط بدا آ ور ده شد این بود که فر داشد اشگر بر رکی او ج وج با عده وفانون نظام وارد شده هر فو ج بدا ب نشان خودرفد: رخرمه وبار کا,خود جاءبواه‌شدند اشك افساسی خوشل خان کهازفرود آمدن لشکر ظفر ‏ ا روم ف 2دن بندگان‌سر کار ظل لّهدر بارگاه جه‌شیدی فار غ شد نددد * نی با تغاقاحمدعایخان ضا خچت اخشمار دحصو ر بز کنارن اش یه اد س ر 429 سللام کر دزد وشر ا ط | داب ,واه آ ورد ند اول‌ر پوت‌شت وشر ط اختراط و دوم روت فر ود ]وم اشکر ظفر ابر رآعر ضصه داشیت ۳ و از حضور مر خض ش ند و بقر ار روز <-دش2ه معه پیش خا ده و «گپز ار سو ار ویباده مامو ری روانه مذرل # نی شدند ورعد از ساعتی حصوه آسرده درمازل ۱ ۳ ز سرد وب و کی دو م| قاق تولف کرد ند بعد رقر ار تفصیل روز گذشته خیمه وبارگام وسرا پردها را بریا کر دند ونشانبای هر فوج را بقر ار فاعده نظام برداشتدد وخودرا آسودء خاطر نمودندوبر فر ار یمه مای خود نعستند فیل‌ازان نمازشام معتم‌دان‌اطر اف ر فته بك بکی ازاوشان آمده <مر آورد که‌امشت سر دارمده‌ه شرف غان بایکهزار متحصدسوار چرار باشها شیاخون میز زرد وشمار | پرا کنده میسازد چنانچه_درفلان حدود کین کردء اننظار تاریکی شب مب‌اشند که با ید وشاید باشما خودر | رسادم جنک دراندازد اکنون خبر تعقیق همین‌است ک بچشم سر د رده عر ض کر دم حتراط شرط است. ,داز عان مذ کور امد علمخان فو وا ذنغص 3 یطوق رسد وامر کرد که رفده ؛حجقیغات موده زود ار خر بر سادد ما داسغعن شخصی اول رت و :۵ مر توع کش باقن شخص "انی *.از خفن ,از ]مد وسخن‌شخص اول‌راتصدرق کر د ,عد هر دو فر ستاده راخلعت دادندو خور سند کر دند ,عدا زان ا,بشك |[ فا دی خو شدل خان و احمدعلی خان واشغ.ص معتمر که ح<اصر خد هت بو د اد ۳9 مشورت ءودند چذانچه فر ار داد ند که ,ءاری ,ار ی تعالی مکمل و مساح ا#کرگاه را ,مر دم مر وه و ان شد و بکوشه کمین ساز یم وبدو جا ب سیم شویم همینکه لشکر فندهار نزديك پاشکرکاه مابرسد فرصت نداده از دوطر ف چون بلاینا کها نی ,سرعت آمام حمله آور یم وچذکک دراندازيم ودرفتل وف‌نال تقصیر ی دار بم زا خواست خداو ند چه ,| شد و فنح بکدام ۳ نب حا صل شو د ۰۶ مار کر اخواهد و میاش ,4 باشد م دصر کلام «محن مذوال ۵ در کر د داد ی که تا ر ود چن] اجه ثد بر شان »۱2 یل تقدیر افتاد ,عداژ صف شب‌سر دار مهد شر .ف خان با بگهز ار سواراز یش ارو زننصد. موار ازجا مین اب بیش خانه له آوردای تعنیتا نیم کرور بای اند و ۵ ۰ مدز ل مصوداعنی هبش <ا ه بر سند که اشگر 9 «ل از ؟ تا مدن ان خو درا باشگر ار «#زدهارزد ندو دست بشه‌شور <مل مر دا 4 کر د ددو چذکک در | داختندو ,ور ش‌دظ رم بر با ؛مو د ند نذر ۳ رل ماع چ کی زو سرءه بو د۱۶ بت مت ۳9 ودهار | 3۱2۶ وتاب وطا فت ازصر ب و سم مش بد ذدو چا آب اشکر که اشکر مر دان» بر ای‌شان بافی نما ند | لغرار گویان فر ار دشتاد بارگر د )۱۲۷( خو د ر فد یکصد ونزده نفر از کشنه و ز خی و #حبوس تصرف در ظفر اثر جنگجوی در آمد بعداز تحقیق محیوصین و کشته وزخمی‌شبا شب بعضور یادشام یت بغخیر وعدااست بر ور عر «ضه امو د اد و , فی ما ۳ اجوهال خر سندی بر و ز ورداد لا کن فو می‌ر | که خباوند دایل وز ,ون کر داد فمل از ظو ره طلب ن2.به اور | ظاهر نشان میدهدتاخاق د .گر د رده از و که عمر ت 3 ند وا خود فوم شاید ازان حکردار یشیمان شو ند چا اچه اشحکر سر دار محمد شر يف خان فبل‌ازین ازشکست کلات از دست عیا ل سر دار فتح مهد ۳۹9 | بد »مرت مبگر فت در هو ای و نمیکشت «جنین با ر د گر رسوای عاام ای شد و ازدسی ۳ ۳ ۳۹ مس ۳ حش هما فت خلاصه لام فر بب چم ساعت بصمح ماندم خر فتح باشکر پادشاءفوی شو کت رسید وبحطور سر کار ذویلا افتدار منظاوز کر دند در همان کر اد س از خواب بر خاسته بودند 4 عر ات ازعطور عبذازش بافت و اطلاع ؟ بفرمود» سر دار سالار کل هفت توب زد ندتاجمیم اشکر ظفر اثر | گاه شوند ار حال فر داشد ودامر یا دشاه‌ازمنزل ۰ کور و و فر ماشدند وچون خر شمد تادان‌رواده شهب اش واره فی اد نب وت ار گباساهاا دی سم ار ی اراس نشستند بعداز_ بر فر ار شدن بندگان افس ارشك آفاسی خوشهل‌خان‌واحمد عای‌عان صاحب اخدمار با مر کر دکان ان اج ط ور ِ ۰3 اشر فا ۶دسر وه سلام کر د ند و 4 داب "مام | رستاد ای بعدازان بادشاه وان شگوء از و کر بار #وص ف و "هید اسیار در بار مذ کوران فر و د زد و او ازشم‌ای اه و مر حمت های بدر اه در دار ه رت مر حمت رن و خاعن | تعام عط | امو د اد وشن بش خا نه که دلاوری و مر دا دراه شه شم و اه شش فر مو دند و امر 2 که م<موسان این سر دار ۳۳ رف ان را «حصو را :ور راد شا ء ظل اهله منظور ددار ند بعه از منظور شدن و بع<صضور حعاضر شدن بندگان افدس اشر ف والاتبار درباره محمودان نوازشهای خسر وانه نموده است واسیاب‌شان که با راج ر 4:8 ,و د ودر از دهر س از سیاه پیش خا:ه ؟ تاراج کرد» بو داد مت تما م خر یده وایس بصا حیانش دادند واضافه برای فی‌نفر پذجر وییه تا باشکر گام فندهاررسیدن مهار ج داد ندو از حضور مر خص فر مودند وعدان اختءاررابخودشان امر کر دند که‌هر کصامیر و بد مختار بد کسی بشما مز احم وفر ضدار نمیشود از حور سر کار آزاد میا شید بعداز معبو سان کشته کان رااعر بدفن فر مودند وزخمممارا مر یضخانه فر مو دزد که جر احا ن بو مه ر فده معا اجه نما یند بعدازان بدولت‌وافبال در تخت زرذکار اهسته طعام تناول ف-رمودند بد از سا عنی رویممار کر ابه ماس حضور کر ده بر بان‌در ر ار جاری کر دند که ای بزر کان در بار شمار | «خدا فسم مد هم که :دون خوف و ام ستغن ۳ وازح ق ان ز .د وسر دار معمد علمخان که‌فرز ندوجای شین بند گکان اودس اصت اورانر داشما ههد ست و همز بان مبفر ما 8 سغن ر اسیده ادون خو ف و بیم با اي شما مر ض ا فد س ار سا اد و اکو ملا حظه کنید که کناه نف تاو ودرحق بر ادران‌ از حضور از چه بدی‌ر سمده دا شد 4 نچنین حر کات فیر مذا سب در باره سر کار میدارند فیل‌ازین سر دارم عمدشرف خان 0 لای کلات ۳ کشید و با ۶ ل ۳ دل‌و رز له و خواست ؟ه کلات‌ر ۱مسیذر ند ع مت شر م9 )۱۳۸( ار کشت ودرمقا بل عما لبرت نکر دوثذکست با فت‌هءان کر دار با عث خعدا ات مذ دور اشدوبر ای مذ کور مر کی اففل بود واحنرن سر کار والا تبار هنرز درمقا بل سر دار محه‌دا مین خان‌ذر سیده ونقا بل‌زشده خصوص یت حق این سر کارراجم لح است شا بد و بل خد او ند انجام صاح بر با شود و فتنه نیز سیاه روی دیزدو کار اصلاح پذ یرد وخواهش ار چمندی سردار ههد عایغان تون ترا ز را که از کال خداجو دی و صاهر <م ط اب صاح است وخرابی ۹ ی خودراو :دای ۳ سا وا را زه.خو ا هد لا کن شیط | ن فقنه انگیز سر دار م<ه‌دشر .ف <ا ن‌ هط | لب جذ ی و راغب خر اای دوات‌است زه‌مخو | هد فور! اشگر کشید ومقدمه کر د که‌شا بد در صاح بسته گر دد و اسیاب فا آما ده شود:ا اننکه از ایت خا اص سر کار شکست فا حش با فت‌و خها ات زده‌راه فر ار پیش گر فت چذا نچهازافیا ل با دشاه ازمقدمه ابش ك آ فا سی خوشد ل خان ححده خرد سال است و یکنفر خرد سال دا وسردارمجه‌د شر ف خان بر ادرسر کار کجا بمدازان ,کنفر شخص کهن سال:عجر ‏ کار در اشکر بیش خا نه احمدعلمخان ناو د که کو از رت ودلا وری وی کهصا <ب دسر ود و +ءك ند ابر نیکوهم کش در را شب ست کدی دادو فر ار دشت اد با ر او د یس ظا هر است که این فتع‌های نما بان ازفضل خداونداست‌ونیت صافی نهاد سر کار اشرف است وشکست سردار مذ کور ازطینت بدوفءعل شیطان‌است که‌درضمیر مذ کور جای گرفته است ومه‌کن دس که اتکار اصلا ح :ذ : ر ز بر ا گهعذان اخدمار سر دار محمدامین خان ک ب#صر ف سر دارم مد شر یف خان است نا خواهش ار جه‌ندی سردار معمدعلیغان که خیر خو اه طر فین است بند گان سر کار سغن میت کند بر حال توفمسر کار ازشما خدمتگاران حضور آ که بدون کید ور باء وبدون خوف‌ورجاء و ,دون نقیه جواب سر کار والا تبارااحق وراسقی بدهید وهر گاه غافی ازسر‌ کار ظاهر شده باشد ودیده باشید و با شردد ۵ دار رد بدون ربا و :دون خوف ظاهر سا ز ید ز ,۱ هه انسان از اسیان و سپو و خطاء خالی‌نمست | سر حکار والا با بر ادر خود دازسته شود و خودرا-گاهدارد ژ بر | که‌این فرما زسر کار خانممٌ کار است ودب گر جای تدبیر بافی نما نده خصوص سر دار مجمد علیغان راخطاب میکنم , که هر گاه چیز ی خاطر ش بر سد ید ون مضا بقه بمر ض اقدس بر سا ند وخوفی ندارد بل‌ظاهرست که فرزند سرکار است وجای اشین وا یر اخاودوا عافا انیت ات وال اف اکن اسان موی اضر .9 وهای خود ار سیده وصحن گر ده واز طعنت شان اطلاع تاره وا بران شک ان اقدی اظپار میدارمنادااسته فرزندم شودوازشمایان که خ ها ازفت نمی و مات عوااز صمیمی سر کار اشرف هستید وبند گان ما با همایان اعتماد کلی دارد جواب باصواب بو اهم احنون سغن بر کار تما م شد و اءداز ء ٍن هم جبای در بافی نما نده با شما یان لازم دارد که فکر خودرا مک‌جا کر ده جواب او از راو ما ای ان دولت باتفاق عرضه داشت نمودند که‌ازدارا لسلطنوشهر کابل تاحال چقدر رویداد که از طر ودره 9 رسمده ما بددکان صدافت کیش ازر وی‌صدق وصفا وددون ک.یدو ریا ءفسم میخور پم بم که بذ ات با ك خداو ند که واقن‌سر وا(هفیات است که ره‌ان بند کی ان سر کار حق نت ودر صدق‌فر مان بندگان فد س قح کلات ازعیا ل و فنح دوم از پیش خانه شاهداست )۱۲٩( و صد ی فول خدمتگاران را میدارفد وحاجت بد ۳ ر دایل و برهان ندارد خلاصه‎ کلام <ون مجلس گفتگو نما م بمط ۲ بعد از آن رح کّ ن هم :ون ار جمند سر دار مجمد اسمعیل خان‎ فبل از ین از ه.ر ر د<ه شلدان سر‌دار محمد اس‌عیل خان ر جر بر دوده دور دم چ | د ده از همان زمان تاحال بحضور وه دا گو با بل سردار معمد علیخان فرز ند ارشد ود و برورش ۳ و4 حور و هبو ص‌‌ دعزت مکذر | ند در | ثوفت که فی ۳ بدن سر کار و سر دار مجمد | م ن‌ خان در مذ کور د2 اصی 5 و کا ر «مةا «4 2 بر کار وا سر دار محمد | سیعیل خان ر ۱ «حدعروز میا راک طلب کر ۵ ند و ور مر داد که اي ٩رز‏ ندو ات بار ,كث جات یی و و مد مه بش ام و نا بدن صلح <.د ه ین واسات عاق هرت ۶ ۸( ز «ر ۹۹ در دی عبو ر ر دار محمد امین خا ن بدر شما دمتل سر داوم مد شر بش خان فننه | ۳ و ما ز رهبر است و عنان اختبار ر ۱ «و د گر ف:ه وعفل بدردّما راصا ِ ور نمیخو هد 4 خلقی آسوده نشیند وانجام صراح ح اصلا ح پد برد و کار طرفین #خیر بت‌رسد شیپ‌وروز بحضور بدر شما و سح محر كت فننهو سا د اس چن] د< 4 . 4 ۱ زر ۱ ملا حفّه تمو د رد و ۳۹ طر سر کار چذان و اهد ور ضا مدد ی | دس ازدل و جا ن در ۱ وت 45 1 لیر و ۱ 2 .4 سر را سره <ود ر ۱ سین ۰ ۳۳ ۳ در سرت دیر.دو هر فد ر مد و چدس بکا ر با ۴ مو حجود 1 مس دو ات جد | ار ان خو دشما ۳ تن و «خد مین بدر که نز د ,ك | دی درو رد ورضای بدرر | در با دس که ر صا مندی ید ر حشنو دی خد او ند ی هر گاه فضل خد او زد شد و کا ظ صلح انجام هت و بدر سما ور س دشمن دوست مار | نعورد وراه حي دعیت شد ودوآت ی داز از خود داسن و خود را وچودسر کار پنداشت بند گان اقدس از خداوند چه مییخواهد بعد ازان بپراموری که ار <مندی جر سرد با شد از حور بدر بشما اجازه گر فته مشود | لته در آ نوفت بدر شما امر سر کار رافیول ی هر گاه قضیه برعگس‌افنا دوتقدیر نعوه دیگرشد وکار صلح اتحام نافت را ید که شما بحضور بدر خدمتگار باشید وخرسندی بدر را دربا ید لهذا بعد از ور ما بای 5 روالا : مار سردار مجمد | سمعیل خان از استما غ فرمان ار کاز: چون مار ار فم بخو د دید وعرضه داشت نمود که فدا یت گر دم مر حمت‌های شهر بار بلند اقبال راشنیدم وسر اسر بغیر غلام دره بروری فر مودند اما عغلام سدق دل عرضداشت میدارم که قطما آ ارادةٌ رفتن ندارمو برفتن ما یل نیستم‌وخواهش رفتن درضمیرم نمیگزدد ورگی و ر شه 1 14 دا بر خصت نمیدهدهر گاه‌سز او ار فتل باشم ده فشل خو در سندم ور ون غلام ممعکن .ست وروی رفتن ودیدار دیدن تاب وطافت ندارم وهر گاه سر کار | ود س غلام ر ۱ سر اوار جد وت دم ید | درا و با ملا ی بخ طر سر کار ذوی الافتد ار زر سم.د 6 ۲ شد امر فر ما ند :دا مقد م4 ۳ شدن غلام را موس کااه ده 9 سم ده احتباط «جای آر ند سر کار | ودس اشر ف هم ۷ از عار رن ۱ ری سر دار مجمد اسمعیل ۳ ن آب ره 0 )۱۳۰( کفوند ند و مر <مت ور مو د ند ۹ ای ور ز ند سمر کاروالا وم پر از شما کدورت بغا طر ند ار ند وشمار | درمقا بل ار جمندی سردار محمد علیعان فرز ند ارشد و نوردیده میدانند لا کن | ز‌ ما ۲ م2 4 بشما رل مت تمقر م ‏ ی ر ۳ ۱ ححک 4 و۱۹ ی متا رو سعن < و دی سما سل ی هه دی ده شکتهر ادسی ۹ و دز 5 ر دهم متی را دحصو ر ی 5 و ع رل دک 8 لا فا مزاوار [ دار بد 4 و بلتن و ر سا اه بشما دا ده‌شو د و در ممّا 0۳ سر دار محمد علمان خدمت آذگ وبضور سر کارجان فشا نی‌دار ید که در خصوص‌رفتن بحضور بدرهم از نوازش بدری اسن نید کاان ا دس بشما فر مودند و خرن ملتفت‌شو ید که ۳ والا مار درباره شما تعجن بدری نمو ده وخس‌شمار | ملاحظه فر مو ند با فی عا و وق ها | ساتت خو اه بخددن درمروه خواءه حاضر او ا ودس مییاشید مختار ید لپذا چون سعن به ننجا رسیم هر دار معمد اسمع ل خان از حضر ر مر خص‌شت ودر با روا وف و۳ نی ق اسان فت با دز 5 ن در دار خطا 1 و وله داهن ردار محمد اسمعیل‌خان عاقل ودداست ۳ عقل کا مل ند اشته‌است هن دارم بش دش وان مرو دم چا | هب رفتا ما در 1 دو ون دح هن 9 فر 1 دد اشته 9 سرد و از -طءر سر کار هم خجل و ۵ ه بایکه م2 وس <و | هد ما ند زا صبر ه کللاء 4 ۱ ۲ 1 ۳ ت_ِِ« 8 سمعدان بصول دما دج | م۸ تا ۳ ۲ ۳ 2 م۰ ۶ ۰ معمو ی 9 بو دم 0 و2 دم کیدا تن سحن شد ز چد کم رها 1 ری دون ظفر طی منا ز ل ور مود ه بماك مدز آی دار شا ۳ لا کن! 9 فندها را زروز سکه در حد ود کات هروه مه بو د دد بو منه در اطر اف ی عم و ی وا منتمو د دد چ| :42| خمار 2 روز مره ٩ 2 | | ۱ ۰ ۰" ۳‏ ن ه ۱ ك. متی | در دحصو ر ۱ وس مر سرت | ما ۹ ۳ درون فلاعه-ر مة دل ۳۰ ۵ مار مد ان داری گر ده از ان بیش خانه راما نم شد ند وامر نمودند که‌لشکر بکجا حر کت نما نند لاک صیح و قت یز عی زر دس اش گر مش خا نه با ر کر ددسصو ار ان ما موری ه بث رجممنت رساله پیش خا زه راما دین گر فته دشر ط احتیا ط رهسیار شر اد :| درحدود رل کا ه دعد از ان بقر ار دستورالعمل دقّه خیمه و بار گاه‌رایز 1 ب دار ند چزا اجه درم بن مذو | که ما رن در کت ور ما شد دد | نها وا : خیرداران ما موری خیررسا ند ند که‌سردار معمد امین خان با لشکر کوه‌بیکر ازاطراف کلات کو دنه لب‌در اي جلتك که‌مید ان 98 ۳ که‌سز او ار مقدمه راشد و ود ۳-18 نی اسر 2 تصرف خو ددر آ ورد نددسگر خای ۵ و۵ موم اشکر ظفر ای با تجا یت ممحکن امست از شنیدن این اخیار سر دار عا ۳ مد ارسر دار معمد عایتان ان زود فا مردمان کپن‌سا ل‌اطرافی رادکی دو تفر حا ضر کنند چ:ا جه چند تفر مردمان سال خورده بحضو ر حا ضر شد ۱ ار چو با ست نان باه ا بنعدود کما ما حقه دشیا معلو م اس قرو اون میم شید ای با شد که سر ازار گر ظفر | شرو کنجا ۳3 افو اج خحسته و و رن 0 .و نرديك پهآبواز دشمن کتاره با شدمردمان کین سال عرضداشت شود ند که‌غیر از سرسه )۱۳۱( چشمه که از د ينك بدهات جلنك میباشد ۳ جای مناس نیست که بعقل مابان که فقرای شا وم وق وف دوات خداداد میبا شیم هر چند نك ملادظه مید اریم ازین بهتر منزل گاه بدون‌از نجا موجود نمشودکه گنحاش لشکرظفر شکوه‌را داشته باشد باوجود آنهم الیه شک هافر ا ری ای تیاه کی وش | که توت ای ایور اب جوز فشلاق ازان سه‌چشمه‌است ومنظور ندگان عالی ۰ بل لشکر دشمن‌است با بد که با دشمن مقا بل با شند پس‌در انصوزت از ناچا ری سزا وار است قیل از ن لث کر فندهار از حد ود کلات پیش دستی کر ده چای منا سب‌ولب در یاوزمین همواررا گر فته بخاطر جمعی فر ود مد ند وخودراولشکر خودرا آسوده خاطر نمودند وهزگاه بندگان سرکار یکفر سح دور در رامنظور کنند و ا مر فر ما سك جبای خون و آت 1" مم ون ! سن ان کت ۳ ۳ هی و ها مر ره ی ای ار با » بی د ست و یا مهرد هر مود ان که از دشمن دوررفتن گو با در نزد دشمن خودرا دس و ز ,ون 0 است اصلا این سون کوج انش همان‌ز مین سر چشمه را با ر اده خد او دی ۳۹ گکاه مرسا زم بعداز آن خود ند گان سردارعالی مقدار با چند تفر خاصان حضور وهمان سال خوره کنان‌رعستی توا شده سر شمه ماموری. رفته ومتره. شداند واطر آف »ما را بچشم سردید ند وخوب ملاحظه فر مودند که گذحاش اشکر ظغر ائررا دارد با خبر ۱ بعد ازسنحش سیار و :حقیقات بی‌شمار متفق | اکلمه فررمودند که از تههی ابتیی ( اش دارد و دز حمت تمام ممکن است که 2 بحای شو ند و , طراف سر چسسمه ور و د 0 و دون ازاین تت ع مس صاح ثظر نرسیده عدازان باتفا باز 5 داخل اشکر گاه شدند و بحضور و افش و شک هداعا توق لت مرکا و والانبار که هو فت باراده خداوند حر کت مفر‌مودند عد از بان سردار معمدعلیخان و <ا صان <ضور که سبز چشه4 ر وه بو د دد اک بر ما بر الپی کر ده با دل وی و دست ۳۹ اص امر ور مو د ند 4 افو اج ظفر شکو ه و کل جد او ند ی دیدن 3و و مدز رن سار چنتج4 و د آ ند چنا نجه تن لی‌سر د ار محمد علیخان که سالار کل وافواح داز کت اه ان بودند بامر بشد کان امیرصاحب با قلیلی سوار وسر کرده وخدمتکار زودتر رفته متوجه اه شد ند بعدازان ازدنبا ل فوحج فو ج لش ها ات دنر وروه می آ مد ند و با عده و فا نون نظام فرود م‌اوردند و متوجه مر ده مودند که فی۱۰ من فوج. سدن بیدا نشود و با عث کفنگو شود و پر يكث از مر دم سیا ۵ که و از ند محبت و نصیعتی دادند وسخن خوش مگفتند و تسلی میداد ند که‌هفته ای بیش در بنجا استقا مت ند ار یم ژ بر | که‌هر دو لشکر. مقا بل شده خواه صلح‌خواه جنگت بدوسه بوم افجام مییا بد وفرصت نزديك است بهمین منوال محمت و افواج ر ا هدز رک ۵ مید اد ند و فو ج هم بو لت ,و لت و ارد ه.شد ند و خرمه وخر گکتاه بر با میکردند تااننکه از تفضلات الچی واقیال شپنشاه والاشکوه جمیسع افواج خو خوار ولشکر شمشرزن بی‌ شما ر چای :حای شد ند از قدرت کامله خداوندی همچنان افواج بی‌شمار دز از مورو مخ برش بودند با ین‌چنین زمین اهموار ک» امیلا و ش ۳9 بل اس چنان فر اغت و آسود کی جا ی بحای کت آن وه گو با دعاما تنگی )۱۳۲( وضیقی نداشت وازعا ام غججی مد دی حاأ صل شدو نظر مر حمت برورد گار در با لای. لشکر ظفر اثر افتاد که‌بدون چون وچرابفرا خی وخرمی کننجاش یافتند وخیمه وبار کاه و اف اسخند وسر دار ان‌و بزر گا ن و خوانسن لشکر که مر مه بزر گی‌داشتند پر ,ك منز لگاه ی وفراخی‌جای 3 بعد از تمامی اشکر که بفتح و فیر وزی داخل منز لگاه‌شد ند سر کار شهربار -ذوی الاقتدار بافر فر دونی راح وجای نا ست داد دد که به اسو د؟ ود ید به کیکاوسی وشو کت جم‌شدا ی واردمنزل ظفر ٩‏ ۳ قر ین گر د ,د 6 در ات دار ای فر و د ] مد ه شستند وخود را و اشکّر خود را » آواز داند بظل حما یت الپی سپرد ند وجمیم سردار ان و بزر گان ی ان امین برکان سر دار محمد علبخان ,حور بند گان اشر ف هما ون ا مده دلام کر دند ومبارك با د گفتزد و مر خص شد ند بعد از ان سر دار سا لار کل سردار محبد علیخان و افسر ان بزرگی بمئل چر یل شییخ میر خان وجر بل داود شاه‌خان ودیگر افسران سوار اسب کلسگون قای خوش رفتار اد با شد ۵ و ها زر ور با حین با دل قوی خوامان» جو‌امان: مرف اسر بت را 5 1 ك ور مخ و بسن هی اد چم رات ما شا کر د ۵ بر وا بپر هو فر اول ان کهمتو چه احوال دشمن بوده محافظت اشکر طفر شکوه را بدرستی بدار ند وشرط احتباط بجا آرند .ون از اطراف لشذگر فار غ شد ند ملاحظه نمودند که رث مه بزر گی ده عبارت از بسك دوه طکوچك در ین هر د و اشکر خصوص باشکر ظفر آنر از دك وس و ۳ گا ه» هر گساه د شمن تصر ف کنند ۱ حجد ی از <رمه و _ رگاه | با دی در شون اه تمیما رد و با عث خرای وشکست لشکر گاه‌خواهد شد فوراً خود بند کان‌عالی باتفاق افسر ان وسوار رساله که بر کاب حاضّر بودند برتلاش ۳ خودرا سر تبه رسانده تصر ف در آور دند بعد ركث بسلتن مکعل و یکطرف رساله مامور یه کر دند که محافظت دار ند درثا دوعراده توب ۶ طر ی ۲ فشان نیز مقرر فرمو دند کهبللا ی تیه برده متوجه ورود دشمن باشند و غفات نور زند وشرط احتیاط که لازمه هوشیار ی است بجای آرند خلاصه کلام چون از امور تبه‌و اطر اف یکین > 8 بباز ان گاه شد ندمختصر کلام چون درمدزرل جلیات هدر الگاه و در فر ار ۱ 7 تا بت متیر باد شاه خدای جوی ی داز اریز تن ی خان اس اس درف بررگان در بار ِ کرد گان ملك وسیاهر | طلب حور نموده رز بان چاری کر دند و فر مو و ۰ وه بارها ازز بان سر کار شنیده دارید که بت سر کار اتغاق است ونغاق رانمیخوا هد ودا.م ازدر صح سخن هیر ند واز نا ضت وستیز ه دوری میکند ازدر گاه خداو ند امد وارم 4 اول فضل الچی و دوم داد در وسوم بت خ-ا اص ند 2 ی کب ر توا که اکن طقف ای زو ار د فتح وظفر همعنان باشد باری خاطر حق طونت سر کار | قد س خط ور مکند که بکیار ی 2 ۳ و ءظ و تصرحت است برا ی سر ۵ ار م<مد امین خان ۳9 بات | مبز فرستاده شود هر گاه دث باری 9 وافتال و نما ید وطا لع‌ر اهیر ی دارد ودولت ازوی نگشنه با شد و یکین دامنگیر نشده (۱۳۳( ‌" ۰ ‌ 3 ۰ ۰ ۷ ۳ج 11 ۳ ان ۱ ام "وم ول ۱ و مد ۱ رد ار ۵۱ حف 5 وت نو ۵ دعل از ۱ ‌‌ خلقی 1 بم_ و د 6 ۰ ِ ۹ ۰ ‌ 3 و و ۱ ۱ ۱ بس__ ۲ ۳ ۱ ۲ 0 0 ه ۳ فتار ۳ ی ۷ و بگفته | بلیس داد و وه ابیز عمل رم داب و ازدر سید ۵ بر <بزد وفرمان فش ان را و فک نسهنهد الیته‌ذمه سر کار بری خواهد بودچنا نچه قبل ازین بکرات سم ۶ ۰ " هم ۰ 5 1 ۳ 1 3 ومرات چقدر فرمان اعد.حت ا «رادری» نه از شیوه بزر گی بر‌ای سر‌دار کون فرستاده سل و دعوی منظطور اد امز چنین ۳ شاد | اج کم له | 5 ون شم 8 ن که مرت خو ار و ری دح در ۲ ر و دار 1 ن ۰ ۲ 0 ۲ 1 ۱ 1 ۱ حجی | 5 مرا سرد <4 8 و جگو ده جر مرل ۱ ابر لس ۶ر صبد ۱ سرت دس ۱ ِ رف شه 5 ر و ۱ " چنا نجه , شنه استادان است. پ‌ِ ی ۳0 تن 0 ۳ و سیه ۱ 7 ا میز ود دذان افدس مه لا کن در ممّا دل سخنر‌ای میت آمبز دا و سان هی تس ها نف غیمی ندا میدهد: هت هر آتش ۹ ای ۳۳ در فر و خت همه فکر و ۳ دمر ها ۳ دسو خت هیختهرر کلام بعد از فرمان سر کار 9 بزر گان در بار که بجمه مشورت جمع ۳ بو د ند وار نظامی و مکی اوسران بزر گث همه بود ند با تفا ق عر صد |[ شت کر د ند که اصداق حمو رما رك گر دیم هر چند مد | تس ۱ ‌ تم ‌ برسباه دل چه‌سشو د گفتی‌وعظ ار و د مخ هتم درست گ ,او جود آن ازاول تا آخر نند کان سر کار ۶ دار بر ده ۱ هم از ر وی بزد گی ومرحمت فرمانسی بفر ستند شا رد حا ثمه کار تمل عطا درد دی بروی کار [ بدواز سرستزه بر خیزد بر اه‌حق دعوت شو د عیدب دست و هر اه چنین شود ود .و اعین ره شود بدا یجال خو دش از حور سر کارذره‌ای ال ‏ 5 سه امی شود لپذدا هد از مشورت بررگان حضور امر ناد شاه بد بر صا حت تد بر چنان شد که ۰ ۳ مره دصر ی و ز | در ۳ رم 4ب سو اد نامه شدگان ی ان اق(س امحد و الا امیر شبر علمیخان ار جمندا قبل از ین اقا له کا بل تا حال چند فرمان محیت وچقدر نامه شفقت بجنثاب برادر والا ۳۹ فر ستا ده شد جوایی که سز اوار محمت با شد بحضور رسد ۳ تمد بر خداوندی که‌در ,ار ۲ عظطمت اوجای چون و چرانست اک ان سر 7 ر ۱ :در بای اک ب ین وادی رسا رد را از اد بر آت از و مقدر ات ام یز لی دا استه و مدا دم از دا ۳ ودانه قباس میکنم و شمتا نیز ورود خودرادران حدود ی ۹ ۲ ۱ 1 1 ثِ-_ ۳ ۲ سم همجنان و دم و <ر سل ۲ شا کوخ دکارش مشود که ان‌ار حمید بقل دد | 33 خو ش )۱۳4( عمل کر ده دو آت خداداد را ازان خود بداند ووادل فو ی وحو 1۳۳ شگرف دون خرف وبیم"عازم حضورشوید. ۱ وسر کار والار| از خود خرسندساز ید وملافات را .مت شمر د وغیا ری بخا طر حق بین خود نرسانید نخواهد حه‌سر کار والا تبا ربدون سیب بازوی خود را فطع کرد خودرا بدنام عالم سازد هر گاه درین خصوص حرفی بخاطر ارجمندی بر سد وباماز ان راهفتنه انشگزی پیشگیر ند ار چمندی سردار محمد عابغان که آرزو مند دیدار خجسته آثار عموی خودمباشد ومشناق ملافان آن ارچمندی ما ند وشوق خدمت شما ر ادارد دخد من میفر ستم کهبپم‌رکاب آن ار حجمندی عازم حور شو ند و | اسلا م , لذ | چون‌فر مان سر کار بحضور محمداهین خان سرداررسد مطااعه کر دند بعد با ین‌مضمون جو اب فر ما | عر بصه فر ستا د دد [ 1 25 3 ۰ ۱ ۲ سوادعر هه سردار محمد امین‌خان در جواب فرمان سر کار امس شب علخان فدات‌شوم فرمان فضاجر بان بندگان هما بون سر کارا محد اقدس اشرف والا ز سرد تو سید ۵ بر تارك کذ | شنه شد و همه فر مان سر کار حتّ 4 33 هه دم وت ۳ در ج بو دسر اسر مپرومعیت و نوازش پدرانه بودودر بارة غلام‌قدوی ازابتداه تاانتها برر گا نه رفتار می ی حمه غلام چان نا ردا نسته ام لا کن غعلام عشدن فر دا م‌شمه‌ای عرضداشت رکنم که هر گاه خدمتکار صم.می غلا م ر امد | استند همین فر مان‌ر | از دارالساطنه کبابل هر حمن مغر مو د ند خصوص هشب وروز توس د بدار ما فرز ندار شد ار جمند سزد ار محمد علیخان بپز ارشوق وذوق بودم‌زما نی که داخل‌شهر قندهار ميشد ند زهی نك ختی رز هی فر خنده حا لی غلا م ود وی 45 با زوی خود را بچشم‌سر مد ردام وهزار» هزار شکر در گاه احد بت م.نمودم ومدتی با مروفرمان سر کت وق رفند هان استها میت کرده بعد از ان غلاء فدوی با تغاق ارجمندی و نموه کان طلا ,حضور بادشاه ظل ال و ارد یال شده چندی بحضور فیض‌ظپور بخدمت گنز اری مسر ورمیشدم موجب اینقدر زحمت ورنج ند کان ی وتا و ی عث میا ر ج تعارز وسر گردانی ببشها ر نمی شد اصراوه در أن خو د غءلا م از حقیقت کان‌طلاء وحاصل یومیه آن بحشور مبارك عرضدا اشت میک ردم افضل‌ازان درفرمان آ خری ازدار الساطنه کا بل که مر حمت فر مو وده بود ند علام‌ر | بمپهمان ید بر ی امر تمو ده بود ند بنابران غلامعقبدت فرجام با قلیلی لشکر استقبال در با ی لشکر خو نخوار بر آ مده امدوارم که‌جان فداسازم ز حمت کشردن ار جمئدی سر دار م<مد عل,یجا ن‌ر | | وجودآنکه سالپای دراز آرزو مند د بدار شان بودم در بو فت ر صا 8 آمدن ار چمندی وزحمت شان نمید دم که‌تا | شا زز د غلام ز حمت ک.ده بیا ند ۲ فی غلا م شب وروز دوات 9 ر ۱ از در گاه خد او ند خو | ها ۳ و | لسلام» میخاص کلاه چون عر 42 سر دار م<مد امین خان «حضو ر‌ سر کار رسیده وسر اسر سعن ی زده بودند نش ان اقدس دااستند کهاتفصال این امر بدون ازدم شمشیر بر ان بد بگر طر بقه همکن نیست و نصیحت با فضوحت انجام یافت بعد از ان ان بتقد بر ای داده آماده ای وناز شد ندو بز بان مما رب ور مود ند 7 (۱۳۰) ذراین در بای بی بایان دراین‌طوفان شور افز ا۰ یر ث | کنونر اقم حر وف و دعر بر کننده نو ارویحخ و ب#ر در 8 این کنات ۳ نظبر مینو سدرك 45 سر دار محمد امین‌خان و اشکر فلمل اور افلیل نما رل گفت ز بر | که سر دار مذ کور 8 سر کار مت مر ی رگ ۳ » و عضنغفر بر آدر است و فر ز د بت بدروما در است چقدرسجا عت‌ودلاوری که دروجوه سر کاراست ۳ ۳۹ ۳۹ ۰ م عص ۳ ۷ باسر‌دار مك کور انست و درسمسیر رای ودلاوری ومر دانسکی کم و کاستی با سر دارمذ کور در متا دل شمترر ز 2 1 حنا (-<4 ۳ 4 مود م4 ها ده در ان هد | ی اس یاک آ ثر ا#۶جر بر کننده کتاب دیده وبا فی مقد مه‌ها را متحقیق رسانده و صحت نموده ورد ات کر دهام لا کن سل‌این مقدمه بزر کی وخونر بزی وفتل‌وفتال ندیده و ندنرده | ء که‌درشمار دوازده هز ار م سوب مرشد ند این چنین‌جان ود | و رد ور وشیر زن :ود .د و هید ان‌رزم غتفر ی داشتند که کمتر در مقدمه های قد دم در کتا دما در ج‌شده با شد چنا چه 3 مسر ها رل مصر ع دو صد مرد جنگی د4 از صد هز ۱ ر : هر سل 45 در مود مه و جر بر مر .دار د | ما مخنصر ی از ان‌ر | ممدو سم 0 حرف دعر بر 2 شود مج ده هستق هز ار 1 شید و حق نمك خورد کی بجای | وردندو نوازشات جند سا 4۱ با دار خود ر | را داء رس دلب ریب وچپارهر ار 2 که خداوند در عمر شان مپهلت داد زنده بد تر ازمر ده ۰ ۲ 8 ۰ ۰ 2 ۱ بغضی ز خمی و بر خی مج .رو ح اسان و اهوال یی 3 ور كت ۳ ر ۹ ۱5 ۰ ۱ ۰ ۰ ۷ ۰ اک ۳ ‌ ۰ سمر دار محمد امین خان با جمیسم بزر گان حور و افسر ان نزد رك ودور که جمله چون رستم ز ال در مد ان فتال بدلاوری دودند بر کاب با دارجان تشا درف نش و جون خر ان گر دماه بخا لك هلاك افیا د تدوحق عرت و تمکخو ار کی بحای اوردند حتی دودا| نه کلب گر که به میاغ ۳ ازهندوستان خریده بحضور اورده بودند ومد تی نمکخو رده بو دند با س نما بدا ی آورده بحضور با دارجان فدا کر د ند لپذاهرچند سنن بطول انجام‌یافت لا کن لازم افتاد حصی ۳ ۰ یم ۳ ۳3 ۰ + .۰ صصح ۳ ۰ 5ه در مم] دل ۱3 سز داز مدمد امین ان مه فع از خد مثکار ان حصور سر ۵ وی جنر کر 3اه شو دنا داسته خواننده وسا مع کر ددهمان در خدمنکار بزر کی که‌همه خو درا اصلو اصیلز اده ودلاور وشم‌ذیرزن گفنه‌در حضور سردارعالی ساابای سال بو ازش و مپر با ی میگذر | ند ریب و درد ان ع۱ " در <مصو ص‌‌ حل ها ی <عضور درداد - ۰ / ۳ و ۱ ۳ ۳۳۹۹۳ : ودهش سر موی دعر یکره 3 دا هم مت و 8ات و لطف و مر <من ر | در باره شان وه / جر ی 0 خان ی دراول حا ۳ 0 و دعد ۱ ذر مد مه دمم زر پر مر بر خواه شدعافیت درروز مقدمه‌ورزم که خو دسردارعاا مفتول شد احد ي از ین بزر گان دماث جر ام مقتو ل ۳ ۷9 و در <عور ,| دار خو دجان ود از کر داد از ره گکدذر بود که 5 ۳ میر شمر ۶ ما ن :4 ۳ دی دپ طهنه مبز دند و رد هتفرن و از حور میر | رارق ی زیم ۲ ۱ یج 5 و در با ای مردم کم‌دما ۳ م کند چگو ده خشکی نشو د و کم دما ی فر کرد و وش زد هد که (۱۳۰) آن‌چنان پسر شجیم و دلاور که خد او ندهر گو 4 جو بی از غبرت‌و مر دی و دلاوری وعقل وهوش و فکر رز سلطنتی یله بو ی ءطا کر ده بو د رکه و تذرا در مید ان رزمم2تول شود و از حمله ادن نماث حراهان که‌از حضور سر دارعا ی معا م ها نت نام و نشان شده ودند مکی هل در سندحق ان است که خشکی شو د "و فحش بد هر واز حضور براند با زهم یادشاه خداچوی عدالت پرور بودند والاچمله اشخاص بزرگان حضور سردار عا لی سز اوار قتل دامتند که با د چان‌واری م.شد ندفاصرت‌د بگر ان م.شدو با ردیگر این چنین نماث حر امی هیچ کس‌در خدمت و خود نمی کردند اکنون از اصل مطلب ستن 2 رانمم ۰ ه 5 ۰ ۱ ژ سر | که اخاشگ ر. طر ۶ -ن ]ما ۳ جن وی 1 ۳ و بو | ی مارگ شب ر ۱ بسروز میاورفد باری چون‌کار مصالجه مقا نله انعجا مه یا فت بعداز ان موجه امور شبن کم تر ات ند سر دار مجمد علمخان و دعصی افسر ان قار کت و بکطرب رساله نزد يت به نماز عصراطراف شک رگاه را بچشم‌سردیده در بارة پهره‌داران وافسر ان ما موری سفارش نموده بچا نب ره رایی شدند چون‌بالای تیه نزول فرمودند ومتوجه پهره دان اه اه ار ان بو د ند وساعتی گز ارش نا فنه یود که‌خیرداران اطرافی خبر آ ورد ند سر دار محمد شر نف خان با ویو پلتن ورساله قصد دستگیر کردن سردار محمد علمغان ۳ ز م تمه مسا شد و عنقر .رسد سردار محمد ولنذا ن کها بنچنین روزر | از خداو ند میزو است مر <معن فر مود دد ۱ ۳ با که وس وال مر | ز آ مد ات هز ار توب رمخ کی دا دفدای‌هر مت 9 8 بر بن مژده گر چان‌فنا نم رواست که‌این مژده آسا ش جان ماست ز درا که سر دار عا لی‌ر اخد او ند سز او ارهر گو نه‌مر دا اک و غرت داسته بودچه از سجاوت و شدا عت‌در آ فاق طا ی ود ۳ مد شر اف خان رادووجه از خداو ند خواهان بود یکی بسیب غیرت ودلاوری دوم با عث بفض وعدا وت زرا که معدن این فوغا و وسا د و <و در ری ما مسر دار محمد شر بف خن بو د پرحال | بنبود که سر دار مجدمد شر شف. خغان ۳ تم نما ز خفتن قرب بالشکر رکابی نزديك بهنیه رسیدند بعد از خفتن از طرفین جنک بیوسته شد و باسردار عا لی توب های 0 ون از با لای تیه دعبد |ء در آمدند و گو شرد دوست و دشمن نمودند ,». از آتش فشانی تویها نوبت به‌پلتن ورسالهرسید وبامي سردار ره دم ۱2 افشا نی گردید وتیه‌در کوره حدادی سا ختند "ولشکر فند هار درمقا بل اشکر بالای تبه‌ازز یر کو تل داد مردانگی دادند ویا ترب وتفنکگ جنک مر دانه در[ نداحتند لد دوش از ع نی مکی مار تین ترش چون شمرغر | نو سر بیان بپر جاب خروشان وجنتگت چویان تاخت وناز می نمودند ولشکر ظفر اثر را ئلقین «رزم می کر د ند ودرمقا بل ان‌سردار محمدشر رف خان که‌خودرا بزر کی وشمشیرزن میمنداشت هددان. ‏ دمن بمر د | سته با لشکر فندهار نیردمردانه میکردند کهفلكت تحسین‌و | فر ین درغیرت ومردانگی شان می مود وازشرر انش افشانی لشکرطرفین شب تار چون روز ر وشن دما بان 5 یا ذچه | و سا هت ده رجه شب تا ۳۹ عت دو رحه بعد از اصف شب که چپار ۰ ۳ 7 ۰ " و مر 1 ع دجو ۳ ۲ ۳۳ از طر «ین با ورب و تک خی وی -مو سم 4 و و 2 زد ورا د‌ ۵ ی 7 ۰ ۰ ۰ ۱۱ میمش مب یفص رکه ۳ ی يِِ مد هر دادقد ه ‏ <مدن ر ۳ چت عکی )۳۷( ۳ کر 0 ومردا کی تصیری نکر د آد لااکن سه وت لشکر فندهار لاش گر فتن سر 4,7 کر د ند که‌شاد هر ارف 1 بلکه بغبال سردار میرمد عابیخان " ودستگس ساختن شان "لاش سیاری کرد ند اما دلاوران سر تیه چنان سر ز نش مبدادند ۳ و مار بل ح<مله اشکر قندها ر رن مر دا نه میکر د زد و شکسات میداد ند که ا لغر ار گوبان ۱ فر ار دشت‌اد با رمن-اختنداضافه بر ان اشکرهای بزر کگ با طر اف اشکر گا ری ها روشن کرده اخبر اشکر گاه‌خود بودندوتهاشاي آاشروری و اش افشانسی گس وله ربزی توپ وتفنگگ سر نبه‌را میکردند زبراکه ازز رو بالای نبه‌مذ کور اطر اف هر دو شون روشن ونما ان ,و دوچون روز روشن ظا هر و هو بد | گرد .ده خدقی طر فین ما هد ه میکر دند هنوز د_عین‌شدت مقدمه‌وچنگگ وجوش ورزم بریا بوده ودادمردی ومردانگی میداد ند که از حضور بند گان اقدس والاتیار سر کار ذوی الافتدار امیرشیر علیخان دوهز ار سوار وییاده که‌همه شمشیرزن ودلاور بودند مامور تیه نمودند وچون بلای ۳ ۳ نی‌و چون آ فت ز ه.نی چست و چا لت و در | بلشکر ز بر ره تعلق سر دار هم جمد شر بت <ان زد ند ودست یت شکن و شمدمر یقت در ده ح<مله ور شد دد و در فتل ء و ۳ 7 ی "مر گر د اد اضا ف» بران اشکی سردار محمد علمخان از با ای تیه سر از در شده خو در | «صف لشکر فندهار زد :د 8 ده ۳ کر دند ً زد اک دهع ازمان بر‌داشنند وتاحدود لشکر تاه شان فراری نودند سردار محمد شرف خان که دام 1 ی ۳ ۱ مد‌ور رم | زما ۳ ه مجست ر د و ۱ ر زو مند فتح می و2 ۳ وب دعال شاه از فنح عاص نی کر ده چاه ونینوا راهفر از شوشکرد وف ازدشت آدبارمیعه وین آزش کت روی فتح‌ر | ند ید ۵ ودر ] بنه خیال ملا <ظه کرده بحسرت همم ند لا کن وا رجود آ نقدر شکست ی در بای که با وی دستمید اد و بش می [ مد باز بپوای جشیگی | ما ده می‌شدوازشکست های خودخجل نمیگشت وشرم سار نمی شد وبازهم با مید فتح کر دن جنبش میکرد وشورش مینمود لا کن‌دلاور بی‌اقبال بودباری سن بطول رنجا و سای ز ما ند یم ا کون ر جو ع دم صرد دار یم هه ر حت الا م بر د ار مجمد شر اب خان ۳ خی در | | ددن8 د در اه ور ار دش گر فت و :چا دب لشکر تاه ود فراری نش اد ق 9 از مجدمد عم ی ] 0 6 شیر ز بان با لای "مه بادل وی ,ادشمن بر ستیزه مت بود.ند واز فضل خداو ند فنح حاعبل کر دند زا نی دفتح وفیروزی دربالای تیه آ سوده اه کف سجد ۵ شکر کذ ا ند و با دشک ظفر اثر مه از در پر ومعست سخن مبکر د ند واز رت و مر د | کی اغکر خود در بارشان تمجیدو تعسین میفرمودند وپپر مك وعدههری بزرکانه مینمودند. ار ص کلام دو سا بت از شب ما زب ۵ .سر 1 حت گر د ند و همج با ن ۳ ها سل تا سراف ده و احظه راحت ور مو د ند قمار ا دربن راعن. خواب و <دت اک د ده از خواب یر رن (۳۸ ا) و متکی. نشستند ود نگ ما 1 دخو اب نمشد ند خد هگا ر نسکه چون در و 4 بدو ر ا سرور فر زا نه ججسع دوه نهد آزءیر شا ی نادار خود منعمر. ما ند ند هر چند عر داشت کنردند وسیب پرسیدن سردار بافیرت ازروی دلاوری ومردانگی اظهار نفرمو دند و بصحیت گز ر اند ند امااحوال شان متغیر ود گر ی بو دتا اش که صرح شید و شفق ونر ری ۳ طر فین _ ۳ ۳ ۳ ۳ 8تسح در وزی از با ۳ ۹ فر و د اهنت ۵ داحمل اشعکر گاه شدند. و جرد کلیه از حصور سار و ۳ علخان شدو دد ۳ درف | چون شب مود مه ی و | مدن سر دار مجمد شر دف خان ۳ دوب وسو ار و درا ده مط و اطر اف دمهز | احاطه رن منطو ر حور شد از ن رهگذر که و اقعه حان سوز ود اش غبر ت نت و شعاهز دن کرت ودر بای غضب بحوش ان دز دان ۳3 بر ور هو د دب ۹۹ سر‌دار مجمد شر ف خان وه | ۳ وتنهر | در با 39 3 افر و خت ۹ ۳ احی ی راه شعله آن‌شوخت ومردم راهفتل درداد وبازوهارا فطم تردق و در ازصله ر<م با فی نما ند شبی نمی‌گذرد که فتته‌ای بروز میکند و روزی بشب نمیرسدا که بك اسیاب فتنه‌ای بریامیکند اماشکر میکنم وخرسندم که ازنیت فاسد همه وقت به غضب بخد !و ند کر فتا رشده سرز اش می با بد وشکست فا حش مخوردوسر ۳ اف 2اخال تیه وتا ان اه سای او وه کر زر افو هه داز مجمد | مین خان‌ر اجم ده عقل خد اد ادشودو بخرابی دولت خداداد کسمر نه ندد چنا نچه شت ان اشرف‌دایمبسردار مد عل دا ن کهو ای عهددوات خداداد است خطا ی میکردم که فر ز ندمن ر اجم مصدح است چنین نو اهد ود متعد خود جر ات و زاجم بلح 0 دود صته سخن ما بح رای بان وید فرزند خود. جاری مکردم . والا دشمن بدر المته دشمی فرز نداسصت | کنون دانسته شد که این شیطان فننهانگیز نعی کد ارد #س لاز + شد سیر ۳ و الاثبار که نو رز بروردگکار اراده م مراد م4 کرده خ.و درا ولشکر خودرا خداوند .ام تهراف هر ما دی اس سیارم و شیک رم و .د 6 ر ۱ «مد آن جنگ که‌میدانی ارت حون اشام بر سم رو از ان حو ا 4 مهد «ر ۳ 8 ۳ حدد | و درل م4 خو اسمه ۲ نس لت اور [ زا مب دوم مه ّ ۱ ی ۷ م‌‌ از پن چاره نیست ور ۵ ابر حال ۵-ور سخن ۳ کی دز بان مما رت رن 9 وود 45 از اردوی ظفر شکوه خیر رسیه که سردار مج اسععیل خان بافیلی خدمت کار خود که‌سایقه داشت از اردو فراز و بحا اس ۳۹ کیاه فنده ر رهسمار شد از شنندن الا خبار ز با ده برزباده ردیده با وجود | ِ عبرم ۱ ِ و ۱ : تّ مت ۰ ۰ ِ. پند ه دا اوس خصنا كت ن سم در ده ور مر داد که روتن سردار مجمد اس‌هول خان 4 دیگر از نفاق‌دست و با جد و شا بد کیک ان دشن سك و فمل بزر گگ در با شو دعر بت بار 9 <ر هد و که با من 2 رولب اران خر رادر وگ ۱۳٩ شد با #سر ان نظا می و ملکی اهر ۲ که با ارادم خداوندی فر دا صیح بعداز فراع نما ز بامداد جمیع شیک وه شور خون آ شام را مکعل و مسلح فو ج فوج چون در بای مواج صف بصف چون اژدهای دمان اما ده و تباراتتظار ارس | کلام صبح صادق دمید وفلك کینه چو کمر بکینهد بر بثه بر ست و صدارا قتل لشکر بان رف آو از ه ۵ درد ر اقسر ان 91 رگ و مر کرد 3 ن صاأ <ت اد ار با ۳ آمر بنده گان اقدس بقا نون نظام جمیم لشکر خو نغوار وافواج بی‌شماررابشمار آورده مکمل و مسلیح خته صف بصف اس ده منتظر فر مان وانتظار سردار عالی مقدار سردار سمالان کل اخشاار ود. ند.شر دار دلاور با وجودزلگی در بالای یه بجنگگ. ی و تا صیح 3۱3 مردانکی داده بح و قروزی فرودآمده فور| کمر جنگ ستند , و نصر من اللهو فنح فرب خوز ند ندوخودرا از خود ومغغر وزره‌چون کوه آهنین سا خته مکمل و مسلح بلشکر گاه افواج ظفر شکوه مد ندوفوج فوج بنظر توحم ومرحمت دیدند وبا يك يكث ازدر لطف ونوازش در آمد ند وید رانه شفقت ورز ندند و انتظار ورود سر کار غضنفر شهر بار ود افعال بودند ۶ که دذد سر و اوه شیر علیخان بافر فرید ونی و شو کت جمشیدی وصولت بپرامی سوار اسپ گلگون نژاد کوه پینکر ها مو نوردد شت ییما گر دبده چون شیرریان و بیر بیان و رستم دا ستان وارد اکن گام شد ند وصف بسف افواج نظا می رااز نظر کیمیا اثر کذر اند ند ونحسین و آفر 17 کم ند مها قص رم و در ر ۳ رادر باره ۳9 بان دحا آوردند و سفن و -+ر , نی بد ر | نهر | مك ركث | دا امو د دد وسوره !"۱ ود را<و | دد ۵ بلشکر جنگجوی و افواج ظفر شکوه دم.د ند و در ظل خد او ند فپار و برور دگکار ای نها ز و کر یم کارساز ور <یم ود 6 نواز سیر د ند ,د از آن چون ۱ فتاب بان و چون حور شید نما با ن. ۲ 1 ۹ تفا ی که چم اقآ مود 44 ای دو د در ان دی و از عقاب کلگون قفاب فر و د !امد 6 کرده همه راو ازش خر وانه سر افسر از ننودند بعد هر مك افسران تلقین جچنکک‌را از موده‌شروه‌میدان داری و طر بقه جنگجوئی ۱ هو <ند و .شمشٌر مر دا نکی وغرت ودلاوری از روی محیت سخن کر د ندو ۹۰ ری وت و مقر ر فر مو د ند چون جمیم افسر آن مر خص شد ه هر ث رجا بت او ج خو در فد دعل ور ز ندار شب ار حدمند سر دار 4 دم عل.ان که و اعد ساهانت و تیا شین بدر درو د ند و د<صور ات و كثِ_ِ_" مت و جان وه ۳ از مور ا تور | مد و ار :و ۵ َكَ زر د ,كث طلت کر ده رل در در کشید ۳ و اس روروی ور ز ند عز بز حود دو سمه ژد :د واشث از گو شه چشم جاری کردند وبخد اوند سیرده مرخص میدان نمودند لپذا چون سردار دلاور سر دار محمد عامخان از حضور ند گان‌اشرف اقدس والادعا وفا یه گر فنه مر حخص ممدان شد ند و میدان جنک و زد افواج خصم افکن ر سید ند عداطر اف مقد م4 ۳ ی 3 ۱ هر دب وق ملا <طظه ور مو ده هر وو ات ی ۳ ۱ ۲ دو بت و رو با ره مکسمل مر 3 و" زر ی و و سر و وود ۳ د شمه -ن وود (۱۹ 2 مامورن مر ور ور مو داد چون از ها می افواج‌فارغ سل ند وهر .رك رایجای ماموری اهر کر دند ودویلتن و دك رساله با هشتعر اده توب جلوی نز دخودف‌گاهد اشتند وشرط احتماط اه ور اه اه راو کم کی ی ار تین رف اور 5 ات فرستا ده‌شود و خود ند گکان بر 2 فتا بر وشن ظا هر وف در با لای فانصا تشن کتاف وا بان | بستا ده متو جه اشکر دشمی بو دنه که‌چگو نه با لشکر ظفر ار تقا بل‌میورز ند وچه تحومة! بل ۹ اشکر ظفراثررا باسر دار دلاور در میدان رزم ] م اده و تیار بنگذار ند مد کلمه ار فد جنگ <جو ی‌حدذ: طلب ششیر رن صف شکن قندهار شمو ند : سردار محمد امنخان که‌شعاعت دا ی داشت ودرمیدان رزم‌شر ربان‌را ننظر نم آوردند او ان فر داسنا در ا وتو بار ادا مود ند روز جنگ توشودسر خوس.اه از خونو گرد . موج‌دریای‌محبطواوج گردون برین باری‌سردار شیردل» صیح‌وقت که نما ز با مداد راادا کردند ودعاوغا تجه در باره کل لشکر بان گر فتن و اشکر خودرا *سکمل و مسلح نموده متوجه‌حر کت لشکر دشمن بودند که بچه‌منو ال حر کت‌مید ار ند وتةا بل‌میشوند چون‌اشکر کایلراآهاده چنسکت دیدند وصف آرائی آ نر | ملا حظه فر مودند بعدازان و گل‌خداوند چون‌ازدهای دمان مکمن سوار اس‌ط وه پیکررزه آزه‌ای دشذت ما شد ه نصر من الله و قح فرب را ن بان راندند وفوح خو تخوار جنکت د.دة خود راممان منوال‌مقا بل لشکر کا بل صف بصف در میدان رزم ا ستاده کر ده تا بل‌سا ختند هر چند که‌اشتکر قندهار درمقا بل ی ۱ بل قلیل بو د ند 0 با ك از کمی و هو یگ رده‌هر فو جی رادومقا بل او ج بسیار تقا بل رت 1 کو, با چون شبرر بان معسوب شمار م 1 مد اي وانتظار اشکر دشمن ویوسته شدن جنکگ میبودند سر دار مجمد شر ف خان تس از مد هه مه شحکست خ.. ورده و حخدا لت زده بحضور سردار معمد امین خان انتظارفر مان بودند سر دارمذ کور را بطورطلب کر ده اول از شکست‌شب با لا ی تره تسلی داد ند وفر مود ند که با تقد بر ستیز ه نیا بد کر د | بن شکست نقه «ری ود دخل ه خعاات ندارد بعد از ان سر کر ده‌سوار مامور فر مود ند وامر کردند که آماد ۳1 روزار شیدو پر جا نب کهشکست پیذ شود باسو ارر کا ف ی خو ده کل ر فته مد د فر ما دسدوخو درا بکيك در سما تیرد | کنون شمه از سر دار محمد اسمعیل خان: ل هار هر کر ده‌سر معلت داز 3 بمءسر دار مذ کور که از اشکر سر کار امیر شیرعاخان فر اری شده باشکر گاه یدر خودو ار دشد از حضور ردارهمحمد امنخان بدر خودامسدوار سردارس لاری بود که هاش کر قندها رصاحب اختیار شده‌و در مةا بل‌سر دارم حمد علیخان دادمر دا کی بدهدز 4 نی که آمدن سردار مذ کور را حور تن امین خان بدرش و کوا ند گو با دثیاسر بدرش حلقه‌شد واز غضب بر ز دز آ مد و یز ان مبارك‌جاری کردند کمه تما هی اين فسا د وفتنه انسگیزی دامنگیر سردار م<مد اسمعیل است ‏ | کنون شم خدمتگار ان ؟4 بمئز [ه بر ادر و با زروی بند گان )۱:۱( ۱ ۱ ۰ ۰ ۰ ۰ ۳ ۰ یس ۶ لی هستید احتباط کنید وواسماه نامیرده نخو رد که بات خداو ند سم میخورم 5 طافت دبدار مذ کور راندارم حصوص که مذ کور وان کر وه اش چگو نه خواهم سا خن اصرلا هم‌کن یست وخاطر خواهی نکنید که‌ازشما نیز پیز ارخواهم‌شد حال باعث خررسندی شم که فرز ند عالی هستند وسا لا چان فا ی کو ان از کنتاه مذ کور گذشتم در لشکر اه ی ا ستقا مت کر هه دا شای جنگ در راملاحظه نما ید اضافه بر آاین‌سخن 05 مو چب ۱ ر اش بند گان ۶ لی در ! ین موقم ک-+بار يك افتاده می‌شود خاص کلام بعدازان ست ه ی شیتآ ما مورسوارشد وسرز نش سردارمجمد اسم‌عیلیغان هم | زحام 8 و و صرح صا دق د مد و فلك کینه‌جو که امیدو ار چنین‌ر وزی بو دو مراد خوش و اصل‌شدوطبل کم رف:اری‌را لنداوازه کرد اول‌طلو ع آ فتاب‌از دوجا لب صد ای طبا و کوس 4 بر آمده درمیدان رزمز از له درا نداخت وتوپپای تنين آن گر دون وطن‌چون شیرغر بده عر پده کعویا آوازمداد و آ تش فشا م مسکردوتفنتگهای از دردهان غلغله فا کتین دوار اف گندومدان جنک را ازدودتوب و تفشسگت چون‌شب‌د ,جور سیاه وتاريك گر دانید سر های جوا نان ودلاوران مر دمعدان چون کوی درمیدان رزم پرطرف غاطان‌می گشت وژ مین ی اه از خون‌دلاور ان چون لاله زار گذگون شدوجوی‌خون از بدن غضنفر ان چون آ بروان روان رن دستان جان‌ستان شقاق وشعوق ازهر طر ف ظاهر هس خت سم بدر آسای تازی نژزادان هلالز مين بر آ بروی‌ هلال آسمان حا چب گر د ند مید آن‌و سرم بر جاوة اسیان وسیع دشن در آن‌روز که بازار قیا مت بر با بود کی ون وتاب نما ندی زرا که خذعر بپلو شکاف ذران‌معر که چان‌سو ز سسنه هکت ۱ 99 خصوص‌د ابر ان خشم گین بپر جانبت که حیله وز مس‌گشتند ما ننه شیر غضیناك غضب‌میکر دند وبپادران جنگحجوی پر طر ف کهروی می آ ورد ند باسیف تیزس های دشمنان چون‌هندوانه | موجپیل در صحر | غلطان می کر دندو از خون شفق گون بر بر نا ودک حنامی ست ۳ شکو ه از ز خم‌سیف یا ق دک گر دید مذتصر کلام در کشتن و ستن وز دن سر موی تقصمر کرد رن و چاان بهم درافتا ده بود ندودادمر دا نسگی میداد ند که گو با ملك الموت از کر دار شان بحبرت درافتاده وفلك کج ر فتار متعیر ِِِ بی۳ ۱۳ [ 0 دودر ای شیک موش ان ول ان بهم در خر وش آ مد ان ۱ چا نچه از طلو ع صبح و فت | وتا با ان همچنان جدگگ بو سته دو د و فلت کح‌رفتار ۳ بان حال در ی جنگ می کرد و ند ]ه در میداد ور د روز و ان توف کر کوشش نا-ونشگگ با ید کرد لا کن‌ها دب وم بر فو جح جنگجوی کینه خواه لشکر ور هم رجز آ بت لاعا صم اوحمن ا مر اه نخواندی و سور کار دهل 9 فتح کوش هوش اشکر کابل مي‌شنواند باری سر‌دار م<ه‌دشر فخان که با سو ار ان ۳ اما ده و تیار استاده بودند درهمین فرصت ار دوی سر کار امیر شیر علبخان راخا اف 3 فتند فور | از گوشه مسدان غله در بالای اردوی 9 لشتکی ک5ا بل‌چما ول | نداختند و فد تا راج کر دن‌داشتید چنا ده نز د رك بلشکر گاه ۹1 بل رس.ده بو د ندسر کارامرشیر علبغان که‌در با لای .4 بلندی (شسته بودند و متوجه اطر اف ان بودند نظر‌شان رجا اب لشک ر سردارمحمدشر فخان افناد که بتلاش تمام عازم اش اکتا بل است و نز د بات ر سرد ه فور آند 9 بسکار بر ده شذصی را بظر مق سو ار قندهار مر تب کر ده ازز بان‌سردار محمد اسععیل‌خان سردار محمد شر فخان بیفغام فرستاد ند که سر دار محمد امینخان بدرمن هتشر قضا در گذشت ودر لشکن فندهارشکست افتاد ولشکر مدمی بلشکر کاه‌ما دا غل‌شدوبا را ج‌داردزودغر خوذرا برسا نید کهامیدوار آ مدن‌شما میباشم میا دا که بدست د شمن اسبز شو رم و که باتفا ق عازه‌فندهار شددشا پدسر شته بدار ار دم چون شخص فر ستاده بحضور سور دار معمد شر فان رسیدو بان وادعه ر ۱ عر صد اشت ود سر دارمحمدشر غدان از وف چان وایس عازه لشکر گاه فندهار شد وقضیه رای عکس د بدو مید ان و تح‌شد هر ادر با خته با فت بحبرت ما ندور اه چاره رامسدودد دلاچار صیروشکیهای تقو لا کل ند گان سر کاری امیر شیر علغان خوب ند ری در عين شورش 9 ۱ بکار برد که سز اوار دجسم اسین چا ده فر مو ده ۳ موی بركث ند سر یکو ان وان کر د که نتوان سا سا هی بمکران و و مش از کی زا ده 7و ان کشخ بر ای این کنو( شححدی یت قمه کونتاه مردان طر فین و دلاور ان چا فیین وشعاعان رزم آزما پححن اه ال میکوشید ند وغیرات مندانه مغر وشید ند و بدلاوري‌وم دا نکی کی افرودند ودر ازارجان فروشی جان خودرا بخدمت بادار خود بجوی نمیخر ید ند ودر گوهرنه دلاوری وافسام اقسام مردی ومردانگی در مقاتله صرفه نه ي اءود ند وپاهمدیگر بضرب خذجر خو ار رز خنذحر زده دشمن رااز دا در می | ور د ند چنا نچه استاد هیفر م ‌‏ ات 9 ۳۳ چه کو بم که در ۳ ی حون :4 تسد ری از ۱ بت در با فز ون در در جو ن ر بجدن ۳۳۳ ات هم مغ رز اس ۳ اوراحنند چنا نچه ازطلوغ آفتاب تاساعت مك بجه روز لشکر طرفین داد مردی و"مردانگی دادند وحمله‌های مردانهافگندند ودرفتل وفتال و کشتن و ستن‌قموری نکردند وهمچنان دشت بزر گی را که میدان رزمگاه بود از کشته وز خمی مملو کردند وملك الموت را از سباری کدنه به فغاأان در آورد ند و چندین درچه شکست بلشکر طر فین دست مداد ووارد می‌شد چنا بچه از رزمگاه کذاره می‌شد ند لا کن مر کرد ان صیاعت دشر وجتیی دیده داشتند زود خودداری مور دند واشکی برا گندهر | مردی وغبرت اعدام داده بجنگی تر غیب مینه‌و د ند ومر کی خو درا افصل از شکست مید | نستند تاساعت كت «جه روز مین منو ال بازار ملت الموت گرم دو د "۲ | که سر دار مجمد علمیعان که در بالای بلندی پر طرف نظر افگنده متو جه ۳ ودار لشگر ظفر اثر بودند ویر جانب که | ندك شکست ید اميشد از حضور لشکر فرستاده کمك میدادند ویاری می نمود ند وجر یل شوخ مر خان آکهسر رد بزر گی و مرا بت ا خترار کل افواج فلفر شکوه بودند بر کاب سمش ‌‌ ۱ ۳( 3 سه بلتن تب--۱ و 4 رع منت ر ضأ د ۳ مد أر هدر | | سا د ۵ در ۳ آب مدو ده ی 2 کر قشاق زا ۳۳ و دد 9 ای ا ز" ی دو د 8 رای معکر د دب و ص ور م۱ ن سس 5 ۳ ۳ #ر فدکی ازجا دمرت ی ۹ ۳ 3 سر 2 ار 4 جر اب ۱ هرن ۳۹ ن ۲ سو ار ۱ ن ر 5 ۳ که م4 ون کوه أ #9ن درز در 4 ند جو شن غر ق دو ۵ ۳ «فتل شیر ر 1 ن‌ و دور ما س ددا دب سر د ار م<مد عل.خا ن دا جوش وخروش ]فد زد سردار هحمد علیخان که ک؛ دای خود را مش هده و انم ‌ ‌ چون شرزبان وازدهای دمان نا فر فر دون و 2 جمشند ی و نو آت بر امی دادن وی و شا #۶ بل از لا 0 ور ود نز از در *پر و متجدت دا با وجود ۳ یه | ری ما دب سر دار م مد امین خا ن‌ کا دا ۳ و د روا ده شات ول با و خود دشمتی و | بنقاد ر معر که بز رگ که‌ظ هر وهو بداست‌دل سر‌دار مرف دون م بل بد و هتی حصضور سر دار مجمد امینخان دو د 2 دن ولاث ک نه حجو که ا سنچنین رو زر ا از حداو ند مرو است دیسیم ان در سن ژ من است و حنون: پرحال چون هردو شخص ۳ سا و ز ما ن آواز مید ادومیگفت . این خیال است‌و مء سمردار عالی مقدار حاضر بودند واین چنین روزرا از خداو ندخواهان و اننگونه فرصت راشب وروز جویان زیراکه‌از بدرفتاری خودبا خلق خدا ازسردار عالی ترسان ولرزان مي بود وفرصت میجست دراینوقت که بازار منك الموت گرم بود وایبرادی برای جر یل و پیدا نمی‌شد فرصت ملافات بادوپادشاه بزر گت ودوسر کر ده نامدار نداده و و ات که با دم از د .لك شو رد و بد ند ار همد بگر مسر ور گر د ند ۳ رد با و جود <ون‌ر «زی از درصلح سفن ساز ند فورا ب‌پلتن ورساله امر کرد و حکم شلك داد که تعنگپای 9-9 فان دود ار تا ددرست ود شمن # ۳ ند ودو باد شاه بزر ک را با خا كت ز مرن تک ره رت و خداو ندی که دربار گاه جلا لش جای چون و چسرا امست بمعور د 19 تفنگگ چقدر سوار وییاده و دا دو با دشاه و حاضر بودند از در بوس ژن بخاك زمین بتسان شد ند و بغاكت هلا كت افنتا دد.-د | تون جر :یل غافل از خداوند چکونه سه هرز ار فنگچی امر کر د که گو با از توت تگر ك بر ند همجنان کلو له ر ری شد و فل عام ره و دو دب دشاه دو حو آن دلاور ر ۱ د: معّدول اجان و با دشاه ار چا.ل‌الاشان خو د ر ۱ ی با زو و بی فر ز ند سرا حه رف نام ۳ 9 ظ و اک او بر بر ۳ رن سر کا ر و الا ما 5 امیر شیر عل,خا 9 ر بخت چنا رده و کج رفنار از ن عم و ءص 4 42۶ در ۱ مد و <و ۳ ده از جگرر خت و اشغکر ۳۹ ل ر ۱ بمأ دم بزر گت دب ده و ۱ نی این دك اغ شرگن اهل ی ل با ۳ ۳ رل و اشکن ود ها ر ۱ با دا 4 تباه تیاه کرد چنا نچه اهل قندهار بدیدار آن‌سرداردلاور والاتبار عاشق و نگر ان ۰ 0 ۳ رد ۵ بجا ثب فند هار فر اری سل ردب و با هز ار بو دند عا قمت باشاه خو درا بدشت کین ۳ ۹ واغغان فان هه مسر هن چا دجه در ان ح<صو ص دو اوجوان ز سرد با دشاه ز اده شز دم صّه شور طه می بر م خا ن» میگفت و جامی بد اس )۱6 4۱ 1 » و ی ال 77 د‌ ر این دور گر دون دو د ایا که ار اه ۱ اف و <و رین دار شیه ف زر فر و د-ر در جدمت ای ترفن قوف ان نوت مج خا كت خو بان دراین دشت بست ز کردون درو نش پرآزخون ب-ود بد ار ند کی درجپان طاق بود نبودش بحز گور وتا بوت و تخت اد | دو سه افر اداز استاد ۳ دم نظر است که با دب در همین مو قع در کتا‌در ج‌شود: ور ۵ هر 45 ۱ مك در جمم] ن + رز شور ع ۱ فست و ده د ۵ ۳ رفن «دگور درر 1 عهما است ۳ د] 7و ن #ست ی دی ده عِ و و و بر ۱ ن‌ *سد-ز ۱ 99 ی دل م4 در این بل ِ بر ص‌‌ و دتم قر ات روس زو هو انیا ه‌ سقیسم از د اهل نی این 9 ِ هه ی دون و بر | ۳ ۳4 ۳ ز گنج من گرفام خود تو یی بهرام گنور خوا هی افتاد آخر اندر دام گور هبچکس رانعت‌زن منز ل گر بز از لا ات ۵ یی تا هشن خدذص کلام | فسوص‌هز ارافسوس که با ده این هیا وی | اوو اسر مایت ان سر دا رم هلاهل | ند و ۵ ۳3 م ۳۹ ام سمر | بسن ,۳ و فر مب مذز آی اس در فر از و شرت سای ی در رادر یی خمار است و عءا فمت ان سو دار ا در سر بخار ی اسان : ۱ ور د آکدام دل که در ,نو | قعه‌چگر خون امست کد امد بده کز بر ری کر و این تودهخاك گذاشتنی و گذشتنی است‌واین ثیر ه‌مغاك یر کر ده نی و انبا شتنی بیو ند ها همه در دد ای و <و ۳ 4۰ ها همه 2 دی . خلا صبه کلام هر گاه از ین قطده ان سوز دفتر ها را جر بر دار شمه از ین سوزو گذ ار بر در نکر ده ۲ شم ز بر ا که ین‌دو نهال ساطنت ر فنا ری بخلق‌خد انکر ده بود ندومحبتی نورزبده بودند که‌تامادام قیامت از خاطر خلقمحوشو ند از ان جر در ۲ که‌در دا بر ده مود م ٩‏ | وه ستان که در فد جر در است وداخل ۴ تو ار یحخ کرد ده ۱ «چجدین تژک ار دق و فتل وفتال عظیم دید ۵ بو د ژ برا که دوشمر سر ز ه با لش کر ها ی غصدفر رو بر و | وا ده و ما «ل گر دیده ۳ ل ورزر ده 5 هی چخعن انفاق نسفتا ده بو د «اکه در سم عصر وزمان ۳ سال‌های روز کار بخا طر نباورده ثار یخهپای متا خر در کب درج نفرموده ومنظور نظراحدی نگردید بپرحال تا ۲ که ندای غیحی ند | درداد که ای لستکو فد هار وای افواج <و نو ار ۳ بتک دش و کو شش م ۰ ۵ بزورواز شا دد رداحکام فشا کر دند دمی‌ز مد کسی را در فضا چون و چر | کر د ند 4 ۳۹ دز شم د و فایلی ۲ قی ما :ده که آن‌هم صی ز خی وحن ثر از آن ز اد ۳ نْ کوذش بو مق ود 9 ا سرت سء د ۳ ه« هب ده كت 1 ب اها مناج ۰ ۰ ۰ ۱ ۵ هل دنه أ نت ف ۳ زا داد ‌ دی مر رم | دنده عم ار مدمد صادق ر دا ۰ م عد ه م<مدن ر 2 مب علی وه اه ی مه اد 8 از هر ی و انس سکم بر ۱ ۰ و ۰ ۰ ۹ ۰ ۳ و ٩‏ نف داری ۳ ۳ درد ها 5 0 ول سر دار دا مدار سردار مجمد | من ۳۹ ول سممم تسه من ف ۰ ۳ ۰ ِ ۱ 0 س ۱ ۳ ِ 4 5 ی اف (شمد ند و ایو ۱ و و حسبرت | لفر ار گو بان‌راد فده ر سر بر دندسردارءجمداسه‌عیل خان : ب, ۱ 9 كِِ_- ۰ 0 و اخجری ۳ داود. 3 دل ور ار ۳ مد هار لح -دد دو و ۷ تین سر دار 9 ور ۰ : ۲ ی محمد امین خان بد و مب (و ر ۳ ار <م دور ی دب وف و امر بخیمه کاه در دد ف و د دراو ۳ جح ر ۳۹ ج ۲ ۴ ۳ ِ ۰ ۳۹ ۰ .۰ ۴ سردار د جماال مر رف خان (4 مر ره داد و باعث اجه جر اد طر ادن سر ۵ دو د مره لب .ی ‌‌ دحا اب ومد هار ۱ هسیار ی 5 ۰ ۳ با فتح - و ور وزی ۳ بت ۳ ۳3 ود هار ۲ و4 جرم4 و جر ۳9 ۳ تاد وان و سر | در ۵ ه واسیات و ردام دندز از فد چس دتار 0 در د ۳ للشدر ده <جو ۵ ٍ " . ۳ و ۹۹۹ ۳ ی 2 ۹۹ دي گنر از میت دب و ۱ ی از حور سم با و ۳ "۳ اسر شیر 12ج ك و پم دح ی( سب ۲۲ ت51 ۳ ۰ ۱ ید ۷ 1 ۳۹ ی ۰ ۱ ؟( ۰ و ا ۱ ۲ , ۰ ی اشرف وا بر کرت مر 4 جایی باای ۹ کی از دنت تیه 4 او ۵ اف ( + بر وال سود 9 محمد امین‌خان ۰ 1 ۰ 19 #ِ 1 ۱ ۰ (< هو ر زر سرد د رداز فاد ببه , 3 رک و مات وار 1 ره ِ افیاد سم صا وت ۳ رد بل دم [ِ ۳ سمل 8 فدد‌هار و فقس ار و3 تاد و ون کایل بفدح وفمر وزی عاز م ار دا خجو د شه ند ی ا دس ار 9 بر | گنده احوال از الا ی مه درخاسته دجانت اشکر 9 ترول اجلال ور مودند درسن‌ر اه خبر ر سرد که سردار محمدعلخان م‌ 1 دز <م ۳ بر داشته است .جون حور ۳ شدن ی 0 ی شراک ۳ کر و باهزاران عم واندوه حل بار گاه ۱( راف ستاد ند کهر وه سر دار مذ ور را بچشم سر ملا < له نما ید وار حقیقت زخم فا دنه شود هم است ز سا سر کر اقنس راطافی سمل نیست مستوفی عندالرازق غان جوا تشه تال و ان زارد مه ود هار هام ی اف ها و مور | فیشی ار فی‌هما دون ۳ باکه دعر ن.ه بدر قرب ومنز لت داشت وروزمقدمه‌مامور توب فندوز ی ۳0 4 تو با دود دام سر 3 ر مقر ر اودزد چنانجه 1 ۳ قندهار را توب قندوزی یت ی تن همچنان شیوص ۳ ۲ 2 سای و ص چب عل ردا ۲ بود که این بی‌امری مسمو ۳ او ر رد دراتوفت که قضمه ود هار اغاق او ناد سب و روز آهدر شمر علمیان ر | اصمعحت مداد و ددمیگفت و سر ز اش من واز در صأح سخن میز ددراین فرصت از ول هر د و سر دار بزرگی اطلا ع داش و ور صت عر ض 0 (<صور سر کار هی جست قبسا ۰ اودس داحل دار گاه شید اعد مساو فی ۱ حفیه جدان و توت روان د(حوت بعش د :سر دار 3 و شه تانق رل 3 از مود مه جای ۳ ردار معمد علیخان را در جیان و سردار 2۸ مد امن ۳9 ۳ ر تخت‌روان داحل ار دو بد ار تپ اماسر 3 | میر شیر علیخا ن )۱:۰( نیو د 9 در .مه ه ۱ کذان مء کشت و اه از خیمه بدرشده د یو | و ار بپر 1 اب ۳ حسرت آ لود م کرد و آ مي کشید زاشك حسرت ازدده خونءار قعر ه قهر همی دار مد وهر ادخ 4 رط زر ی | (س از ه -توفی عید ار زاق‌خان سوال‌هیکر دو می‌گفت چراتاخیر در آ مدن سرداره‌حمدعلیخان است سس ‌چیست مستو فی ۳ وعافل از روی ند بر سعن هسکر د‌ و سلی میداد وازپادشاهان قد یم وک ارشهای ۱ آ نها سخن میزد وحکا بت منمود و دند گان | دس را بسخن گر فتار میساخت لا کن احوال سر کار بپیچ گونه آرام نداشت و مضطرب احوال میب‌گشت وبیپوشانه سجن میب کرد ومستوفی مذ کوربقر ب‌بازی میداد ۶ نسکه جیان ازدور نما بان شد واطراف آن سوار وییاده بسیار بودندسر کار دا غ‌د بده بیر ون تار کیان موه نگاه میکرد جمان ند مك شد از مسو قی سوال ۰ سردار م<مدعا خان جوان رشید و مر د شحا غ و شخعص ۶بور و مرا حت غمر ت دود چر | دراز ا وتا ده و م لمعن جیان ظاهر دممشو د چون کار بدشعا رسید ب-کیار مستو فی دستار خودرا بزمیی زده خودرا دذاك افگند ور اد در آ ورد کهای داد شاه خو د دسند خودرای ۱ و دراد ودرا از بح بر کند ید و جگرعا لم‌را کیاب نمود ,د فر ز ندر شید ودرا بقتل داد د تا دلا ور جأن دحق تسایم کر د جز عوفر ع۶ بي فا بده چه سود از سا ل سفر هرات تا حال <قدر و و اصیجت کردم اششيدید وسخن فتنه‌ا نگیر وغمازو ثمك حرام عمل کردید تاخائمه کار مسر ءجوان رشید رت دمست و دتیکتا 4 خو درا معه درادر شجرم که باز وی سر ۳ بوده فتل رسا ند ندوخودرا بی فرزند نمودید نمیدانم که‌بعداز فتل این دوسردار بزر گت که ؟ویا دور ؟ ن دوات دو دند چه خوآاهی 3 و ازساطنت چه در ه خراهی درد وان اف وین اه كِ خواهد | مد 1 دی ان سس دیواه.گی و ۶ عغا جه سود و و وفغان 4 تا ر از د سین ر و 4 م4 حاصل حال صدر دا دد رد شْ ده تقد بر با .د داد ۳ مفتا حاافر ح صوءر رضای حد | و زد [ف رن صدر بی‌صا فد ی چه سود و چه حاصل ثمر بکه‌از شست درشه برر گا ن‌آست صءر شیر ] زاد گان اس از ر ها شلد ه داز دد ست تما ید امر وز بادشاهی ۳۹ تاره 9 ولا ت مشموراست تصرف شنااست وزام یادشاهی دار د حصو ص که هه‌چنین مد مه بررگی رت اف | واه وف کت ای ۳ وش آمده وخلقی ناه شده وعالمی در داد رفنه و سزاوار ساطنت ویادشاعی ی باك‌ازمر ؟ ی دونو جوان ندار ید وخودرا ازغم و ادوه نگاهدارید رمتوجه اور درات وسلعفت شوید ویش رفت کار دو لتی را ملاحظه فرمانید در نظام داری ملد خرا نی بسیاری دست داده باید سر شته شو د و شرط احتباط بدکار رود که میادا نقصان یذ برد و در امور دو ای خا-لی سندا شود. در ان #صر و ز ما ین از دوست < اه دشن تتِ اب و متا وق لس ر است دا بد !از ین حتّ. دو رات ویر ا گذد گی‌در گذز د و خودر | ز ‏ ده در ین بدنام دا لم نساز _د همین فتل در !در و ور زد و اس وفان کردن حا صل دار د هر چیری که زد بر ر فده 4رد پیش مد و بظمپور 1 یه 4 و۱ چون فضا بیر ون کند از چر سر ۳3 ولا ن گر دند ون ۳ ۳ همان ا فد از در 5 در ون قاش ود مر غیران‌را ز «وان و ۱ ۳ ون 0۰ * این فضا ! ۵ ست سم نش و مد <و خلق چون خس‌عا جز اندر پیش و )۱41( مختصر کلام باوجود ای فدر و عط و اص.حت و اعضی -ر فپای وت آمیز که مستو فی و3 احضور و عم د ید ه عر طه کر د و سلی‌داد و از اشیت و فر از عا سم باز فت امایحضور امم شرعلمخان یکره تا بر کرد وخصوص که ازمر گت فرزندشنید ونعش اورا در دار گاه خنود خوایده‌د ند نکماره جنون بروی مستوای‌شد و د توا کی دسنداده چنانچه از چنون سار هر اعظه خودرا برعش فرزند می‌انداخت وبه آواز بلند فریاد میزد وففان مبکرد ودل تدکی منمود چنانکه مر دمانیکه با طر اف بار گاه جمم بود از مر گت بادارخود فان ممد | شتند همه ر | برا گنده‌ساخت و نز د رت بار گاه 0 و احدظه داح 4 خو در | دز ممن م.ز د ودور نش فرز ندمیگشت وفر بادمینمود وبطر زوحشی و بنون‌زدگان سخن‌ه ,کرد واز سرتایای ور ز ندر | وه سوه میداد 3 دردناك ان ار ممکشید وا ر نا له جان سوزش دل سذگت ۱ یت شاف هزوم اعگری که بروردة حضور سرداز *الی بو دند از مر کت بشد گان عالی خصه ص از بی طافتی ی وا جمله بگر به و ناه وزاری فان گشیده بثر د مك بار گاه جمع دود ند فضبار | در همین فرصت که غو غای‌سر کار بلخد بود عش‌سردار محمدامین خان وارد اشکر گاه شد و نز د بك بار گاه ات تن و مرده در ادر را یت و ات واه در آ مده در عش درادر تاخت و بدورش گردش کرد وفغان «ملکوت رسانند بعد بفض تمام اهر کرد که این‌مرده حق م<مدر فمق خان است که ما به فساد و معدن فتنه | یز ی وغما زی | زشده تا کارر | با شحاه رسانید وبازوی سر کاررا قطع کر د. برده مرده‌را بوی سپار ید وبکویید که پمدعای خ..ود رسید ید و باب فی‌مانده خواهدبود از ین‌زناد چه خواهی کرد باز وی بندگان ا قدس را در ندید وچشم اصدرت سر کاررا بدا غ فر ز ند ی و ر سا ختید ژ باده بر ین چه باقم‌مانده - خذص ؟_ لام مستو فی عمد | ار ز اق خان‌د ید که ارت اسر کار تا ثیر ثمی کند وعقل‌ازسر کار ص بع شده پاری پر عنوان که*سوفی مذ و وطر 42 تسلی دود بکذرچه سر کار ا-دس‌را سخن در آورد واجازه گرفت که نعش‌سردار م<مدعامخان آزشا دازا املطته ۲۰ ال‌و مر ده‌سر دار محمد امینخان چا نب فندهار فرستاده شود چذانچه ممین‌منوال سرشته هردونعش سر دار بزر کی را دك شب نموده اعش‌سردار و جوان سردار محمد علیخان‌را دالای فبل ۳ با خدمت‌گارآن ۶ بل وهوشیار ودوطرب رساله مکمل جاثب کایل فرسنادند ونعش سردار عالی مق‌دار سردار معمدا مین خان را بمزت‌تمام بالای‌فیل و خدمتگاران‌معتمد ود وطرب رساله مکمل قند. هاری مأمور فر مودند «عدازان امر کر دند جمیم مردگان هردو لذکررا داتفا فقراء اط-.رافی بذو بی ودرستی کفن کرده دفن نمودند واشغاس محروح وزخمی اشکر طرفین‌را بخبمه های جدا گانه اعر کردند که جر احان فا بل بدر ستی معا اجه بدار زد ان چون مار آوردند از لشکر قندهاررهشت‌هز ار مقتول وم‌جروح واز لشکر ظفرار دارا لسلطنه کایل دوه زار بیشتر معتول و از سه صد ذفغر (دشدر مجر و ح شده دود اد اپذا فبل‌از ین مجرر کتاب زو شیاه دو د که در از ده مد مه برر کت که داخل کتاب‌است ا نچنین مقدمه قوی بش نبامده نود از طلو ع آ وتات ساعت .اش رده شین روز که .ارت ازهفت ساعت نجومی باشد دو ۳ شمشمر زن باهر دویاد شاه شیردل غضنفر فر درفتل‌وفتال تقصری نکردند واحظه باحظه قدم بیش گ-دذ اشته بجانب‌دشمن مي [ مدند :| کار از توپ‌وتفنکک برطرف شد ونوبت به تیغ یز وخذجر خونر يز ز س.د ودادمردادگی داد زد تاز ما نیکه هر دوسر کرده برر کت که دش جنک رسک ۳۹ طر فین )۱۰۷( او د ند ال ز س.د دید 8 مق امد جر او 9 هم ن‌اهت 9 درا ۰ ن ۶--صر وزمان | سُچشین مقد مه ۳ وار بخ زمانه متاخر دست نداده باشد پرحال سر خن عرس قت نت3 درم [ ین نود ؟ه داعث شکست ور بت رن ورن 0 2 ِ#« 1 زد ال ۱ ۰ولاان دفن شدند ومحروحان بجراحان سپرده‌شدند وشکست ور بخت | انجام بافت لا کتن جمی-م کارهای دولتی را مستوفی عیدالررزاق خان سرشته میکرد وبعضور سر کار اهر شر عدشان طادت حرف( دن مود واحدی حه ورس 0 هه ی کر و ۱ هر را ها و ات و ی و کی رن رت 4 رز سرد بعداز يك 2 3 1 مور | تجاح شسافت از منز ل خو نخوار ار | شام و حر کت فر ماشه ه بو کل خداوند نادر اي ۱ ۳-9 و۱ افو اج قح و ظفر چون ]شاب ۳ هن و مراحل طی کر ده جات قند هار ر وان شد ند ۳ ۳ که در قلءه اعظّم و ود مد د حرمه سر وا ۱ ۱ ۱ ۰ ۴ و ۳ ۰ 2 و دار گاه وسرآیرده توا عبر تن و در ۵ ار وش د مالغ ۱ او ۳۹ هر آثر را در و _ [عه اعظ م ء‌ ۳ ۳۹ | م ۳۳ ۷ دا شو ات وشای و ۵ دد ده ۱ ۳ 4 ۳ بت : مد امه رو داد 28 د هار و اسر ی جو رد ه ۳ رشهای سر دار همع مراد ار خان شمو ند وم ار ان در ِِ مرن سر دار م دود سر رف خان و سر دار محمد | سمعیل ان کهاز معد مه جای کی زر 2 داحسن فد هار 2 ۱ ی دمد اعر بچد کی فا مس وان اشکر شکست اوه قوف که لته وارد قذدهار خو اهند اه امسر محمد خان تاه ور ۱ خر نه‌دار ثل و جد من ار معتیر رت خو ار 3 دو ۵ دا سه اه رو آرره مأل حز ده وارد شید ی واراده سر دار هجمد شر .ف حان و سردار م مب اسمعیل خانر | دمود م4 در وت وعر صداشت و3 1 نکدام حو 2 و خر بنه و دکدام اعد واه و و جو د میکندوازدرستیز م کی دراه.د وبا ان چنان بادشاه بز رك و اشکر بی‌شمار ون است مق: بل ممشو ت ار جذ کک میدان ر باقلعه بندی بخاطر خود میگذزانید هر گاه بامیداشک قندهار می‌داشید ممکن نیست همه دنل رز مهرد دب 2 بمب وان و فلیلی 3 ۳ ی ما نده نا هم دمم دس اج ٩‏ در 9 بای احوال بغا نه‌های خود رفته باشند و دچند مدت جمع 0 خر | هد شد افصضل 1 نکه دشمن وی دشمنی کید از ار اده باصل گذر بد امر وز و در د | و ارد ود هار میشو د لثر اک ۱ مدو د ه 2 ان و بیج طر ف حر کت دار بد سر دار اعىر شمر عامخا ن لعد از نن بشماز جر و سم اعی ر سرا ۳ دلکه نوازش و مر <مت مدارد | لمته ۹ مر وار یی ر مر با ای از حور ا دس دا شید بلکه | م دوار حکو قت فد هار دب شرب - ۳ / مات مورد ی ۱ اس تا ث»-۹ و شا رب دما 0 رقره او کر و (دار شود ودرحی شرها اد سب سخن مازد ۱ دمو 6 حق اح<ااب هر »۳ اس از دا درادر و فر ز دد و ات یت علا ۳ ندارد 1 1 ۹ شمار | از ح<ه ر 2۰ د جر سم دب و ا ود #9 از داغ ون اسلی با 4 مخاصر از ء ور طداشتن ناظر ام.ر مد خان سر دار مجمد شر اف خان 4و اس از در (-دو فنه | #۳ ی ‌ در آ] ید واز ترس جان ود ۵ اراده ور ار اتأطر دارد سر دار م ماب ا سمعیل خان راباخود ص‌ : کشاده دود وفرصت سخن منوقی 9 همس‌قر سازد یی سس دار م مد سر بف حان اب کردن ذر سمد ۵ دو د 4 ِ فر ما یر ۱ ر [همر شیر عای خان اسدی بر دار مجما. | سمعیل خان 0 رسیدوا-ای زا مه و شته بو دند بان مصمون ۲ سواد و_ ما زر کتاز از <مند و و نع وا 3 وس : اخیار از طر ف شمار سیده که بعضی عماز ان وفننه ا کزان وداد ی 4 دایم سصخن چینی کرده د را مر خو اه و معابر و نمكت <لال دقلم هد هند | .رزژ توا هند که آن ازتی سا ی ام ام ار فا اه و ان هو و یی اه کم و جب خر ابی و در دادی ان از کیت و ارذاامر میشود که سیون غماز ان و فده اک آن یی قمی اش هار ای ی اد هی توافت فر بت تساز بد و بعاطر جمعي تعام آسوده وی فرار باشید که منظور سر کارایشست کهشهارا ۳ سین «در 4 حکو هت فد هار 9 مور و ای بد ر سّما اس دیفم او ض دود ار دم | و تقدیر از لی‌سایزه نتوان کرد ازسنه گذشته "احال چقدر فرمانهای نصیحت آمیز فرستادم رز ند ابر ۳ بکار در دم ی تارمن ین از انا ۳ دول ور ما د واز در ص ت‌ مهن سازد چون هد در 9 دو داد مر سر و به بشید چگو نه 0 | ودس دنل بر !در که اون وز مه و ور ز ند جانشین خر درا چهن<و 1 مند سد و 1 خر درا ب#داعغ برادر و ور ز ند ی ساخت اد 2 و_دوده اف امن ۰ وطعه ارفا تاو نان وا 3 گنه از روز کار نتوان کر د ی ٍِ هت سیر ۳ دار هر 4 متشاد نیکو ست حکم در 9 کار توا ن 1 ۳ ار جمژ-اداو جود تم بر ر و :4 ید ّ درامور نات آمو هم نشان تقد در اسر تا دو س‌ 5 و پر کار ملاحظ» باید فرمود بعدازان عنان اختبار در تطره افتدار بر ود کار است چه نو که خیر و صلا ح تک ان 3 موه این | رن دور مر سا فد آامانتت بان این ظ هر و هو بدا مید | زد کددشمی خا: کی 0 نمای جان گدازاست دج تسمو ر ۳ حاطر اسن وشب وروز میدر آت و :4 4 3 که .| ٩‏ در حق بدر ما و لب امی ان وه من کردناعقل بد زر شمار | ر او دوعا اه رد3 | امه لا ز - نی ز بانی 9 عمل ند و فر اب او ر ید 9 و سر ان ۵ هد مد ار و تنل + ادر و فُر ز ند خو در ا| از عماز ی رال ۳ ۱ ژ بر ه اززمان صغفلی ر :ار و ۳ توق و م4 اف و دام ِ او د ه ِ ۰ ونازمان مر ی بای جو | هد دو ۵ ۰ خوی مهف طعتی. که شست شرف تا فش تفر کق رها ست تِ" داشد که و والا دز قدهار ماه توقف کرده باز مبگردد و بفصل خداواید ۱ ره هن ماه و او ی از تا | هد و ار رز دی بت 4 شیو - او ان دو کم ند و۱ امه از م باز ی جو بل فرءان سر ۳ مرن سر دار منود اسمعیل جان 1 سرو د ۵ خاه, شد باغان قت کار وا#سران و سر ی ۰ فك فك نا ۳ تس ی ۰ و )۰ 4 اظ ای و تاج 4۱ #ایلی از 2۰ مه 4 مه دا بت ما وه در قندها ر ر سره او ۵ باب و اناد # سردار )۱۰ ٩( واس‌عیل خان حبا ضر کثه آماده امر وفرهان بودند 4 «ملعت دید اوشان روز ور ود دنه گان افدس دربیرون شیر بدر وازه کابلی باستةال نی دا اشرف افد س و اب لا بر آمدند ودر پپلوی افواج نظامی فوج کابل ایستاده انتظار ورود بند گان اقد س و داسد دعد از ساعثی دم کگان باد وان وی شو کت سر 9 هما بو ن #جدا (< شهر بار بلند افیال با فر فر بدو نی و شو کت چمشید ی وصو كت بپراهی چون ماه جها تاپ سوار فمل 0 فیکو ها مون گرد در با نورد دشت ها باافوا ۳ از توبخانه ورساله ویلتن که دایم مامور خدمت حضور فیض ظهور بند گان اقدس بو د ند بنرد يك فوج نظامی رسیده استا دند وافواج ظفر اثر باموز يمك هشت بات سلامی گر فتند و تو بخ نها جمله ۲ تش فشانی کرد ند چون از سلامی تمام شدند بعد سر کار ذوی‌الافتدار از ارل فو ج آخر فو ج با باك بت از لشکر بطر دق بدری فقواز ان 0 لا کن خود ند کان سر کار باافواج همان از دا غ هت و تثار اعنی‌سردار محمدعلیخان بگر بهتوزارم توونت وان هرد بت با اس کون قامعا تشاب دا خل شین فک هیاز ون و باخلق خدا که قو نو چه و بازار به تماشای آن شیر سار استاده بردند از در مپر و محیت ستن میز دزد وکا زد تا شکه «دولت واغبال ازدروازه هرات چون خرشید تا بان بر آمده در زیر کوه نگار دا خل باغ سر دار محمد امین خان شدند واز فیل زدین فسافر ود آمده له بخت ار 2 وافواج ظفی شکوه دعد از سلامی حضور سر کار فوج فوج بولت بو لك از دتبال سر کار همایون فان از دروازة کابلی سا شین شته از دز واوم هرآ هن فه ای تمه ان که هر . گام زود فر و د آ مده ی و خر گاه و دار تن خود جای بای 1 آسوده ند سر دار محمة اسععیل خان بعد از سشکه دی از حضور رسد دز آر کث فده ره جنهت ورود ند کان شپر باری منز ل ومکان اعلی که سزاوار همچنان باد شاه وی شو لت باشد تر تیب نموده انتظار ورود نش کارم سر کار ذوی الافتدار بو دند چنا نچه بعر ض باد شاه قوی شو کت رسا ندند اما سر کارداغ دیده رجو ع بارگ نه نمودند وطا قت ملاحظه کردن و.عای بر آدر به تخت فشستن را بخود مناس ود بدند بثابران در با غ تشر اف فر ماشد ند لا کن روز ورود باغ سه روزفر مان 2 سلامی مر دم «حضورسر کارمو فوف باشد روز چپار م امر است هر ۳ دحضور حاصر شود ممکن است تاا یشک روز چپار م حسب الا مرسر کاراز مردمان اعزه وشراف‌طافه قند هار دفر موده سردارهحمد اسمعیل خان عازم حضور شدن.د اول‌اشخاصی که تاهر‌شر کار ورد حصضو ر شد زد سر دار محمد شر .ف خان وسر دار م<مد | سمعیل خان دودند که دحصور ۲ ده برلا م 3 وشرا.ط 1 دای آور دند سر کار و لاتبار که سمردار محمد اسمعیل خان را احضور دید ند بی اختیار اش از چم جاری و و از د مك ط لب کر ده تشگ در ار 8 و از سروروی شان لو سه زد اد و مت بدري را 5 شان دادا رسا امد ند واز هر خصوص تسلی 3 درد وفر مودند که تقد بر از نی چنین رفته دود چار | چار صیر با ید کرد چنا نجه قر مو ده شا عر اس (۱۰ 0 ۳ ۳ اس بسچ انکشت دارد 3 وا هد ای زر مج فیتدا رد ی ‌ ۰ ۱ دو در چشه‌ش اد دو در ۳ کوش مکی در اب نهد کو دلب 15 خو آ موش آه کن ار <مندا 7/4 فتنه | ننگیز و داد د.شه ۳۹ راب‌شود که‌درفا لم ظاهر چنین اشماب‌ر | بشه ۱۱ 9 چن چخین خر ا! ی د سردا وا ریت14 زر جمندی را شد که ندرم و تاره الا جنر هو در فندهاو اسنقامت دارد بعدازان دحانب‌دارا لسلطنه کابل مر ا جعت میکنداما خواهش‌سر کار ازار جمندی ]که دعقل ؟امل و فکر‌صواب خود راجم شد ۵ عا. کل و سخن فثنه انگیز وسخن چین را فیول ندارد که‌خرابی بارمی آورد هر گاهاز خدمتگاران بدرشما که صادق وخدمتگار و نمك خلال توش ورام تاه مت یر غهی او وه يب اش من مها کت رفیا وق تاق هه ی و ای ات 4 باعث خرابی‌دولت است تازمانیسکه پدر زنده باشد ۳ ی ات و فتیکه بدر ماشد با دفر زند جای شین بدرشود و نام در را 4 یکی در آرد و «ممل رفنار بدر دا خاق خدار فنار دارد ودوست را از دشمن ور سازد و جرب زبانی بعضی مردم فر بب اخورد وشب وروز متوجه امورات ملکی ومالی باشد اضافه بر آن دولت خدادرا از خود داسته تاننت دای ری وا دجای بر ادر باروشود ویرادری ۳ و دا فر ز نهد راازدل سر کار بر ارد زر ا که‌فرزند وبرادر زاده فرقی‌ندارد باید غم برادر وفرز ندرااز خاطر سر کار معوسارد وا کنون‌ولا ی فندهار وسلطنت آن کما کان بشما تعاق دارد دحای بدر دحکو من مبرائی 9 حکوه مس ۳ راد ران خودیدری نما دب وع ان و اطفا ل ,در ۶و د هت و ارس اهاز زسد و همیشه متوجر ه اس وال ذان باشبد بلکه از زمان بدر پتر در داره شا وش دم منت بر کاودر ] 1 فست ودوعآمر وهی خود را «حضور سر کار عرضه‌دار ید وخواهان رضامندی بن گاناغدس پاشید هر گاه سردار محمد امین خان بدرشما مقدو [ شد باز وی سر کار فطع شد و هر ۳ سر دار مجمد علمجان بقدی رسید فر ز ند بند گان! قرس بودالیته داغ‌هردو برر گت دحگر سر کار تافیامت بافی خواهد ماند باری چون ار عیرحت سر دارمعمد اسمعیل‌خان فار غشد ند ثانی فدری سکوت ور ز بدند و بد بگر جات سین کر دند بعداز ان متو جه‌سردار محمد شر یف خأن اجره فحانت ون زوا غضب [ اوده نمودند وبعدازاندات فر صتی ور مودند که مر اد خویش که سالپاشا د ازر و مند 7 رید ندو داز وی .تاو فطع کر ده ود بدها دس ( ۱ ی اور نمو د بد تمیدام 3 دود از ین چه‌خواهی کردوچه نیت داشته باشیدو بکداه فکر واند بشه خرالی‌دوات رامیخواهید وفتل کدام يکي ر امنظور دار بد وچگونه سلسلهٌ کیدرا مي‌جنمانید و ناچند بخرابی‌میکوشید وفتنه ارم مهار کن کندام ا تساه رورا ار رهان ود کی هرفن دشماست وازخردی ی با فته خن چیثی وغمازی هم شمد وعب را بخود چون فرمای سر کار تمام شد سردارم‌حمد شر بف‌خان بدون خوف ودیم بجرأت .ام بحضوراقدس فد اش برد تیا نخو | سته با شد نت من بل درادر و فر ز در شرد برادرراضی باشدو ب بخاطرم خطور نموده با شدهر گاه بر ادر و فر ز ند بر ادر مقتول شد « ر باز ووفر ز ندمن نمودزد و کر من سس مب هل شان > با ۳9 8 بداغدو و او ان ‌ُ ماب نددلا ک 3 میدا نم هر ٩‏ در هت نیت )۱۰«( 3 ۲ ۳ اه ۵ : 8 ره بدوات خبادادرسید ویمد آزبن هر گاه بر سد از حشور خودسر کار است زا افتنه انگران سیار بعضورسر کاراست‌و بند کانافدسرا فر بب‌داده ومیدهند وبازهم‌دست ازفتنه اذگیز ی در نمی داز ند و سر ۸ تمار مداع سین ۱ ۱ ماعما ل کر ده‌و خواهد کردل‌ذا ۳۹ و ۶ !۱ ۳ ۰ 3 7 ۰ چون‌سر دار محمدشر ش ‌خان جسارت ر رز دویی با تا سین کر ده و کستا خا نه پیش 1 از ح<ر لت مر ۳ ار زه در اعضای و نش اون وا و ف.ظ! و عسی در من سم 0 اشراف ۰ / ۱ و . ی .۰ ۲ مستو لی وان #و ر | کر‌دار های تا صوات سر دار مت دوررابث بماث تیا اهاعدا وا ره دخاطر مت دور داده ور ه ور ه او ر مردهءا "مات ور مود ند داز 3 ام در درد ۳9 منفا ور حضور نشو ندوفر مان محبز سی . ؟هدرزندان پادشاهی زندانی با شندو از حضور ۰ 0 ۰ ۳ مر ۶ ۰ ۹۵ ‌ ۰ ِ ء ۲ خان احره‌سرای خوده‌حیوس باشند وش ووء‌ز از حره‌سرای خودبیرون نشوند و ۳ در و ددو تم کس دحصور سر‌دار مد ۳ در و دد 9 مو جب داز خو | سم 7 میشو رد هر گاه حوده‌ سرد رر مدمدشر ف خان از حرم‌سمرای <و د ددر شو ند ویاحر دی دمحا تن جر ای درک ۰ ۷ ۰ ۰ ۱ ۳ ت ۰ بش ۲ داد ه مد و دد سر زاشن ؟ ی می 3 سس دصر لام چون‌ سر دار م مد سر اف حان زار حصور اخدس امحدوالا ۱ 0 ومحمو س‌وار حکم < سر ای <ودش ۴ رد ود ۲ 9 ر سهر تار ۳ خداجوی سردار م <ود اسمعیل خان‌را نو آزش ومرحمت‌دری فرموده امر 0 ور دااعز ه واشر اف فندهار که سز اوار حضور داشند ااغفاق خود آ ورده یتبث را بانام ونشان وقرب ۰ مار هه كِ ‌ ی ۰ ۲ ۰ تم ۳ ۴ ومنر ات شان قنظور کنید تادر مقابل عزت شان از حضور سر افر از کردند زدر خصوسص ۱ تن بو سم | وساط هک 09 ر ای وید وش ] ن ۳ أ و تیب پات و ۵ 9 در هر خصوص بامرونپی شما عمل بدارند واز ی ی شم سر موی جوز ندار ند چنانیچه حب سا لامر بند فان اقدس سردا" محمد اسمعیل خان چم برر گان وند هار را از <صبو ر 3 8 و لپبر آکداه مط دق ر ده و مثر لت شان از حصضو ر نوازش بافته سر افرازی حاصل 1 ردند وبیر بك درخصوص سردار محمد اسمعیل خان سفارش ف, مودند و داسته او شان 0 ده جای شین بدر و < ام بالا ستقلا یل و رگ ت قندهار است و 13 و شا رد از که ( دور در نشو دد و فر مان او را فر مان ح<صور ند کان ای سر دار مذ. اقدس بدا تیار جون ان میهغ اه .واظراف عون سک وی وداک فرع هدر تا نی ار رو هو اشکر ند هار وسر 0 تفای که تن کات سردار محمدا مین خان در معدمه رفته بودند ازحضور گرد عدازان و کایل چنانچه دف: لشکر قند هار محضور | مده ابتداء زر گأن حشور سردار محمدامین خان را بحضور طلب کر دند از عامی تفر کتارقر و زد برد ارم دوز فلیلی با قممانده بودند که‌از حضور گذشتند و دیگر تمامی و تن هلر ووارت و جات خوار کان ان بادار خود جان داده ترا مقتول ند و ناه ِ توا داز ماند گان خود با قیماندند بعدازان نوبت بلشکر نظاعی ز سرد آ نیا نمز فدمل ی قممانده دود ند که از جمله دوازده هزار چپار هزار هم 2 احوال وزخمی وه‌جروح از حور وج ها ۸ که وهشت هزار اشکر مردانه بمیدان رزم بر کاب بادار جان دادد وحق نمءاك خوار کی بجای آور دند , (۱۰۲( ۱ ر او دس رین ( ۰۰۰ ۰( ف‌ مه ت و ر م<مد ۳ معحعی ۳ ا کون چون ات تا با ن داده گذشت نوت داشکر ۳ ۳ دار ااساطنه کایل رسد اور از حور فض ظهور بند گان ا دس | مر شد 55 ۹ برر گان حضور سردار محمد علمخان از و و سوه زر لد سرت ند که یه از هه سک ره هی مار تاه فلا حظه رمق ند هدرن ان دربار سردارمحمدعلیغان که هرك صاحب جاه ومال ودو ات و درر گی شده بود زد همه‌در مد حیات و ومبه دحضور | مده لام هر کنند هچب مبکردند ر «حسرت کر رن واظهار میک ردند امایدل م‌گفتدد چه 2 سر دار م<مدعل,خان مقتول‌شد وی کی ازبرر گان حضررش مقتول نشدند ویای‌نمك خوار کی بجای نیاوردن تااشکه در فندهار امر شد ده اشکر‌ها بحضور آمده سان ددهند وازحضور بکگ‌ذرند اول‌بزر کان حور سر داز محمدعء خان رابحضور طاب ی ملا حدظه فر مو دند که جماه در وید حمانند الا دادارشان یکه‌و تنيایه فثل‌زسمده مدازان م .ات «ماك رانزدیت خواسنه فرمودند 4و3 وق | کجامانده وخو‌دشما سراغرازی تمام زنده ال ظاهر شد که :اموس ۱ و مر دی ندار :د ز هر ور دن از ینز کی بشما دپتراحت بعه از ین (ع<صور نیامده تر ك ذو در ین کنید ودر کنار عیال نازیین خود بعشرن بگذرانید چنانچه هشت نفر از بزرگان حضور سر دارمقتول راحکم چوب زدن ورش درداد دادن اش ورد و حمله را ۳ مو دوی ساختلا کن مد ازمو توف کردن اعزه واشراف‌حضور سردارم‌عمد علیخان لشکر نظامیر امر کرد 4هرر وز یکفو ج بحضور | مده‌سان بد هند چذا نچه حسب‌ا لا مر بمعر فت جر یل شخ میر خان روزاو ل ین فو ج دحضور آ مده صلامی کر فتند چون نظر بند گان | دس بجر ثبل مد ۳ افتاد ونامیرده رازنده ددد از قنر کردن بای دامر سیخ مر خان وفثل‌سر دار م<مد علان تا طر | مد اه کیت او رت وا رد و نو ازاخثمار دءر ون‌شد وشیح‌میر خان جر سل رادعضور طاب کرد سوال ۳3 د که سردار رب را چه کرد .د دعدازان چقدر وش دادو بد گفت واز حضور در اند این‌بود که دعد آزان مزاج سر کار تغییر کلی‌پیدا کرد و همچنان بادشاه ءادل خدا جوی هت وروز باخای خدا از فقر | وعیاه نوازش ورفتارمیکرد وبکدام در جه چواآب وسوال هی امو د وا لفت یراق و شفات می ورژ د در و فت چنان ی ط فت و کم دماغ شد ه دب د 1 امخان سجن 9 ر سجن شمٌمدن بصن ودو کامه مد ن «حضورشان سک رار نمی شد از ین‌رهگذر چند ینامور سلطنتی خبرافتاد وبسیاری کارهای ,ادشاهی مءطل ما رد وءاعده در دارداری وعرض‌وداد فقراوسیاه در هم خورد وفطعا" «حضور ميارك عرضداشت نمی شد و در از ۳۳ دی » بجت عداات دمی «ب ست وهر گاه ساعتی ۱ و در (ار می کر د ند و مر دم ور | راج.م بءر ضداشت شاد داد ام از مکساعت دش مود وفوورا" مزاج‌شان «یر میاقت و («صی اشخاص‌را که بمد نظر اقدس‌امك حرام ظاهرمیشدفحش میداد وازحشور میراندلا کن حق دحا اب سر کارداغ دبده بود چنا چه مکحا برفرار نبودند وسیماب وارتیمدن هبگر فتند و سیاری‌ر وز رادگردش مه کر وتان لیه دم دما غی سر 9 اودس اشر ف هما دون )۱۵۳( در بار ه ی وا قسعران کابل بو د که سالپ ازد و لت | و اد صا بت نام و شان شده از بزر کی مشپور آفاق شده پودند لا کن دره‌قدمه جای مکی بر کاب بادار خودجان ندادند ودریراوی سر دار محمد علمخان متل : سدند وهمه زنده وحیات 2 در کگشته :و مبه بحضرر می مه دنل + داغ سر دار محمد علم‌غان را تازه یدرف تن حصو ص ازافعران فشدهار دخاطی‌ضر ؟ ارمی آ مد که همه دمردا کی ور کاب‌بادار خود جأن‌داده دو د ند سیر دود از نپادسر کار بر ۱ مده فدر جه لیپوشی ار ی همشد ند و («ضب‌ می ۱ مد ند و شناد هدن مک دند و امه له لم ده از خدمت-گاران سر دار م<مد امین حان وتل‌شان دراد می آ ورد ند و بمحلس شاد ده میگفتند که‌ای مردم اصاف ود هرد و از سخن حق 4 3 از حدم کاران س. دار ملد امین خان کی با و های و خوال و جان خو د را فدای دادار خو.د و ء در سمید لا هر است ؟درر وز مدمه از حضور دادارخود واز خدهت-کاران فر زند من یکی به فتا, تاره ان ودوری <ستهد یز سردار ه<ه_د علیخان در باره اوشان مر <مت و و ازش نکر ده دود ند که فلا" مکنفر ی وت شان جان نداد ند ۹ ۲ رن سو خنه فرز ندرشرد خودرا مکه‌و تنها کشتهد ید و ی و سردار مج عسلی خان سراوار قتن‌است باخیر ؟؟ اهل‌محلس از بیان سر کار جمله‌سکوت‌ورز بدند مختصر کلام تحر بر کننده تواریخ ۳۳ قز گام خواسته داشم ؟ از ین گونه رو نداد درقید جر بر در آورم متو جت تطو بل کلام است بلکه چندرن گرارشهای "۰ در ضمن آن بیدا می‌شود که دفتر ها گذجا ش نمی‌دار د واز مقصد دورافتاده مشود 1 حسب‌الامر ی افدس هرروز یکفوج بحضورانور بندگان سر کار خداجوی رعیت‌پرور آمده سلامی مرگرفتند ویت پيك ی ۳ مهد اد تا قوی‌شو کت ازدر عبر ومحمت ستن مدز د ند و وازش میکر دند ومرحمت میفرمودند که‌ای‌فر زندان سر کار همگی‌شمایان بءثل‌سردارمحمد علیخان ور ز ند سر کار می با شید و در ۳3 بادشاه خودچجان فدا کر د .د ودرمردی و | ت یر و رت ودلاوری سر مو کی دجدمت دادار خود ری نکرد بد ۲ زما نیکه فتح <اصل کول هر نقصانی که باشد دافسران نامردوبی مر حمت است که سال ها تدولت خداداد عیش. کسر د ند ع مت بخدمت بادار خود بامرقعن درد و ده نمك خوار گی نماك حرامی کرد زد از ن رهگذراست که‌سر کار اشر ف کدورت میکند و فحش مید هد شمامردم سیاه خرسند باشید که نش گاناقدس از شها بمر تیه فرز ندی خرسند است بپرحال هرروز همین‌مثوال یکفوج از حضور میگذشت لا کن رد گان اشرف دو ممه ا سر ان را وت میکرد و دد میگفت سعصی روز بکساعت امشتر طافت نمی کر دند و مر خص میفر مو دند وبکماره مز اج‌افدس تغییرمی یافت واحوال‌اشرف دز کوخ اد و بر دا نمبارك میفرمودند فلان حاضر غبر فلان حاضر احمدحاضصر محمود حاضر ۳0 ج‌بند سمیل‌در از بر ۱ ۳ محمد علی سر امیر شیر علیخان چرا اف اما مجردی که این سخن بز بان‌سر کار جاری‌میشد رورابطرف جرنیل شیخ میر خان ودیگر افسر ان‌میکرد ومیفر مود جناب شما جرنیل کل وصاحب اختیار فوج حاضر و افسران شما جمله حاضر محمدعلی چر |۱6 ب ای !هت حرآمان ازافسران وندهار با دعمر ت! گرفت و خو در ا بهتیغ باید کشت هرگاه غیرت‌باشد از ین‌زند کی مررگت بشما افضیل است ا: ۳۹ ۰ )۱۶:( و بد میگفت و و بیج فد 3 واز حضور مراند چثا اچه مدت نکماه در این مموال گزارش 8 فت خصوص جر ثمل شیح میر خان را هرروزه طعنه جرنیل اسعق افسر بررگی فندهار را میداد و مفر مو د ند که ای جر ذ. نامر ۵ ای ناموس جر مل اسع.ق دوساعت از بادار حو د دشر خو در | ره فتل داد ومر کی دادار خودرا| دیب دید و جذان شما دد سدن <و د رادار خو در ا ل فثل داد بد ۰ : ِ ۳ ۱ ۰ ۰ ۰ ۰ وژدده میگر ۵ ید ازشم! سوال‌دارم اک مق لها افضل‌است باز ند کی شامر دی دار ی ستان دطول انجام بافت ۳۹ فمت از کم‌دماغی 1 و «#معر بافتن مز اج اودس سیاری امور با دشاهی از فو جی ومایکی معط ما ۳ وان از مر دم سر شنّه دار درخ است ر و جود سل تکار 8 ی و ازز ما ی ی دود و وسته دح<صو ر سر ار حاصر و متو جه <صرو ز انور و کارهای سلاطنتی فند هار بو دزد و #هدشه ماکان | ودس ر | هو حه و خمر خو اه دو ادتی و ملتّی چنانچه دروقت تدورت‌وغضب سر کار نصیحت کر وفصیحعت گوی‌بی‌با کاه زرا که وصیت ای ی در بار ه مستو فی ّ_" ور شده برد که از سخن مد کور دحا وز :دار فتت اه بر ان زس ِ هه ۰ ۰ ۰ ۰ ۸ ی , ‌( ۰ تاو او وان که دنق کیان شرفت غضب کرد مسدو ای حجود ر ۱ شر رث سصدن رده ۳ شنز وا بط ر فد بگر ر اجع میبکرد ودرخلوت ده مت میداد و سرز اش میدمو د و ح<د مات در دار وامور ساطنتی ر | ددون اجازه یا-شاه با خشار خود بمشر فت‌مداد چا (چه امور فندهار که یر | گفده | حو ال شده دو د با تفاق سر دار م<مد اسعمل خان ۳ آم قندهار سر دب 4 مسکر دند ودادرسی فةر |ء و سر شته‌داری (ظامر | ودر حتی | نجام مداد ند واز سیاری کارها وامور فندهار که سر دار مجمد | سمعیل خان ر سمده امیتو | ۳ خصوص که در ی ۳ کابل «و مم٩‏ مخار ج ط لب دود و وثر | ود هار هل ویر شان از سباری ۳9 9 نك ,۹2 زمان سر دار م<مداءین‌خان دو ۵ مصل <ت د اد مستو فی سر دار »<مداسمعیل خان ددون‌امر و فر مان سر ور قآ مد | بر اه.م‌خان که برادرسردارم<مدعلخان بو د ند <ا م شپپر قندهار مر ر گر دند که تاچندی مد ۹ عر ص ود اد ور |ء ود هار شود مقص ‏ همین منوال تج اموردو ای رامستوفی مذ تج ۱ درکن ی | تجام ممد اد لا کن (و وت ون <دوت «ود و فر صت می بافت دعر ض | ودس ر سا ود د منظو ر مسکرد ۱ ۳ ۳ شم 4 جان وت و ز مت شب ۲ روز میک د حصو ص از دم د ماعی سر 3 مر دم ز ما نه ر و<.د ه خاطر ش ده از <صضو ر دمل 3 | ودس دوری می ین ۳ | شا ص که 4 دا وا سر نظامی بوداداز نا چاری دحصضو ر می ] مد ند و الاطا ٍت حدصور تا ۶ با نتم خوف ی رل اس بات زا ناا که مدن سته مه از ورودسر ؟ار در قذدهار ؟رارش بافت و فی ازاوفات شخعمی بر ۱ ورد ۰ سر + ار 2۸4 اب اسمعیل خان شمه خو وه باسردار مج<مل شر ض‌خان دا شده مد نی صر ده مدار ند وسخن‌در رده مه گو ود ۱ حدمال دارد سین چینی و فتنه | :-گمزی داشد ز هر ۱ که عادن ۱ مر دار مج .د شر اف خان از زمان ۳-۹ سخن چحخی اس بازی دهد از بیان شیءعص بشد گان | ودس از شنیدن این مقو » مرف کر شرد و از سردار محمد | سمعیل خان 0 کرفت وملال خاطر شد باو‌جود آن | پار فکر ودر ظاهر چیزی :گفت امادرباطن بجستجوی )۱۵۰( ۱ مط لب شد وشخص‌دانا و هو شبار ی را که مردرادت 2 وشخص صاحب اعتماد بود هقرر 3 که د, خلاء و ما ء مو جه احوال وحر کات وس کنات سر دار مجمد اسمعمل خان دوده ار هن ودر محلس و خلوت خصو صب در حر م سر ای م42 99 ]دم مغر ر ور ما ند و 49 اند 3 چ _گونه رفتار دارد وجه زعو ۳ همکد ودرباره رد11 چه خبال دارد «-ااز : قما فر از عم اوزههصش ود معی ‏ لام تصش تفت هر نع از سس فهار وتحقیق بی شمار ظاهر ساخت ؟-4هرشب باسردار محمد شر رف خان سهساعت صعمت دار ند ودروفت صحمت احدی نزديك شان ر فد نمیتواند وسخ, را آهتته 442 م کون باو جودآن چند نکته از گفتار های شان ظاهر شد که دست شان درداره سر ۳۰ فعت در لیست چذانچه از زبان سردار محمد اسمعیل خأن‌شنیدم که بعشورسر دار مجمدشر ف خان بیان‌میکرد م ‏ فد کر ای و تدم دم لاشد نز اه ]۳ زو د ۹1 1 +9 ۱ ی ی ۰ ند گانیم ت ۰« ۰ عصح ت ۰ ۰ خ لا صره ٩‏ لام ر ومار و رک از سردار ۵ مد | سمعیل خان (<صو ر ده دما | دس بر خلاف آمرشی او دود چنا زجه ۳ فوما ه تحشی سانعا هدن 45 دو ی ای ار سردار محمد | سمعاخان ظا هر »مشود از ین ی خاطر خطدر ی ان افدس دام مکدر دود ودر ظاهر اظرار نمیکرد دا رد4 فر مو ده شا عر اسی ۰ 5 دعر نم دجت ۱ (سی را 4 را ود سره ه آب ز مر ع و کو او سرد و اب ۵ پر حال کل کر اقدی با ین بود کهر گي اه سردار مج د اسمعیل خان‌را ظاهر و هو ند | تمد | نس و 0 مر ده ر ۱ اسر «ر ساطخت ود هار درف ۵ دود خوب متدااست ی مت اشوین ارم ۲ بدراست شوصیکه ,در ازوی ببزار شد الته خداوند ور سر ل | کرم۱ ص‌‌ ( ازوی دزار است < گونه خو ای وچه نجو عرت خواهد د .د دام دا مد دایز وز دون دا شد و ارادی دود که دد گان اقدس از حود دور کر ده ۲ حهمقت نیکی خو درا ۱ اورا :مردم ظاهر ساحت وداسته 3 باری سر سخن داز 2 ات ار دنهدن اش خاش وان شور ان دق لافس | وشن سار اهر شبر اجان (مصلاعوت د رد مسدو فی عمدا لرزاق خان که منز اه بدری داهی رجوغدکار دو ات و وظ ام داری فاگ (مو د اد اورل آ که چندی در ود هار دا بد و قف ددار ند و مر شمه مالك داری را انعام ددهند ود» گر تداركت دارالسیطنه کابل راد .ده خالی و چذا اوه سردار محمد ابراهیم خان که بامر سردار هجمد اسمعیل خان وصلا ح دید مستو فی چندی حا کم شپر فندهار دودند مامور دارالسطنه کابل شدندوايفك آ قاسی شیردل خان کهشخص کمن‌سال کاردیده بودند وازمعتران حضور امیر کبیر باز ما نده باوجود افغان بودن چنان ذ کی وعاقر ورموز فهم ودربار دیده بودند که‌سز اوار تحسین داشتندخصوص در عدر ت و شعاعت ودلاوری و و کوتاهی دا وشان :مود ۳۹9 سر داز معمد رف خان )۱62( که وزیر اعظم حضور بودند و جر نیل شرحخ میرحان که سر کرده کل افواج ظفر شکوه بوداد هرچنذ که‌این دوشخص را تدببری‌بر کاب سردارمحمدابراهیم خان به کابل فر ستاد ند کارا هت و ارف ات لا ز ارشس اکن وشن اه تنل زا | تفن خواهد گر فت‌ظا هر | ]سود گی فندهار و بی فرمانی سردار م<مداسمعیل خان‌وا ملاحظه فر مود ند که‌میادا از ین دوشخص گویا نمك حرا می صادر شود وبا سردار محمد اسمعیل خان خوفه متفق شوند بر حال سین سار ات هر کتام زان ده ۳ ر حوع سخن نر دازی دارد ازمطا دور مي فد داری بعد از مامور شدان ان‌سه شخص برر کی شانز ده عراده "وب جلوی و فاطری وهشت یلتن و سه رجمثت رساله مقرر نمودند وبمداز مکمل شد ن جمیم شان را ۳ سيأهی «حضور اورطلب نمو ده نصیحت فر مود ند وامر کر دزد ؟ هراموری دا شد (متو رت همد بگ, | تجام داده و یکی از گفته دیگری تحاوز ندارد و 24 -در دو ات کوشیده گرد نفاق نگردند واتفاق را ازدست ندهند ورضامندی سر کاررا خواهان باشند خصوص سردار محمد ابراهم‌خان راامر گردند که‌از گفته باسواب وژراهء تجا وز نقر ما ند و «مشورت شان عمل دار ند دا زءااعکه 0 افدس از سرشته ومدهار خا طر جمع شش ده حر کت فرهای دار ااسلطنه کال شوند اپذا مداز فرمان قضا جر بان بند گان سر کار سرد ان محمد. اپراهیم خاح بائفاق بزر کان دربار ووزراه و افواج ماموری بسا عت نات از حضور ی دنام شهر ار ی و ۱ و فا 4 گر فنه ۶-ازم د ار ا اس( ده ۳-9 گرد ید ند که رارق اف هه تون اه دی ند و از که ی اه تب کته شود بعداز ور سنادن سر دار مد ابر اهیم خان با !فواج ی شمار دحا اب "یافیا نت سر کارامیر شیر علمخان جر نمل <اودشاه خان کهاسم ‌. نیلی‌داشت لا کننا بت شیح م. _خان جر امل دود ند دحضو ر طلب کرده‌سفازشافواج راد یام مود ندوفر مودند » جمیم نظ ام داری تعنق بشما دارد باید شب وروز متوجه افوا ج ظفر شکوه باشید که باز حواست لشکر از جزوی و کلی ازشها می‌شود ودیگر افسران نظامی را امر کرد ند که بقرار قا ع-ده وفانون نظام داری اا مر و چی مد کور عمل ددار بد واز گفته حسایی جر مل عجا وز ندار ند بعداز آن دیکر اشذاس که‌مامور خدمات مدکی وملتی بو دند وبه آنسپا نیز امر کر د ند که متوجه امور وخدمان خود باشید که .كت بت باز خواست ازشها می‌شودودر خدمان خود ساعی دا شرد ۳۳ و ورزید دعد ازان ؟ه از امو رات 0 فارغ شد ند خود ند ان افدس در تخت سلطنت ذدهار ] سوده‌و در فر ار شستند ومتو جه امور ملکی و ملتی نت رل لا ان قو ناس سرداز »حمداسم‌یل خان که ددال ملال خاطر در دند ننا دران شب وروز م و حه 0 دا رخ سر دار مك کور دو ده و از رفنار و گفتار و دار شان اطلا س اش دتت ز بر ا ؟ه معتمدان دق لین و <ق و مامور و موده در د ند که بو م مه اخ.ار یج وسخن اعحفعق بدون کم و کاس بحضر رافدی عرضداشت میکردند هنوز چندی ننگذ شته دود که وزرا جر فتار شرو ۵ 9 بکار در ۵ وسر‌دار 21 ژز ده را دلا ی وی ار فتار 1 چا 4 شاعر 4و دب و ی ۱۰۷( ۳ دی زا ن باش ره لیتی 39 وم تازدان بات سر ش درخطر است مصدقات ربی مقال آنکه روزی سردار محمد اسمعیل‌خان درحرم سرای بمتزل یکنفر عدال خود داخل شب ومرخواست که‌استراحت نما ید ا فا قا" بد بوار بشت |[ دنه عکس سردار محمد امین خان بدر خو در ! د یبد و فم‌کین شد وف ر| رخدهنکار منز ل امر کرد که عکس یدرم را ازمدنظر کناره کنید که‌طاقت مشاهده آن راندارم ازان سیب کهمن زند باشم وخون بدررا نز فا ثل ستا نم وفائل رابه تخت سلطنت بدرم سوه به میم الیته ازعکس یدر خحالت میکشم امیدو ارم که‌خداو ند مراقوی سازد وقوت انتقام بدهد تافا تل پدرم را فائل شوم و خون پدر ازدشمن بستانم ان‌سین راییان کرده و آه آتش بار ازجتگی بر کشید از گردشات زمانه‌غدارو کج‌رفتاری فلك کج رفتار ۲ گاه نبود که‌دریس پرده چقدر بازی های نازه بروی کار می ]ورد چنانچ» فرموده اسناد است ؛ ۱ لب‌کشا ثی | گرت نوش ها ست کزینن دنوار نی کوشها ست قصه کوتاه واقعه توس خفیه همین قضیه گفتسگوی سردار محمد اسمعیل خان رابحضور رسانیده عرضذاشت کرد ند دند گان اس ازشنیدن این وا قعه جان گداز دیا زاره غضیناك شده آ تش فضب شعله زدن گرفت وطاقت تحمل باقی نماند فردای آن روز ؟- سر دار محمد اس بع.ل خان بدر دار | مد و دحضور رسنده سلام کرد سر ان آمیر شمر علخان سر دار مذ کور را نز ديك خود طلب کرده فرمودند که‌ای فرزند ۶-ا چند طاقت کنم چه‌در اخیا ر را شننده ناششنده بندارم هر قدر تحمل کردم ودرادانی و خورد سالی شما ات( واه خو درا تسلی دادم زوز بروز با ۳۳ ۳ خلاف راه حق | فز دن شاد ه تا اینکه بند گان اقدس را قاتنل هدر خود خطاب کردید هر گاه فتل کردم دو بازوی حود را فطع کردم سر دار مع<مد امین خان در ادر اصلی و سر دار مد علی خان فر ژ ند صلبی بند گان اشرف بشما چه ضرر ونقصان رسیده که اراد؛ انتقام میدار ید و سر کار را فا ثل ودشمن می‌شمار بد از روز ورود ۲ در فندهار بومبه بشما وازش قرع رگد توفم برادری وفرزندی داشتم وبجای برادر خود حکوهت قند هار را شما وا گز ار شدم و بخاطر اقدس خطورهیکرد که داغ بر ادروداغ فر زند را شما از خاطر . اون مد ساز مد وطر مه فرز ندی را بدر جه ام در سا فرد که از مر گت برادر وفرزند فراموش دارم اما ندا نستم_ که شما فا بل سر کارهما شدو ند گان اشر ف‌رادشمن مردانید ازاول شیف کار ۵[ جوی‌از طنمت دد دشمامیدااسعت خصوص ار صا مخدی بدراز شم ظاهر و نادا نی ور وز ۳ شما افضل اران اما از نگ ز ما 1 عبت شگیر ند از همها فعال دد بشما گ‌ذشتم و بخود فیاس 0 شاید خداوند توفعق یکی اعطا کند و دفضل خود عقل دامل نصت رود لا ان 1 ۰ ت ی ۰ ۰ بشما برعکس آن دیدم ویومیه از شما بر کشتگی بخت ظاهر شد , فک ه, ادظه و شر ساعت يت دم 4 تستو | رد )۱۰۸( ,7 .۱ و و ی اه بت 4 یس درین صورت که شما بگفته شیطان عمل دار بد وخود رای وخود پسند با شید و هدن توا کا کای د اسوز شم سردار محمد شر اف خان ۳ سل وشیپا بخلوت صر<دت ددار «د و «مو سته دما ر اه دای 0 وشمار | از میا هرای عقل وهوش کناره ند و ند گان | ودس را که دا شما «در أنه رفتار میکر د ند عفیت دشون اشان ۲ نا اپثر و که سم در ومد هار استةا مت انکنید واز نظر سر ۳3 9 ره شو ود یکی دو ف سور س4 جی و د‌ را ره ر وا4 دارااسطنه کابل شو دد وسر دار م<مد شر اف مان که خر خو اه دد ر شما دو د دو سمنن جانی سم است و اّما ر #۵مر اس چنا 42 ما را دمئل‌خود دذ ات نی نو هر گکاه خواهش دار دد وخودش ر صاء مد هد دا شما همسشفر شود ورفق ر اه 2 و دانفاق عازم کابل گردد بپثراست اامته ان شش ان وه صادر شد تحاوز نداردیرودی تدارك خودرا دیده سرعت تمام روانه کابل شو ند که ز باده ری تاخی شم در قندهار باعث خراب .گ‌ ی ودلت اس الا صره کلام شخص معتمر ی از حصضو ر مه ۳۹ مقر ر شد ۳2 م دسن بکیفنه نمه: دار مد اسمعل < خان ر ۱ با تفا مه ردار ۵ <2جل شر اف خان روا :4 یا دلب ارد چنا ز<ه دعداز مو عد هک غُنّه ما مور دارا اسطنه و شده بعد از چندی وارد بابل‌شد ندو پمرای سر دار م<مد | د. راهیم‌ خان ملا ات فر مو دندو داهر بات مدز زل‌ومکا ن لا بق که سرز از ارشان وبزدگی شان‌دااست داد ند خصوص حر مت سردار م<مدشر ش خان را که بر گ‌وبرادرسر کاروالا دود ند بحای آوردند وهر و فت.که داخل دربار ميشدند سردار م<.دا بر اهیم خان فدر است از مسند سلطنت بر خاسته عزت میکردند ودر بپلوی خود ده‌سند هي نت] ند زد و صلا ح وصواب که عمل معکر د ند لا کن در خسوص سردار محمدشرف خان دحا ثب و دل زر 9 تشون مستو فی عبدا ار زاق ۲ خان صلا ح امعد | است و معیلاحت میداد و شب ور در (<صو ر سر کار عر صضداشت کر د که ای بادشاه ثمت شیر وای صاحت سلطنت ز کت و ور شل از بن دو نفر ش. طان وه ا نفگیز را در کابل فر ستاد دد وکا بل را با شخت وامنیت دافستید ود جح فر مدید لا کن اخبارات تر کستان وبی با کی‌سردار فتح‌معمد خان رامتکرر می‌شنو ید خدا . نخواسته ۱ ۰ ممکن اشت 4۱ شیرطا نپا اه سردار عیدار حمن خان که دردخارا مییاشد عر ضه ۳ کر ده‌طلت رن وشورشی بریا کنند زیرا که سرشت اففا نستان از قدیم فتنه انگیزی ار هو رای ار ور و ی را کی هی اه وه انگسیز سوم داخل آن دو شیطان لعین شور تور یه تیاو از سر اد هید هد از 4۰۵ ا فضل از اه سر دار محمد اسمعیل خان ناد ی هیر و که همر اه است چه لا ز م دارد که‌شیطان رن را ازدست داده معفر ستید که با نها متفق شده ۳ بعرابی دو ات ید دد <صو ص در او مود ادراهیم خ ۱ ۳9 ند شین ؟ دل ۳ عقل کامل دار د اف رن دری‌است # که‌فر بت ] نهارا ود تدشه دریای‌خو ش ز نله قل گتاه عرضداشت غلام فدوی رامنظور اماب سردار میدش اش را از رفتن کابل ما نع شو ید والا خرابی دولت افغانستان‌را ۲ماده‌باشید لا کین بندگاناقدس ره دو لت كِ #ش آمده دودحرف ناصح : تا۶مر ژمی دخشید واز جر ف‌ ناصو اب خود ی در امد ری ءاقمت سجن که در جواب مسو فی ۳3 13 ۵ و جواب ۹ سفنت | ن دود کر را ۳۳۳ 5 9 1 1 0 سردار معمدشر ف خان معطل شود و ؟ابل نر زد ودر قند هار دماند شین که (#عیت و آذست که دجانب هندوستان اخراج کرده شود مقصد هدر فرستادن کابل ر را نید هم و 4صیاعن دمم انم اما بت و کی و 8 ۳ فلکی ماسوای شفل اس سچد 42 ٩ر‏ ودر 1 سین کر د و نصمعت داد «حصور افس برعکس | فناد ۰ ۲ 4 1 4 ط تا # تصر و بدا ِ 0 ۰ ۰ سس ر انش ٩‏ د ست قضا بر فرو خت همه فکر و ند بر هار | سو خت ع مت ۳ دماق مردار ۸۵ 2 جد | سمءعل ان ۳ ال و زاو ه شد لا ؟.نمر دمان با لا" چو اسی ص- کایل «منمل دار ند یکی کم د و دسبار سه مر دار که | نها ء له و عالی ۱ ۳ حیان افی او د از فساداندیشی این‌سه تفر بجاش تقر بر خواهدشد چنانچه دولت خداداد وسلطنت بزر کح زا ن در داد داددد | کون ۲ دوی‌الا قندار دا دشاه دور ی شو 0 وامیر افغا نستان سر کار امبر شیرعلی خان را در توت حکمرانی در مد هار داشان و شو كت و جلال در عیش و ءشرت دگذار د عجند کایه سون از رو :داد ۳7 ک 0 9 ارش‌ای 0 در رد ۱ آپذد | ومل از دن از کزار شهای ی و »بو سی‌ سر دار آکللان سردار م<مدا فضل خان وفراری سردار نو جوان سردار عىدا ار حمن‌خان جات بخار | و ار ات حکمرانی اش نشستن سر دار فتح محمدخان «سر وز «ر مجمد | کمر خان مر وفر مان سر کار شیر عامغان جر ۳ شده دوه حال‌نمز ازوافءات ۳ زا در مد آندر بر در آ ورده».شودواهید سس که سا مع شو ید واز رفتار ز ما ره ۶دارعرت دسر دد بار ی سردار فنح م<هدخان 0 بحکم عو کار اهر شعر علمخان در ات ساطت در 5 بر فرار شید دید و فر مأن فرمای ولایت مذ کور کرد بدندوسر کار امیرشیرعلی‌خان ازتر کستان‌عارم کابل شدند بعدازان ۱ فنح محمدخان بر تخت دارائی ناستند چون شزا ده بنند افیال و داد شاه زاده نو جوان بودند خصوص که ۱ امیر شیر علیخان از فرزنان خود عز یز ثر مدا ست سداری او ات را!"سدر وصفا وشکار مب‌گذر اندند ودادءیش ممدادند وساز وسرودراغب و ما بل بو دند ودر ف.د حکومت ور مان فر ما ی 1 و بدادرسی ففر اء وسیاه کمتر هیر سید ند واز جمیم امورات مك چه‌ساه ورعت ۲ واه ابو دند وبی تعقیق نمیگشتندو اشخاصیکه ما مور خدمات ماك وفظام بودند باك از مك خوار کی ند اشثئت وبه‌ثفس اماره خود کر فتار وشب رادروز می آ ورد ند وروز را به شب هدر مت رت و ای از دد ۸ می داد ارحود نمیکرد .د وینج نفر خدمتکار د گر که‌مامور خدمات حضور سردارمذ کور بوداد وصاحب عقل ودانا وامك حلال بو دند وذب وروز عرضد اشت »یکردند واز خراب ملك وسیاه و ظلم وسدم و چبر حا کمان ولایت وعا ملان ملث وافسران نظام خبر میدادن- منظور فمیشد بلکه برعکس آن عمل میک دند خصوص‌س دار فیش‌مجمدخان‌شرامیر ثبیر امیردوست‌مجمد خان کهدر ]توق حا کم آ قچه هت امن مر ان ای یرارق 3 سفارش نموده بودند هر قدر محمت ر ذو | زس فر مو ده صدیحت هید| دند ودادل و در هان مرگفنند ودر خلاء وملاه یکی وب وسر زنش میدا دید تاثیر نمی بخشید بلکه درضد آن عما و۳ آمو ۵ ند ۰ ر۱۰) )۱۲«( ویشتراز بشتر بکار کنان ولا بت وا گذار میشه ندوسدن سردار فینش مجمدخان را باو جود که مر تمه پدری‌ور تبه ۳۱ وعمو نی د اشتند منظور نمی فر مود ندو به نظر حقارت مد بد ندعا قیت سر دار قیض دهد خان که مر تمه بدری ور تمه و رها و از وعظ و مخت دستر دار شد ند ور <هوت حاصل رده عازم [ قچه‌شده متوجه امور خود و وخودداریمیک دندتا کار در سوادی انجام حافت‌اعنی سیاهو فقر اءازسردار قنح مح<مد خان دلگرو آ زرده خاطر شین ی .توا افز ودند اپذ | از کدورت‌سماه وفقراوبرای ماز ان و وت جو بان وسخن چینان دست آ و از ۳ د سید | د ومتوجه خرالی ۳ ۳ شد ند و ند در ها و و چدد ین ثفر را که همه‌در فتنه | دیزی شهر ه آ فاق بودند دورحود جمع آ ورد ند وشب‌ور وز فر صت *ی چیهدشد ز بر | 3 ظلم و عدی دا کمان‌و کار کنان‌از حدگذشت وبیبا کی وبی‌خبری سردا فح‌محمدخان از اندازه دوز شد چا اجه و هرفر ۳ نب وصا شخصی اس یشح 18 0 دارد 4 خواه-د ی مج ت گذارد دو بر چشش نهذ دوبر بنا کوش یسکی برلب نهد گوید که خاموش باری هر <مد فقر |ء ءر ض و داد کردند بحائی نر سید عا وت بر رگان سداه و معدُمر ان ففر |ء مکعدا نشسته پيك خیال‌رابهرطرف جولان‌دادند تاراه‌نجات برای‌خود بانشد وخودرا و ناموی خو در ا از دست دردد زدورهزن ی کمان ۱۳ ام و بادشاه ب.ماك و ای خیر دا شد خلاص سا ند (پمدن اند دشه وفکر و خمال سال د بگر کز ارش وت وراه چار ه مسدود (و د ۷ که استادان غماز ووتنه جو بان فتنه ساز با همد بگر دمساز شده راه چاره‌را ۳ کرد ند (ر ان مثو ال رای ۹۰۸۵ ثرار دافت وسیاه و فقر اءانفاق و که‌سردار ءبدا ار حمن خان در بخارا ممیا *ند عر یضه گرده طلب کنندو باد شاه تا 2 ساز اد زو ۳ استان 2۳ مودو ای ارست چون | شان در فرار شد اعافه‌بران از کدورت سر دار فیض م<مدخان باسر دار فتح محمدخان اطلا غ داشتندو وا نف دو د زد که سر دار فتح محمدخان باوی کدورت‌دازدو بزد کی سر دازفوض م<هدخان راو قعی‌نگذ اشته تا| نکه‌سردار فیض مجمدخان از تخته بل ار ۱ فان وتو اش اول سر+ار فیض محمد خانر اسیاه وفقراء:اخود متفق سازند چنانچه اولعر یط دادرسی در ] فچه بخدمت سردار فیض محمدخان فوستادود وسردار هل دون را اخود سته کردند بعد ءر بضه د ,گر جمیم افسران سیاه وبزر گان فقراء باتفاق همدیکر که‌تمامی عر بضه‌شان احوال ببچاره کی -وعذر آمیز دوم‌داد رسی‌وغمعواری سیاه وفقراءبوددر بخارافرسناده‌س دارعیداارحمن خان را ه عهد وفسم وییمان طلب 1 وقدوم فیض از وم سردارعالی را درخود ۳ ار 9 مبار كت گر فتند ودرعر «ضه جمپوری خو دا (تماس وه ان امت را ۴ حل نک ور د رواق‌ منظر چم ما 13 شب )4 انیت 5 ماو فرو د که خآ :4 0 ۱1۷ مونصر کلام چون ۶ «صبه مر دم ور |ء و سیاه در وا را ره نظر فش ار سردار و له ور عبدا ار حمن خان رسید واز نظر ی دا فت فور] سر شته خودرا نموده تقو تا خداودد عازم تر کستان شدند چندی دربین راه توفف 2 مثزل می‌نمودند سیب که بو میه شر کستان دم مقر ستاد ند ودر خلاء وملاء به | حوال مر دم 7 از سیاه و ور اء گاه #مشد ژب تا | شکه داز ات در بای آمو ر سیدند و نصز مر له و فنح قر هب راخوانده بخود ده مد د و تن سته دادل فوی وغرت دا نی وشعاعت جملی اراده 1 ر فتن ها را لخود جزم و ی خداوند امیدوار وتح و اصرت دود زب | کذون جر بر و ادن اف بی نظبر مبذو سدوهعرضش خردمندان‌روز کار مبر ساند که انصاف با بددادو بمردی ومر داف-گی سردار مذ کور آفرین باید گفت اول آنگه صغرسن ءنو جوان واتجر به کار دوم شخصی ده که تما بکنشر مرد 1 سال جر ده آموخته با وی همراه نماشد که از شیب وفراز دنیاسعن دندسوم دست ی ده ماه اد بار است و جمیع امور دما واسته دوی است وددون ۲ دمشر فت ۳3 دیست چنانچه شاعر مگو مد دور : بی زر منشین ارزو هازد رز پیش همه | عثبار ز ر دار دو زر گویشد که اخة یار از ز ر بهتر مشنو تو که اختیار زر دارد و زر چپارم درمقا بل دشمن فوی بمثل بادشاه ۳ استان اجه دادن ولا بل ورز دن 0 غمر ت وشجاعت احت ی وف وم اراده هت دهپر حا 1 سر مطلبت داز کردیم و سخن را مختصر *حریر دار یم بعد ازان که در آب در ای آمو رسیدند بحجپت تعضی اشخا ص که خدمنگار سابقه بودند وامید واری داشتند فرمان فرستا دند واز آمدن خود درلب در با اطلاع دادند واعر 1 ند ودرفرمان نو شتند که‌خبر ورود بند گان ء لی‌ر | مردم ار متا اشتهار دارند و گو شزد اک آوازه درانداز ند چنا نچه بعضی بررگان و معتبران و نام آ وراد 7 که‌قسم کر ده بود ند وع‌دنامه فر ستاد امیدوار آمدن سر دار عمدالر حمن خان بو د ند خو فه مبلغ‌های فراوان می فر س:اد ند و اعضی اشخاص شان درب در با رفته عهد نامه کرده وایس می آ مد ند بلکه عهدنامه‌های مر دم‌را «جمع برده منظور میکردند وعم‌دوییمان رادوداره رو کف بقسم گر 3 انید ند اما سردار عید الر <من خان امید وار خط سردار فیض محمدخان بودند و کلیه تسلی بخط سردار مذ کور داشتند واز زمانی که‌درلب‌دریای آمو رسیده بودند مقرر بجپة سردار فیض محهم‌دخان فرمان محیت آمیز و خط شفقت خیز ب#سم 5 کر ده ممفر سید ند وءذر سیاری مکی نو شتنت و التماس سیار مسکر د ند <صوص در یاب سردار فتح محمدخان و فطع سلسله دوستی ور ادطه يك جهتی که با ید و شا رد قعلم مراوده کرده بابند کان ما پیو ند یك جهتی بدار ند زبرا که از اخبارات شنیده دارم که سردار فتح‌محمدخان با جناب شما برعکس محبت رفتارمیدارد ومر تبه بزرگي شما را وقعی نمیگذارد خلص کلام چون خط های سردار عبدا لر حمن‌خان بحضور سردار فیص محمد خان متوار هیر سید وسر اسر شففت و محبت می نو شت وا اتماس اری و مدد گاری می مود ازان‌طر ف که‌حا کم ولا ت سردار فتح‌محمدخان بودازدر سنیزه و کینه رفتار میکرد. بلکه دشه‌ن می یند اشت و بزر کی سر دار فیض مد خان رادعوی نمی خر ید افضل از ان اخبارات )۱۱۳( مّو حش از و؛دهار و کابل هدر سدد وشاکست دو لت‌را می شمُرد عاقمت مصلاحت را چنان د رده که باشر ابط چند ,ا سر دار عیدالرحمن خان و وبعدازان ازجات خودنامه‌محمت آمیز باهمان شرابط مذ کور کهبخاطر داشت بحرءة سردار عبدالرحمن خان فر سنادند و خواهش کردند که دون خوف و یم مع | لخیر وااعافه عازم‌شپر [ فچه شوید که ان شاءا لله و تعا لی در آ فچه ما قات کرده و کل خداو ند بصلا ح و صو ادد ود همد گر در شکیت ۵ شمن وی اراده کنیم ویفضل خداو ند کمر بمر دانسگی بسته داریم و بجانب مذ کور رو انه شویم « ۶ بار ۳ خواهد و میلش. بکه باشد » هر چند دشمن وی‌است ودرعالم ظاهر اعثمار است لا کن خداوند دز ۳-3 وفوی‌تر است ازدر گاه خد | و اد امیدوار م و که در صما؛در رلپی میداريم زیرا که باربی کسان پروردگاراست لپذا چون خطسردارفیش محمد خان دحضور بشد گان سردار عالی سردار عبدالرحمن‌خان رسید وسراسر ازشفقت و هر بآنی و ابیت و وش ال دو شنه دود 9 9۳ سردار عالی حمات ز با وت و ون نیکو گرفت وتصمیم عزم راجزم کرد وفیت سفر کرد از دربای آهو گذ شت و فصرامن‌اله وفتح قر یبرا بر بان مبارك جاری عاخت وبادل‌فوی و-وصله شگرف قدم بوللابت مورو ای نهاد و دون <وف و بیم دا خل [ فچه شرن ندو باس دار قءض مهد خان ماحق گر د یدزد وملا فان دوستانه محعمت های درادرا:4 فر مود ند و !مش اشب‌تند و دعشرت صحمت ون واز مردی سخن راندید مدت سه روز لصععمت وءرش و[ روز چپار م وسم کرد زد وعهد نامه بستند وییمان نمودند وباین منوال طر فین اقرار نامه‌نوشتند که هر گاه ب-»4فضل 0 بای تخت ایا تصرف در آ رد ودربای تخت فا] ًم مقام و در فرار شو دم حجکو مت بر تاو ۵ کان از سر دار قبش محمد خان باشد و امر و ی ودحل وحر ج و تا و ریزو د سردار مذ (ور تعلق داشته اشد ققر کته افومانستان تصرف نبا ند وق ب-افی دما نف دا تماق حکمرانی ۳ بر ار رفتار سر‌دار رب که دا, ادران رفتار میکر دیاهم همچنان رفتار کنیم وائفاق کموجب ترقی دولت است اردست ندهیم و نفاق که ماه خرابی کل است ببرامون آن نگردیم محنصر کلام لپمچن مذوال شاد ۳ مه را دشر آن خر آو ند مستعکم کردند وفر آن خداوند را مپر کردند ودست خطمودند ودافرار خودضامن گرفتند چون. از طر فین :سلی باقنند بعد له نیمه و عدارت ۳۹۹ کشی شده در لین بکیفته اشکر های مکمل و مصلح ۷ وییش خانه را بحجانت دلیخ و تخته بل بر [ وردند وتکمه بر صما ثبر الچی رده پر طرف فرمان فر ستادند و ]وازه دراندا ختند ودر جهیع هجده نهر داطراف آن‌اشتهار داد دد 0 در تهامی ماك و کو چه وبازار آوازه در | داد و مر دم سیاه و فقر ۰۱ خمر بافتند و هی با 3 سجن میز دند وخوف از سردار تج مج<م د خان و حا کمان مد دور ذمی کر د ند و در مل عی و کهسردار عبدا ار حمن غازی باافراج بسیار چون موج آدر بای عمان بحانت خته بل روان میما شند ریه ۳ مین مه او هتسد ور را با ههد گر مبار كت باد همگفتند ودوق مسکر دزد و <ور سندی مینمو دزد وملاز مان‌سردار فتح مجمد خان که‌در کو چه و دار ار هن می‌شنید ند و «حضور سردار فتح محمدخان ء صه داشت مبداشتند لا کن‌سر دار فتح‌محمدخان از سیاری غفات وغر ور منظور نمی و وباك نمداشت تادشمن )۱۱( کلو ها و ۳ حوای | نجام با فت و س. شمه ازدست رت وط مت از دام ا ود و در بادی سردار فتحمحمدخان ب‌هن عام افتاد ودشمن داخل هحده نهر شد وه حدو د هر چپار بواك رسید خدمتگاران سردارفتح‌معمدخان »سایق :احال ازطر یقه نم خوار گی ناچار بو دند و بجضور سردار فتح محمد خان آ مده بدون خوف لیم عرضه داشت هیذه‌و د زد وعر ض مءکر د زد کهای شاهر اده دلند افدان ۱ ِ رکفت نمت حرامان غفات مر ورز دوتاچند از مااك وسیاه لی خبر هدما درد دشمن وی شد و در وازه رسد و کف کش کرد ند هر گاه ازعهدء لشکر کشی بر آمده میتوانید وخواهان جذث هستیدو لشکررا از خودمیدانید زودتر تدارك کشید که‌فرصت غنیمت است ودرتاخیر آفت‌هاست وهر گاه معالجه نمیتوانید هنوز هم و فت است و و فر صت 0 فی‌اسصت زود در عازم ۳ شفر ان شو ید و تخته بل را دد شمن وا گذار بد که م.ادا شو ید و ما خدمت گاران کم‌طالم و دخت در گنه بحطورسر کار امیر شیرعلیغان به‌فتل فر سیم علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد که خاتعه حسرت کردن سود تصیخوشد لا کن دار ان و کار گذاران حضور سردار دجم دمدخان که و ان دزی وستن بردازی را هت وی را فرب میدادند. ویه نس اماره خود گر فتار بودند ویا س تمك خواد کی بخاطر نداشتند حال 4 مه را بر عکس دبدن-د ودوات بادار خودرایر باد بافتند دحیرت ما ندند وراه چاره را مسدود دیدند هنوز هم از سکن آوری ومناف-قی دصصتن کم رقم ی اب دا صون هی ۷ خ_ لا صه کلام دعد ار هر ضه داشت یخح نفر خد ۳۱99 صا د ق که دون کدور با بحصور سردار کم اقبال فرضه داشت کردند بعدازان ازخواب گران بدار شدة به تیه وندارك اشکر کشی شد ندهر چثد بتول‌مر دم کوچه وبازار گویا جویای کوقل میگویند که سودنمی بخشد چنا نچه سر دار قح محمدخان شش‌ماهه تنواه داشکر مداد و مت 4 وو عده های کلی در بان هیر اندلا کن ال ان زتم عجه در عکس مت ند زد شش ما هه تخو اه را 9۰« ۲ و بحشور سر دارعیدا ار من خان بسلام مر فتند و۱ نعام‌م. گر فتندواحسان هید دند وعپدوسمان کر ده ۳3 بد مش گی اند و داامر سردار دلاو. دمقد مه سردار فتن محمد حان می | مد دد تا نکه خانمه غفلت سردار فتح‌محمد خان‌را بدون جنک و جدل فراری ساخت ا کنو ن مجرر کناب برض خرد مذدان سخن رس میرساند که‌سردار فتح‌مید خان شپزاده عالی مقداز ویادش ه زاده بلند افمال ود اخواه بادشاه ذوی الا فتدار بود از کمال جاه و از ر کی و دامد بردازی که‌در طنت و1 هش !| صلا بحکو مت سر فر و نمی آ ورد و هم چنین ۳ ۳ برر گکرابجوی نمی بنداشت نا 4 مورات مکی وسیاه چه ر سد چا اجه خدمتی که بخدمتگار ان ۱ خود فرموده دودند زک وی کار ملك وسیاه جمله را بر اد میدادند باز خواست میکردند وسخن دبگری را هم در 2 خد مت گا ران خود فءول ءنمو دند از ین رفتار شپزاد کی بود که تر کستان برباد رفت وازین بی‌خبری و کم دماعی بود که‌سخ.ن نا صح ۳ ام‌یکرد 1 هم چندن و" بت بر ؟ جرک و جدل در داد شد وازدست رفت و موجچب ی ی خ | ات و با عث کم خدمتی دحصور بادشاه شدلا کن این حر کات سر‌دار مد ور شوه برد کی نهر فتارشپزاد کی و :4 طر بقه‌سر بر آرائی راما زد ز «ر | ؟ هر نو ع بادشاه باشپنشاه )۱۹۰( ۱ ۱ الب زره مك و هلت دحای ماندی ۱۱ شکه دول راوی شید ه دارم هدر زمان حکو مس هر ات بح من ثبر بز ی کلا با :ون صرف بای کردی ولیاس رانایوشیده بخشش هر مودی و «خدمت-گاران مت حرام‌دادی #جب‌ازین زر گیوعجب از ین شپزاد کی (ه حا دمه این -ر فذار مك ولا بت ازد کی از سوء دسر دون جنک و جدل بر بادداد وشمزاده 9 فراری شودای :جر بر کننده کتاب‌ از ین وادی خطر نا ك فا کت( و مره خوانی کو ۵1 دار واز همطل سین کنید تابفضل خداو ند این کتاب بزر کی انجام باجد , ۶ ثبِ , ۱ ۱ معدمه در داد شدن ۳ ات از دست سر دار فمح م<مد وان و تصرف مو دن یس یی سر دار عمداار حمن ای ار اسان و ور د سافی با که بار زرح پرده برگرفت کار چراغ خلونیان باز در گرفت پر حال سر سین داز کردیم لپذا چون سر دار فتح محمدخان ازسوء تدبر و بی خمری تر کستان را داد داد واز نخته بل‌فرار تاشقرغان 9 و اجخثه بل و بلخ را واگزار شاد سردار صاحت تدبیر سر‌دار عمدا ارحمن خان که‌در هجده پر رسیده دودند و تدییرات الی بکار مببردند دراو قت که‌فر ار شدن سردار فتح محم‌دخان «حضور ند گان عالی سردار عمدالر حمن خان کوشرد هه خر ز سرد فورا <ر گت ور ما مس ۲۶ ۲۶ و اسر عت خود ۳ در 4 42 هل ر س و سم دهد و با شا و وش] یش مت سا دنت مورئی با کدال اجلال نشستند واون تخت‌نشستن جبین عجز و نباز بدر گا ه خالق بی نیاز درز من سوده بد رگاه بر و رد از اون سعدان شکر بعای آوردند چون «کیغته از ورود بجته بل گذارش بافت "ا فی اشکر بر ایب کر ده دجنک سر‌دار فتخ معمد خان در تاشقر غان فرستادند سردار فتح مجم.خان که‌در تاشقرغان سب از فراری تخته‌یل توقف داشنند دراینوفت که لشکر فر ستادن سر دارعبد ار حمن خانر ا 3 شد ند تاب مقاومت در خور جنک باخود ندیده وراه چارهر امسدود یا فت باه ار غمواندوه ازتاثقر غان فرار و دحانب غوری اش ار شب ند وتاشقرغان نمز صمیمه ما.ك مود ی شد بعد ازان که سردار صاحب تدبیر مدعی را فراری کر ده و در تخته‌یل آسوده در تخت حکمرآنی ذشست. لشکر که آماده کرده دو داد هر ر وز فو ج فو ج بحنور طلت کرده‌از نظر میگذرا ندند والفت و نوازش بر ادرانه باخورد وبزر کک‌سیاه مینمود ندوانعام واخسان‌رادر بغ تمیفرمودند از حضورمر خس میکردند بعدازان که‌ازسیاه فارغ شدند وسیاهرا مابل بخوددیدند نوبت بفقراه رسید واز هرولایت برر گان و کار گنان وعاملان رابحضوز طلب کرده باهر بك از خوردو بر ز کی پر و محعت کرده خاعن های خر ه دادند واز حضور مر خص :مود ند اما یاه وفقراد قدوم فیض از وم شد کان عالی رابخود مبارك شرده شب‌وروز دردارةٌ شان مشغول دعاء ۳ دود ند ۱۱ شکه‌از نم حله چهار هه و رن بافت و آسود کی دست داد بعد ازان بتدارك (۱۸) ۳۹۹ ۳ 0 ۱ و لشکر در خور جنک شر سته نفودند بعد بءصاحت دید دز ر گان در دار وار کان دو لت که همه جان فشان بودند اشکرهارا بحجانب فوری, مامو ر فر مود ند ز بر | ۳ قح محمت خان دا هید کپمات اشکر دارالسلطنه ۳ غو ری استقامت داشتند لا کر ازرو یداد کابل حضور سردار محمدايراهيم خان از سوة ند لیر وبی خبری خير :-اشتند که در ر گان در بار 0 جمله‌در جاده نمك حر امان قده زدها| ند و فصد خر ا یی دو لت خباداد سر کارا میر شیر علیحان رادار ندو کمر بخرا بی‌سر دار محمدا بر اهیم‌خان سثه آند وم‌خواهند که‌یای وت بادشاه ان باشد بر باد ددهند فص 5 سر دار عیدا لر حمن خان کمقرر پیش جنگ ولشکر کشی‌بودند باوجودیکه از ر کاب ظفر الکو ی له کرمانی وی فرستاقه قمع ها مکی هه ردان اه مده ها ی که سایق حا کم ۲ فچه بودنه وبعداز آن باتفاق سردار باغیرت در تخته‌یل استَقامت داشتند دراو قت حا کم سا ها ها موق ون وخود سردارعالی سردار عبد الر حمن خان با د دد یه وشو کت با ۳ از اجنه بل <ر کت فر موده روا ۶وروی شد ند تا | ینکه‌در ای وبك بلشکی سابق که از حضو ر فر ستاده بو دند ملحق گرد یده دحاب غوری طی مراحل و مغازل نمودند چون بدهنه شیر زر سمد د و ود آ مد ند و نرد ,رل (مدعی شد ند آوازه درا فاد سردار فتح مجمر خان که‌در ۶و ری وطن کر ده‌امیدوار شک بای بودند تاهمانوقت آ۶اری از چاب کایل ظاهر نش ویایوس گردیدند و درمقابل دشمن کلو گیر تقایل ورز ده تقو زتتاه تاجای کر ری که عازن رام ات ال وه ونان رهسیار شد ند و همچنان و ات دز ر کر | مشهور ای دود دا دوب و و بخا ره وسیاه و لشکر بی‌شمار و | ان شا ار دست ۰- کسی وا ره شود روز کار همه آن تن نیا ود دکار باری ازاقبال سردار دلاور شمه جر بر دار یم * شعر ده سس با خدا داده گان ستیز ه مکن که خدا داده را خدا داده اف سردار عمدا ار حمن خان ؟4سرشت مذ کور فرت ودلاوری نود از زمان خورد سا لی رفتار و گفتارو کردار شأن ازشمشیر و جذک‌و جدل ظاهر مبشددراینوفت از تفضلاتالپی ولا ت تر کستان کها کان دوی تقو ض شد وسر بر آرای‌ولا ت‌مذ کور و وفرمان فرمای صفحه جات‌تر کستان که‌یای تختافراسماب ظاهر ومشپهور ست بفضل خداوند بدست آمد ودر غوری با لشکر های‌ماموری استقامت فرمودند لا کن متم جه کائل واطراف کال بوده به‌مشورت برر گان‌حضور کمر ٩‏ استتدر دار | اساطنه ال دسسثه 8 بزرر گان ولا ت کابل فرمان <حجن آمیز فرستاد از ورد خود درغوری اطلا ۶ ده فر مو د ند و ار غیت دفر مان در داری نمودند وعپد وییمان را مو کد بقسم کرده در فرمان‌وءعده ووعید بسیاری درج کردند واز درفتاری سر کار امیر شیر علی خان بمردم خطا به فررمودند ودردل مردم از بد رفتاری س کار مذ کورخوف و لیم | سا ختند وراجم دحانب‌خود مینمودند خصوص ازسردار محمدا پر ا همم خان ‌ (۱۹۷ که در او فت قی نو | ی کابل مر دم شکا بت دی تنل ودر فر مان دود در ح کردند که ۶ سر‌دار ۸4 ادراهیم خان ار اعورات سلطنتی خار ج است و کم جرات و <ود رای ممباشد ازعمده باقع و ۳ ۳ و ۳7 دل شون دلشکر ظفر لد ه کان م۱ در ا مده مرو اند و اشخامکه و سر دار مدوب ابر اهیم خان ممما شند ومردمان شمشمر رن صاحت " (در هسمد جمله از حصو رسر دار مد کو ر آ زرده خاطر خصو صی از حطو ر سر کارامیر ثیرعلی‌خان تر سان و لرزان مییا شند ۲ لا اشك ! فاسی شیر دل خان انهم مين دارم که ازرفنار دد سردار معمد ابر اهیم خان بدل | زرده دا شد بپر حال خواهش بشد گان عا ی ما از شما مردم [ نکه ۳ و م4 | مید وار ژرود بند کان ما باشید که‌عنقر ب دفصل خد| و ند بادر بای . لشکر عازم دارالسلطنه کابل میما شیم تا خواست خدوند چیز یکه باشد بظهور خواهد رسانید باری بعد از فرستادن فرمان باطراف کابل و ]رازه ورود خود را اشتهار دادند ثانی به تهیه و تدارك لشکر کشی‌شده شب وروز اسیاپ سفر خیربتاثر کابل رامکمل ساخته در گر فتن لشکر وسرشته نمودن و آنجام کردن لحظه غافل می‌نمودند وبفضل خداوند گر فتن‌دار ا اسلطنه کابل را دخود مصمم ره شب وروز خودرا داراده آن ک ی اتفاقا درهمین فرصت که متوجه لشکر گیری وانجام سفر بودند که سردار کلان سردار مدمد اعظم خان رس.د ووارد غوری ی یب تاو سردار عالی سر دار عبداجمن خان چون فط, ه بدر با یوست لا کن در این مدت مدید سرداز محمد اعظم خان که ار جاءداد بدری کرم وزرمت .ار بودند چندی در یشاور و خاك ا کلیس و + خی باطراف کابل و کوهستا نان زر د رك بکرم وزرمت شب ۳ در وز می آ ورد ند و فرصت هی جستند تا شکه خر ورود سردار عبداارحمن خان درتر کستان وبعدازان درغوری رسید فورآعازم فوری شده حضور سردار عبدالارحمن خان وارد شدند و بدیدار هم بر میت و گر د نده بر یت ساطنت نشستند بعد ر جوع بمشورت نمودند ورفتن کابل وبا دشمن فوی مقد مه کردن را بخود چز م کرد ۴ فذاوا هو ز درغوری‌استقامس داشتند که‌عر بضه‌های مر دم کایل و کوهستائات درجواب فر مان بنده گانعالی متواثر رسید وهمه قدوم قیش لز و س. دار خبدالر‌حمن‌خان را مبارك دانستند ثانی عزم رفتن را بحانب جز م در دسر ءت تمام انحام سفر را ان و باری داری تعالی ۲ و ماه ممز ان ازعوری حر کت ور ما شده قطم ما ز ل وطی م احل نمردند 7 اشکه درمنزل‌خنجان نز ولاجلال فرمودند وخدمه وخر کاةوبارگاه وسر ا برده باو ج ماه رساندند لیف | چون منزل خنعان بمو سته دکو تر هندو کش ۲ کل کر مذ کور مابین تر کستان و کابل میباشد وخود منزل خنعان از + خاك تر استان‌شمرده ممشود بثا بر ان استقا مت کردند و شر ط احتراط رجا آ وردند زرا + دوات جدسب و اعتمار ز ما نه ۳ وخر انه تا باب ومر دم د؛اوزمانه غدار از طلب زر ] شذاود ..ا ص تسار4 گ زا وا سته دز ر یب انکس که بر زراست چون مر غ ی بال و بر اسب » ب#س در | سصورت اد ددر یکو بکار اه چا ده | ستاد ۳ ور ما بث و *ص وه دك ند مسر نیکو آن توا و5 که ثوان با سیاه ای کراق 1 بشمشیر از یکی ثاده توان کشت در انی اشکری ر۱ بشکنی دسن (۱۱۸) | کنون‌شرط احتیاط لازم اشحاصی را که اسم‌دار درمان فر ستاده‌شده آنها برر کت قفوم و صباأ حب اعتیار می با 2 بسیاری کارهای ز ماه بر عکس هی افند شود که از اف۶ظ خود و و.دد گاری درو فت کرد از نکنند روز شد گان م.وشها با آن طا 4 ملا قی نشدیم وازرفتار آ نپاوصدق و کذب شان ۲ گاه نيستیم خصوص ازبی‌دولتی ماو شنا آ نپا اطلا < ندار ند ون ز ما نه زر طلب می داشد از همه ا فضن که دشهن قوی و صاحب اعتماراست 7 بشد گان فا چندان اعتماری ندار یم خد | نیو استه قضیه «ر عکس نها فتد و از بخرابی مذجر تشود بهثر | بزر گان کایل تج ساز یم * ی و ج<ب او :د 0 ماو مس گرم و کار را فسسشیت که چندی در خذحان تو فف‌دار رم و تدبیررا ازدست ندهیم تاخو- را از ط رف حو اله بتقد یر بداریم تارضای‌الپی چه‌باشد بپرحال بمداز مصلحت دید بزر گان ح<ضور مدت‌رکماه در خذجان تو قف‌فرمودند و مردم کابل واطراف کابل از ورود خنجان اطلاع دادند وتسلی نامه طلب کردند چنانچه بعدازفرمان ‏ نی‌عر یضه‌های مردم کاپل بتوانر «حضور سردارصاحب تدبیر رسیده خواهش قدوم میمثت لز وم‌را بز ود رین اوفات نموده ب-ودند بعدازان بارادة خداو ند وب‌صاعت‌دیدوزراه وار کان‌دولت ازمتزل خنجان حرکت کرده از کو تل هندو کش گذشتندوبیاری باری ءالی واردغور ند شدند معال‌فور بند زا چپار بکار نفس کوهستان‌است سه‌منزل تفاون‌دارد خلاصه کلام در غوربند رسیده بار گاه وسر ایرده رازدند واستقامت غور بندرا چندی برخود لا ز م شمر د ند وباطراف کابل خبرداد ند چذا زچه فو ج فوج وبواك بو لك ازمر دم اطراف کابل بحض-ور سردار عبدا اررحمن خان هیر سید ند و بخاعت ها ی فاخر ه سرافر از ممشد ند ودا خل خدمت مبگرد مد ند و بجمم آ وری لشکر جد بد که کویا ازمردم اطرافی میگر فتند ولشکری تر تیب‌میکردند وبند گانءالی از ثمال برر کی شب‌وروز متوجه احوال دود اد میکو شید ۳ و از <صضور ممگذ را نید ند و نو اه مخار جح ؟ 8 شان بود ند فضاءرا هن وز ازاستقامت فور بند چندی گذارش نبافته بود حکه لشک.ر مرها وز مستان سخت بدد اشد وخنكت وصاعقه بش آ مد زیر ! که اسشدای زمتتان دود وخذك وبرف عم ر | رو 3 فت و 4 فصد فتل لشکر تر استان که مسافر بودند دمربست و اشکر مذ کور را م2 کل فت وحصاری کرد و چنان‌صاعقه وخنك وا کد هنق و فده اتید که‌طاقت دم‌زدن وت کت کردن‌دا فُی دما دد واز چپار جا أب صا 42۶ ظلم | نی و باد سخت اشگر ار 2 رافرو گر وت و برا گنده‌ما خت وطافت بر آمدن ازخبهه‌وخر گاه دا فی نما ند هو تا دی لا ور ؟ صاحت تد بر دود در اد صاعقه و خدات از تدبیر بازما ند ومتوحش گر دید راه چاره‌ر| مسدود بافت‌ودعیرت فرورفت ومتحیرماند اتفاقا هنوز از غم والم خذت وصاعقه وبا دسخت وزحمت‌های آن نچانی حاصل نشده بود » ازجانب دیگر لشکر جوع از کمین گاء بر آهده و.لشکر کشیده و اختن آوردوش‌خون زده فیمتی ۳ آ مد چنانچه اشکر نر کستان آماد‌ مرگ ریت بر که ۳-9 چند از ِ ون شته دود که دحطی ظطا هر شررد و اسب و آ دم شب ها که ماأند ند سرت آ که وگ جای ۷ .ود ون فدر اشکر برر کت‌را :سک‌فته مخار ج داده تمیتو آاست وراه فر اف دست4 شید و کت ثل هندو کش ر | درف ز بر کرده وراه رات و آ مد ان ور ق رل از کر‌ستسکی بهلا کت ر سید ند 1144 + ور وی نان‌ر | ذم ات رد وال مر دخو اب وخبال با بنظ ار در ص مه که خودرا| سای ه یداد دب 3 سر دار عیدا ار حمن ۳۹ ‌ که سر کرده مه «ر ور ردو د چنان ر 29 ر مر د اه دا خورد و برر ی ۱ فواح کر ود که اشتکر یان از کرست کی و می‌کر د اد ات سردار ظفر اایان ماد مها یو ناو فا اش ای و ات رای ری ایا خو اخوار و فز | رو رود که جمیم آد مر ات ز | فراموش اموده نود وخور و خواب نداشت و ۸ دراطر ای غور بند نام و نشان له نبودو چون عنقاناه‌داشت ونشانی ندست حتیز و بای ؟ 13 و رن 7 یا غو ر ند کر فا جو ۶ و خون و امه م<نو س‌وار د .گد ار رد تا در عافت ظاهر شود زیر | کهسخن.مدپورضت ِ کی در عا وت اسی د ند که (عصیدی گر فتار | ید ظاهر است هریج «وسش لی یش دما شرف وهیج‌ش دی دی عم و | بدوه مر مشود و هر اس ۰ ۱ 5 ی ۲ 2 ۰ 1 ۰ هّ | هم ۰ 4 *راری دارد و هار و از نثیی ژ «ر ا 2 ءِج 2 درد دا دحاو سره هی لا سر لب ۰ سین شزو بان اس > ناغم بوری ام کی بر ار سی ۰ ما رد4 و فتی در جپهان حک. شدای دار ی .۰ ِ ۲ ۳ : ۰ :2 1 ما < خر 4 او( که ادرشاه افشتار که سره و امم اویم‌ر | مرف 43 و نا ج لشی نمود دراوائل ۰ ‌‌ ۰ / ۹ 0 5 ری ۰ ‌" 9 ۰ سلاطئت مدن دوازده سال ز مستان و 8 وسصرد ی رده ست ورور کسمر فسته بای از ر ات رت تادوازده سا ل 2 مر در ۳ و در دکت ان داعاست و م#شپور اوق 1 ۲۳ تام دای بار ی سر سخن باز گردیم و از ,طاب سر مره بان ساز ‏ 8 وه سر دار عالر مقداز سردا ء,دا ار حمن خان‌را درغور 2 4 و مد ۳8 ی صرا 422 وخنت در تنگ‌نای حبرت وا گذاز یم واز جای دنر سجن راثیم باری چمد امه سجن از رو داد داراساعانه 9 و دعکمرانی سر دار مدا بر اهیم خن و مرو ۶ تد دیرات سر دار مد کور جر در دار م فمل از ین نجر در و دو د که‌سر دار مجدمد ی خان از فند هار نامر بند گان ۱ امیر شیر علیخان اج کو هت ان پِ ر فراز سرد ۵ در نت ۳3 بل نشسته ح‌کمرانی 9 درایامی‌که سر دار عیدالر حمن‌خان بالش‌کر مر کسدان درعو ری ای مرف ان فح م حمد خان از غوری فراری شده وارد کابل شد 2 این دازه ذرا شاد ووغای مر کر اف ار ره وه ی کی ان رو ودریار بان پرشر وشور وساد پیشگان ردیکی ودور سک انم بجرایی دولت خداداد ۳3 وه 9 در با شده دود وی وروز سر دار محمدا بر اهیم خانر ا 1 ارعقل در ی (و د لسحدن های چر ب‌و شدر نْ فر سب مداد زد چنأ ۹2 ۳ عر 9 ویب ۶ 7 ۱ تب ۲ ِ‌ « 1۲ زیرا که این فتنه‌انگ یزان از حضور سر گارتر سان وارزان بوداد وحضور سردار محمدا براهیم خان‌را دوات عظما هیدا نستفد ونقس‌را غذیمت میشمردند بهر حال کلبه مقصد و مد ع] | بحاص هر[ محمدا بر اهیم خان ازعقل‌دری وازشعاعت لی نصمب و ازطا(-ع قط ما" لی‌طا 2 دود . شا یزان در دمن دوسصت و دشمن فرق کرده تمیتو | استند چا د<4 3 شیطان فقوی هکل کل ۳۰۳ سر دار محمدر فمق‌خان و کی جر یل شیخ میر خان در حضور وت ودشم‌نی کردن شان ظاهر وهو دا بود وخاق او سشان مدا ند ی اول محمو سی او سای مج فش ار حه نی را ام کر فو الا ان خرابی سر کار امیر شیرعلیخان را بخاطر نداشت وسر کار مذ کور را جای‌نشین پ-در میدانستدد_ به ند بیر خرایی سردار و سردار معمدرفق خان و اون اه وسر کاز امرر شمر عدذیخان‌ر | وداا م کر د دوم فتّل سر دار «حمدامین خان "وسردار»حمدعلیغان ؟ هر دو داز وی هی ار بو د زد ده فتنه | نگیزی ه-ردو شبطان ک-هشی بر خان ج و ام ومح<مدر فمق خان داشد هفتل ر سرد فان نو لت فان که‌بای دخت است رسیده باری سردار محمدایراهیم خان و اوشان که دو وز در بررگی اس ول شنند خصو ص که‌سر دار محمد شر یف خان باآن دوش پیوسته شد وسردار محمداسمعیل خان ضمیمه نها 5 دولت بودند بهرحال س.ردار محمدابراهيم خان که این اشخاس را دوات شريك وخدمتکار صادق «ء استند باعضی افسران دیگر بحضور طلب. تموده ۰ ۰ ی هلف مشو رت ثر د ند آ ها که قیل از ین هر چپار ن#ر لخرالی دو لت حاعی دو د ند وفر صت می درا سوفت سردار محمدا بر اهیم خان را یفرب بازداشته امر وز وفر دا که روزشه‌اری میکردند ايشك ۲فاسی شیردل خان کهمرد کپن‌سال وخده کار فد یمی بودند عرض ممکر د ند و دد لمر امتتدق اشای م.د اد ند اور ا فتنه آ کزان افغان در وی ۳ نا م مد ۳ و سجن ايشكك افاسی مذ (ور را وفعی نمی نهادزد و اه او ان 9 «گذشته وارد غورشد شد وخمر بدار ااساطنه انا ر سید بعداز آن سردار شعاغ سردار محمدا براهیم خان چپار ر کن دولت خردرا بحضور طلب کرده مشورت خواستند نپا که انتظار همین ور قوف مومت دا .اه ۹ سر دار ۶بداار حمن ۳ دا ید فرستاده شود وددگر اشکر «حضور ند کان عالی اماده وتبار داشد ۳ ۱ لا ان در‌حعلاس کشعکاش فی‌مابین سردار محمدرفیق خان وجرنمل شم -خ بر خان قدری 8 ۳ دیدا شد و بر صد هد گر سین 1 سردار هوشیار سرداز محمدا و اهیم خان 6 دجانت جر یل شیخ ممر خان نمود از ین رهگذر سردار محمد زر فیق خان و کر فت و بی باك اسان کرده ؟هر گاه شوخ میرخان جر نیل اعتهار (۸ ۵ کر دارد که چر نیل است ِ خواسته دام فورأ ار جیب خود یادشاه چندی بر آورده میتوانم این را گفت واز جای خود درخواست وعازم خا نه شد فردا ظاهر شد ی 4 م <.درفیق خان شیاشب ازمنزل فرار ی شده و جانب 1 ۱ هد وسنان دسم‌اری داسی سفر کر ده چا بچه چندی در کوهستانات گردش کر و مر دمر | ده و4 | نگ یری‌و را غی گری لین مه و د ۳ اشکه | وازه ]مه ن سر داز عود | ار حمن خان )۱۷ ( اش تپار بات ا صافه 3 خعاو ط سر دار مد و ر با سم هقی مر از شنز کان دک و هستان زر سرد سر دار مدز فمق خان متجیر م دد و از <ضور مردار عمد | لر حمن ان تر سان و ار ژ ان دود لفسکر دورودرازافتاد ضا را در همین فر صت لش کر های حابل اسر کرد کی جر بل شوسیخ #بر خان وارد چار نت( شید و س._ردار <مدشر رف خأن تم ی روا سر ییاد تشتکا رن دوب و مشق کات فده انکيز ان ات سر‌دار م دول رفیق خان خط و أ دم فر ستاد و مان 3 که در این هو فسع که و وت ۲ است تدبیرر| از دست دادد فر صدّی اس که دا بد و شا دك سلطشت ۳۹۹ ده ار بلس | ود ودوات خد | دادرا تصر ف‌دار دم و هءان عم و مان ماو شما دحای | و رده شود ز برا که هر دو جا ذب که خو درا را دشاه مد | ند ودعوای سلطئت دار ند کل و خاراست وبا دك فرصت بر داد داده 4و ند 0 ن‌ شیخ دست ند هد شا ود زود تر ابجام با دد و در ۳ هیر حاجت هیچ اسیجار ه دیست > [ ین دود دا و دود رفعق خان با مر سر‌دار مود شر ف خان وارد چپار نک ر‌ سل دد در سل شیح مر خان کهسه بوم دمشثر در چپار نکاد توف داشیند ازورود سردار مجمد ر فق خان شرد ه درمترل شان ر 429 عذر ان و سم ۳ و ا ای نمو دند دعدازان اد مس سر دار ۸4 مد ابراهیم خان عر ,ضه‌عذر | میز فر ستاد و واز حضور سر دار مد "ور تمصاحت د بدسردار مد سر ف خان و صاحب و خیر خو اه دو آت دود خلون های فا خر ه دجهت سر دار محمدرفیق خان فرستاده فرمان کردند که‌شما وجر نیل شیح‌مررخان باتفاق همدیذر بعرابی ‌ ۰ ۰ ۲ ‌ دولت دشمن و 4خوب بچن.ت افناد ورهاشود زودتر ازمیان بردارید مختصر کلام هردو سر کر ده فتنه انگیزر جوم به لیر خرایی دولت دار | (.لطنه کا دل اموده چنان فر ار داد دد و معباعت د رد ال ؟ه ‌ رل و شا رل س, دار ج مب شر ف خان در چرار بکار در سم لد با هم ۰ ۰ ۰ 4 ۰ ۰ ۰ > ۱ ۰ ۳ ۰ عر «ضه مود دد که‌صا حما فلام نواز اوهر چند هدر با دحضو رز شهزاده للشد اقیاال عرش ۵ بند گان اقدس در باره غلامان مکرار است و این غلامان‌صمیمی که نك خوار گی قدیمی‌دار یم واز زمان ۳9 تاحال دست یرورده حضور سردار ذوی الا فتدار یم و دصرد آن‌دار م که خون خودرا از کاب بادشاه فوی هو لت بر یز م و جان. خودرا فداساز تم لا کن و قت دار مك وقاضای زمان بو قلمر ن و فتنه اف گیز و ۶ماز اسیار است امید غلامان | بذ.که‌سر دار محمدشر یف خان که دز ر کت وعموی ش,زراده والاا میماشد هر چند از نظر ون او اقدس افناده باشدباز هم برادر وبآزوی او است دوات خواه‌دولت خداداده است این غلامان فدوی خواهش میدار بم کهازحضور مامور این خدمت شود وسرپرست قلامان وباز خواست کننده لشکر ظفر اثر رده تور منود و هم از با عث لشکر ظفر ار خو شتراست وقوی‌دلممگر 1 وهم خدمتی کهاز غلامان صادر شود و مور رسد موجب فبول حضور شپزاده بلند افمال خواهدشد اظا وه بران‌در مقایل لشکر د شمن با بد هم چنین شخص دز د کی معا بل با شد د [ رند ا مد ۰ <می صقان | مق ار ات وم ون ات ری ها ل د ا نا ی (۱۷۲) از در گاه خداوند دارم که‌عنقر مس اشکر بر اگندة مر کستان را که‌بيك نان محتا ج اند ۱ م‌ ۰ ۰ ۰ ۰ ۱ ]۰ ۰ و کف واز ۵<و ۲ اشکر صا عم و خخك و سر ما درون هوشر که حصار ی دا ما ل شم ز ده بلند | قمال مت وله قزر ۱ اف فان دش دیاز ۱ اذا چون‌سر داز «حمد رفیق خان و جر . ‌ ۰ 1 ۰ ۱۰ ۰ شیح و خان ۵ ر اه خو در | ا<صو ر فخه سسست رز دار عاا ۳ سر ستاد ند و ممطه ور <عمبو ر 5 ان س_ردار ۵ مد اب.راهیم ۳ ن ست 4 ۹ ن شفل و معد ن شجاعت دود دذد از جان‌ردل خور سندشده در دار ه افو مکار و دو مك جح رام ۹9 «<سون ۳ نک و دردر بارعام ,4 آواز و آفر بن گفتند زیرا که خدمت‌گار فدیمی ونمك حلال صمیه 3 ازراستی و جان فشانی‌شان اظپار حکر دند بازی ای نتها ن خورسند ی فورا دمنز ل سر‌دار ه<مدشر رف خان کا کا رفته کءال عزت بعحای آ وردند واجازه دادند که با ید زودتر تدارك کر ده خودرا درچهار بکار باشکر خسون خوار برسانید وسرپرستی ونفاام‌دار ی تِ ظفر اثر را ی ۱۳ ودار ید ز بر ا که و ات خداداد ازان شمااست و کدورات بثه کان اقدس را عینه مت بدا نید 0 شر ض ان ده ما به فساد و سر شده دار فتنه‌| نگیزی وتدییر غمازی بود واین تدبیر هم بفرءودة خود سردارمذ کور سرشته شده بود س کوت ور ز ید باری بعداز بان سر دار محمدا بر اعیم که تشن ۳ وت حب خو د عر صه مود سر دار م «مد شر یف خان درا بمداء خودرا در تج هل زده عذر ارف وه د ودرا و یه بت عقل وشعدا عر ا از خود دراه تک ر فتن مود رازدوق ر فتن بدا ل این است را ۳3 مبیکر د م4 ۳ در ن هژ ده ۳3 جان فشا نم زوانشت که ان وم[ سا بش جان ما ست بعدازان سردار معمدا براهیم‌خان ازخدمت کاکا بر گشت ایشك افاسی شیردل خان تال و فدا شد هو دو ات خداداد او د واز ین گو نه شیب و ور از سار د بده او د بدحصور سر‌دار محمدا بر اهیم خان 2 2 رفتن سردارمعمد قر ‏ خان و نادو تفر قتنه | نگیز متفق شدنا صلا مصلاحت امست ژ بر | که این ند سر از خو دسر دار م مد شر .ض خان است و بو مه فی‌ما لین ارسال ومرسول دار ند ۳ که معدن فساداند بر ایي دولت خه داد سر سته | ند لمچرد نکه سر دار معمدشر ف خان در چپار یکار برسد ودادوشی شیطان یی ی اه ری اه ها ار کر رو ای وه ۱ ۳ نان‌و غله و فحط سالی چویب‌وهیز م وهحوه صاعقه ویر ف‌وخنك اس بر آ ورده ی بّد ابر تمکو داخل کوهستان مردار زد که گو با بدون چون و چرا وخوف و درم فخ ات و جدل کابل‌را دو ی :هو ض‌مساز ند ودوات خدادادرا در دادم‌د‌هنداز برای خدا تا چند سوم نا صحر | ذمی شدو د و دار سلطدت ر | سهل عیگیر +د و دشمن ح<ا نگی را فا حب | ختیا رِ هنستاز ند و در م۱2 دل دشمعین مقر سرد و دش4 در 2 <و بش 4 ود | حتیاط 1 وسردار ۸4 شر یف خان , لِ را در کال نگاه دار د رو جود ان دود داز هم احتیاط اور رد ب‌اشید 4 دشمن قوی هکل است وبادو شیطان د بگر هم عپد وهم پیمان است واین تدبیر کی بود ؟» بکار بردند وازروی تزور بعضور شهما .عر یمه کردند والاعیج اس بالاادست. 2 1 (۱۷۲۳( خودرا نخواحته ونمی‌خواهد و مر امه « ر کی خو درا وست نمی ند و۵ دگر ۳ بخودبزر گت اعی سا زد داز هم از در ای ند | ۲ ی شید اف کی ره ۳ 0 ۳ از دا تفن مد ۵« هر گاه عر ض لا م فدوی ول هیدار 4 و مه ردار چم ان سر ف خان ر۱ از رفن ماع محدار دد خوب والا 3 پیر غلام را بد نام ساز: بد و مر حص 1 ؟ ٩-‏ 4 حصور ند کتان | قدس در فده دار ار و ۲ وخو درا از ین رسوانی جات بخشّم , ۰ ۱ ور د تب زا ام اب کوه. تاه تا [: کّ ی زشنش 2 ۳ ۳ ت. ی اقا فا وف ای ارات تفت ور هن ۳ آ مد دهد ۳ ۳ 3 كت ۲ قاسی شیردل خان کهشخص عافل ومرد جهاندبده و کپی‌سال وتجر مه آموخته بود احوال کا بل را دیبگرگون وت وبعت سردار مدمد ابر آهیم خان را و دید بار تحمل بخو د ند ده از بدنامی ترسید و باوجود زمستان وخنك ورف سبار تدارك سفر رن ه و دا بِِ خدمتگار روان4 فتدهار شد ویسر خود ایشث آذاسی خوشدل خان ر ۱ بحضو ر سر دار محمدابراهیم خان کذاشته دعا وفاتحه گرفته کوپا کوج عازم قندهار گردید و بزحمت پسیار از پاعث برف و خنك وصاعقه خود را در روز هفد هم بحضور بشدگان سر کار امیر شبرعلءخان رسانید هر چند سر کار اشرف اقدی‌ازحر کت‌مذ کور و بدون امرواجازه آمدن فندهار ملال خاطر شد و روزی چند کدورت آ مب ز گردید واز نظر انداخت لا کن ایشك ] فاسی شیردل‌خان چواب‌های باصوابعر ضه‌داشت کرده خودزا از ایرادبری کرد واز علامتی باز کشید وحقیقت کلی‌را صر یحااز جزوی و کلی‌بحضور سر کار دانسته کرد رک درك عر طه داشت نمود دار ی ! ز ذارشات ان و سوء تدبیر سردار صا بت عل ودخرای دارا اساطنه جر بر کر ده شود سردار محمد ابراهیم خان سر شته ۱ ود سردار محمد روج و و جز وی نموده بهصلاح وصواب سردار محمدرفیق خان وجر یل شیخ میرخان در چپار یکار مقابل لشکر دشمن فرستاد اایشکه سردار مح‌دشر یف ۴ خان در ۳ رسیده داخل لشکر گاه شد وبرفیتان خود ملق گردید وندیرشان م2 ْ دد بر ا فاد ثا نی هر سره مر جدد بان حر آم بخرالی دو ان مر ان ]دی شمر علمان و ق ات و مات خوار کی را از نظر دور ساختند و عداوت و در شه را مد نظر آ[وردند وسه دقر تم از ود | دگیز که خود را صا حب اختمار ۳ د بد ند ده نموت حرامی خدارا شکر گذار شد ند ز بر | ده دمراد خود ر سمدند و بعداز 2 در داب 2 ات خداداد کهنمك بر ورده خ! ندان آن بودند ند سر ها کر دند واند بثه ها ءودزد ار آی‌شان رات 7 ۳ ار ۳9 فت و ا بتد اء عر ره صد | فت ور «ضبه دحضو ر سر د ار عا ان سردار عبد! ار حمن ان می فر ستیم و شرا عطی چند که‌هر کاه دماو شما عپد و فسم کندولا ت اقا فستان‌را او ی فو بض میدا ر بم » چنا نچه دشر ن خد ا و ند ( دستخط و مهر 5 در | ۹ و سم أ در رل ور تسلی ۳۹4 طر شوم مد از ۳ امید وار بم که خد مت ۲ ۰ ‌ ۰ 1 های کلی بحضور شان بداريم باری بدین قرار در کلام ال شر یف د ستیط بدار ند ۷ که ادا تا انیا که دوات خدا داد بر فرار باشد بما چپار نفر بدی نکنندوز جروز حمت در سا مد و رز و محکوم بدار ند و سرد ار محجمد شر اف ۵" که سلطنت ند ها ر بهپر اد اشت باز بط ر مق‌سا بق‌سر بر آر ای فندهار شو ندوامرونپی خودرابحضور پفرستد جر ثیل شیخ‌میر غان بقرار عاق حکمر ان لشکر وفره‌ان فرمای افوا ج ظفر شکوه باشد ودرعزت و چاه ور نبه‌مذد کور دیافر اند وعز نز ثر ندار ند و صد راعظمی دوات اففا استان‌ر ا شرار سایق ده سر دار محمد ریق خان بد هند و ب«حطور بادشاه مقدم داشند و سردار محمد اسمعیل خان سالار وفرمان فرمای اشکر فندها ر «وده از اهرو ی بند گان ی سا بدر اشو ند ودر داره ما «ان‌سخن احدی را قبول ندارند وماچپار تفر ی ۸ میکنيم ویمان میدار یم و قر آن خدا وند دست مانده قسم میخور یم ودستخط ومهر میز نیم وبحضور بندگان عالی میگذ ارم که بصدق دل وصفای باطن خدمت ميکنيم و جان فا نی هینما تیم خصوص در نوفت که دز حمت خنك وفحطی و کرسشگی گرفتارند کوشش کر ده بامیدخداوند اززحمت بر آریم ودمگر دار | اساطنه کال را ازدست سردار محمدا بر اهیم‌خان بدر کر ده بتصرف سر دار عا ی مقدار بدهیم ودر خدمت وجان فشانی کمر بسته تارمقی که دربدن داريم خدمت گذ اری کنیم ودشمن دوات‌شان‌راذلیل وزدون‌سازیم وتا توانيم درتعرف کردن اففا نستان کوشش کنیم از ما ۳ که دولت ا فان ددست ۲ ید و جمیع افدا اس تان تصرف در ] ید اما دشر | بط همین سه‌خواهش 5 -4درابتداه تقر یر نمودهام منظور کنند وعهدنامه فرستند. بامید خداو ند دون جنک و جدل وتدسر نیکو دوات اففا ستان رااز تصرف امیر شیرعلمیغان در آوردم در فمضه اقتدار شان‌در آ ور م خر صره آلام همین تدبیری رای شان فر ار 13 فت مد ازان 7 ی‌هآببن خودء چد نامه را تاه رم دند و بیذر ا! ی د و ات ام رشیر علیخان کر ۲ یدحا ه سا (4 نك جو | ۳1 رابرطرف امو ۵ :د اما از حق مك خوار گی ۵اه اسر اس ۳ راموش کردند: فر د هر که امك خور دو تمکدان هی | نون در مد هب ردان جهان سک دهاز وست پذا چون‌سخن ازنمك خواد کی درهیان [ م. دوسه کلمه‌شر ح وار تجر بر مبدارم ناد استه ستا م۰ ان گر دد که تماك سو ده | لماساست عاقیت تعیده ۸۲۰۱ فل‌از ن سه افرر ادراصل و اسب‌شان ود و افر 4 سر دار مجمد رفیق‌خان ودیگر ی شیخهیر خان جر بل «اشددر اوایل کناب موشتهام بتکر ار نمی پر دازموسرد ار محمد شر یف خان‌هر چند بر ادر سر کار امیر شیر عایخان است اما شمه از آن هم تحر بر شده حاجت بسکرار ندارد لا کن هريك ازینها در وفتش نت یه زملل جر آامی را هی دید ودر قید در بر در آورده می‌شود و بعداب السیم گرفتا ظ می گرد ند چنأ اجه مرن ات ءجب میدارم از ن سدشخعص مك حر ام که خود را افلاطون عصر خود مدا ند چگو نه می شود که بدجا ۵ سا له زمات خوار گی را درداد دهند وداسردار ءا لی سردار عبداارحمن خان عهد نامه هی کنند و خود را پیوند میدهند مگر ثمی دا نند ؟ه سردار عمدار حمن خان هم یادشاه زاده می‌داشد وعتل تامل دارد نمی فرما رد وه ۳ 3 بر ورده بنحاه ساله چه بان نمت کرد بد که با دو ات چد رد دزن کی ن‌ ای دنک شرف همان بهثر که نیرت ولد ان «مل طوق اعذت شیطان درا اس جمنم ح<و | (4 شو ۵ تاخلقی ۵ ۱۷) ۱ ۳۹ ۹ ۱ + | ۰ ۰ ۱ ( ۱ از رفتار یب و وه ا و ۳۳ 1 در #ٍِ 2 ۳۹۱ وامان و ۱ سا ۳ 1 ۹" خر هه ۳۹ رما ار هد هه 2 ۵ سا له همچنین 9 و 4 هس راصل شال رل و ام ۱ امیر شیرعلی" خان اد م42 دح باه و ۳ ۵ سا ! نوازش سر کار دظچپور دمو دد داد و از دن مر دمه زر چه باشد که سر دار مج رای ۲ # ۱ تب ۳۷ هر هیر وا اه خان از سماری ۳ هر ر ور از چ.بت حود در دان باد اه 4 احت و : نت 4.ر حان ( ۱ : 1 و ِ و ۳ ۰ لله خداورسول | کر م (ص) افر ار نمی کرد ومی گفت 5 من مد هم ممکن نیست که بو 2 ۳ خداو ند دد هد سر‌دار مجمد شر ف خان دا و جو د | بعدر خرابی‌های دوات که دا زوا لا ۰ ۴ 5 انیس عم هک ۱ ِ برادر و فرزند کرد از طر س عد | ات و خد | چو ی دار د در ۳ تفاي سر‌دار ۳ اسما یل خان سر در آرای قند ر ها ۳ ار 0 2 تاخعطاای »۳ از آن شاه اور فش ۴۱ از ورد هار 1 راك . بل فر موده از ان اس ۰ فر د تو چاه ی کنده دردل که خلقی را درا نداری ‏ نمی ترسی‌ازان روزیکه خودرادرمیان بیئی | نون و با شم که از من رقم جر بر دارم دفتر ها گنجاش نمی دارد لهتر ]که سر مطلت باز گر دیم 3 اشدر مر انشا ور دس زوا 4 در تدگغای غوز بند گر فتار دردلای ۶ ط وم *ی را ش ند 3 کی سر ما و خدات ورف ع و داد سیون 4 جم 4 ۶ بل مر ما و ی ۱ م2 ۳۹ ف و یه ی هت ند وبعجای نان قرص [ فتاب هی ایسید ند ونفس پلیدخودرا تسلی میدادند واز کرسشگی جو ان محتاج لا کن عدةاوار در بس بر 3 کوه فاف نام داشت وشان نداشت ۳ -۳ کنيم و فلم دوز تن ر۱ راجم ,4 رش دق ای شاید بفضل حدا ونعد زود ثر از ورد رسنگی دفر اح نامی روزی وفراوانی رزق مقدری رسد و آسوده ۳1 د زد باری هو ز سمردار مجمد شرف خان ورففانش ۴ رفدار فک وادشه ود ند ِ خبال را (پدر جات جولاان ممدا| ود دید و سر سره رد ور را دی با و ؟ ِ_4 چگونه و ۳-3 د‌ و بمو ند حو د ر ۱ < د<و یمد ٩‏ خواهم دم د غر ق در فکر و اند دشه اود رد 9 ۳ اه 5 (در شان ما «ل هد بر اناد و نامه مت آمیز از <صو زر سر دار عندا ار حمن شان اسعی هر سه نفر ر سید وع-در دار و شفقت های دی شمار در نامه در ج نموده مود اد چو نامه سردار عا لی مقدار منظور هرسه نفر غماز غدار اعنی سر دار محمد شر اف خان وسر دارمحمد رفیق خان وجریثل شیخ میر خان بد کر دار شد از ذوق در بیرهان نمی گذدید ید و تقد بر را مطا دق تدبیر خود د دند ثانی 4 صلا ح وصوا ید دد همد ۳۹ از روی شوق و <ر سندی در جواب نامه سر‌دار عمدا ار <عن خان عر دص ۵ دو شدمد اول‌نامه ازو رود سر‌دار مد ۳ اف ۳۹ تن و تصرف نر کستان ور سیدن ۶و ر و ۰ ۰ ۳ ِ 4 و «<صور وش ظهور سر « ار ءا ی معدار و _ مر 9 وانتظار <جو اب ۶ ره حود سود اد آپذا چون عر «صبه سر دار م2 مد شر ف خان ور فءةا شش (<صور رود کان ء ]۱ لی عبر دار عبد اار من خان زمیات واز نظر گذارش بافت از خر سزدی وفرحت افعران افعرده دل و در | 8 ۲۹ احوال را بحضورطات کر ده ۳ ( را و دم و به آواز درد فتح دارا اساعنه 9 ۰ هه را کابل مار ك‌ باد 1 ند زو ازان خود شم و وت ۳ باغر ت امه های سیافی ر 39 عر «ضه را خوانده هبار تک بادی دا داد وم ردم بر بشان احوال خودر راتسلی فر مود ند مدازان عجلس و کی ی اتف افارن قن ان ان حور فرمنان مجمت آمیز تجر در 2 سه فتره مطلب های‌شان ی را ین در ح ۳1 ده ۳ ى لام | نب شرا مد نا 4۰ ۴ رده دود ند دد ست خط ممار ك دوشته مپر ۵2 3 ۳ شان ور اما دید که تا اج ۳ و محمت | مد وار م ۳ بأث ماع "یه د ۳3 :۹ دشر * فَّ كِِ ین شو ند ۶ دمار قات همد گر رود از ۳ مر و ۱۱ م سیارو اص‌شده زد یار مذو رز | ۳ ۴ ۳4 آن مه ۳۰ گر د .ذ ه سجن ۳ دی 4حفیی 1 رجا طّر خظور کر و ۵ و مسکند دد ون تا محر م لورت کفت و شنید بدار یم ژ را ط_ وم و 3 ۳ در 9 این راز نبوده ۳0 خمبو ص ع ان نامر ! بز بان اظار داریم تاطرفین ازطرفین آسوده خاط رو رل رای ر ند هد ۳ ی که دد رین هد و مد تا وان رتم و ۱ ات <صو ر شمد ۳ ۱ 2 دعدازسال‌های‌د راز معر ور و خر سند شو یم ار صره لاح چون فر مان‌ر ا (هو | ید ید فتاو زر ۱ در دار دحپه سم د ار م<مد شر ف خان وسمردار »جمدرفی خان‌و جر یل من فرستاد اد ۳۹ و و در | سز | وار اض دت او مه اط ده ۱ م <ر این سره و حز د دهد و ام .د وار ملا قات‌شان بر دند و[ .وده خاطر شدند بعد فردای آن روز ازشوق بیار خطوط وع,دویی.ان سه تفر کذاپ منافق‌را بحضور لشکرهای کر سنه ویرا گندة خودشان دادند وخو اند د و اشکر خودرا تسلی‌داد مد و مءار 3 گفنندوهه را از داعت ژز حمت و گر سرد و دغو | ز‌ ش. شا ها نه | هید و ار تما 99 و و #د هم ها ی اب ر ۱ ی رن ۱و ۵ ِ ۱ با ۱ رن ۰ ۰ 0 ۰ ٍ ۰ _ ٍ سب که ی ۲ ۳ تس نت ]| مر سردار مد ملد ۳ ف خان از م-زل عو ر ددد جر کت ور ما سرب و ‌ِ ۰ ۰ 7 ۰ ۱ 2 ‌ ۳ 1 1 و سا 2 اک ( در د .ات ِ* جا ود ز .لو د ور ود ۱ مد دلب وا:2ظار ملا عات سر دا م جدم د شرِ درف خان ور فیقا نش دود اه داری در ز هی فر مان ت-لی و عبد نامه سر دار عبدا ار <من خان دحطضو ر سم 2 زر مجح ال شرف < ن ور ه. ۳ زر سه.لد و مط (عه دمو دزد و خر سرد اب 5 ۷ دعدازان ارادة رفتن کردند لا کن قبل از ان غنهٌ بسیازی از هر اشیاء وهر اجناس از خو ر ا که و #مر ۱ ن 9 ِ تاه و ل.د و شباشب و ف.ه ۶ مداد اد و گر مره را تن ار و ِ و از فا 5 و رد :ده زیو تب ازان از / نم 41۶ بکنشر ید از دا عتمار و د را دشر خوف» فرستادند واز ورود خو د اطلاءد هی نموه ند بعد ازان خود شان خوفیه در ساعت ْ ت۳9 میم هت دحجه شب را سه خد ۳/۹۰ معامد خو د از خیمه بر امده چنا بچه از اشطر ان احدی [ تاه ری 2 هیا هر 9 مر ۵ ّ نمك حالال دود دد ر وا ر ٩‏ م2 صرد سم دید ودرساعت ده رجه شب ور اشکر گاه سردار ِ <ت بد در رد ا وال وار د گرد ,دزد ام سر دار عبد | ثر حمن خان صس‎ سر وار ۳ آی هم ده زد از ۳ حو د دیم ۳ ر اه اه رت 1 و 0 ۸ / ۳ 0 -)۱۷۷( ۱ کر فتند و شوق مندی و خر سندی کر دندو باذوق تمام صیحمت کنان داخل اشکر گاه‌شد ندودر با رگا و سر | پر دور سید ه اشستند و صع<ت هی متفرق از هررهگذر دسماز نه‌و د ند نی طعام اور دند. 5 و تثاول هو د ۳ لعود از طعام داز مت آکنرن عهر مطای نز واز عرد ۳ م٩‏ سمیو,» ر ۱ ۳ ۳ ه ام سل ۳ "» ۰ ۱ ‌ و خا ره کلام | لله سور ب را حاضر کر ده م۱ دون گذ | شتند و همان ع لد دامه 1 ۳ ۷ ذ کر شده بود و در ارسال و مرسول طر فین که خطوط کرده به ب« ۳ فر ستاد ه ودند فمول نمودند و عد زا مهر | یک ات از بان آورده دست بقر آن مجید زد :د وعم.دهای خو در ا سك بعول علر فین در ن‌ مجدوفرمان هید دس خط و مر کرد ندبه‌و آ داب تمام یکی بد بگری سیر ۵ ۳ (عد سر دار مجمد شر ف خان ملا حظه4 1 4 ص بح از د بت و صجرت گرم و سفر خطر نا کی و مثر ل دور همان لچدر که رخصت حاصل کرده ز ودتر عازم اک اه دوم ۳ در ۵ ۳ کار دشر ۵ و بجای ما ند هر گاه مشدول ص<ست شو م تمامی ندارد ور صت 5 #دییوا ودار | اساطنه نز دیکگ هر 9 حیات بافی د| شد چمد دن ص جمت | خواهیم کرد ,در خصت حاصل در ده از 0 ۱ ‌ ۳ 7 ند و زا خدلی راه صعحعت 0 بناده‌ز فتی از ا زا سر دار محمد شر ف خان ور و 2 اش سمواز اسب ۳۹ از حضرو ر مر دار عبدا ار حعن خان د عا و 4-۵ و و بجا آب اشکر ۹۹ <ود راهی ۳ ۱ شفق صبح د | خل اشکر گاه گر د .ده در .سر راحت استر احت فر مود د رد از راجت 2 و ارب شور ر جوغ و در ۲ اس کر اه تجانت کوهتان نمودند وبصدق دل کمر بخرابی دولت صر کار امیر شیرعلی خان بستندو هرسه کراد که ۳ 4 این همه فاد دو دند و معدن اشکار فر ب و عث خر ای ۲ و دو ات خداداد کیدی بخاطر آرورده بجپة سردار محد ابراهیم خان در کابل بلفظ عر بضه‌از طرف و1 عر «صه فر ستاد ند دد ان مص‌ون 0 ۳ شرح عر صه تدای ]و میحمرد شر دف ۳ ن ار <جمند افال‌نشان چندروزی فکر وا ند بشه گر ده از روی تدلیر لش کر ظفر اثر ر ۱ یکمتزل باب کابل حر کت دادیم وخواستيم که لشکرتر کستان ۲ گاه شد ه قیای ضصعف بدو ات خداداد ور ما بزد واز کول حجزنت دا بط رف وارد شو ند 7 ز مان دا فال شیر اده باند اقفال کوب فض اشکر ازدردهان در | ماه میشو ند بعدازان «ترفیق البی و افسال شاهنشاهی بيك چیاول مردانه و شیخون دلاورانه دمارازروز گارشان بر آ ورده امید وار یم 1 ۳ جمیع اعزه واشراف و خورد ورزر گت و متذهسی از اشغکرشان باقی نگذاشته ال و ك شکار شکار سازیم اه فه بر آن بهعین دبیر نیکو سر کرد کلاختار وشیزراده ت #اد و سم رت شان که سر دار عمد ار من خان ناشد ده ست [ ده وعا(می اسوده خا طر. شو او | استلزم ؛ لپ | چون ها سر‌دار مد شر ف خان از حشور سردار و امد 3 و محمد | بر اهیم‌خان 3 <هبو ص ور و میاهات کرده (حاس اظبار کرد ۳ صاحب چقدر ند گان م۱ را ارش ۳ فت سر دار من دوز درا لرد و (حسین و آفر ین بت اه صاً بت ند اهر دود دمو ۵ دوست ممدارد و مکند که با و جود و دخط خود ۱۳۳۹ عر بط میتو ند درد از ان جمیم تد رات سردار محمد شرف خان کاکای خودرا منظور کرده ویستدخاطر نموه بعضی وی هقعاص واه رن تون ۱-9 0 ۳ لی ملال خاطر شده منم فر مردند 3 دراب 1993 7 ۳ ِِ شکایت نکنید کهسر زنش میشو ید لا کن سر دار صا بت کمال از فشل و کمال بری‌دود از ین اف که یا کب اش بر شتا ۱۵ و غور نذد 8 ۲ ۸ دسلا بودند و مماتر | فن یا زج را جح مد | استژد 9 در فر ا خذای روز ی رسابد وحات نازه برای‌شان عطا کرد ند دالکه دار ا اساطنه کابل ای یز تکفا لی‌را که .ولد افسال گ). میهد کار ه از افبال نت اقمال ۳ ند رام ۶ سم ذمو د ند خصو ص ۳۹9 سر دار 4 بت اسمعمل خان شخص چپ ارم از <مل4 1 ات ۵ سوب یه اب دمصماحت دحصور سر دار ۸ مد | دراهدم خان 3 0 8 دو ۵ اب و شت و روز «حضر سر دار مذ کور سیان ‌‌ بردازی مکر د و مر وب 2 مه اد و (-جن های سردار مر جمد ابر اشیم خان در ف توص ها ما و ای ای ار ال وهی با قشم کر وه رس میدن ِ/ جر می :مو د چن] بجه از معمت «سدا از سرداز محمد آسمعمل خان ر ا از خید حدا تمیگر فلا کن ردان مدا مین عفانم رز هم چقد ر از سه نفر غماز فتنه | نک که م.توانست دعر اف هی دءو د وخدمنرای شان ر۱ دحصو ر ای ان ۳۹ م م<ر | 4 کرو ۱ ف نج ۳ مت یا دبگر 8 ور وجان ون ودء: وی صمیمی بو د ند و دحان‌ود ل در خد من میکو شید ند دحضور سردار محمد ا درا هیم خان ۹ عرضداشت نمودند و خوف ور جااز تمه 0 نکر ده ره آواز تمد لی با کانه سین کرد ند که ای سر دار دشر وای شپزاده لی اط لا ع و ای .ادشاه لی در و | این تا سردار محمدشر ضف ان ور #ية" نش عين تزویر است وشپزاد ه بلند اقیال نمي‌دانند لا کن پدانند که هر چپارنفر دشمن دولت اجم وا نی تین اش کت لاهن طفی ای تا ی اي وان تام تا یر از وغافل نشو دد ؟ عفر تب دو ات خداداد بر باد خواهد شد از برای ۳۳ رن و وا لا شین اده ر ۱ سزاوار ساطنه 9 سل دا ده فر اس با خمر شو بل و برر گی خو در | پست نکنید و بدانید که دشمن دوست نمي شود فرستادن سردار محمد شر ف‌خان محض فاط دود و ودس خود دشمن ۳ صر حت ا ختبار :موده ور ستاد بد با ز هم در سک ۵ هو جه مپمات و ود وعدان اختیار را بد بگری نت ور صت دا فمست زود در ند سر امور ساعنتی پرداز ید وعلاج د شمن را زودی دکشد 6 ۳ از دسر فتهاست ازغلامان راز حق نماث خوار کی بود دعر ض حصو ر ر سا زد و شد دا فی شپزاده بلمد اقمال بپتر میدانشد یت و امور ملکت خویش خسروان دانند ۰ دای کوشه نشینیتو حافظامفرو ش ۸ )۱۱٩( وخدمتکار دیگری و بت ذول شخص او لز | کر ده سجنهاي ساب بل ۵ عر ضداشت گر د وخا مه بیان کرد ۱ 1 حاوظ و ظیفه دو و ءا گیفتن است و (س > : خدمتیکار سو هون حرف زد وعر صذداشت 9 [ه ور مو ده شا عر ا ست ۱ وه وا شعصی است اج ا کشت د ۱ رد 1 <و | هد در در هت دت 3 3 ی دو در چشمش بپددو بر الا کستوش ی بر لب دید و ید که خاموش ۳ وسو جود خود از عقل ری دو ۵ مد ی صا چت عقل وصاحب دد بیر ب حصور شان «سمار دود ژد و دبگر مش ر رن ر ۱ خ رد | و دب امسر ۵ افش | وزیر ان حضور پر امور سلطنتی مشورت باید کرد بعد ازان حواله بتقدیر باید نمو د. فر د هیر ی بوقعی رخ الق ماوت کتاراق باری ره دراز ,۷9 دا بد سر سجن باز کردم و از مد ما سجن ساز بم | کنون: چند امه سن از سردار کلان سر دار مت<مد اعظم‌خان در وید فلم در آ ورده شود دعد از ان‌ر جو ع ال اش و تدسرات درر کا نه سردار محمد شرف خان و رفیقانش بدار یم : زمانیکه سردار بلند افبال از خنجان اخبر ولات خود بتوفیق برور دگارحر کت فر ماشده‌از کوتل هندو کش و ارد غور دند شد ندلا کن امامی و مرها زا نی را می دا ستند و وه ۳ ۲ فراخی مذ کور وافف بودند بهعرای سردار محمد اعظم خان عموی خود مشورت کرد ند که غور بند جای تن و درون دره وغله کم یاپ الیته طاقت مخار ج ندارد خصوص ملکت دگر. که سای یکانن دار اضافه رای دی در نها دسا مم.سا نق کرد تاها ند که فصل خ<د | و ند 5 و سر فرازی حاصل داردلا ان در باب مخا ر ج ار دا سر ی مان تفه قوی اه اکن ظفن. ان ترا کنده نشو ند . ی ۱ ۳ باعی ِ ۳۳ کی جای ود م استو ۱ 5 بای ". در طات ی نار در همه کاری که در آئی نخست رخنه ۰ بیروان شدنش کن در ون لهر حال وی از مشو رات سر دار محمداءظم ان و بشد گان عا لی چنان مصر(ع<ت و رد دد 3 سر دار کلان چدد روز ی در خدحان «و وف نع ور عءِ اجره ] سود کی اک ظفر ادر تن زد که مىادا تذگه ستی و بر مش 2 تن ۱ و برا کند کی دا مشگمر شوگ <صو ص چا در فسست 9 کلام سر دار کلان در حذعان دوف گر دزد و بند گان عءأ ی )۷ ۳ جر ار در غور ند رسد ه منز ل 3 ند از فضای ای ز مستان دا درف و خشکک و 0 ماء 42. و داد هت داخل شد و اشکر رما هجوم "ورد چا یجه ات که زاه‌ها را مسدود کرد ولشکر وافواج ظفر رن را در و و تذکی ات کر د خصوص کو تل‌هندو کش از بر ف و 3 وسر ها استه شد و راد رفت و آ مد مدود گذدت ۱4-۲ صبلا ممکن رفن نما ند ق قور ری ای ار ی 9 ور دد نمود علا ج ادن اد وشب‌وروز رف رگن گرفت و سر ما و :كت باشم‌شیر های صاعقه دار ساعت بساعت شدت کرد و «در چه ور سرد که مر هو | و جاور ز مین وال کت ر س.د ند هر دم از حا زه ها بدر شد ه و | #ِ چنانچه شمه از لشکر ٍِِ و پر ؛ بشانی احوال وصدمه خذت فیل از ین جر بر شده دود ازان ی محمداعظم خان در خذعان ما ند وعلاج غله فر ستادن و اخود شان در غور بند آمدن مک ن .ود بذا بر ان درزمان رد ویسمان و فسم که ی مین سر دار ءا ی مقد ار سر دار عید اارحمن خان وسردار محمد شرف خان انجام می با فت اسم سر دار مدمد اعظم خان ۳9 ۳3 ده ند زبرا که داحل محاس ۹5 و ع,دنام» نمودند | ظهار این بز ان فلم نیا وردندازین رهگذر شد هر چند ززبان راوی فقر ه 9« شام ابا ها ندن سردار کلان درخدحان دبری بود که یم دنا م داخل نشو ند درو فتش از ین نمك حرامان هر گاه خطا ی از ه صادر شود فصاص باب شد ازباعتث همین فقره ند ببر کرده خودرا از اه او .برد نامه شر مك نشوند بلکه بقول راوی د بگر که در ۶و ر مد بو د اد ز ما نی 0 اسیاب روت و آ مد و هد زا مه فی‌ما من سر دار ۶ لی و سردار مجمد شر ف‌خان بیداشد ازروی ند سر بر حمت ۳ خود را در خنعان ر ساندند وتووف ۰ 1 حدعان راشپرت داد رد اب ع در | لله سر حال سر مطلت در ز ار ۱ 4 سجن در از ۳ و 4 #صرد از حصور سر دار ۱ ابراهیم‌خان (و ۵ و عر مد اس تلد متکا ران حصو را از طر +۹2 ۳ ك خوار ؟ِ_ ی وشکات سر‌دار 4 مب شر رف خان 3 ر .۱2 شش 3 سر دار #<مدا بر اهیم خان اسلا سذن ناصحان ععل نکرده حرف خد متگاران راو فعی نگذاشت : ونقویت قول سر دارمحه‌دشر پف‌خان رانموده‌سر اسرسخن کذپ "وخلاف اورانقش کا احجر دا نسته امیدوار فتح بود وبخاطر میگذراند کهبیکی دوروم فتح نامه خو اهد رسید مختصر کلام چون سردار عالي صردار عبدالرحمن‌خان تدبیر سردار محمد شریف خان وزفیقانش از تذگنای غورد پر آمده بفر اخنای کو هستان فآ 1 کی کته خوروار | یر ات سرد ند وخودرا از بر شا ۳ ۳۰۹ ی نمو دند ثافی متوجه مردم ی شلد تلد چنانچه هر روزه ازمز دم کوهستان فو ج فو ج از بزر کت و کو چكت و جا کم وعامل و کد خدا| «حضور سر دار عیدا ار حمن م خان که‌دوات‌وافمال مشرو بود ها هن مد ندواز خوان احسان بشد گان عالی از نقد و جنس وغلعت وانء‌ام سرافر از گردیده از نوازشهای شاهانه مسر ور و خر سد میگشتند 4 بخد مت مبی «ستذد و بدان ودل جد من میکرد ند ۳۹ آزطرف اشیکی ک‌ 1 سردار «وجمد شرف خان فتنه ۱ نز که تر ك نرکت ونامری ؟ رده بخرابی دو ات بر ادر ۳ ی خود 13 بستته نود ا حبانا؟ از حضور سر دار عید ال ر حمن خان چه خبا ‏ مه نود 1 4۰ ن #در شو رش وخرابی دو لت «رادر اصلی خو د چه نجو یکی خو اهد د رد وسزاوار حکومت قندهار چکو اه خنو ا هد دود و از ما ای شود که هفین کنردار طعنه‌ر وی من کور شود پر "4 )1۸۱( و یشیما نی پار ]ورد ۳1 ت چه حا صل و چه‌سود بشد باریا بن گونه سخشها جر" بر کردن سودامی دارد بهتر | 2 ره‌طلب داز گر ديم وزودثر نیک ر طر فین را آسوده ساز 6 واز محبوسی و کر فتاری خنات و ساعقه بر ها نیم و جر بررانیز مختصردار یم سر دار محمد شر یف‌خان که‌خمیر ما یه این‌همه‌شورش وفسادبود باتفاق رفقا که آ نها هم‌مایهُ هز ارمن فتنه جوئی وفدنه انگیزی دودند تدبیر #۹ کرده بومبه لاشکر های دار السلطنه را مك .كث دوء دو دهءده ازاردوی ظفر شکوه مر خص خا » های‌شان فر مو داد سر ما و خنت رادست آ ور ترا شان میگ فتند تااینکه کمتراز لشکر بان باقیمانده واردو ازاشکر خالی شد وخیهه‌ها بی صاحب ماند پعدازان بحضور سرداره‌عمد ابراهیم‌خان ءر یضه کر داند , شرا ح عر «همه : ار جمئد | قما ی نشان هر .ند ز بان سن 8 ندار یم و از خجاات وشرمند کی مر گشر | بز ند گی ر چیح‌مید | نیم لا کن نا چار شده باهز ار غم‌واندوه و خجالت عر صهدا شخ میداریم ارشند ار جمندا ند ویر مقا بل تقد بر تا اد ومو جب خجا ات بادءا گو بان »مش ان سر ۳3 از اند د دسش4 و خذك و و صا ع2ه و درف و داد هر شب ینج » مج دهاده دون امر واجازه افضرخود فرار منرل ومکان‌خود شده ومیشوند وفلیلی بافی مانده آنهاهم احتمال رفتن و فرار شدن داز ند هر چند او ن دعا کویان وخجاات زد گان سعی و 1 شش مبدار دم وامیدوار نوازش ومپربانی از حشور لامم الثور شاهز اده بلند اقبال میکنم سود نمی بخشد | کنون اد ن خجالت افز ون‌از خیدا ات سا بقه شد وعلامه بخت بر کتک ی ماظاهر و هو . بدا گرد ید چا ذچه دءا 3 ۴ ما ال خواست 5 گنم و جان فد اسازد و+حالت د زر ثرا از خود #ور سا رد لا ک.. ن فر مو ده‌شاعراست . ۱ ۱ شعر ۱ 5 ات کسی را که بافتند سیاه. . .‏ به اب زمر م و ی باوجود بکه عنان‌اختبار درفیضهٌ | قتدار برورد گازأست وینده‌را فذرت‌دمز دن‌وچون‌چر | وسعت اما در عا لم ظاهر که بامر دم‌عو اما لثای کار است بد نامی کلی برای‌دعا گوی کم‌طا ام حاصل سل بپرحال چیزیکه نصیب ازلی ,ومقدرات لم‌یزلی بود بظهور پیوست ۰ ۳ ی ۳ ۲ چون ر فته مد بر دک 0 نشو د . «کذره از | نچه هست افر ون سود بات بت قبال نشان ۰ هر چند که 4 ۳ سفدد وعموی بات شین اوه والا جاه میم ماشم لا کن‌در امور د نیو ی و سم آننه له ساطنت ودو 1 فوي‌شو کت آن‌ار جمند بدا وسمال فرمان فرما ومانند کان فزمان زر داز جری که امروفمان شاهزاده: تلقدطا ام باشد اجازه فاد کر اه را | وه موی وا ۵ کر ای ان وی سیخن چون هر «ضه سر دار مجمد شر بف خأن هر ای وس واز نظ ۳ هز اده مرا <ب عفل 1 خو درا ا فلاص ون عضردرعقل و داش مداد ذست گزارش 8 فت تن دا صیحان بظهور «مو ست بعدازان غریق دریای «یرت‌شد وبچپارسوی فکر و اندیشه ششدر ماند واز خجا لست از خدمتبار ان رو ون ن خو | سته تتوآانست و خدم:- کار | ن‌ امز که و ردآاد اب ودوات ضّّ )۱۸9 فوی شو کت بشد گان اقدس رایر یاو و و د رد زد از بدنامی خود رده د شم گر نما و4 ۳ رامر فر مود ند که‌در بیر ون شهر کا بل‌در دا غ‌شاه خیمه و بار ؟باه‌وسر ابرده بریا کر د ند و آراده نو دزد کهتا سه‌ر وز همه و :دار ك اشکر حضور رآسر سته دمو ده روز چپارم کو چا کوج در ما ال دشمن ر فته 2 بل ور زدد تادشمن رااسیر وخرات نما ند چا 42۱ لشکر بان از ملحکی و جنسکی همه‌در با غ شاه خره»و خر گاه بر با کرده انتظار فرءان دو و ند و از بان حال هم‌گفتشد مصر ۶. داز دوست مك اشاره‌ازما سر دو ان ؛ #۰ هو وا لا جاه دافر فر بدو نی 8 جم‌شد ی و صو لت بپر آمی سوار اسب کوه ایا 3 باشده درباغ شاه اسر ابر ده و فر مو د ند و فر ۳ ای برای‌با قیمانده لشکریرا گننده که درمقابل دشمن بد ینمئوال که‌اطلاع داده‌میشود شمالشکر یان را که‌خود بند کانی عا! فر سناده بودند وشته فسر ستادن-د ۳ ۲ اس و های ظذر اثر بای فر مان شما مر سند و رد کان ۳ لی از شما اد بان اسیی خر سیف و مسر ور اد ژ بر | ؟ه باشماا برادی نمست و همه ناگ تحاا لو اف کت و بلکه فر زند سر کنار والا مار صباشندودر خدمت وجان فشانی از جان خودمضا ۳ د ندلا کین سه ی وه برر گک که با شما و دندو هر در عا لم, تد بیر خودرا افلاطون دهرفیدانستند در ایئوفت از تدبیرات عافلا» شان کار دو ات وساط نت بد شعجای فرار گر فت که ظاهر میدانید و هو یدای دینمد تا چار فد ار 9اه ۳ فوراً بشمافرستادم که‌سرپرستی شمارابغوبی ودرستی کرده انتظار ورود بند گان مایا شید وسه نفر بزر اآن‌شما را که‌پاس نماث بجا ثیا وردند ازسر کرد گی لشکر شما عزل کر ده طاب <صضور فر مو دم چنا زچه .ك فر مان سردار محمدشر ف خان‌وسر دارمحمد ر فق خان و جر اه شیح همرخان فرستاد امر کرد ند که و ون فرمان و ملاحظه فرم‌ودن لا معطن ءازم حضور شو بداین بود که‌سر کرده جد بدوارد اشکر گاه شدوفر مان ر سمی سردار محمد شر ف خان رادادند وخوده‌تو جه لشکر بر | کمند ه شد زد سر دار مجمد شر شش خان ورفغا نش بملا ح ظ 4 فر مان دا ثر ی و دیم‌ر وا نه دار | اساعنه کابل‌شده دحضور سر‌دار عاا سر دار مد ّ ابراهیم‌خان رسد ند و ملا قات نمود ندوعر کم‌طا لعی و بخت بر گشت-کی حود را کر د ندو ] سوده اند و از خوف و بیم حطو زر که بخاطر داشتند بر جستند وخاطر جمع شد ند , لشکر ظفر ايرشان بزدچند کلمه تصر بر شو د . اپذاچون اسیاب‌خرابی بدوات کابل پیش مد وگذارش آن کوشرد سردار ای شد ۱ و منتظ ر چنین روزی بود:د در صت‌را غشمت‌شمرده بفضل خداوند ۳ له سیر داراسلطنه ک‌ ثل ستثه ند دمرر فتن ۳ دند حصو ص که سه ذفر شخص دز ر ای وی هکل ص جت د ابر بمثل سر دار م<هر شر ض خ<آن ورفیقانش رابدولت خود گرو ده د بدند افضل‌ازان به شس دشهن شر مك بافتن وی دل‌شده اشکر تر کستان راهکمل و مصلح کردند وازمردم کوهستان کابل شش هز ار ءردمهر کن بخته کار شنت چی کهدرشب نار چشم موررا خطا اعی و درد با نت رنه 0 )1۸8 بررگان‌شان دحضور ط کر ۳ شا ها 4 سر 1 و و شک رخود 2 وه و دا دب دارا زیر لته جر کت فر ما 5 ۹ ی هک دل در مو ا بل دشمن ر2 اثل ور ز ؛ تل ۵ دو د ژد دخو دناب ما و هت دد رد ۵ ناچار رجا 0 مر | دون 3 رب وداخسل فعیس ع شا ‌ تاه سمداری چه‌رسد بدون خوف ودر قره داغ 7 ۱۹ ثر ول احجلال فر مود.د و جرمه وبار گاه باوج 2 بیط زد لا کن جر ورود 9۹ ۳ رز وا ثر در ۳8 س بر سمد و دشمن خانکی سردار مجمد شرف خان و رفیثانش ؟4 در تدبیر خرالی دو ات 3 شرد ند حور ۳ م ماه ابر اهیم خان درستنو ری داد سخن مد | دن د و در خر ا: ی و ات <در که ۳۹ ۳ دس و «د در هی دا 7 اعمل کی ی ز بر ا ؟ه [ء در ا:غان ددولت خدا داد بافی ها نده نود و تدولت جدید که خداوند رای سردار بلخدا تیال سردار عیدالرحمن خان عطاء_ لرده بود باید بطر ق پینه جهودی که‌حر في‌اس 7 ین عو ام درو ند را کر رن پر حال سر دار ءحمدا بر ا هیم خان 3 ازعقل دری دو د زد وا و جود ۱ | سعدر یز و اف ک#ازین 4 عم رِ ۵ ی و (و 2 دلب بازهم ستلان هر سره سیون چم ر | از سجن ۷۳ ۳ خدمت-گار ان افضل دانسته به ند بر 1 نهاععل میکر د ند چنا اجه خدمتکار ان صادق راجم رو د :4 که در مةا بل دشمن ۳ و4 جذگی درا ند از ند ز‌ ۳ تیار و ر نها دو د این سر 4 نفر از سر فا یمد کرو را روف وی کر دن ومقا یل شدن بالشکر دشمی ما نع میشد ند وواو تا تن می‌افر ود ند و #ر شب در با غ شاه هکت ]نذا خته نج نقر ده تفر سا وی ر لفر اب فراز خانه و جای‌شان میکردند تاوقتی که کار برسوائی انجام یافت و فوه پشری در اشکر باغ‌شاه بافی نه ما دد و بی اعتماری‌دستد اد بعدازان سر دار محمدا بر اهیم خان بعداز خر | ی بصر هر اجع بط ر ف هیارا و دسم 4‏ سرت زد و ور مود ند آ نش خطااز من [ مت ۹ حال در ات سه نفر غماز فتهانگیز دولت بزر کیرا برباد دادم وسخن ناصحان‌را نشنیدم و خودرابدنام ِ اددی کر دم اد ۳ و جودی که | عبار بافی وف انده و 1 2 بر سو ای ر سیده هر گاه سم مج در چیز ی ؟هصلاح مد | درد بعش حور در سا درد شا بد کاری از برش در ده‌شودز ود ثر زد ار لت ۳ دب ِِ د‌ و عءا 5 شش ما هه :و [ه ط از » سر ح ۳9 دآده سم آد کن دهو مر دم راوی 9 ان ط ۹2 شحو [ه <دو 9 ۳ | میرن چا ده یم دا غ شا را طلای سر ح نگردد نکنشر ر ۵ سیاه ی ار نکب فقعه ۳ تج در وه (<صو ر 9 ر مر بّ تام در و وه مود اسم ما :له و الا ء میگرفت وراه جرا ده راییش ان خود 3 فراری یی سل ۳ ور لز ء مسگر فتند وشت در او و وم حرامان ودم ز ده در مو ده جر دعل شین ممر جان اج ات اه های خود سر ف2ند ام | شاهز اد ه ۵1 | وما | ل از ان حا د د 4 هی خبر و هر شب ریوت ‌ ی آ وردند کهتسماعی آشکر ها و مو جود وحاض. ند اشخامینکه از بن و | ٩۶۵‏ اط سعلا ع داشیی ی (۱۸۵)- 4 ۱ ۰ ۱ ۱ 4 ۱ ۱ 7 َ ۱ :۲ دی با ز خواستی و ار س 4:<مد شر ش خان دحضور شا هز اده روز اه ۳ پار هک د اد ۳ 7 ی اوه از تنخواه ط لا ء و ۳ عزم جنگ 1 ردژدوخواستند که دز مةا بل دشمن بر وند وتقابل شوند ودشمن را بضرب شمشیر بران آوارءدشت کر بست بدا ند اما از ین غافل ؟ه‌دشمنان فوی هیکل دوست نهای خانگی به نفس نفیس بند کان عا لی‌شر يكث ووز, و کیل دربار وصاحب اختیار ۳۰3 هر ساعت و هر اعظه بخرالی ِِ ند دری کار همدر ند چنانچه فرموده استاد است : ‌ 3 ۳ ما اسب ها 6 ظر ‌ ‌ خُ / )۲ 4 هر احظه وهر تشه ز شر ین ثر وزیما ثر از شیوه 0 هر ارم سردا ال مقدار رفتن‌را جم کردند ] نز مان ی شدند کهاز لشکر ان جز ۳ " متنفسی ۳ فی نما ند ه دمجر د اطلا ع 8 تن عتل ی دتد کان ۱ 3 رفت و «دال خود در 9 و ددر بای <مرات فر و 9 وراه چار ه را مدو د د بد و ۱ رالاس طنه کا بل هیا مسجت 2 اوعانستان ود در اد شرل ۳۹9 دشمن ر فت شادز اده صبا چب 2 2 خودر ای خود پسنه تدییر دولت‌را درحصاری دید بمدازان ات شاه با را گاه ۳ را در ۷ باهز اران مهب ارف ط لا , باز گشته 9 الا حعبار کابل <عبار ی شد ودروازه‌های دا لا حعدار را در وی دشءن مد خللاصه مد عا و مخصر صدن چورن سردار معمدابر اهیم خان حصاری شد ازین فضیه روح افز اءهه‌نفر اخلاص کیش وجان فدا سردار ات صا بت اقا ل اعثی سر دارم حمدشر ف خان وسر دار مجمد رفیق خان و جر یل شخ یر خان که خر ابی 1 سر کار امیر شیرعای ان را ,مه -رفته بود ند خوفمه عر «ضه شوق مندی بدحضور سردار عیدا ار من ان فر ستاد ند وا «جت ۴ ما« وراممار كت 3 ۱ ۷ دار و د رش ها نود ند و جد مت خو درا شر بر کدنف و ك‌ِ مودن خودرابجای | ورد ند و درعر هه در ج اموده دو ۵ دد که‌شاهزادهر ادربالا حعار کا بل <صباری کر دیم وخودرا هم نان شاه اده والا ای حصاری امو د یم و بحضورشان در حصار شب ر | سیم ۱ ِِ وروزرا دشب می ارم 4 9 بند گان عا ۱ ی رادار ؛ ی 2 ددون چون و چر | و خوفب بخا طر جهءی تمام در ودی عازم تَ کابل شو رد اسف احدی سدرآه بشد کان عالی نشو د وخدا ۳ زد با ی نخت | فا استا ن زر ا سم میا ار ك‌ ۳ داند اصافه بر ان از استقامت سردار م<مد ابر!هیم‌خان در الا حصار آسوده را شرد وخاطر جعع دار بد که م٩‏ لش وت حصار ر۱ با صا جبت حصار «حصور ءا لی باند ك روز ۳ مید ار م وعردی "4 ۳ ند گ ن ۶ ای رف بود یم بفصل. خداو ند باتمام میر سانیم بعدازان عنان اختیار در فیضه ( فند ا ر پر ورد کار است و درامور د نیو ی پحطور شپز ا ده شهر یار رت 2۳ )۱ ۸۵( ( ست یه مسا ‌ ی نو خواهی خراب ساز ی 09 ر س و | اسلام والا کر ام ۰ باری ورن عر «صنه دوستان صجرجی ۴ ج من ؟ ران ان و1 دحصضور سس کان سردار صٍأ جت ۱ وم 1 سر دار عرد | و ح<دن ۳۹ ن 5 نم لب از شوق سمار و میا مه مشتاق چفین روزی ود فورا (شکر هار | جمم ۷ و حکم حر کت داد ند وا 9 دون خوف ودیم ب عده وفانون نظام طی منازل کرده داخل شهر 9 شد ند وشهر بای تخت راتصرف مود ند ما ازدی سحدات شکر بحای آوردند که آدن چدین و لت درر ۳1 ر۱ راچد ان‌صا حب دوان برر گت از سصرف ان در اورده دون اجکی و حجدل وخون ر «زی سر ف دو لت .عدا داد که دنر احدی ای | مد واعتماری تداشت در آورده س__ زاوار ساطخت د «د هن کت دو 21 2 عط | ِ رد دار ی سوه از ور ود شهر کابل با طر اف بألاحصار ازچپار جانب لشکر نظامی وابله جاری از مردم کو هستار 3 و بالا حمار راچون نکن در ببن گر فتند وراه رت و آ مد مر دم را از بالا حصار مننرد و ۵ و دوب از ان <صو ر خو د فا وا ۳ ۳ وسر دار ارت و صا بت اقا ل دا تفاي سر دار 4<هد اعظم خان ععموی شان دراندرابی کایل بحای سر دار عبد ا لغنی خان رود ] ءدند واستغامت و مودند ولشد بر سخیر نالا حیبار شد زد لا کن اسوده خاط و ای اخاطر ر بودن-د ند اشتند ازان سرت که چپار ثفر دوست وخد مت 9 صمیمی اعئی سر دار م جرد شر ف خان و سم ردار مجمد ز فجننت یحاون ؟ مد اسمعیل خان و جر ال و مر خان در حصور دشمن مسند دی داشتند ومد | 1 شب وروز م<ر ك وه | #۹ 1 دز ی و خر اه درات با لا حصار لت امر وز و ور دا شهز اده والا جاه را 4 از ءعل در ی ما شد از حصار دری مساز ند و خر دولت خداداد ما طاات و راء۶ی و شکسن دو ات تفر دا زر امیر شیر عليی خان ر۱ ون همخو اهند و فرصت محو شد خلا صه کلام مدت هشت روز سردار والا چاه سردار م مد ابر اهیم خان در با لاحصار حصا ری دو د :د واز طر فین جذکی بو سنه دود ولصرت دوب و کی مدمه مکی دند ودر وب جذ-کی و جنگ و جدل تقصی "کرد ند روز هشدم سردار حصار ی سر دار مجمدا بر اهیم حان د ار کان دوات ح<و د 4 حصار ی دود ند مشو رت ژر د ند و فر مودند که دمر رد ور از شصت فضار ها کرد بده و از ین ر فثار و کردار وف مرن نمی | ك و از حصاری بودن هیچ تدبیری ومطلبی حاصل نمی‌شود همان بهتر که از ین حصاری بگذر یسم و مر دم را | سوده خا طر ساز دم وءوغای دسفا دلب د رافر و تشانيم 9 جرد معکاران صادق و هلت خوار سر ور و در ده جواب زد | دود و سکوت و رز ند ند و چپار در 49 ا-گیز ۳9 ماه فساد بودند و اخرآیی دوات ممکو شمد ند سخن سر دار محمدابر اهیم خان راو ت و وازروی ور :ب "سای ف ه نا اه چپار سا هن اجو می ی ما لین د تا ران صاد و دو ات خواهان اد 7 و سخن های غلارظ 0 طر فین 5 و شمرد زد عا] مت )۱۸۹( هن ۶مزان بسشر وت ۳ و کر سی یمد بت و عرص -اشت و ران منظ ور سس ان ۳۹ ۷ 9 رولب ازان 09 ی فد نی را عدر خواست والتماس ور مو د ور صا] مدای 1 ده م ر دص دا ره های فان ذر مو د ۱ و خودسر‌دار دو ات | ره با دل 60 و ملال سم سم مب ای 5 و ۰ و أ موم و بیط[ بر کته دیدر عم سر ای و۱ (د ۵ <جود ر ومد و ۱ ممو د ه ۳1 ۱5 و سول شاعر عمل دمو د اد جری از مر دی حود 3 کن وفراغت داش ۰ رباعی بخثی دارم چو جشم خسرو همه خواب چشمی دارم چوحدن شیر بن چس‌ی دارم چو جان محنون همه رد جا نی دارم چو ز اف املیی همه اف ۳ -لام سفن بطول انجا مید تر سم که ملال‌خواننده وشنونده نشود. باری چون ۰ ط ی ۰ 5 سر دار 2مد ۳ ۱ شدم نزن كت ساعطدت ۳ و 9 ۳ سره مددر [ << [4 دشن ی تا اه ی کی تسه اس از خی ی ان یه ای میرن سار وسر دار محمد ا عظم «اهز ار شاخ وه < ت‌داخل دالا حصار شرد ه سل ج<ت دار | لب طنه ۱ ایت‌ ارت و سرحدات شکر در ان 0 لی من دا دا رسانرده آ سو ده خاطر شرد چا دجه دود رس از ز حمتهای لضعا ز بفصل حجد | و ند دی ز سرد مصر ع«تاعم دخو ری ب4 ءم‌ ۳3 14 ذر سی » بر بادشدن دار | لسلط نه‌شهر 1 بل از سود بیر سر دار محمدا بر اهیم خان‌و تصرف نمو دن‌سر دارصاحب ‏ تد سر سر دار عبدا ار حمن خان بعقل کامل و ند دسر نیکو ۱ ۳۹ دو دم 0 وناد م دا عنان سخن شد ز چسنگم ر ها بچنک آ ورم بار دبگر چوهوط بفر ما ن حی ۱ لذی لا ,وت بارق سر سخن از رز چون سردار لد افعال در اخت تحاظ در ‏ وش وحکمرانی دمو د و بومبه نقاره‌ها دنام دولت خدا داد بصدا در آمد از ی 9 ود ی بخاطر سر دار ماد بر | هیمعان بقل شه زیر که بادهاه زادهوعکترای دوف ییا ره ودرا غزرل وبی اختیار دید خصوص ازصیدای نقاره ها که بنام دشمن‌رده میشد بی‌طافت شده خواست که‌ازین شپر وحصار پرفتور ویر غوغا بدر شود بهمن خیال روزی از منزل بر ۲ مده با دو سره ۱ د کر ار اده رفتن 39 0 بطر زی‌رفتار کر د و ر و :4 شاف و1 سز اوار اجر بر ندارد ۳1 هم تدبیر دا نسته بود از قدیرات از ّ بدروازه شاه‌شپید ددست ا فتاد و گر فتار ر بپر ه داران دروازه گرد. 4 ی مر سر دار عمدالر 0 ن خان از مد پر هم دار ها ر ها فته 0 داحل درم پم را وا لده حو د و 3 ۳ ار سا ند ند ز ۳ | که طمذت و 1 سردار مذ کور ضْا ۵ ر او ۵ هر جمد «2< ر در 2 ورد ادن وه ره را خا ل جر بر و دن ندا شت ز برا که شصی برر کی رادسخن 37 باد کرد ن چندان لطا فتی ند آشیت لا کن‌از نا خر دمندان روز زار تر سیدم که سین گفتن مفت است و یول مصارف نمی شو ده <و هد اراد گر فت و خو | هند گفت که این ذضره متهور را که داخل کتاب ثکر ده ظ هر سم رل که چند رن ره د یگرازقلم بجر در کننده ی فی ده یا شلوا سر رن اث باو جود که )۱۸۷( گرد او فاعی عجن ر فثار در دار مذ کور دادار سانیده با شد لار ء جر بر نداشن و شخص شهز اد راسءك با د کرادن مامت ابو د هر چند که 9 ود تن کال ارخاص و عام از ون *صسه آ گا هند بر حال سر مطیب دازگرديم خلاصه کلام چون سردار عالی مقد ار ار ز حمت ای ور اج شقن ۲ سم ۵3 خاا هروش سا فرای .ها فت فراعت با نز بتسرف در ]مد بمد ازان باتفاق سرد ار محمد اعظم خان سر د ار محمد شر یف خان ردار 2۸ مد اس‌عیل خان و معمدر فق خ وهی وق مدر ان ۳ ۱ «دحصو ۳ طاب کر ده به سته نوازشات سم اها »سر افراز و مود اد و ۱ ۳ فز خج من های دز ر گانه خودراتکر او در محلاس خاص .كت بك تقرر کرده در خدمان خود فخر وعماهات میکردند وسردار عالمیقدار را از خدمان ۴ اعنی مدمه سر امبر شر علمیعان ی ی »مداد ند وعر ضداشت هک د ند که امروز وفردا سر دار امیر شیر علی‌خان بادر بای لشکر از قندهار حر کت کرده بجانب ک هر سرد ومراج شان را کهءا حقه از ز مان خورد سا ۳ تال حال م.دا نیم ز برا که دخد مت شان عمر گذر اندها م از ق و ان امیدو ار دم #س ات ات عا قلانه که مطا دق مز اج س راجت لت ار 2 2 ون ای فاحش داده فرار دشت اد بار ددار هم همچنان 9 جد من دار ا 0 کابل با ا تام داده شد مد م4مسر سر علمعدا ن 1 دمز بر مهما ان امر دقر ما تمد 3 فصل "۳ و دا قمال شپز اده اند افنال دز و د رن اوفات در | زجدام ان ند یر ات ذعکو | زجام دد همم و با دمام بر سانیم لد ؟ دن عر صداشت مد ار س‌ 2 آسوده خاطر وید وتداركت کر چگ ی ستانی در امورسلطنتی ر؛ زودتر اععام مه ۰ هرت ان تفر کار امبرشیر علخان ظاهر میشودداید در آنوقت آماده وتدار دا شید پر حال بعد از عر ضداشت 9 جناب کی ۳ مّو جه 2 دولتی واءورات ساطنتی شدند ولپر عنوان کممکن دو دسر شته مودند 2 حضو ر خو دسردار دلا ور از آ مدن یش او امیر شیر علمخان 1 خوف 3 ی «خأطر داشتدا. وسر ۳-9 ا دس رادشمن وی میا ستند ویادشاه غمور صاحب شجا ع مشپور 1 فاق نامیده میشد ند شین مینم‌د د 2 بعد ازسال نو که نوروز ع م افروز است بلا تحمل بان وشو کت و جلال عازم کابل خواهند شد از ین داعث شب وروز خواب و آ رام نداشتند و مرداخت و مد ش4 ۳9 0 و آ ماده‌نمودن لشکر ا<پت ۳19 دل دشمن «ری یل رن عت مهم کو شید ند چ" | ذچه باطراف کایل که مردمان مشپور وقوم دار و بر ر رکه ا مد ار بو د ند فر ما ن ور سا د ند و طلت حضو رز فر مو د دد و لپر و ۳ از شات شت ها هو از ند و چنس انعام و | کر ام و | حسان نموده خر سندی مامور خد من 0 و درباب مدمه را یر و امیر شیر علیخان با هر بكث از آ نها اطلا ۶ داده تعیب میفر مودند و از دولت خدا داد مرف وار مسا ختدد ۳ ؟-لام شوه داد ۳ و فا تم ۳ و رفتءار بزر گا 4 و گردار شاهانه با سیاه و فثر ا پم میر ساند ند و دمعر فت جر بل شخ مر خان ان سیر فر ]زد و امیر شمر عدخان که در کابل ما نده بودند هر اس 2 مک خوار ۱ 3 والا تبار میدانستنه از نو کری موفوف و اسیاپ سر کاری را از مذ کور میگر فتند 9 ی ۱ ۲ ۱ : و اشخاصی 9 4٩‏ سز‌اوار خدمتداری و حدم [ و مرف بد ند و جر ال فان ود منظ ور )۱۸۸( مبکر دزد داخل خدمت منمود ند ز وا زش مغر مودند از سایق وهتر و خو تشر رفتار هم کر د ند خبلا م4 کلام در داب‌ز فا ر و کر دار ۳ تشاق وک | و حورد و کلان <4 از سرما و ور | م ی دمو د دد و ۱ دمز همحغان ۳ دخت گان ۳3 7 1 و رف ه دو د :د ۹ از ی جان جرد مصا ۹2 نمیکر داد داری در مو عد بت زمستان ۳ و جود کم دو اتی که حد رب ٩-٩‏ دور سلاطخت 5 ال ان بو د دد دء‌قد ار 9 و هدر طا وت ه گو 8 ار 2 وش :5 نو از شات شاها نه باشد لشکری دهم رسانده تمه / تدار کی دولت خود راآماده نمودند و امیدوار و 2 ند که ور و الا :ار ار ومد ها ر خر ت ورها شاد هو اسر مت خواعد | مد ( بزر گي که و4 انگیزان مشهور و مءر وف دو د دد و «و ممه نت اوه عالی را :سلی مد اد ند و له ار ات <ود مر ور و بلکه حکم در ۳ ل هد بر مینمو دندلا کن سردار شعاعت منشه اسر دار ۶ ی مقتدر اعنی صر دار عبذا ار حمن خان هر چند در ظاهر تقو ت سین او شان را میکردند زیرا که صاحب مطلب بودند اما در باطن بقین میداد تب که با سر کار امیر شمر علمخان 45 عمعر ی دوز اس ور مو ده مر مه زر کنر رس دده دود دد ی داوی چه رفتار کردند که بیکگ ساله دولت خدا ۳ خدمت کنند و بای نمکگ بدار ند و بر استي قده ز زرد اد ان فر مو ده استاد ۱ وان ۱ وگ با خود کج و با ما کج و با خلق خدا کج ی وت اف تا پدجا کج بر حال سصون دطول | جاهرد و ۳ ع#س نطو بل کلام شد در ال سر دار م<.داعظم خان و سر دار عالی تیار سردار عیدالر حمن خان را در تخت دارااحاطنه شهر کال به عحش ی نگذار د و ی تسام تون مر او ام معا ان عون وطعه از من روز 3 مزر که که ز من احظه احظه بر در دد گر فاکثر | بکام خرد خواهم | و بکام ۳ د گر گر دد و رزجاء نشاط باده خورم وه وزیا ام ور کر دد ور قدم پر بساط میزه هم سبزه در حال نیشتر گردد لیکث با ین خوشم که‌طالح من نو اد از دن استر 3 دق لیذا از ایا که سردار عنداار جر ان ان انعر تایه دا خل تر کستان شد ند از را ز تصرف سردار فتح معمد خان باتفاقی سردار فیض ک حا ی فدر رون | ! کنون که در تخت سلطنت دارائی دار السلطنه شپر کابل رسیده فرمان فرمای کابل شد ند و ثر اخماراتو احوالات ٩‏ که ازشیام شان در فندهار عضو ر بند گان تا شهر بار امیر شیر علیخان هیر سید و .و میه سر ای دوی الافتدار ۲ ار دود و ۵ ۲ کاست اطلاع داشت نا وفتیکه ایشکت ۲ فاسی شیر دل خان در عین شدت سرما و خنکت )۱۸۹( وز مستان سخت با قلیل خدمتدار خود را بتدپسر از کابلو حضور سردار محمدابراهم خان اجات‌داده ور حمت تمام وارد قندهار شد اد و بدضور سر کار هما «ونمشرف گرد بدو خودرا از ود دا می ابدی نات شید ند هر مت ۳ شمر علخان از ورود ایشکی | فاسی شمردل خان َّ‌ بدون اجازه و فر مان | مدن رون از کابن خاط طر خط مر شان | زرده شد #حش داد د و بد گفتند و کدورت کردند و فر مودند که چرا دی امری ت- و بدون فرمان دحضور از عفل دور اس و سز‌اوار حکو مت امست و اشخاص حصور ۵ ۹:5 | اسگیز ! سس 9 ۳ .۰ ۰ ۳ ۳ ۳ َ( ۰ هرد این سال و برر کی معا شمد جوابت ۵ ده انگیزان ر ۱ داد.ه مدو جه تا رهای بو فا هد . یا بوده هر گاه از طر قه سلعاثت 7جاوز کند سر زنش کنید و باختیار خودش:-گذار ید عاقیت جان حود را عخصمعت شمر د ید و <و د زو او ورین | کذون این 4 2 فر‌مسانی دو د 2 از ۳۳ مر ۳ چن سال صا در راك رود ار ؟دورت شن 2 ااشکی ! ۱5 ۳ شمر دل خان ۹4 و سس ور ۰ ۰ ۱ ۰ 1 شص در ۵ ه دار ید۹4 نع رمو ز ز فپم جپان د بد ه دی د دد و مد شتت) (< هبور اهءعر " هدور بر ورش با فته حضور دودند و چنه ین خدمات را بشارستکی اتحام مىد ادند مد از خفقان ۱ سر 9 بد و زا دو ی ادب نت42 لعر ض اودس ر سا ذمت دد ( ود بت شو 2 وج بزر گان در ار و در بار بان صقا بت اختمار ِ | فسر ان با-دارشت و رور حضور شاهز اده بلند | فمال بخدمت 6 بودند و همه اوشان از برر گی و کو ی وافف هستند 4 شمزراده والا جاه از عقل دری ‌ و از هوش و فکر بیگانه و فتنه ابگیز و غماز وستن چین محرم راز و بقول خودشان درات شریکت و غم خوار و برعکس دولت شریکان این پیر»غلام بحضرر شپزاده نادان م2 ی در ی 3 عم سر ای ۸ 2 و _ 422 ااش صف ام و ش سس زاده سجن رو اب ص و سب ر داز مج مد شا روف ۳۹ و اج و ی شه_ز اده ود دسمی لد ۰ ۳ ۳ 4 7 0 ۳ ِ_ ۳ ی ۱ ۲ ۱ ۱ این از م باب و طافت ا ورده میتو | اس دااستم ۹ جأن فشانی و خدمتکاری غ لا م در زد و4 ا کزان دعوی ای ار زد ۲ عافمت ددون هه 1 عظیم 3 وار شلد و" س ص لت له حدت ۳ غلام در واد و رود بر ا 4 شرز اده ۳۹۳ نادان و ود #سه غاب و مر و سجن چیذان و دوست فتنه انگیز ان ۳ چار خو د ر ۱ از ندنام ی کناره نو دم و در ِ خر مءمر خود را بد نام ایدی و رسوای سرمدی یرو استم و فتل حضور ناد 1 ان اد س را افصضل وا سرت د<ان خ ود 1 عِ زر ت_ س‌صور #یض ظرو ر شد م و جود ر ۱ از جر گه‌ژمکی حرامان ۰ منافغان خار ج" کردم هر چند «<صور شا مین | ده وا لا < اه ناد ان شمر د ه‌شدمما عقل ۳9 ]۵ سور حو د را دح صور نم 2 ا هدس ۱۳| رف رد + ۱ چند | [ ی حضورافدس ِ ۶ کار ۳ ِ: ِ ر ۱ ٩‏ ر ساعای ۳ دل اواس تا آن ,ما و وا ۱ راراشری وشن در زار ه دعر لا م بت او ای دس امروژ در قلمرو دل دسن دسن است خواهی عمار تش کین ۱ ۳ ی )۱۹۰( خلاصه کلام ملد گان افدس رل از عر تمد اش اشکک آقاسی شم ۱ خان ۹۹ ۳ و 9 ز برا که و ۳ دار شب و روز از احولات کادل 9 ۳ رود ند و از ای ۳ نزن ی 1 ۱ ی ۹« ۳ م۰ ۱ ۰ ۰ ۳ . دداهی اش 0 ۱ 5 ی ار( ۳ ن م ال لور م.د | دنم زر لب و 1 رصر | 0 مر لب (-و 3 4 ها ساره سر د ۱ ر م چن مر لب . ۱ در اهیم ۳۹ ن شب و روز نو د ۳ و ۱ وف ( د ند !| ما 93 ورت و ها وم صس_ سر 3 ۰ - و ممه ات و ن و ۸ وی ۳ و ءعضب | 1 ود 4 ۳-۹ و و ر ۱ ار ادةٌ کابل م "1 لا ود ی ۳ ات بحصور ۳ ۹ و سای مد | دزد ورد امل و در هان ِ می گفتند ان زمان‌ماضی و کستا بپای توار بخ سخن هی کر دند تااینکه بند گان اقدی‌را ازغیظ وغضب می شادند ااینکه خیر بر باد شدن کایل بحضور اشر ف همایون ۳ امکماره عضب ره رد 7 مستو اي شد و آ اش غضب شعله‌زدن کرفت اما ز مستان مانع ازسغر لردن دهد اچار و و خصو ص خد مت ی صاحت تذ بر دمعل مستوفی عمدالرزاق‌خان که دخص که سان صبا چب با جر 4 دودند واشكت ا فاسی شی . ترا ان و جر ثمل داودشاه‌خان 9 از تام حضصور حاصر بو د :د واز صر و دحمل وشکییانی شب هو روز سین مبکر د اد وبند گان‌افدیر اسلی وخاطظر جت‌معی میداد دوم سطمشی < مر یی امو د ند ودایلپای ۳ و در هان‌های داد امل می گفتند و خاطر اقدس را سل م دادند ۳ و من سخن و تزا رم فان ند ده صراحت 3 رد بزر گان حضورو معتمدان نر د .كت ودورعمل میکر دندو تحمل‌می نمو د ند وا ٍظ ار سان او وما د <مل می شد ند لا ان چمیع ات ان ملب‌تی و نظ | ‌ ارو وزرا «حضور که او ر‌فادهتن تال وا بچکون.کی آن وفننه ا نکن ی ۳ نم و اش دمردم اطلا ع دادزد به-از آن‌امر یه ونتندار ك لشکر و سرشته وانجام‌سفر نودند وبزبان گهر بار جاری کردند که اززمستان وبرف‌وخنك وداران دو ماه با فر ما ده و فر صس دار بد در مو ۶ همین . دوماه در زر وز مخت ۱۳ و اپبه و دار آن دا شد از حز وی ۳ دسر ۶ بت تمام رن و تمار سم ژ «د که و ۳ خدا و ند رورنوروز عالم افر وز سه‌روز جشن خسر وی بر پا کر ده شهر فندهار را از چراغان و آش داز ی چون کور: 7 سرا خ ۹2 ور سندی می گذرانیم و حلق ود هارر ۱ ام ی ور ومئور یگ ۵ روزچپارم فضل خداوند بدون چون وچرا از فند هار حر کت فرما شده , ؟« ۰ ِ ۰ ِ ۳ کو چا کوج جون سبل ب دماین دجانب ك بل عازم ور وا نه 9 ۸ ودر مقابل دشمن که به و4 کش عماز ان حو د را بادشاه ذری هکل سا ده وامر وز سرد ک؟ا 15 را تصرف رن وبای تخت را از سر 9 دا د ا ن وخودرآی کر فته و نار ه بنام <و ش ۳ ود دالکه تا حرامان حضور سر و چةدر نسلی ه.دهد دز ردی خواهم ر 9ت و ۱2 دل خواهم رات داخواست جرد | ند عفر ها که با شد دا مهو ر حو ا هد رز سرد مصر ع ۰ تا بار که راخواهد و لش بکه با شد میذعهر کلام از مان نت دص <ر بان سر کار اشر ف ولا تمار و و ازش‌های اسبار تما م افس‌ان کار گدار وسر کردگان نامدار ازملکی ونظامی با خرسندی سیار و فرحست و <وشی دی‌شمار دسر ش 4 اشکر وا نحام سفر واسیات جذگی و حدل از جر وی ۵ ی مهو جه شد ه ۶ شب‌وروز مي کوشید ند واحظه آر ام نبودند تااینکه درموعد امروفرمان از جمیم امور )۱۹۱( اد یی وه سور ای رورا ی ی وهای سم و فار غ شد ند عضو ر ند گان | دس حاصر شده ی یه ج دبا عر صد اشت نمو د ند واز حضور فیض ظپوز پند گان‌سر کار والاتبارسر افرازی حاص ل کرده مت وجب تحسین و آفر رن‌شدند بعود در باره دولت خدا داد مریم افسر ان ات ان سای و گد | دا و فا 4-7 دمو ده قنسح و اصوت رادر دار ه 9 ازدر گاه‌خداو دب غفار خو اسه و در <عصو ص مود مه جذکک وجدل وجان فشانیو سر فدا کردن و جان خودرا بر تاب بادشاه ظن | لد دادن از رهش دض فی نهاد سم بر بان جاری ۳ جمله ر | بر دمه گر فتند و بند کان افدس از انعام افتن امور لشکری وافواج ظفر شکوه ین چم م و بعد از حضور مهر .ظهور سره م4۵ تشحو اه و سه ما هه 2 دل نیو آه | تعام و بکدست‌در شی نظامی (4 هر دا 4 دو دو ات ۱ مور دارند امرشد که در ودی بلشکر بان اه مادم سفر خر بت اثر داشند 1 در ینز ده هم هم ماه <مل از فدهار <ر ات ف,ر ماشده رجا دب تابل‌سفر <واهم و (پذ ا تاز مانی که ماه <دل داخل شد ودوروز ۳ ام اور وز ظا هر و جم‌أن ر ا از داد پاری سر سمز وحرم و ودل های افسر ده‌را از بوی گل ور یاحین خرم ومعطر ساخت و باد.وروزی گل‌های شگوفه را شگوفه ریز کرد ودماغها راتر ونازه گردانید سر کار ظلا ل ویادشاه رعیت پرور اهیر با تدبیر درابتدای حمل یکیفته جشن خسر وی فر .ود ند ودر با غ سردار محم‌امین خن که کویا نو زه جغت دود ودم از لپت حور سر شن و و از ج رگ ره سلسمویل شمر ده مشب جشن مذ کور ترتیب‌یافت وجمیم اسیاب عیش وعشرت مو جود ومها گردید چنانچه صبح و شام ازطعام خانه پادشاهی شاءو گداء سپاه وفقراء دو وفته دسترخوان کسترده ط. عام تناول می کر دند وما نم ای شوه ای اه سا ی اه یر یر ی بر وز مي ] ورد ند وروز را هشب می ر سا زد لب فد کار هم اون وحود م.عود در لعجت دارانی دشسته ازافسر وسیاهی و جمیع او ا 3 ظفر شک وه واز خورد وبرر ؟ و شاهنشاهی «م<صضور | ود س حاضر ودا خل» <(س ساز وسرود ونوش و اعمت سر سبز 7 خوف‌ور جاء دادخوشد ی دادند و بعش وعغرت کت وشید ند تاش که موعد نك هفته از رسید وداد عسش و<-رمی داده‌شد بمد از آن ام از اودس و فرمتان اشرف سر کار ظل ال جاری‌شد که بطا لح مسعو د دا ات شین ها ون .در اه و سره دروازه کا بلی لشکر گاه کرده خدنه و بار گاه وسزایرده بریا ساز ند و بجمیم ۳ ظفر اثر اطلاع بد هند که توقف درمنزل گاه چندروزاست ؟ اضافه از یکیفته نبا شد با بده وشا ید که نداد کات خو درا هر بك بزودی انعا م دار ند و کم و کاستی با هی نما ند که روزهشتم روز حر کت است چنانچه حسب الا مر جمیم لشکریان بیر ون درواز: کاپلی <ممه وخر گاه بر دا کرده منتظر قرمان دو د 4۱ تا که روز حر کت نس ان هر جداد دار ۳ و ۰ - ُ ۰ سم سرا در ده و منفقی تلشتر ان د_-دروازه 9 بای در باشد ه دو د آد ی شپر مار رخ در باغ سردار 0 امین <ان ۳ مت ور ما دو د :د روزحو کت از با غ سردار ۱ ۱٩۲ نز اد توت کیان ی چون کوه آهن وچون سکندر رومی باددد به پر امی | ز درون شپر قندهار ؟-ذشته با جمیم مردم شهپر ازییرو جوان از سید وعام فا ضی و فضات ار واهل اسعه و کو چك وبرر گت زن ومرد که 0 ان تواضع و کر سم 9 ده د ء۱ و فا :-<ه ممدر فتند تا که وارد بار گاه و سر ابر ده مه با 8 ای یر ۱۵ ۱۲ تی نت ات و دءا] و دا نجه کر د ند رید اران بو کل خد | و ند از »خز ل قر و3 جر کت فر ما شده در مدزرل 4۶1 اعظم فر ود رت رک ومنز که ۳ و مه ر وز دبگر "وف فر مود هر و ۱ ور «جعت 1 ۳ باشد مر شمه 1 ز بر | که ود هار درد رت | سس 0 دفصل ۱ ای از مئزل دوز و خواهیم 39 چنافچه بعداز بوعدسه روز رت ود در .ای اآشکر برحوش | مده دا مر با شاه وی شو کت ری 2 فر هو د دب و مدز ل دمنز ل چون خر شمد ۳ بان طی‌مر احل ممنمو د زد ۶ که روز بدجم وارد 3 «عدازان رما در و س‌‌ ُ سب ۲ ۳ واستراحت ار ان بجر وز امر دوف ور مو د دد و استقامت د ۳ چون مو 8 د خسات | له مر از منرل کلات جر فك 0 دز در ای اشکر وافو اي ۳ شمار دفصجل 3 3 و تو کل‌خداوند قپارنصرآمن‌ا وفتح فرب بزبان بیان کرده‌وتو کلت‌علی‌الازضمیر صافی نپاد بر وان شهر بار جاری فرمود طی مراحل وقطم منازل بسرعت تمام‌چون ماه جها نتاب و چون خر شرد عا لم ۳ فره‌وده درمنزل مقر تزولاجلال فر مو دند و کشت د بگر مصلعین دید وزراء وار کان دولت درهنزل مقراستقامت کردند روز دیگرازمنزل مقرحر کت نموده روانه داراساطنه ار قت نی لا ان درطیعت سر باردوی الاقتدار قصان کلی بید اشده دود که همین قکر خط | و نقصانی ک دست داده بودداعث خرالی دوات و شکست سلطنت وتو او یادشاهی شد اعنی مغر ور دلااوری وشه‌شیروسیاری اشکر واعتمار زا م و شان خود بودند و بخاطر نرساندند که خداو ند عالم در کلام مجید وفر فان حمید بحبیب خود رسول ا کرم صلی اله علیه واله خیرداده است که کم من فشة فلیلةغلمت فة ک _ 5 باذان‌ال . اعنيی خداوند بزر کی است ومیتواند که لشکر قلیل را غالب سازد بلشکر کنیر ویاد شاه جایل الشان را از «خت ممکن .4 ۱ بوت ا:ندازد وشخص دی نام و شان را سلطنت و باد شا هی رسانده مشپور اوق و چنانجه فر موده استاد اسن : ور د ۱ بزورو زرنها ید رد احکام قضا کردن نمی‌ز ببد کسی را در قضا چون‌وچرا کردن بر حال مختصر بپتر این بود که روزی دیگر از منزل مقر حر کت کر ده چسون آفتاب جهانتاب بادریای اشکر بجا نب دارااساطنه کابل تقصد انتدقام چون سل بیکمان روانه شده طی من-ازل فعع مراحل می ء‌ودند فا شکه درحدود قره 2 ره ول تال موه ور کام هار و ی ی هی ار دوی‌الاقتدار را بالشکر خوخوار وموج پی مقدار وسیاه بی شمار وافسران جان نار درحدود فره با غ بر فرار دا کمال شو کت ووفار وجان فدابی ند کان سر ان (عیش و خرمی دگذار ید ناینحر وزی که تقد در فر صت داده شب رابروز آرند ور وزرا دشب ر سا ند فینصت ی سم حون 3 ‌- ۰ دادن سیدامان له ۰ ۳ م<ملد نم اش هر ره ۳ 3 ۱ ۲۰۱ مکن سدیز ه کهچر ح او وت ری خو ش ره سثیز ه هه بند د و تا ان را بار ی مستوفی عبدالرزاق خان‌وايشك [ قاسی‌شیردل‌خان ودیگر بزر کان دربار از اول شب تا نصف شب بحضور اقدس اشرف عرضداشت نمودند وسخن‌از صیر وشکیبائی زدند ودفء»دیگر از عر ضداشت هاأی‌سا بقه که با لاذ کر شده تکرار نمو دند مفید افتا ده ومنظور تب او | دس نشد عءا مت مستو فی 2 ِ_ 4 ۱ «مبر ات مانده بودند دعرت ماع لا خو ف و خو استمد که‌اخشمار مود مه رادهمن 0 :ادر ۳ دل رد مر محمدر فیق خان وف مر ی بکار در ده ددون جنگ و حدل و لشکر 5 دل انداز یم و باعث ح<و ری اشو د و حدقی در مپدامن وامان . آسوده نما رد امادر مقا بل هر صد اشت مستو ی و ی ناصح فضتای ر د ای 3 ۱ واز باغداین دست اداءس کر د: هر | سس هن ۳ بر فر و خت! همه و کر و ند مر هار | اسو جات سر کار | مر شیر علی خا ن ۳ ۳۳ ر و دهد بر (و ۵ رف و ۳ ی ۱ رف ۱ شت و واكت کینه <دو دصرد دخشمد و صرد انثقام کمر سته بود وطبل 3 رفتاری می زد المته که سفن اصح تا ثیر نمی میا فتاد وسر کار وت هگ اي عمل می 29 تاعاامی در داد هنز فتِ خلقی تماه می شد.ر وز کار آشفته بر یازاف تو ۷ کار من ۱ فصل ششم مقد مه شبخ آباد و ازسوء تدبیر شخست اشکر سر کار اش شیر علی‌خان و فتح نمو دن سر دار عِ اسمقد ار سر دار عسد ۳ ۳ ضان از ند در اسکو و مات سر دار کلان سردار محمدافصل خان از تس الم ۱۲ سس سای دبا که ار ره در ده بر گرفت 9 چراغ خدو مان باز در گر فت ۰ ی ۳۹ ۰ ۳ ژد , ر مک ۰ ۳ ۵ <(ص لا م دا | شکه شب گذشت و صادق د مد و فلاك که <و بخر ادلی ی طر ین ره طیل ؟ ری :+ د وسمره ۴ وتا شیک امه اد خلاة ۱ ۷ ر ار است وطیل ‏ رلهاری زد وشسمشیر ین هفثل تشر جالیین از خلاف بر شید و دس ۶ص ان فنل ۶ لم سس ات واز آستین حون ر :ری‌مر دم بر آورد مصد فان ادن مقال آن ه طلو ع آفتاب از اشکر طرفین صدای قد فتاه مو منین ازهیان هعوا بهآواز دلد در خباست ۳ بان سرد ز بر ا که هر دو اشکر در مها دل هم ۹ فو 0 فو ج بو ات بو لك صف صف مکمل و | راسنه انتظار ور مان وام.د وار جذیکک و ات اف مر کی جهنش.دی و صلا بت ابر اعی و جمیت دادری چون | فناب ۶ دان وچون حورشید در‌عشان در )۲۰۲( فش وا داد ند وامر 4 مر م4 دمو د ند امحن ار کابل دز ۷ ماد ه خی و بو ددد هد درانداختنه که تا وتا رد آ سای تو بای اش ‌فشان ر معن فر م۱ از از له و دزن وازدود تلخ زمیین معر کهر افیره گون ساختند زمانی : گذشته بود که آواز جگر سوز غم اکن رز هن اعنی تفدگی های ار دردهان مار تین ز از له کر ان اقلاكت انداخت و جگر‌های رو خته د لاان را بدا جدائی مجروح ی بدا بتمعی ۳3 ۶تار ساحت وفركت مج رفتار راازخود خر سند نمود ۱ قمامت صغر | در دا کت حصو ص از ضدای نار ه خا نه ها که گوش فلت‌را کرساخت وبا آواز بلند بادلاوران طرفین و جوانان جا نین کمر بکین سستند ودرفتل وفتال خونر بزی تقصیری نکر دند و 4 فتل همد گر از کید بر آ ورد ند واز جان شیر ین دست سستند لا کن ار تا ازاطراف سن‌گر جدا نمی شدند و حمله‌های مر داب مي کرد زد و درون سر مبر 9:ند ز برا که که تدیر شان ِ- بوزد و از حور افسر ان ص س_ مر چنمن امر شده دو داما ۳9 نا اشرف چون ۰و ج حون خو اه فو ج فو ج درم-دان رزم اش انا حمله‌می | ورد ند دضرب شمشیر و حذدر ِ 2کا ف داد مر دا یر سم تویهای | تش‌فشان سذ.گر لشکر فندهاز را پس می‌نمودند وا طراف سشگر را از دشمن دلا ور خالی می . ار د ند بارد دگر لشکر امر دییشه فندهار حمله ی میمر د ند و یرت می کو شرد زد و <و درا 4 سد گر می‌زد ند. و بضر ب خذجر جگر شکاف جگر دشفی را شکاف»یکر د ند و در مر دی دادم_ردانگی مد اد ند چ-ون عنان اخت.بار در مضه افتداز در ور دکار است « دشمن راتصرف رفن نوا نستند به همین مثو ال چند ین دفء» لشکر دلا ور ندهار دسن به‌شمشیر برش برده درون بِ« <مله می ار د ند ومد ی داد مر 3 اد :د از کشته پشته‌ها می‌ساختند عاقبت شکست بافته برمی گشتند وفتح حاصل نمی‌شد ۱ کنون چند افرادی از دفتر شاه نامه 4 خاطر آمد 3 مزاوار همین جک هر سعر چو درزد سراز بر و چشکی هو ر حپان شد یر از جنکو آ هکت و شور سم - طاعی و ود امه ور رت در دمصف ۵ ٩‏ و در ی | ورده 5 7و ه ردو سم ماه ا دار و ز جای دو ۳ که‌دارد درو د سن و بای وه و ماه | ود سای زفنکان ارو جر تطییهای زبس :اه بوق و بانکی سپاه ز گر ز یلان‌ان-د ران رز م گ-اه جر اب ۳ ۲1 هن و 1 ه و بط ددر 5 نرنکی و با هو ن بل کی زمین پر ز جوش و هو ا یر خر و س هژ بر زیان را بد ر ید گو ش همه ر بك» خو ن و سر و د ست ویای زمین را هعی دل بر آ مد زجای همه بومو بر زمر نعل ا ند ر وان چو کر باس آ هار داده بخو ن سیم حصار ی بد | ز پیش فسلب سپاه بر اورده از پیل و بر بست راه با 7 (۳ سس ز صند وق پیلان یار ید یر بر امد خر و شید ن اداز ز کتیو فو. قدنف سل ان و دز هقف رن هم از قلب شکر سیاهی نی اس مختصر کلام سذن «طو ك احام با لا آن خداو ند ۳۹ ام ور مت سید کو ین سر دار معمدر فیق خان را فضب خود گرفتار سازد وببلای عظیم‌وا گذارد کهتدبیر فتنه ان-گیزی بکار برده ودر زمین ۳ و جای صضمق معدمه بر دا کرده که کو با ول عا ام شد و زمعن نیردگاه باخون۱جوانان آمیخته بلکه جویپای خون ۲زبدن دلاوران چون جیحون جاری ومیدان جنگ مملو از کفته وزخمی که افلا راه رفت و آمد باقی نمانده‌بود خلا صه سخن مقدمه بطول انحام با فت وهر ادظه وا اهر - عایخان که اسمش شیر دودودر شیر د لی و شعاعت درممدان جک شبرر ا درمقادل خود چون رو ده ی د ست وبا مداست ازبالاای 3 رسی <ر كت سونو و میجواعت ی مسنعو ۵ ود ۳ ک د حمله و ر شود هو انم و1 باا ختیار خود نمی گذاشتند واز صبر وشکیا ی سخن میز دند تا زما نی ک-۰ اصفا لنپار شرد ه لا کن‌همچنان چذکی دموا سته نود 0 "وب و تفگ وش فذت‌ر | کر مساخت وخذحر یز و و خون ریز بدن حوانان ودلاوران رامجروح ساخته‌در زمین رد جوی خون جاری میکرد عا مت ماشکر فد هار سستی پیداشد وطا فت جد. کت ۳ ی دما ژد از ین رهگذر ۳ رس ان اضر شمی علیخان شعله زدن گر فت و ارزه در ددن از مر و دحمل از جای در خواستند ۳ ادا سمخ کن | فسر | ای که در میدان بر د محر ویر | گنده پر سو دگران دو دند از مسا هی تا 5 ار ای واه اشکر شکست خورده خودرا بارد گر ۱۳| بص و ار غمب نمو ده نم طردشمن حمله‌ ور شدند وناجان درتن ورمق در بدن داشتند بمردی جننکت پیوستند و زا کر وق افو ادا حتند ۳ شم ور | مملو از کشته وز خی نمودند چنانچه اشکر کا بل ر | منا صفه ره بدر کردند وفراری ساختند امانقدیر الپی راخواهند که بکو شش چاره ند امر ست محال وخالمست دا طل و فر مو ده ا ماد | سر : ر ۳ عی تافضا ان و زار هام یرد که و او رن دک سر د گاز هر چه هکند فسکو ین حکم ۳ ی د گ ر وان ۳1 د‌ باری احوال درون ثِ-« ۱ د شمن بلشکر فندهار دستداد که‌شر ح آن سز اور جر بر د-سمت چنا اجه مات و »مهوت م دد زد نهد سس سعوز و ۰ ,اری ۲ و 4 بای 3 «ز در ای شان ۱ ۲ ۳ نع ۰ ۰ ۰ ۳ ۰ فِ ۰ كه "۳ 2 ۰ ۴۳ وم ند سر 15 ۳ دوی‌ الا فتدار از مشاهد ۵ این حا ل‌از سخنرای (صم ات ۱ هدز مسدو و7 ۳ ور آ ور ده این یت را بزبان جاری فر مودند . ۱ ور د هر هدر کار ها شاه بانی: ال خا :4 عقل خ ود عتوات.. ده ودران <صو ص شاعر ی رو رن ۰ + ۲۰۸( ۳ ون سوت موی بت شفتا دی ور تم هت و ٌ هت دس یی ۳۳ مج و ه ۲ 9 ع : م دصر (از م 1 شکه در ۱ گند ای سار روی ۳3 ی ی چش تشرد 31 رد یر دار امیر شمر علی خان که با د شاه عمو ر و شصی شید و مر ۵ مد ان 0 ۹ دود رد این چسن ر وزرا در آ بذه خمال دذ ده و اجو اب وخیال و د ها را 3 او نداد وب در او فِ بچسم : : ی ان ۰ سمم 0۳ تال 4 م8 م و ۳ اوگتو ( ۱( دخف ۳ در 6 داد ه از کرسی در ۹ 7 دادل ور ی سس "۳ ۷ "۳ ۳۹ ۰ ۰ 4ج ۱ ۰ ۰ وشو کت جه‌شیدی وصولت بهر امی بر پشت اصب وه‌پیکر بادرفتار سوار وبادو هار مر دان د لاور جه ت د بد ه ممد ان ار زار 45 همه جان ور | 9 نار که در مد ان زار ۶ رستم‌دل وسرپیشه روز گر بودند بر کاب سر کارسوار وبچانب سنگر د شمن جلو ر یز ر ومد و خو درا درون کی ز درد ی 0 ا وس بو حود ممار كت از 9 سو ار ان 1 باصوات پر آمی جذ ی درو سرد و مان یرم ح< م4 و رشد ند و عل و فنال حسین و اه رش 3 و سار ی سذ کر هار ا یز و ر بازوی دلاوری دد ست | وردندو ۳۰ ؟ا ۱ در 1 و رد۰ فراری دم و ۵ دد قلمد ی ازسشگر ۳۹ وت ام بو د ۱ ف.ماند ندچون احوال 5 ار ؟ا لل گ ؟ وشن کار ۳ شم ردل سر دارعیداا, _ حمن خان 3 در .رت ۱ ۳ 9۳ ۲۳ وا ش ده (و ۵ نداز , بالگ جات بر ردارمجمد رفق خن ر مر 3 د :د کر شل کوه «ضرب اواب له کر ود هار رافر صت ندهد و ی دز اد ؟ه ات و (4 دوب ۱ سرو د و ۳۹ درد وازطرف ۳9 <ود بش کار ۶ ی داهز ار سو ار و ریا د او جو د مرا ر ك رجات سش گر اشکر خود تصرف دشمن شد و دو د حمله و ر شد ند و دمر دانکی ق اد و داده خودرا باشگر ومد هار زدندودرد ازنراد ار هو ار رن قرو بضرب شمشیر وخنجر کین ازبدن دلاوران‌طرفین جوی خون‌جاری کردند وتو یپ-ای لیف نشمن تن گردون وطن چون شر غر ده عر دده کدنا ن ۱ مىد ادند وز مین ۳3 هو گر و۱ دار زه در آوردند تااشنکه ضعف فوی از لشکر فند هار پیداشد مستوفی عیداار زاق خان‌و بزر گان دیسگر که چون یرو :بدور شاه جمع بودند و احوال رادیبگر گون و بخت را شو و ی وا پر ای ای و ار و هه ی از ۰۰*۰ مسا شد چندفردی ازافراد استاد بخاطر محرر کات ره مطابق بطا ! م سر 0 3 ره تور 3 امیر شیر علیخان 0 , رز مو فم در ج شود ۱ شعر ]از دن دوز اون که کهزم من ا<ظه (احظ 4 در کر درد گر فك را یکام خود خواهم او بکام کسی دگر گر د د ورز جام نما ط باده خورم داده خونا 9 8 ورقدم بر بساط سیز ه پم مبزه درحال نیشتر گر دد ۲ ی امش 0 ٍِ_ ارث 8 این‌خو سم اه لم من ۳ لب از زب ار دمردد. سیب )۲۰ ۰( ۱ مختعبر کلام سر کار امیر شیر علی خان هر احظه وهرساعت آب بِ«-۳ دذ ند و چون شمر غضنفر دیع بد زد وچون بر بان میخر وشیدند وم جوشیدند واز اخنیار بیرو ن‌حر کت میکر د ند وطاقت نمی ] ورد ند چثانچه عداز چن دفقه بارد بگر 9« دشن حمله کر د ند و +ودر | فررژن سوفن ور کی و وف وه ال ری کرد نف موه وا تردو ول 0 که بازار .مك المحوت 0 وملك الموت شفغان ۱ مداما ها تف غمی ند | در میداد م2 گروای سر ۲ شوات تاو ۱ شعر ی سدمز ‌ گِِِ چر 2 از سح امن ,جو ۳ 5 ۵ سمژ ۵ و4 ومد 5 سنمز ه وت را ن‌ را بار ی ۳ اشکه از 2 رات از[ دا و جود جیگ وٍو ی وق دران سنگر های د شمن ی ور ی له کر فند هار افتاد وبدون از اختار سرراازا شداخته از ِِ_« فراری ۶ درد و همان امه مقر ۱ ی ر 429 تو وف کر د اد و م-و حر 4 ام دار وف 3 9 ۳ و ملا حظه فر مو د اف "4 وم ۱ / | ما دد ه و ما2 #ی در و٩‏ ات سر کار حاق فدا کر د ۳ وحون خو د ر ۱ دحضور با دار حو د زر جرد و جح اش خو ار یز ۳ بجای | وردند لا کن طر اون دلا ور و باو جود ا در شا 9 تاکز داز دم باشکر دشمن عضنا كت نظر ی ودشمن را فوی 7 و طا قت ۳۷ ی اختیار بجانب‌سنگر دشمن روا ده سد وان ذو فت و حون د طمیعن سر تث مستو ی شده ود و تسم ۱ ره | شان دار ز ه [ ده بد ون ازچون و چر ۱ و مصاجت د ,د اش کبان و د را ۳۰۰ گ شون رسااد وک ۲ ثمز خود را سر ۳ دلاور رز سان,ده جذکی دبو ستند آما همین نف فدائی چون بر و ٩‏ گرد شاه جع و »وج بر ر ۳1 بو داد 3 در دن مبار ك‌شان دص | نی نرسد که برای خدمتکار وجان فداء آب حیات میباشند و منز اه خدمت‌یار وجان فشانی اوشان ر ۱ ی دا «د تشن کلام بعدازداحل شدان ی نا شتا ب کار ای هو شا :4 بلشکر دشمن در افتاد ند و از کشته دشته ها سا ختند ححکه خداوند 3 بر 3 ی محر ۳ 9/۹ دعامیکند که سر دار محمدر قیق خانر | دردین ودنیا به عضب خود گرفتار سازد که دراین چند دودت مءد مه و حمله ۳ چهد ر خلقی از طر فین معتّول تشاب و هل ر سید وه ور گنت هر گاه مقدمه درممدان وسیم می بود این فد ر خلق شاه هی شد وه ا نقدر مقدمه طول مکشد هر چند در آمور ساطیت خوب تنل دعر ی بو د امادر فتل و مالعا امی عرق شد و در داد ۰ ۰ ۳ نی ۰ | . ۰ 9 فثار فت وهزاران طفل بی یدر وهزاران بدز مت کرت ود تاو 2 عا ام زحواست ههد ر ا ار م<مدر فیق خان ند یلکه در خو دش نش ن بد هد باری از مقدمه سخن ر انیم وسر کاررستم ۰ 4 ۰ ۱ َ 3 : 1 2 ند ۹ ۰ ۰ ی ۳۹ دار | بندای عیمی ازسنگر بر آور یم بهرحال تخینا" نیم ساعت دران سنگر جشکگ شد لا تن اغکر فندهار که فلیلی ۳ ومما نده نود وتاب و طا فت مدمه هم دود ز بر ا 4 از جر ات موه دو د ند از طلو ع آفتاب الی دوساعن از اصف | انار گ‌ذشته بود که جنگ س_ ر د اد و دد آی عجمی ۳ ره آواز فصیسح ۳ میداد 9 ای سر تا دلا ور مج سیرر و معداری عنان اختبار درقیضه افتندار برورد کار است : )۲۰۰( نمی ز یبد اسی‌را در قضا چون‌و چرا کردن | کنون ازین دلاوری و مفروری در ؟_ذر ید ً 3 ۱ ۰ درد و صاف در | 3 وسمت دم ق ان ۱ که‌هر بچه ی فی‌ما زر «حت عین ا اصاف اس ۱ هی ۷ ع‌ِ 5 7 ۳۹ 1 ا ۰ ۳ +۰ ۰ ار ی یت دحانی رسیده و در جه کشید که داب جنشدت وا دی ما ند و طافت ممدوت ما دید در ید احوال شان مر تا چر ا چمین بر | گنده و دیب سم <مل4 مر دانه نمود ند ور حمله نقر نما بکساعت مد مه کر دند چنانچه از دوهزار جان دا شم ری هراد دفر ۳ ثی م ریم ول وسدران جان ود | و ح<صو ص سر ۳ امیر شیر علی خان سب 4 شیردل وصاحب شمشیر در کم و بیش لشکر باك نداشتند ودرمیدان رزه خودرا چون‌رستم كت ۱ مد | امد ۷ ز هر ه شبردلاان ب‌ مد ۹ دشمن معر ور و دی داك | ستاده ۶ب | ار زاق خان واشكت آقاسی شمر دل خان و اعصی ی ی «عبو ر از جلو تسد کار ص له رف ات ی؟ در دشمن بر آوردند و عرص | دس ر سا نیدند که‌ای بادشاه دلا ور وای سلاطان عضدفر و تاج ِ" ۳ 17 ر سدیز ه مبدار مد و حو د را ی ر .ای ۳-1 مدز فش یرد سم 4 ح<م 41 مر دا ود و 4 ۶ ۳۹ مود ۳ ۳ ی در با ی ۳ 9و 1 سره دو ۵ ۱ ر‌ سوار حرار خوجوا ر را بات اون ند و قعل داد دب و داز و های ود را ذطم 2 3 9جلی (ی ی که آ هم ژ ند ه در از مر ده صدر با :له ۳ و خودرا اسر ِ_ دما د ساخت بنج ذفر خد متکاری ؟ه با قمه‌ا نده از حضور مبار كت ناامد ول زرا 4 تعمات هیر از وودا مه هت کیان ان حیات است تن بقهد بر ای با ید داد وآمیت وار مر ۰ ‌ ۱ عرس ی ۹ عِ فعت فصضل خد او ند ی (ر ده !ند (پدر ۱ دمدیگ که و سین از ۹ ین دار یم و خو در ا با مید خداو ند تالا از دشمن آشکر هن عازم گردیم ومرداانه جنک در آاندا زیم شا د بفصضل خداو در 9ج حا صل .نیم درا شوفت گرا اضعب تال دغفن 2۲ ر ساز دم خدا نکر ده آسیبی بر سد مدازان دا فمال باد.شاه درد و ین کی و بر بم ا اتتقام از دشمن بکشیم ز ما ره از ین اس دب و فر از سار دارد ۳ دشات در دن و ی ز دن یشت شاعر ممگو دد ۹ نت تسه مرا بعصر زما ذ ٩‏ همين سند ۲ مد عوت. وت وزشت در کمدر ات ف تفر لام بعداز عر صداشت مسدو فی و ٩‏ برر کان ح<صور سر کار والا تمار را )۲۰۷ و چای دلب ر کر ده داهزار عم و[ دوه دا لاای ده بر ده اج 4 و وف ار د ژد عدازان هر ی 7 1 ۱ ش ار ؟ ۱۱۳ بدا ات عز ین راهی شاب دی ]ما دد ر ح< 4 سر ۳ اودس ی لک او ۵ دب ده با حدی هت ۲ 1 ۰ ۰ 1 : و ۰ ۵ ۰۰۰ ص - "۰ أ‌ ۰ ۰ : یز میکر ش ندو اصلا سپور اردل ۱ زار خدال ر 9.ن 1 ٩‏ مگر ۳ جان ور | ۷ و و ختبار سر ار نمی کگذاشتند ۳ و فتی 3 در حدو ۵ رو صر 4 تکفر ی دور دمن دو در سمل ۳ که در :از کشت اسب مسدو گی ۳ ۳ (ه دوب از بای در ا وتا ده و ح‌ او مت هه دشمن گرد بده از ان ده از گو با" دسو دا عم زر مهد ه عم د اقفر ودد و اشات از دو شه چم جاری 3 و از دا عثث سر‌دار من افضل ان اسر ۶ات و در ا در عز ین ر سا ۱ 0 ۱۶ و <و ا هد صب 4 سر دار حدلان ۰ را با ج<ود ۹ ۹-29 ر وا 9 و رد هار شو و چو ن نز د «ك بدر وازه ز سید ند ملا حدظه دمو د دد 3 دز های سر عز ؛ن «سم4 و مار ه ۳۹ و4 نتم ۱-ر سردار ۵ 2 هه افصضل خان مر دعد و سر دار مذ گور را ار حیس در | ور ده در رات حکمرانی دش دده مر دم ممار ك مکی ] ند سر تا 3 امیر شمر علي خان از د بدن این و ۱ 9 های جان گدازد بدر بای حیرت فر و ر #ه متفکر ان وان دست و هبار ك جار 5 ین ۰ 9 وی بياك ل ردش چر ح 7 ذفر ی نه نادر «عجا م| ند و نه نادری باری کلیه کدورت سر کار از گرفتاری مستوفی‌عبدالرزاق خان وقتلا بش آقاسی امسر جانخان بر ادر 8 اشت ] فاسی شردل‌خأن 3 در حمله 1 9 كِِ«ِ ۱ بقتل رسمده بود بارد نگر اعك از دبده های 3 ش کته جاری شد و دا ستند که در گشت دو ات دخرادی سلاطنت چنین ۱ ست و فمحه اخت کت گی هر ساعت وی ظاهر میسازد ناچار صرر وشکییانی و تن بقضای الپی دردادند ور جوع بجد او ند آور دزد واز اسپ فر ود آمده بخاك افتادند وعجز وعاجزی کر دند و اضر ع نمودند چدانچه ساعتی بخاك افتاده گر به وزاری‌بدر گاهالپی کردندنااش که خدمتکاران جان قداالتم‌اس کر ده ۳ از خاك بر دا شتند بعدازان خفیه شخسی را در لشکر اه سردار)صاحب اقبال سردار تیدا ار حمن خان فرستادند که ازرویداد مستوفی وچگونگی احوال مذ کور اطلاع با فنه خبر تحقنق برساند هر گاه بقتل رسیده باشد گویاداغ امیر ثییر دوباره تازه شد وسر کار کم افیال نازه بی بدر کردیه وهر گاه از:فضلات الهی در فید عبات ب-اشد واسیر دشمن شده داش تدییر نات دا دد 3 واز وز تاه خدا و ند امد و ار دا ند بود وهر گاه اسیر دشهن دشد و دا وا تا و فده و4 تر دد خلاصی آن با ید کوشیدز بر اهم چنان که حیات جر کیان»اهیا| هی ما ند حیات ميی بخشد حیات مستوفی یقن که اف هر یب و است لهذا بعداز فرستادن آدم به‌جستجو ی مستوفی عیدالرزاق‌غان و سفارشات سر کار در هر خحصو ص و دپر عنوآن داعری دحأات و چذا ده بر بان مار كت فر مود ند که هر ز ۳ تس مستوفی بحضور سرکار برسد الیته شخص واسطه از حضور آفدسی سزاوار هرا ران اسان است ز بر ا که آوردن مستو قی خدمتی برر گی اس مطادق 1 از حضور امد وار )۳۰۸( ۰ ۰ 5 ۰ ث ِ 0 # ۳ ۰ ِ ۰ سس دو از او 9 ۳ مرگ و مختصر ؟-لا ۵ سر ۱ دل شم کیت 42 اش دا 429 از ۶سز من <در از 3 کوچا کوج اسر عت تمام و ارد کلات شد ند سه شت در کلات و ففت: ار آفاه ان روانه قندهار شد ید روژ تدم داخل کرد بد ند و ام نها مت ؛ءودند عد از چند روزی موه ادن بو و !مور سلطنتی شرز. ود و را ۸ دشمون ف و داشتند حصو ص قلمعه ؟لات که در دمن ره رشق و کش دشن نیا رای درف فاد ی و ار فا وخ دار ند وشرط احعباط که لاز مه سیاهی گری است بجای ۲ وردند که میادا دشمن از کمین ی 2 و سر اسر دحا نت ها را ی شا داب دپر حال چون خاطر اودی اشرف از امن تلا وار غ شیند باو جود بر شا زور کار ویرا کند کی احوال رغم‌اندوه امد از و4 او هن فان تن وانحام اشکر جمع وی رن ور بخت ساطنتی شده دشب وروز بتدارك سفر دار ا لسلطنه کایل وانتعام از دشمن قوی کش.دن نر دد داشتند و .ك اعظه در فر ار نمود ند چا اجه از هرات هم ام ونم مکمل اسیان ‌ تو بخانه و انعجام 3[ اسر توت تمام. طلت حضور و درمدت بنج ماه اش کر ی ددم ر سا ده مکمل و مصلح ساخشند و نید انتشهام ۳1 استند واراده سفر دحا بت دشمن ر دند : 1 7 امیر شمر علمخان‌را بالشکر مکمل اسیاب در فندهار آماده و سار نت ان داف ار مخ وی هن و زا مقدار سردار عبدا ار حجن خان شنو .د : چوی از هر مت برورد کار و نغار قیض اش ره ان وخداوند جیار این چنین فنح ی ان کهاصلا عقل گذعایش نداشت ودر نظر دشر فطع اقا ضا نمی کر د خداو ند عا ام بکرم فیض وا ض وا اطاف‌دردارة سردارصا<با| قمال دط | گر دد با مر قبل در منرل‌شیع أآ داد در ما بل‌در بای اشکر مقا بل | فتاد وفتع نصیب‌سر دار مذ کر رشد و بل امیر شیر عارغان با دشاه بزر گگ از دست اشکر .سل ۳ مسای کهز: با فته فرار‌داشت او بار گر د .د بءد از ین فتح بزر کی ک 4 دفضل خداوند اصمیب روز کار سر دار عأ ای شد بند گان‌عالی از بنههاای ۳ رورد اری بذک | فاد ه سیدد ات شکر ب<ای | ورد ند بعداز ان که دشمن «وی ور ار ی‌شد 9 شیخ ] باد اش رو هک وه تفت 6 راهان راجمم آ وردند وامور چند یر | | نجام‌دادند اما خطر مبار کشان ازطرف یدر بزر ؟وارشان سردار آلان جمع بود زیرا که بعداز فتح بكث‌ر سالهٌ مکمل باسه صدسوار خوانین‌فورا" بجپتمحافظت وخدمات‌شان درغزين فر ستاده بودند اآزان سیت که آسوده بو د :۵ متو جه شکست ورخت واسیاب وانعام تین هو ۳ در شیخ [ باد تو قف داشنند مختصر کلام در سکهفته از جمیع ا.ور اشکر ی ودفن فا لان و سر شته ز خمی‌ها آسوده شدند چنااچه «جپت ز حمی ها خرمه جد! کا نه زده جراحان فابل مامور مقرر کر دند که معا لعه بدار ند بعد مقتو لین را که ده مار و و ون دز ار عفر دیشتر درمدت هشت ساعت مقد م۹ شتل ر سمده و نکپ ارو ششصد نفر محروح بقلم در آ وردند پر حال خیهه بار گاه و ۶ سلطنت که از اشکر قند هار در لشکر گاه‌شان با قما اد و بو دجمم آوری کر دند کت در آ وردند و برر گان دربار امیر شیر علیخان (-ه ۱ شده بودند تمئل فست‌وفی عبدا ار زاق خان که بجنک حضور سر کار امیر شیر علیغان در میدان محمله سوم اسرش دصر بت 8 له دوب از بای در آ مد 4 5 ۳9 0 اه وه ر ۱ رد | (۲۰۹) 4<موس اظر دند و ر موس معصلق ور مو د اد ناظر حسین علو ان 9۹1 دوهر ارسوار حرار ره 1 را مسدود نموده بودد چون فصیه بر عکس افتاد هن دو هز ار سوار مطم فر مان خجو دش نامر ده‌ر | م<موس و 4۱ جرد من ام سر دار ۳۹ ایهم | ر در 2 دد. 2 (بعدن ۳9 گردن و دنت ۲و و ِ با خو در | ۳ ات ار نم دا ۵ ند این‌از جمله ضرف های م, ٩‏ م | #ماستان یف رکه مین رو <و د فن ۲ ماهات *ی ون از من باعث اما "0 ۳ میداد ند ۳ ۳ من که نمك سو ده ااماس اک ۱ 2 و سا بر ؟ مات ۳ سم لب ی بر داد فذار و ند و اپععن مغو ال 2د .۹ بش و تاه شو دد دلکه بمول راوی که مشهور [ می گو یند 0 از شومی شوم ۳ سورد سم و ره و جنا 42 سار ی مر دم دو | سهه مت حرآمی اینها بقتل رسید ند وتیاه شدند بهرحال‌سر مطلب با ز کر د یم بعد که بند کان عا لی در دمن بکیفته اژشیکست 3 «جدمت ۳ صر هدرن ۱ 9 خاطر شاب رل بعدازان «و جو د مسعو ۵ و شش عر اده دوب همر | ه ی سواری سس تم و۲ 9 خو د ,كت ز «چبر فل مدمل اسیاب ۳۹ <وژه 2 از طلا هو دمم سم لس ۵ 4 استقیال شا همر آه در ده دو د رد رت شب در اه هدز 7 !هو ده روز 5 ۳۹ و رد شهر غز ی ش هد دد و (4 قد یو سی حصو ر وض ظهور 9۳ مپر دان که آررو مند بودند مشرف گردیدند وخودرا ه فقدموسی انداخته فغان ازدل برداشتند ووه گر بوشادی در امدند وسردار کلان که این چنینروزی را خواب وخال تف رت 2 از د ,دار ور ز نذ 5 ل درد مسر ور و مور ش ده ای در هل و و | شأت شادی از کو شه بعد از ان بعخاك افتاده سحدات شکر در گاه | برد متعال ادا می‌نمود ند خصوص ازدیدار فر ز ند که در ساط همین بكث فر ز ند داشتند چنانچه شاعر منفر ما شد » سور چه خوش ۲ شد که دعدار عم 0 تارب ۱ روزی ۳ د,دار د سان <4 وش ۳ 2 اعداز اتظاری تا مد ی ر سمد | مىد و۱ ر ی مختصر کلام بعد از ملاقات امر کر دند ک» گاو وان بسیار خیرات فر مود ند و میاغ ز یادی چه از حضور بند گان عالی وچه ازخدهتکاران وبررگان حضور که جان فشان بودند بحپه خمرات «حضور آوردند و همه را بر کها بان و بینو ا ان و بچاره ان داد زد ومعمور گرّدانیدند و کشب در غز نین توقف نموده روز دیگر بدولت و اقبال از غزنین سا و ۳ ۳۲ لشکی که نود ر و | :4 سمل ال روز د در وارد نی وان ی اعز ه واشراف برر کان در بار ٩-5‏ ۳ سثقمال ر 4:9 (و د اد وت درك مذظطور حور ار دار کلان شد دلب )۲۱۰( ز +-و از شات بدر 41 هسیر و ز مود ند و از آن دمف ادو اج ظفر ۶ نیو و ز سرد و از | دخدا] ] خر صف مناد ه ملاقات : ار ده ۵ ات ,هار | 4 در مود ژد و دامپر و م<دت سیغن آر دند و داحل‌اردوی دلاور ؟ه ۵ ظفر ِ بن وارد شدند وددولت و افمال به تفت سادت نشستند وتا اهر ی روز دوم مردم سیاه ت_ و اظامی دحضور آمده مبارك بادی کرد ند وار حضور نوازش ومپر بانی دبدند بپرحال سه‌روزدرمتزل شیخ [ باد توقف کرده سین منوال گذارش یا فت تا تمام مردم ازسیاه وفقراء از توطو ؟ مدشتند ودر صمن آن ی شکست ور بت د گر کد ۳ ۳ ما نده دود ره با فت هت از سهردار ۶ا لی سر دار مجمد اعظم خان ور و مداد آ ن‌شدُو «د زماننکه سر دار حمد اعظم خان از دار | اساطنه 1 بل «جهوت ی در درم وزر مت ر 429 بو د ند که به حدل اشکر ی وم بر متا دج و دسر عت خود وا با اشکر ی ی در لشکر گاه سردار عیدالرحمن خان ملاعق سازد وبالشکر دشمن دار آميزند وجنگگ درانداز زد ی ای شان :اخیرافتاد ودرمقدمه وروز جنگ و گیرودار سامت صغر | رسیدم او أ تمد بعد از ورود سردار برر کی از عر ان در شیح | داد سر دار میدمد | عم خان مذ دور وارد حضرر شده بددمت بر ادر ان ملا ات ور مودند وازد دار همد بگر مسر ور گرد یداد وازدوی سیار به آ و از باند گی 4 شادی مود ند و مدتی‌در آ غوش هم دو دزد و همد گر را 2 گت رل چانچه از سوز و که کر شان بزر گا ن‌ در دار ببگر ه سماای رب واز ز <جمن های در «دری و »وی بماد آ ور ده ۳۹ یی در داشتند وعا هی که بفضل خداوند بدوات عظماً که سلطخت افغانستان باشد رسد همه زر ا با طر آورده سجد ات شکر بدر گاه ص اي تون بادا رسانیدند , ان ازد بدار همد گر مسر و ر‌ ری 0 خداوند اراد کابل نمودند واز مترل شییخ آ باد بدوات وافیال‌حر ات فر ما شده مفزل به مئزل رول اجلال و الپی دود فر موده لا ان ۷ زر عىت هر منزل از سر محبت پدرانه فقراء نوازی کرده و دعا وفانعه مي گر فتند :۱ بيك منز لی هی تا زر سرد ند خیمه وبار گاه باوج ۹۳ زر سا مد ده و اسوده دسسمهه ‏ دز ز کتان ۲ ل از هرطایفه یکی دونفر چه از علماء و سادات وتچار واز هر اصذاف بد رجهٌ وارد حضور مپر ظهور شده ملافات نمودند واز حضور نوازش ومهپر بافی دیدند وعرخص شدنب تا | ینکه شس: دشر وفردا روز شد ازطرف شهر کابل اول سیاء نظام فوج فوج بواك بو لك رآ مده ر ال دام ۳۷ ر و ج تپ مل دا دو با نه ما مو ری خود صبف مد ه | تا ۵ زد و چا اس ۳ مردم فقرا. ازشاه وکا اصذاف امناف با کمال آداپ وتر تیب استادند و متتظر ورود بادشاه اسلام یناه یددند تا اینکه پاد شاه ذوی‌الافتدار در بالای حوزء فیل*سوار وبرر گان افوام ومعتیران دربار وافواج ر کابی ازییاده وسوار به ر کساپ شان و تبار بامر فر مد و نی و صلا دت دارای رواده شد ند تاز ما نی ؟ه دا دتدا. اشکر نظامی داخل یک ‌ِ در اول افواج استاد ند واشکر ظفر ار بقاعده وفانرن نفطام هشت بات سلاامی کی فتند و توب های آش وشا ن ده مامور هر فو ج دو دزد نع 4 ی کرد ند جون سا می آ غر شد بعد از ان پادشاه فوی شو کت‌از اول فوج الااخیر آن بافسر وسپاهی ازدر مهر و محبت )۲۱۱( احوال در دی و نوازسش رو کون که نو بت بفقر ۰۱ رسد ادداء از علها. و سادات و فاص وقضات و:عار وغیر عار ود گر اصناف جدا گانه باهرطا غه ازطر مه بدری نوازش فر موده صحبت‌های مشفقانه کرد ند قاو ها بل دیا ورین بادضام هرا کای عا کی تس نمو دزد امن ۵ قدنف وخانمه دادند و گذشتند ۳ ازافواج نمی :| مر اء سیه ساعت نجومی طول کشید :ا پادشاه اسلام از سماه و فسقرا, فار غ شدند بمد داخل شهر بل گردید ند هیچنان صحیت و کفتار که با مردم میاه و فقراء در بیر ون نموده بو دند در شهر امز با جمم فّر | ک در وچه و با زار ها از مرد و وق ات ده مد . د بدار بادشاه دود ند با« رل توازش و مپر * ی فرمودند وم ععت بدر آنه کرد ندو شر ار رفتار امسر کسردامردوعال واطفال صحیت نمودند تاوار دیالا +هار شدند دافقر ای بالا حصار نیز همین طرز رفتار ورو شش فر مودند دعد بعالع مسعود وافیال قر خنده در عمارت راغ که پاشخت اهیر کییر بود فر ود آمده شکر گذار در گاه الپی‌شدند و یم ال ار حمن‌الرحيم یت بز بان مبارك جاری کرده بر تخت سلطنت مور وی در : مده نشسته و یکصدو یکتوپ از بالاحصار امر بنده گکان سر دار شاد باه زدند ز ما نی نشسته بارمر دمان صحیت کردنه بعد از آن دی 42 مدا ور ت وذله گر دور وز مر دمائر | او ۳ ۳ حصور صا نم ۳ فقدر ی آسوده ۳3 د مات لب الب روز سمو مخ از حضور فر ما ن‌ش ده رع ی و مر دمان (عز و راشر اف دار | اساطنه کا بل وو ج ۵و ج اصناف اصمناف در مه درجه ابند!» از علما» و فصلا» بعد سادات و :دار واهل کسیه دعحصور هد سرام ۳ و "واضم دمو د اد و :4۸2 وار مغان‌های ح<و در | از <صور گذراندند و مبا ر له ۳ واز دا م4 جوا ده احسدان دی ه ان ات )0 باعت هی فا خر ه سر ور از شید دید و مر خص کر د ید دب بعداز ای‌نظ ای با عده و ۱9 دون دهد ام وو 0 دو ج و ار د حضو ر شده شو از شات هر باری سر فرازی حاصل تردند مختصر کلام مدت یکفته بيمین منوال گذارش بافت چون‌ر قت و آ مد مر دم تمام شدروز حمعه ار شد ۹ در مسجد جاعع مج 2 ند دا اجه نود از نماز جمعه خطیب بالای منیر بر آمده خطبه غرایی بزبان عر بی بنام نامی بندگان‌سر کار دوی !ار 1ه-ر ادن ۱ ود #در ا مر مجمد ا #صل حان و اند ۳ و سبکه دو ات ول | دا د افعاستان را باسم یفن هار ۱ فارطا هار آق راد ار د ند دعد از ان امر فر مو دید هت شیاه رو ر از در و جو ان »شاه 2 و حور ۵ و آلان‌ر جو ۲ داد دار ده و داز ار سس رنه نان و هیبپا ۳ وه ؛ ار رن و کو 4 هار | دسر جر !ان وز مت رت اه وجیم ۳ ساز وسرود وسازنوه های کهآزهر طائفه در کابل جمم بو دند حد بجد در کویجه و بازار و افواج تقسیم دار ند وشب با آتش بازی تا صبح گر انند وروزها یمیش ومشرتوخورسندی بغب رسانند چنانچه شب ها سردار کلان سردار محه‌داعطام خان‌وسردار عالی سردار ءمدالر حمن‌خان ۳ بجضی بز ر گان به تما شای‌شهر و دار ار وچر اغان .اد هوسوارخرآمان خرامان هبور آرده می گفتند و بههر ۳ پر وه حیت و :وازسش ور »و ده خور سندی می «مو داد دمین طار تمه هفیت شبا نهر وز دیش و خور می گذرا دب رت هید دق ات ۶بش د اد :د لا کن یمین هفت شا ن»ر وز شنز کاخ ولا بت و اعر ان سیاه از خوان یی کو ان با ۵شاه ق ار اش و روز صمام تذا ول (۲۱۲)- هب در وا شکه ار ور هفدم شد بعد از آن ده خاعت ها 34 ۳ خره‌(ظامی وملکی سر فر ار گر د داد و د ءا و ۵ ر 4 در بار ه.: واصاه | سا م بدا ه :مود ند و مر حص شرا اد بات سنو 6 اب وت اش و الا تمار اهر محمدا فصل خان ندسه بار ی سار دار عمدالر حمن خان. سمل در مه فصل در تار دج 1 بجهز ارو دو صدو هشنادوسه هحر ی ۳ بت دکهز ار دوه صد و هشتادو چهار هحر ی ۳ دوسال: ۳ چون :و ات ساطخت وا ستان نام نامی سر 5 ۲ و !لا تمار ر سید و در تخت عدا آت نهست دوداژان جععی بزر گان‌وا 5 در حضور را 225 آورده محلس ی و 0 :کش فر «و دم ای ره او اهوم سلطنت و حکمرانی بقاعده و فانون 4 درزماناه.ر کییر جاری دود دب مان‌منو ال با خلق خدار فتار ۱ با بد کر ده وذره دجاو ز نما راون که دند ٩‏ وم سر کار را خداو ندغفار سز اوار ات کا یل دا شنه سور ن هر کار صمدقی است با ود و شا ا ید که دپمان‌ر فتار عمل با بد کر دفبل ازاین هر نو ع۶ گذشته با شد هو اه ظلم امن کت ۱ کذ شده سوت است ۳ درر گان ام بادشاه را بامر دم فقر ای خود در سا دید تک کِ تمامی هر | که فرز ندان باد شاه 3 شو اد ۳9 نون سر چرده <ضور با تماق سم | 0 و مصاحت دید شما ار کان دولت سته شو د .هر کس دا مور و خد مات خود بدانند سردار مد اعضم خان ؟ه بر ادر ان و الا ۶ سار میه - ] شد نبجد مت حصور وص اجب ۶ کل ممالك مامور است وسردار عیدالر حمی‌خان‌صاحب‌اختبار دل افواح و منصب سردار سیه‌سا لار سر فر از ات «عدازان‌هر شخصی رافراخورر ده 9 1 ات خو اهاز افو ام س ۳ و خواه ور ر گان خواه از هر طا 2 ۱ ۱1 شند وسرز ! وار مذست د یدزد از ها سر اف راز 0 ۱ رد نف و عدالب و تنخواه برای شان مقر و و ما مور بخد مات و مو د ند | شا ص نظامی در افواج وا شا ص ماسکی‌در مدا وی ی ی ‏ وا تا مارد خود رفتند چون ازاین امور فار غ شد ند و آسوده خاطر ی اد انز ات دار | اسعلنه شهر ۳ وی هت اس ین ۸6 کت تسه و .5۱۵ وعیش و خور می داد ندو هعیش وعشرت گذراندندوشکر مت <داو دی 0 بان < ار ی د اتود لو 1 ق 1 4 ام ودهار و و تس اوعد شدر علی خان خو ف ۳ بخاعار دود شن دا شتند 1 امروز فر دا از فندهار جر گت خو | هب ۳1 دزد 1 اجه بو مه اخمار های وحجشت | ۹ شنزرد ای وا و سگاه کو شود می‌شد اد هام ۱ شیر علی بان لت ات 1 سوفن خاطر نم ی ب-آشدوشب ور وز منو حه ی و وگ خمال دار د ۳1 از لت | دادا:تةام. زد با داعت همین ۰ تبخمال 0 سا لاار شرزدار عیدالر حمن بخان ‏ که‌سعن ند هار ی ی اهر شیر علی خاأ نْ را از حضور سز کار می‌شنید ند شب وروز به تیه اشکرداری و اشکر "کش وانجام نظام و امور افواج ظفر اثر ‏ بوده اعفله تغافل میک دند چنانچه درزمان اندك از جمیع. آمو رات سفر | اشی آسنوده ارم 3 زار شدند و بحضور ند گ ن اد .سس عر طده داش در د ند « فن ,سر دارسالار ار ادهآن داشت 3 ودارعازم فندهارشو ند ودشمن رافزصت پیش دستی نهد هند دای تاش هرا موی تاو او رات ۱ کون ارف )۲۱۳( اه ی اه رک سار توش ار 1و را بسرشته اشکر کشی و انجنام اشکر ۲ ماده کی سفر ی د ات 5 (و س هک له ار ز کازه: دار شدو بدردار مج<مدشر اف خان وسردار و ی مجمدخان ۱ برادر سردار فش ک ‏ ع ار ۱ ‌ ۳ استان است وسر دار مجمد اسما عیل از 3 تک ۳ هه هر بل خو دا خان م.دا ورن متسین | دس ۳3 ۳9 ۱" بثٍِ_ ۱ 1 : ؟ 1 ر ۱ این ااشجاص سب جات 0 2 دد ه دا شم بر لب و دا و <و دی 4 (<عجو ر سر سار 43 سزاوار وسردار ماد ر وهی هه ۳ ۰ ۱ ۳ ثِ- ۰ ۱ ۳ ء‌ ۳۹ سر کار که ا تدای سلطنت شان‌بود و دوست از دشمسن شستمتر فسراق می‌شد ونابران در خلا وملا جو دی حرکت شان مي بود ند وچند شخص صادفي را جپت ا خیار اه ها ده و و له اخبار های متواتر از حضور سردار محمد شر ف خان و عسره آ ورد ند مقصد ] نکه شمپا بخاوت صعسمت میدارند واز هردر سخن میرانند و سجن می کو ند چنا نچه سیاری اوفات درضمن صحبت میگو ند که پاد شاهی را از سر کار امسر مت ۳ بان کر فتمم قت. ان وا" را از قرد رها ؟رد و و4 ات سزرهاشیت اون قا ی دب 8 ظا هر سرت و در شیسح ] داد تب تدبتت مد کامنل‌ما بان و۱ ۳ وشکت اعان | هیر شیر علی خان راشکست فا حش‌داداضا وه بر ان چند ین خدمنپهای بر ر گک کرد یم که سر اسر جان فشافی وسر اسر جان بازی بود لا ان از -ضور اقدسی‌همچنان که امیدوار دود سم مان امدواری در سود دم با که عز ت سس سك 9 سزتوی ار ی چون این خمر ها اسق ۱ ۳9 شخص صادق بتواتر بحضور سر کار 9 دیشر اهر به تحقیق فر مودند ولپتر وواضح تر شنمد ند افصل از اخبار دعضی خر کرهای 32 2اه ح«حضو ر فک وا اددس از ار صادر می‌شد که کسلیه موجب کد ورت میگشت ودر کین دیرینه بعضور | قسدس اشرف می‌افز ود تازمانی که اخبار قندهار رسید که سر کار امیر شیر علیخان لشکر های خود را مکمل اسیای‌ساخنه اراده آمدن مدا « تال دارد. و سردار 3ج مجمد خان ناسه یلته و .كت تفوج رسااه وشخش عراده توب جلاوی و یکپزار سوار ماسکی در منرل مقر ما مو ر فر مود ند چنانچه سردار مذ کور از فندهار حر لت فرموده کوچا کوج وارد اولنكت رباط مقر گردیده سفگرزدند واطراف سنیگر را چون سد سکندر مستعکم کردند و انتظار ورود ای از امعر شبرعلیخان می با شند که از فندهار وا اواج م کمل در سند بعد آن ۳ انتقام جانب دشمن رایی شوند لپذا ازشنیدن آن که سراسر واقعه جان‌فرسا بود سر کار باند افیال وسر دار مجمد اعظم خان و سر دار عمد الر حمن خأن دخلو نت اسسته کتگا ش‌ کردند که دشمن بسرعت عاذم کایل است لازم که باید شمایان افواج ظفر امواج خود را سر عت 2 و در ودی دا د دا ستشمال دشمن در و د و 2 بل شو ید رن ؟ه از و ‌ ۲ ۲ ۱ ۲ ی ۱ حدود مقر با ینجانب قدم پیش بگذارد ۷ آن اول باید علاج دشمن خا کی ‌ سر دار مد شر .ف حاین: بر ادر اصلی امیر سر ی خان و »۰ <مد ر وق ان حد 2 کار قد سمی‌سر کار امسر مد و ر اهر شمر علی خان چه کر دند که دادو ات جد اد ادما رن سیر ۱ و سر دار مجمد شر یف خان چذدان معا ك دعست و کارش‌سهلاست و پر و فت ممکن )۲۱۸( دا ود ایند | از گز ندمار کیچه اعثی سردار ان با بدنجات داد ز بر ا که هبچوفت ای‌چنین دشمن وی مغر ور دوست دوات خداداد نمیشود سردار عمهاار جمن‌خان نحصو ر سر کار اقدس عر طه کر د که فرمان سر کار واجب واهر سر کار به‌غلام جان نا ر سر ض و لا زم است ]م۱ لا م «,مرای سردار ی ر ف.ق خان عر اد نامه کرده ام و سم بر بان رال م جاری شده از ین ر هگذر فءلام را اطلا ع نداده دمعرفت سر دار مدمه اعظم‌خان ۳9 علا ج با ید رد عدازان سردار محمد اعظم خان که صا حبذ بیر و دور اند ش دو د ند اطراف کار ۱ بقل کامل ملاح و دعد ازان از روی ده سر سر دار میعمد اسمعیل خان زر انعدوت طلب فرموده او‌صحت های درا و نصیرعت ها ی مشفشقا نه . مود زد ۱ ی دان فر مودند که امسر شیر ی خان با اشکر های فر اوان عازم این صو بت روان ول از خود سردار قح مجمهد خان را دا اشعر سار در حدود مقر اوات ر با ط مورصعی است فرستا ده ازد که‌سد اشکر ظفر اثر گردند | کنون لازم اقناده که دلاتعمل و بلا توف بند گ.ان ماوسردار سالار شاد شا اسان دااشکر های آ ماده و تبار با ید ۳ ستقمال اشغکر فندهار در و .م و معا دل‌شو بم تاد بده شود که از بر ده ۳9 چه اظهو زر هیر سد لا (ن فتنه انز ی وفتنه جوی وحر کات غماز ی سردار محمد ر فیق خان ظاهر است و همه 2 مردا نیم و بچشم سر ملا <ظله میقر م۶۱ اس رد4 اماب انگیزی سا 4 مذ کور له ۱ ۳ را در داد داد خصوص در دنه ان‌طیزی همچنان شخصی است که سر کار اهر شمر ع1-خان را شتل بر ادر که سل سردار محمه امین خان +در شما وفتل سردار محمد عأی خان ۹ دردولت اففااستان مثال ندا شت فرب‌داد تاهردو بازوی سر کار امیر شیر علیغان قعم شد ۵ هنت اهعسن سین لسیدجا ان ۳ تا و جم د نمك خو وه ۲ باس وم هعمعسر ی ر | با ح رز ۱ سا معلو م است ده ! ین چد د شمن خا ذکی رااول علا ج با ید کردهر چند که خون ر ختن 1 ن ایا کی فطظر 5 نیست و در مةا دل خون دو شخص بزر کی جوی نعی ارزد اما از وجود شو مش ۶ا خی آوام ی شود خصوص اففغا نستان از همه د.شدر | حتباط [ نکه امر وز روانه‌سفر خسر بت ابر هنماشيم با بد وشاید که از گز ند مد کور خود رافار غ سا خته روانه شوم . مش کلاش زا که خی فر از ساقت توشس‌ دار مت استهیل عان تل سد. ای و هه کر هو وت سورع نها ار شهست 2 جمم مجله‌یان از <ضور مر خص شده بمنزل خود رفتند سردار محمد | عظم و سردا ر محمد احمعیل خان چنان فر ارداد ند ؟ سر دار کلان د<رم سرای خود درو زد وسر‌دار محمه اسمعیل خان چند تفر از مر دم نذا ميي که د بو سیرت با شند بگو شه ینهان دارند وشهیاز خان راکه در آنو قت جلاد ۱ شی بو دنه درنرد محمد رفیق خان فر ستند وتکایف آمدن کندد وبا تفای خود شهیا ز خان ۳3 و4 ۳۳ ور ند پر حال شپماز خان از ری ند بر رفمه ساصل 2 ده در مدز ل مجمد ر فحق خان ومد و ر 9ء4 سر‌دار کلان را که طلبت حور توش:ه دو دند دوی داد زد وخوا نده شد لا 0 سردار مجمد رفق خان که سر ماه قماز ان و فتنه ۱ مکی | ن بود )۲۱۰( فور | از جبین شبهاز خان در :وت و <و | سا ک «د ادر ی تکار در ۵ و د<ات ۹ صل ۳ ۹ زد در ۷ ار ورد ۳ ۰ ‌ و یم ی ۱ ای ستاو ی ده اد و ص__] و ۶ در ۳ ر 17 5 ن او ۳ در د دلب و ۳ ورد ۱ هر 1 ۳ که د ست دما بر فر وخت همه فیک و تد بر ها رز 1 سو خت داری سردار محمد رفیق خان که راه چاره را مسدود دید ودر تدییر متشکر ماند ۰ ۱ ۳۹ ۰ ۰ ۹ ۹۹ ۰ ۰ ۳ ‌ نا چار ر جو ع ۹1 شمماز خان رد وعذر ونضر ع مود و زاری کرد و | ماس ۳ مبلغ اوز ون #.ش ۳ | ما ممکن دمن ثانی باخوف ورجا ِ را تفا ق سم ما ز‌ 1 ن ر و ۱ شیه دب 7] اشکه ب»بالا حصبار ر سم د ند و در سرا چه د ] حل گر د ند ند و چم ما حل 4 نود ] نو فت 22 چمست ور ای ج4 آ ورده اید را یز سکو 3 ورز ك وتاخوال بر اختلال ود م<در ماد و دا و ود ان ر <جو دا لاس دمو د و اظبرار فرو تنی کرد سردار محمد اسمعین خان تیسم فر مو دند وافراد استاد را بر بان جار ی ور مو (. ن‌ 1 5 ل ‌ چامهات‌ز ین خمفمی | بد بر ون‌هر بار صرح ر نک هادارد جپان »غر ور ۳ مبا ش باری چلا د ان بد ون ۳ مل فور" و شنت وق ۳ د اش اندا خته هلا کک کرد فد واز وجود شو مش دو لت افهءا نستا ن را ] سو ده نمو د ند خلا صه کلام بعد ۱ ز فتل سردار مجمد ر فیق خان احوال سر دار محمه شر ف خا ان د فکل وی شاه زر تیا د‌ ومتکر شد وفکر کرد حور صر کارا هیر شیر علیخان | صلا ممکن ر فتن نعست زیرا بکدام دلیل وبکدام ردار ویکدام رفتار رفته منظور شوم وهر کاه در تائل ما نده استقا مت گذیم ظاهر است که شب وروز «خواف مرگذرد و دکداه امد واری خوا هیم 3۳3 ر | بد عا فیت رفتن فند هار را بخود مصمم کر ده خواسصت هه دالئفا ق سر دار محمد ابراهیم خان وسر دار محمد | سمعیل خا ن خو فیه ر وا فه شو ند چنا نچه دا سر د ار معمد اسمعیل خان سرادر زاده خود خلسوت ۳ ! ظهار فص لت 9 سر دار هجمد اعمعیل خان بادایل های واضح سخنها ی سر دار محید شر رف خان تفر وان کف ی موه ای ی وه هن قوب سا و و رگد | مد اس که دد ی هم دخو | هرد 9 ز در 0 جد هت ۳ دم و ی ن سا ای مود رم لا کن رشاری و ار داری از مها وشیا ِ" داره آمیر شیر علتخا کی در شده رزوی خد مت سر کار شبان را بکنيم | لیته ملا حظه بان کرد وفکر خود را :پر ك بت د وا نید وا طرا و ر خود را ععل دو راند ش نظر 4 ار اده ی ۱ ی فِ یت ییا ۳۳۳ نکنذی یاج و دم اسشسو ۱ ر با ی مه د ر طلب ند دج تا ۳ ۳ ند ...ی ۹ ۰ ۳ ۰ ۰ ‌ 5 ۹2-۵ کی ل که 5 ر ۱ ۷ داجس ز ده «ر و 9 ,9 9 س‌ 3 د ۹ (۳ ۱٩ سر د أ زر هجمد سر اف تیا 9 3 حمال ر ون و حر ۳ و دیا سیر هت امیر شیر علیخان ند بد سکوت و رز .د , ود یگر صخن‌نکرد ودرظاهر سخن‌مذ ور رافیول تردامادرباطن عزم رفتن رابا خود جزم 91 وخو وه سردار محمدایر اهیم خان رابا خود همراه کراده ی ره می جست تشه افیا تاج رش مه کیان وهای ی ماش یهت ازشیر کار بر آمدهر وانه ورد هار شدنزد وسرعت مر آندند و منز ل هبز دند داحود را در | و لزکی ر فاط مقر دلشکر سر دار وج مود ۳2 رسانده باس دار مد کور مل وت 3 دخرال وا سف از مر گث جستند وبپر حال امیر صاحب تدبیر امیر محمد افضل خان که یره ازحر ثعات شان مد | و و اطلاع داش 3ج درشان سردار ی شر ف خان مر دی ای د .د و اب نمی آر دندا ین بود که‌صیح آ نشب که سردار محمدشر یف غان‌فراری شدند سر کا والااطلا ۶ با تمد خموص که بعضی از خدمتسکا ران‌صیح آ نر وز «حصور عر ضدا شت کر دند بند گان ره و خنده مي نمود و میفر مودند که سر کار اقدس ازرفتین شان خرسند شده زرا که‌امری بود دشوار هر ۳9 محدوس تکوق ود نام عا م میشدم و مر دم می‌طفتند که مقصد سر 3 ۲ امیر شیر علیخان برادر اورا باخدمتهای کت حمسوس کر دم ندلا کن اسی از هت مذ کور اطلاع نداشت که باعت چیست و اگرنه یومیه‌از حرکات شا نو اتف بودء اما مید | زستم کهدر شان خود مردی نداردا کذون خو شو فتم دون از بد ناهی از حضور ون شد و باختیار خودرفت سر‌کار اقدس آسو ده 1 لپذا مد از فرا ر ی سردار محمد شر یف خان وفتل محمد رفیق خان خاطر سرکار اقدس والاجمم شده شکر انکی ددر 9 از د مجون داد ار سا ام ژد لعد از ان ٩‏ مه ۳9 ۳3 وا نعام‌صفر رفتن (و شمد ۹۳ و :رودی سر شته نمود ند ی او و الا تما ر سر دار محءداعظم خان وسردار عیداارحمن خان با تو بعانه و اشکر های خونخوار وافواج بیشمار از یلئن ورساله وخاصه دار که در قلمل زمان مکمل 3 دودند بامر وفرمان او اژ دار الساطنه شون ان باد ود بو و 4121 سار 3 9 ودر ده دوری 1 اه اون است فر ود | مده مدمه و بار گاه وسرا برده در با کر د زد وسه روز د٩ست‏ بعض ی آموز اموی ی رم وااجام‌سفر وش کست ور بخت افو اج و وف مود ند . روز چپهار م از حور دید کان ۳-9 الا تدار دعا و دا :<ه گر و4 از متزل ده دوری حز کت فر ماشده بحا نب فندهاز و قایل‌دشمن روانه‌شدند ااشکه‌وارد فرنین شدند ینجر وز دیگر در آنجا بجبت بعضی امور استقامت فرمو د ند ا کنون از سیا هداری وسیاه نوازی اهر تزا شمه اوق رفن و گفدار سر داروالا تمار سردار عبدالرحمن ان درفید :حریر در آورم زیرا ۳ کعتر لشکر کشی‌این چنین بیدا و بلکه‌در کتّب ما ی !4 نظر نر سبده گو با بدری است در وازش ور ز ند چدانجه ازاشدای بر تن صقر نا وهای هقاس هرا جفق: ام کته وهی لگ خود میر سند در جمیم لشکر از شاه و کداز زر کک و کوچك افسر وسیاهی هرشخصیر افراخور رتبه‌ومطابق ومنزات از نقدو جنس مار ج دو ممه از او هن نج و کوسفند ا لی همه میدهنت تا شک شا و وچر س ور ماك که بعضی اشکر بان ار ندو بدون ان زند دی ندار نددر صندوق خا»مو جود ومپبا داز ند 0 دعر وت| سر ان 4 ژِ بادشاه مد هید :| | سوده خاطر مگذر انند سس ۱۳ معذوال در نار ه ماخ نوازش و مپی دا #۳ مد ار تدو خر سندی سیاه را خواهان اضافه در ان هر اماز دش ۳ ِ__ ۰ ۳ ۳ ی ۰ ۱ ۰ 1 1" ۰ ۰ سل نماز عصر 8 چد ‏ هو ۱ صان حصور ۱ 9 2 ‌ دور أ وم و بت دص ۳۹ و سماه ریاده 2ب | 1 تا که ی ۰ هد ی ۳ ‌ ( 2 ۰ بت و ۵ ۳ اسب ۳ در ره رده وم < رد آن 2 ّّ-. ۹ کرد 2 و ۳ ۳ ول م- تخشمد که بعصی اوفوات از وا مشان جو ۱ ‌ خام خو اه ی با شد مور و مجدت و ۱ هش میکن‌ندو ما دحا هی ر سار ه «عاو 2 2 ۰ 2 مر ود ۶ وه عضو ‌ ف ۰ ۳ ۴ ۰ ۳ ۰ ۰ ۰ 3 ۲ مرو مر لد 4 ش#مجسدن ‌ ار دا سیاه معکر د ند و سیاه را ارو ۵ رر <در دب ممو د ۱ ژ ‌ رای «از رن وت ۲۳ زیر ۱ سس ۳ ۳ ۳ ۰ سر ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ وم دور مسارم از ع ببن مدعل و مسلح <ر اي در مود ه ر و | ده سم ال وت هر جدد در عز احن ۰ ۰ ۰ ۰ ۳ ‌ ت‌ ۳ ‌ِ : ۰ #۹ ۳ ۰ ۳۹ ۰ نت سک پذجر وزامر و قف دود چون‌خر دشمن تتواتررسید روز چهارم حر لت فرما شدند و توقف زر ۱ چا بر ده | ند ای اب هن ۵ ه وارد مر شرب ود جون‌ سردار فتح محمد خان در متزرل او لنگر داط کر اه اه ظ ‏ اه ازور ۵ در ان ۰ ه عبت 3 مد مر دار ۵ <م اعظم‌غان ۳۳3 3۳ تب زد هد بر و د ور ا دش ده د رد انیت فزد هار صلا ح خذ ید ید و ور مو ۳ سس تفت ۱ ۳ 1 ۰ ۳۹ 5 7 7۳ ۳ 4 رک مد امس ود هار و و 41 «و یم سر بر ا مر شم عاعان از +دش رو د وا زد ما سر داز قح مجدم ان حمله‌ور مشود و اشگر ظفر ار رما دمن ین ۳ ۳ ی ؟ فُر دا در مةا سل سر دار وتح م <مد<ان ر ۹:9 ۳9 ۳3 ساز یم و جنک در :دا ز تا خداو ند هه ف 3 ۰ ّ ۰ ۰ ی ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ چیز که خواسته باشدظهور خواهد رسیدوسر نوشت از ای ظاهر خواهد گرد ند" داری چون شب گذ شت وفرداشد ازمئزل مقر ؟وچیده باتو کل خداون دراو لذکگ رباط مقابل لشکر فتم معمدخان فرود مد ند وخیمه و بار گاه بریا تردند بکروزاز جانیین توقف شدروز 2 و ی نا 3 1 و د یگر در مقا دل همد بدر دعر دو دیف ثر د ند باری در معدمه در ۳ کرم ورزر مت که جدگی شٍ ده بود در وید جر ۳ در 1 ورد ه بو دم که چند ای مقدمه‌های کو چك راداخل نت نکر ده در فصل فرار تلآ ده :و دم چا ٩2‏ 3 هدایز 3 فص اما و رده از جمله چد کت ها ی صر و ری ۱ 6 وود ۰ ی ۲ سس 9 , ۰ تا 9 نو تب سس و دا استه <ر د مان ار دمو دم له | بر اد ار 9 و در داره هدر زر (تاب ۰ ی رت ‌ ‌ ۰ 4 رب ادگو ردیل و سر ز هش دب هرد دصر ژلام دوروز درمقا بل ۵ د ِ# ۳ دو ثف وه چد_ کی ا :دا جر 6 روز رو 2 از دو چات آ واز کوس 1 ۳1 و معد مه او لس ژِ داط وت ۳ ۳۹ هار و دح ال افو اج کا بل دا یچه بعداز آواز توسو کر نااز دو چا اب افو اج خر شکود در قد مه جای صف ستهو صف ارآئی 9 ۱ تدظاار فر مان جنکت دود بدا نکهاز دورف حسمم جشکی داد ه شدو جنگ سوم تند و جه ت به در اند احنند و صرا بت تو بو تفنکگ ز هن معر که را گ 0 نمو د ره وز از [ه در کشید دوار | فگند ندلا کی لشکر فشها وی رم و دنت ورد روم سنگر مقد مه میکر دند چدا نچه‌از طلو ع ! وان دا رن با ز ده رع<4 روز دا وت و کی ددو مره (و ۵ و مر دا :4 مسکو شید ند و ّ ر [ 4 نم ح‌ ۰ اه کت سر موی در <ء ‌‌ مر اه کت سین و حمل4 مر دنه هی بهو و وجده وهر رت | ۳ داد رت ومر دا ۳ مد | دند اما بطر فین 8یج حاصل نشد . ۱ 9 ه س, دار سالاار دلاور سر‌دار عبد | ار <.ی‌خان که‌در چنگی چون شمر شرزه دود ودردلاور ی ۲ / چون ر ستم رال دعداز ان که قح حاصل نشد ثاب وطافت ان در ی ش‌شر زن مدان ۰ ‌ِ ۰ 5 ۰ ۳ ۳۹ ۰ ۰ ۳۹ ۱ یم 1 ۰ دسر ۵ ۱ 7 دما نم معا ری ۳ ری ۳۳ ار ظِِِ هر [ در را د د ی یه در حمله4 ۶ ۱۳۹ ری ژ دو جو ۵ و را دز جو د. ۳ دشمن در | ملداه منت #یکته! ی رو ن بِ« ۳ وی مر دا وه 0 9 و خذعر حور سه اف ۳ ومد ۳ درا و د د و از گت دشته ٩‏ 1 | :که باشکر ودد هار ۶ب و طا9ت | فی 3 ۳9 بر آ مده فرار ی شد ند : و 4 ت شود 2 عالم ججج وج با فضای ا سز دی وم اد و هیچ جچون دصا ان از چر سیر ءِ فلان هن <مله و و 5 ماهیان ۱ افتتند از یسور یرس دام ۳ 2 شیر ار 1 ۲ این فص داد ست سوت و تشد خو خلاق عا جز چون دود درریش ار حلص لام لشکر ومدهار چنان بر ا کنده احوال ف-سراری که در سه ساعت ری از اشان سوای ۳ وز هی , دی نما ند و الفر ار کل رجات فد ها ر روانه شدزد کی اف با فتح و فمر‌وزی سنگر هار 1 0 واردو ی سر‌دار فتح م<دد خان را به تاراج ت تسه موی اوه تور رای اش نت او و وف 2 تا مقتّو لا ن دفن شد زد و ز <حی هار | به لعکر تاه آورده و «عراحان دادل سیر د ند تا معا اجه ددار ند و دا فی ی و ر نت و خیمه و دا ردگاه سر دار فتح‌محمدخان ؟ بر جأه ما ند ه بو د ده سر ف دوات خدا داد در آوردند وفتح وفیروزی وبدولت واقیال از جمیم امورات اشکر فار غ شید ژد و ددر گاه تن شکر گذار شده سجد 6 شکر دیدا و 3 د ۳ بسه و و ۱ از تام اه او نها شتر قاه او ی ی ها ون ای مالا کلام از منز ل مذ کور تقو و فر ماشد ه مدا ذب د شمن مر حله وبا گر د ید ند و ر[ه معصد روش و جکی دو مخز ل ر 429 بود :د که خیر و رود سر تا امدر و کی رن دار ی اعظم 2 و سر دار سا لار شد چذا اجه 3 امیر شیر علیخان دادر بای رن حجد و آد ۱ ساخته اند و اراده پیش آمدن بخاطردار ند لا کن تا ۳ | اهر شیر علبخان اشکه زودتر بلشکر سردار 9 محمدخان ملحق شو ند که جذگی | نوه‌شوده هر چ4 دام خو | ست :4 آ وه شود هرچه خدا خو ا ست همان شو د باری چون ی و3 قر که اقبال درحندود کلات ر سدند و خیمه و دار اه بر با کر د زد سا ۶سی 1 شته دود که شکست سردار فعسح محمدخا ن رسد از دن شکست سر کار اشرف سکیاره دل که و و کین گاید ند چنانچه طافت حر کت کردن دا قنشما ند و درهماجا توف کردند 7 جنگ شد ند و انتظار ورود لشکر دشمن بودند :۱اسنکه افوا ج ظفر امواج کابل چون سیل بی‌کهان بيك متر ل کلات رسیدنه رو زدیگر از آ نجا << فرما شده در مقا دل اشکر قندهار فرود ] مدند و بار تاه وسرایرده‌ها در با داد و در فرار ددستمّد » # ی ِِّ ۷ مه "۳ ۱ ۱ ۱ (۲۱) فصل او ل بت مه تالات داسر دک : امیر شیر علی آخان رن [ ۳ ود هار و تصرف دم و دن‌سر دار عددا لر جرم* ن خان ومدهار ۰ | کنون <ه و ن‌شضاول 1 یی ر های‌طر فین م2 ل | واده بو دزد دس در ده 0 کر د ۳ و : مل کردند روز د گر فات کج رفتار طمل کج رفتاری‌را لند آوازه ان هرد فتل لشکر طر فبن کرد چنانچه ازدو جانب افوا ج خونخوار ولشکر بیشمار کعر بمرد ی و مردانگی بستند و فو ح فو ج وارد رزم گاء گر د .دزد و صفها آراسته کر دند و انتظار فر مان زو د ند تاز ما نمیکه فر مان قد فتل لشکر طر فين | واز بر آ مد و وهای ۱ بش فان زا بش دادند وزمین معر کهرا ازدودتلخ سیاه وتاريك گر دانیدند وجهان‌را فروگرفت اضافه بر آن نفد کهای مار تین ز از اه در گنید افلاكانداخت وهزاران یدز بی‌پسرشد وبداغ فرزند کیا ب گر دیدند ویسر ان بی‌پدرشده بداغ یتیمی سوختند گو با فلث کینه جو کینه دیر بنه‌ر ابنماد کر د وقصاص ازدود مان ها گرفت وخاندان‌هارا بسوخت وزمین معر که را ازخون جوانان لا له گون ساخت واز ددن دلاوران جوی ون چاری کر د‌ و انلیس یلید که سالپ بپعین و روورا شب مبر سا امد دمر آادخو ش واصل‌شد وازفتل و دار و اعی شد ن دلا ور ان میب ان ودرزمین وزمان قدفتل مسلمین آوازمیکرد واز کر دار فلك سر فتار دست بدست می‌زد و خر سندی منود ز بر ا که پر طرف سر های جو انان ودلا وران چون‌ گوی در م.دان غلطان ۱ هید ید تااشکه نو بت شمشیر کین وخنعر جان شکاف رسد وهردولشکر سم در ابتاد ند و در فمل و ود ل تقصیر ی نکر د ۳۹ و از گشته دشنه ه‌ شنک گو 5 دای و ثل مد هن بو د نید واما از هرد گر می ؟ فتند ای کاش که با خذجر کین جنک پبوسته مي‌ود ازيك طر ف ای ایس وود کرت ما هام هار تن اه هی رسمار و گر دانیده ۳۱3 اهر بز ی مت کر 3 گو 8 از آ سماان :گرگ می بار بد قمه کوناه بدر و وزد وخورد بریا بود که فد كت کج رفدار داهمه دسج ۹ و ما۱ امون ۹ وان 9 فتل جوانان داد خو [ه گت «حنصر کالاه ۳ شش ای 2 در قتسل و فتال و کنشتن وستن و فر زفسدان شیم شدن و جگر پدران بداغ ذ زند ات دنم کد ی گو :۱ ین چنین مقد مه جان 0 5 ۲ بنظر ر سرد ه داش د ز بر ا که #ی آر ام نمود ندو احظه ی زدوخورد نگذرا تر و تا ینکه هاتف غیچی نداء درداد که ای لشکر ود ها روای سد.دز ِ؟ رافواج «عشما رو ای نمر داز ما ان 9 ۳ زار وای شره مردان نامدار تا کی وتا چندستیز ه‌میدار ید و بانقد بر از درستیزه می درا سدوفزك یت کنیه‌می آر مد جنگ ۲ صاح ۰ ی حل ثا مد بکار ۳ ی 3 ۰ کل باش جای خار» خار | کنون تن وصضای ا لپی در د ه.د و ص.ر و شش کراه ی بءشه مد و حان دا قرما 0 را 4 سلامی در : زد که 1 ر هو ۵ ه اسزادمی ‌ نا فص 0 زار :وان 3 ‌ که ارروز ۹3 و آن 9 کرش کاز هر <جه میکند نسکو ست ح کم در ند راد نو ان کر د ۲ ۱ )۲۲۰( خاص :جر بر و سان تقر بر انکه‌سر کار امیر شیر علمخان چون لشکر خودرا خر نک و ۵ بل ه مشاهده کرد از غضب بر [ شفت و :در بای حبرت ور ور فت چا ده بدن مبار ت‌شان طر ز هدر آ مد ومتفکر دپر چا اب ظر میکرد وراه چاره را مسدود میدید اماهیخواست که خود را بدر بای ات زد شب اش اون مر اداز تا در د تو اد در د ا وک ات و ران انخت: نر. که هم» جان فشان بحضور بود ند وحیات سر کار امیرشیرعلی خان را حیات جان وز ند گانی‌خود میدانستند به حر کت کردن جذکت نمیگذاشتند وبصبرو تحمل تسلی میداد زد یه کم اشغکر فندهار نز د بت شب وسر کار 0 ی خان که بالای تیه تشه ملاحظه میعر مود ند ازعقب بسیار طافت تعمل بافی نماند و اشفته حال چ.ون شبرشر زه از حای در ج سرد وسوار اسب باد رونار شي‌ند ودس شمش خود را اقسات اشکردشمن و ی ها رات حی. روسواران ر دا ای 4 چون د واه بدور آن شهسوار ی بو ۵ دد و ۵م» جلن ار و قدا ی در ی ۳ ار تاش دشءن حم اره و زر شد رد و جنگی در و ی مه يشته ها ساختند نازماشک شرت ۶ -‌ ض ۴ ۳ شمشیر 1 اشکر 3 تابن‌رایی کر د ندوارمیدان نمر دبر آ وردندوفر ار ی مود ند اه ار دور ساختند کو | ار اشکر کابل اعتماری بافی نماند و شکست فا حش وی ۱ 1 نکه فرث اج رفتار باو جود کینه غواهی و کج رفتاری ارین‌دست و بازو واز این غیرت و مردا نکی واز ین پرر وشجاعت ودلاوری 9 سر کارامبر شیر علیغان‌انگشت حیرت دد ددان تفسکر میگز دوهز ار ان | حسن و بآیفر ش مد تلا کن تقد بر درضد آن سر ی کرد پر حال ِِِ فکستا عت کا مل عمچنمن داشه‌ شیر بران فش و تال نمود زد ۳ و امیر شر علی خان بت و که دهر جا نب حمله میکر د ند خدق را بخاك هلاك می اف-کند ۱ پروانه واردرر آن سر کار جمع وحمله مردانه بد شمن مگ 4 دحضو ر حرورفر زانهم کر دندتاوفتیکه اطراف صر و یم شیر علی خن از خدمتگار ان . جان نثار خالی شدو همه چون بنات ا لنش فده اند که مه و ز خمی‌افتادند و فلیلی از بزر گان حصور 8 5 از سوار ر کابی * ی ما ند .د رد !ان سر ۳ ر ازملاحظه ابن‌احوال 0 کم و رتاش از بای یرت کنخ و در ما دمو م جنکگ‌جای : ددال ماه محر | 4 پر جأ نب نسگران بودند خدمتداران حضور که فلیلی‌بافی مانده بودند ویرواهوار گر د شمم دایره کر ده دود د چون ا<وال, | کر ون و بت دد ار داوو اب ان اد راون ات ی گر د ند ۱۹| خده2 کار ان که جان خودر ا فد ی وبر کاب سر ۳ جان بازی کرد ند نا جان دادزد اما فر اه ما ار است‌برای خدمتکار ان. امیدوار یم که‌دیکر ترددنکنید وخود را زود نر از مابین‌دشمن بدر کنید زیرا که دست ستیزه کوتاه ودشمن فوی گر یبان گیر و فر صت | ود لک » میا دا که قصمه بر عکس | ود [ 9 دق در ای‌ما ها رن اهتر است از حیاتی که بحضور شما باشد سر کار دل‌شکسته از فضب که در آن‌وقت بخاطر داشت وازخود برخود بود | صرالا دسخن ار انم ملاتقی شده وصد حمله داش دذدعفر و ای اشرف را دا ختیار خو د نمانده از جذکگ جای بر آورد ند وبحانب قندمار با هز ارات ۳ عم و | :دوه ر و 4 شد دد وک دا !دس را از چندکت‌دشمن رها کر د ند لا ان دردلاوری‌سر کار "سس حسر اهر شیر عامخان اقفر ۳ ۳ بد گفت و در مر دا زرگی شان (<سعن دا د یوق ژ بر ا حو[4 ها که سر کار باغء ت باوجود شرف باشکر کایل کردشیر از بادر که در ؟تاب جهان کشائی «دری خوانده دو دم بد بگر راد شاه گوشز د نشده شین اصت که دحمله هر ان وا جمك منود و مثل‌افر اسیاب تر كت‌افسر ممداشت اقت رده نممتو ااست اماهزار تسین وهز ار آ فر ین بمردی مرا امین ودلاوری ورشادت وشعجاعت بند کان علی سالا ر لشکر یه رن خان داغیرت چذا اجه شاعر فر مو ده شعر ازمر کی میندیش وعم‌رزق مخور کین هر دو بوقت خویش اچار ر-د 2 داو حودفرد | مسا ده جان درای آ دی اسیی شبر بن‌است واز جان گذشتن بسبی دشو ار جماأ اچه محر ر کنآب دش مدمه راد ده آم‌و ده ۶س مد مه حاضر بو دم محختصر کلام مطلت از دس ار ود سوه خص لین به فضل خداوند سردار لا و مسر دود 3 یت ۱ و نام ایکسو در بافت او 1 داد بر ور د.گار دوم دعای بدر سوم فصضل خداوند شحا عت وا <صات چ‌مارم شه.. ص ای ی 3 جر سندی و۳ وت :د در مدا ست و د لعر برر یبود چا ده وت دل حمله‌سر کار امیر شیر علیغان طاقت کرده هر حمله سر کار جتگر سو خته لضب می آورد سر دارعا لسی دست شم‌شیر حمله تن و مردی جواب میداد وهمچنان دشمن و ی را از خو : دورمیکرد اضافه بران ازغیرت ومردانمگی لشکرشکست خورده‌را دوداره بعنشکک ی سیم اورده مدمه مبکر د ود شهممر | عهب هی شا د تاخاتمه دشمن‌را دلیل ساخت وفراری ی دا ری و ات کر ود هار ی خورده فراری شدند و اشکر حایل ۹۱ قتسح و ف., ورزر ی ظفر بافتند بعدازان اش کر گاه لشک قندهار رابتار اج در د ند و جیب‌ودامان‌ر | از نقد و جنس پر ساخته و دخیمه گاه خود آ رام نشستند و بسرشته زخمی ومقتولان‌در مقدمه جای توف کرد ند تامقتولاان رادفن کذد وزخمی هار ا بحراحان قابل سیر د دارند تا معا اجه مایشد ودیگر مگ ور «جت ار طر فین ره اور ده ار ند | گذون لشکر این رابفتح و روز ی درحد ود کلات دقدمه حای بکز ار سد ِ_# چند کلمه از و رز امیر در علی خان شنو دد فاحش + 4:9 ۳ آب فد هار روا+شدند باهزاران غم‌و اندوه طی مر | حل و فطع منز ل ۹ 1 ۰ ِ- ۱ ۳۹ ره كِ هه ح ۳۹ 1 ۱ 11 ‌ 0 ۰ م‌ که ۳ مو ۵ دد اماسر ۱ر اممر شیر عامخان ود زر جه ء۶صرنا کت او ۵ مب و من ۵ ر مد | ند اجه فتار گی کردند که دااحدی ظا فرت مرش کردن ثرو د و بند گان سر کار هم بااحدی تسکلم امیکر د ند ن کلیه غعگينی سر کار از باعت پنم‌نقر خدمت گاران حضور بود که همه‌جانهای خودرا فدا ی ز کاب ۹ نموده د«حضور بادار حان داد ید ز بر ا که عمر یی «خد مت 2۳ در ی نمكت حلا ی وراستی مت دروه ؟ 8 درادر دالکه داز و شمر ده مش ت زد ۳ 3 3 از ین سبب بود وا گر نه بر باد شدن تخت ودوا:را ذرة خاطر فیض مظاهر نیاورده باك نداشتند ودر خعوص خر ا بی ساط خت واه خداو ند امدوار بودند وبار‌ها مزبان جار ی میک دزد که جا ن درتن ورعق در بدن دارند دست از مقدمه در تمیدار ند و جنیکی و جردل (۲۲۲( میکام با خداو ند فتح‌حا صل میکند و باز سلطنت مبر سم وباجان را پسراشکار می بازم و بخداو ند ممسیارم. مختصر کلام حق جات امیر شیر علمخان دل‌شیکسته بود که با هد ازداغ خدمتگار ان حفه مرش ز بر | که هر كِ از 1 نا ول و مو اس سر اد بو دسد + پار ی دعداز فرار شدن منرل بمنزل نزولاجلال میفر مو دند اا شکه در مثرل خمل | خند كت سر کار والا چذانچه که خفه دو دند همچنان از طول سفر و تردد جرد له‌شده بود ند که‌طاقت حر کت با فی نمانده نود از اس اوه یسکر فر ود آمده سا ی متفک ر دگوشه ۳ استر احت ذُر مو داد و خو استند ؟ه فدر ی راحت گدزد ها در ۱ سا ند سر دار مجمد شر .ف خان ۰ ی ان و ۰ ۰ ‌ ۰ 5 که از مقد مه او ای رباط 3 فا ق سر دار ی حجان دار دوی سم ار کار ا هدر شمر ۶-لمضا ل 1 مب ه حضو ر و ۳ لا کن؛ رید کا ای دمم ۳ ۳ هم ۳ 9۰ ۲ ,اسردار هم < مه اب , رف ۳۹ م الا ف ت‌ وه تکلم در مو د ه بو ۵ ۳ و۱ ققیت ار دحضور او | سه گم ۱ ۳ ۳ ۳ مود سر ۳ ار نراورده د<ضصور ۱ و سلام ۳3 دد و ۳ «<حل مود اد ود بت عر ط..اشت ده دنه ه او از ا ۱۳۳۳۹ و | ۵د که‌ز ما نی خاطر عاطر بند گان ا وس و رت ور ز ددر 9ند هار ازدو ات جرد | داد یز تن دوآزده اي ر و ٩4«‏ + 42 و 4و جو ۵ دارم ود | 4 وم مار ث ماش بر میدن فندهار بحضورانور آورده اسلیم کار کز ار میدارم: تافورا با رد یسگر آماده کار وزار شده اجام و در ست گردد و دو دار ه 2صد اتقام از دشمن بز + دی جر کت ور م۱ :مد لا کن <د و ند ۶اری از داعث امور د .وی دعاطر عاطر ار سا .۵ اپذ | ون عبر صد | شت سر دار. ۵ دم اب شرف ح<ان دما م شد ی ۱۳ کار!قدس ش رل دب از غعضب اممتر احت رز | ار هت مردل ۳13 د۰ آز جای نیم رخ و ده‌نیردن ۸ سر کار ۱ شم ف‌ باد شاه ور شعاءت هه 4 دو د اد ط ف ان جن سیودم‌ار | نمی ] ورد ده (قپر و عضب فر مو د ند که شا بد با طر شمار سیده ۳ بش ی از ره (ذر دوأات و بر داد شدان سای خاطر اشر ف دد وتان ( ود سس د ان [سی و ۱ بند گان سر کار 1 مدوات سر بت ۵ زا شاب ول ط :اس کر د ید و دم-ذ] ره فکر دمود دك از فتل جان دا دو د ده و (<صوو ر سر ؟ارجان داز کر دنهد و عمر ی دحضورسر ار کارا ده و اجه مت 2 وراستی صر ف ۵ ر <ود 1 رده دو ۵ ۳ دسر * و تی در صردا وت شان خلل یذ بر دشده دو د ابکاش دمغل شما : بر ادر درا سم ن هزار هه مهد « و از 1 ض ۱ دی ی سم ره ۳ شماا سم در ادر ی دو ات جر ۱3 در با دداد ,د و «دشمن سر ار تون داد د تا ما نعکه حاعمل خو درا ده دد ید داچار دحصضور سر کار | مد ید همو ز هنم ز بان ک دا و چم بیدا دار رب چر اشر م دمید ار ی و <دا لت نمیکشرد که «دحضو ر آمده سون کرد واظهار #ر و ی مردار سحال هم افمال ۳ دلندی 9 که با ار جمددی سر دار قح م <مد خان ملا فان و وار جمند ی ر | و | سطه بو د 1 ۳ 0 و قسم ددات خب | و زد اس 9 کا 0« واسطه تِ 1 م ض وب (<ر د که چم سر کار می ِِ" و شما ر | هرد دك بممر از فتل "۳ چبز ی از حعصور ذمی د .د .د بار ی روا از فرمان ین تن که (#عض ۳ سر دار مجمد شرف خان خطاب رد ] نی صفدر عل.ن که 1 )۲۲۳( نز 4۱ دار دود «حضور طلب کر ده امر ردان که سخاج جواهر را حاضر شید وفتیکه سنا ج سیم «حصضور 3 و ر د ه سم رب و خ<ا ۳ ون گو با ز من حبل ان را حلو ۵ 2 هدز و ممو ر سرا ج 4 ۰ ها ۳ ۳ دم مها ول معمر رن جواهرات مشدو هر دا به ان مدار خر اج م وخ شمار 1 ۱ 4و م سوت مسگر د بعداز ۱ 3 8 هر مس« و در ۵ ابر ثبی صدر تاو ون ۱ , ‌ ده ۱ ژ بمل مت اث <و د جر ره ۱ 0 ۰ ۰ ۰ ی ۱ ۱ ما 0 اً ‌ 1 چر ۳ (ر ۱ و رد :دب و در ۸ ن ر دح الب زر من 1۳ د: 3 سر ع 4٩‏ ۲ رز سا خیش زوا ۹2 جوا هر ات ده 9 ۱ ۳ ۶ تا ۱ ‌ ال ۰ ۹ مه ِ جه ی .۰ 1 ۰ ۰ ی ۰ در ما دل / د | 4۶ | نُ ار و 9 زد | سا و از س بت ۱ سره أ ِ ۳۳ ۳ ل بررگی 1 5 و و حور دود ند خلا صه کلام چون‌دانه هارا از حض ر وا یت ۵ و مبر شمر علمخان ازرودی #ضت سر دار م جمد‌شر ی خان راید گفتند و افر 1 ۳ ِ- و -رر اش دادندوبار ددگر قسم باد و 4 هر و فت سردار مجمد شرف خان دحضور می | مد مذو اهم خون بر ار و فر ز اد ,درا ازوی ی نم اصافه در ان د, دی دوات وخرای ۳0۳ و در «دری ند و شکست پی‌دو یی <ماهر | از غما زی‌وفتنه ان گیزی مذ ور میدانم زیر ۱ ؟جمیم ای ۵۵ ون ربری وشکست ر فتلعالم از فتنه | نگیزی سر دار مهد شر بف خان‌است | کنون سخن امو فع اتفاق افتاد چنانچه فبل ازین درمقدمه شییخ | هر هم و ری اس مان و از رو .اد ۳ قذمی دارم اسجا وت جیلی و لت مخشی بند 0 سر کار ظا هر و هو بدا وروشن کر دد دار ی شب شیخ آ باد ۰ صمیح 0 مدمه در باشد سر (یاو و۱ تمار نکد | ره ۱ کرد 4 ز مر دی‌داشت که دقدر آخم مر غ‌در نرد خر 4:۱ ار < حین ظل مدا ن دو د همان شب بحصور طات خز انه‌دار بحضور آورد تسلیم کرد ورفت‌ويقین کردخزانه دار که بندگان سر کار در نز د خو ام و رد ی فا اه وهی او ان را ره صیح آن .قدمه شد وبسر کار شکست افتاد وزعرد در زمین شیخ ]باد فر اموش‌شده‌ها ند در رن فر صت که جواهرات منظور شد عدازان ی ان ار 3 زمر د را از صفدر عد.خان درادر ناظر <سین علمخا ن که حور د۱ شت.ط اب کرد ز برا که خر بنه دار دره‌قدمه شییخ | ناد موس شده ود صفدر عخان عر ط داشت کر د که‌ودا بت گر دم ر مر د دسلیم جو د سر کار 1 جرا در شم ی ۱ داد حز ده دار د<صو ر زرد ۰ سیر د ه 3 سر ۳-9 | ود ص‌ ور مود اد که راست عر ض ۳ د .ده لا کن رعل از ملا < 4 و ایس از رنه دار سدر د ه نمم الب ۳ 42 ال بحضور سر ثار وایس‌دادن زمر د روشن است مختصر کلام‌زمرد مابین خز بنه‌دار وسر کار مفَمو دشد |ماعشمده و در لیم رن زمرد نخز نه دار ۲ دو د و سر 9 لام <اصل که زمر د نز د خز ثه دار معا شد وهردو درادر ماتعاق بنهان نمو ده اند لا کن ازسخاون جملی که در دانَ ین تا و صفات دادعی 8 ند 5 دود ۹« ۳ به ز بان مرار ك چاری در مو دزد واظهار اس رن ۹ گاهی ۳ ۳ اقدس میر ستدو ددا ال اب کل ون که حسین علیخان خزانه‌دار قد یمی خدمت.گار و نمث حلال و جان *شان چر ازمر د را بلپان 3 باشد ویاس‌خدمت‌های خودرا که عمری نموده بود دحا نیاورد | امته صاحت ور [ ۳9 و که بدر | تفه اد ۳۹۲ نم ز .کی چه دد د بدها اد )۲۲( در حال اما ند گان اشرف ,اس خدمت های اوشان‌ر اه خاطر, داش:» در ظاهر ص۵۱2 دید باه جو د که 9 | :۱ ِِ 0 ۵ م عم ز ی ‌ گرگ ند و سیون ۳ 2 امو د ید ۳ جو استند فش وت دحصضور دا دار ی جر ام فر ار داب هناد و دار را از خدمت کار آ زرده‌خاطر و بعداز این مر حمت می نءو د ند که عشت کت درا لا زم وت 25 2 مت جد من گارد ,کر را ا<عرو ر دادار دار ند | صا وه قر ات داصة -ر علی حان خز :دار اه در ادر ۳ ظر <سین علمخان بو د زد بات و روز معججت دی 0 و ازسادق دشتر توازش می فر مو د ند و یی م داد ند که دو لت‌سر کار و وا هرن و گر ور ها دو آت ت در راد ر فت در صءن این در د و ات عظ دم هر کا. يك د | ده ژ مر ۵ ۳ ۳ <4 صر زر دار دسلا متی سر لام ان | ود س‌‌ با شب ۳ اززما امکه خور د ار دو ۵ دد ۳ حال خدمت کر د رد و جان فشا نی دمو ذ رد وا مه برادر ۳9 حسه_من ع1, خان بل همین دشمی افتاد امیدز ند کانی ندارد بکدانه و عبارت از هعلعی باشد چه لا ز م که باعث آن خغفه‌شو ید دیگر حرف زمر ود خاطر نگ رانمد زرا که دسه‌خاطر بتد گان سر کار نمی ر سرد لیذ ا داو جود که فت یز اسلی داد :دوغلام نوازی کر د ند اما صفدر علی خان شب و روز به خیحا لت م ی گذر اند ود-م به خدآ و دد الدجامی کرد و داد کناه | تون سین ز مر در | ۹ ۳ م ی خواست ز‌ ۳۳ درو جو د راك و :منت حلا ل مر کت او را 93 دو د دد تا اشکه حدا و ند عا لم صمر شان ر | وی 3 وز مر د از زممن شیخ | باد بر آ هد و معر قت نك ثفر دهعان صا چت ز همين بو اسطه4 ] کم فز این «حصو /5 شود از اشر ف ر سه.ر لد و خز انه‌دار که صفد ر علی ۳ 1 ِ وراستی و را اون اس ! ور وده شد ۱2:۱ | لله وتعالی ( مه دارد. با فی ما :د ه حکارت ژ مر د را در مو فع بافتن و ط وی از رسدان جر بر مدارم ۱ و سر طلبت داز ی واز اصل مدع ] سین ساز دم ون تسه نت و و امسر شب بر عاستی خسان تس و6 چ._و | هو ای 7۳ زسش‌مردار 4 ور مه ۳ سراف رف ۳ ر غ متا و ساعتی راحت دمو ۵ ده و |ا سو ده مان رت بعداز ان (4 اراده حداو دی از حعل نت سو اراست دا در فثار سل ۵ ۳ ب ود هار رهسیار کون( تا شکه روز سوم داو جود تاش و و این دادل فوی و حو صله شگرف‌و رت و مر د ۳ زار دشر وند هار شده بدولت واقبال داخل‌ار کتک بالاحصار شده بر نیت احمدشاهی نشستند و بدر گاه خداو ند شیر بان شد ند بعداز آن مر دم فندهار خیل‌خسل »طاغه بوطامه اصناف اصسناف اعز ,و اشراف خورد ویرر کی «حصو ر 1 سلام 5 کر د ند واز حضور او ازش و مپر بای ده و محمت بدر اه و سلی چدا اه میداد ند ومر خص ممشدند چند روزی همین مئوال گز 1 دا فت و از دک مور ن 1 و آ سوده شید م. خاطر تج حا صل رت رود یسح تفر ان ِ حضوروار کان دو زر 4۰ حضو ر طلٍ گ رده دیدرت امو د ۳ که دشن و 4 نز د يت 5 و عدر مس ۵ مر سرد امر وز ؛ رأی سر تِ ام تعکر کر و اشکر کشی چمز ی باقی نما زد ۵ هر گاه بخر اهیم که لشکر ی ساز 8 و دوب و دو با 4 را سر 4 نیم اب ور «ج<ت ۳ | دام ۳( کید و با ٩‏ ی است | وبا ش‌ماه پات مج ت می‌خواهد که 0ب 1 ۱ ۱ 1 )۲۳۰( )۱ | نجاء داده سر س ٩‏ و آ ماده تم وس دپ:ر است از قند هار وم و دا تب ور اه ۳ 3 ۰ ی وهرات رواده شوم الجمد له والمنه هحدوم لشکردرهرات |ماده 1-3 دار م عد از ان او ات اش ون و سر ش4 ۳ تدم ز مرا اه مرت ۱۳ ی وارد سر لب س‌ِ ددا طر و و ا سمو ۳ خودسر کار ودست دشمن کوثاه‌است بعداز انحام ام‌دوارم 1 با لاای د شمن حر ات ی و 27 دل و رز ی زج و كب <-ز که حو استه در شد بظ بو ر در حاند لا کن دید 8 سر کار اجان در دن دارم ورمق در ,دن‌ دارم بر ك این کار اجو اهم کر د و دشن را | سو ده تخواهم گدذ اش از رن در رن ح<صو ص شما بان که فر ز ند و داز وی شوه( 3 وشر رت | فدس می ۳ شید ۰ پ 0 چه‌ر ای ه .ز مد و چه مصاح<ت مد هید «<صور عر صداشت و دعداز در مان سر کار ار ان دو 1 ۱9۱ ی و حور . اعسفاق یب مه :و ات ای 4 ات را ص ات وشاسا دساف 4 رصان فیرفیان شیر سجان وشن امبت و وس ات واز ین بهتر مصاحت نیست وسر اسر صواب‌احت وبفیر ازاین دیگر علاج‌نیست وبهتر ازاین ۳ ۲ بد که‌غلامان عر صد است بدار یم مختصر کلام دعب از دان ود من 5 اراد ه صقر خیر بت اثر هجانب هرات نمودند لاکن در جمیسم این رویداد ومجلاس های دنکاش سر‌دار محمد شرف خان داخل نود ید نت ان داز از حور ماع فر مو ده دود ند بر حال سخن مدنصر تا انکه دی کار شیردل وشجاع دربین سه‌روز تهیه وتدارك نمو ده چرز ,که و اور | هنت از 0 | تجام کر ده هشیش دمو د ند بعداز فندهار وا گذار شده به و کل کردکار دادل وت و دلاوری بدا ات را وفر اه مر اجعت 9 رد مذر ل و مراحل طی کر ده خاعن وشات و بعدازر وزی چند در فر آه ز سرد اد | سم | مت فر مود دد و باندك روزسر شته گر شك‌وفر اه خودرا آسوده‌ساخته بجاب هرات رهسیار شدند :۱۱ که مع | لخیر وااعافمه وارد هر ات گر د دده در ات شرا ات مه هرات بر فرار نشستند وتن ه رضای خداوند داد ند سردارمحجمد عقوت ره حا کم هرات بودند وفرا مرز خان ساه‌سالار که‌ما مور خد مت هر آت دود دد مر به <د مت بشد کگان اقدس رس 4 شب و روز خدهت گذاری و جان شا نی خدمت‌می کر دند وفام رش کار والا تبار همه وتدارك اشکر رخ شدند اصافه بر آن اشکر جد ید هم از هر طا یفه می گر فتند وداخل اشکر تپنه کی م کر د ند ودر گرفتن اشکر وانعام سفر وئهیه و تدارك مقدمه ندشمن خودتلاش سمار داشتند چنانچه شب وروز آرام وقرارند اشتند | کنون سر کار امیرشیر علی‌خات رادرهرات‌بر تخت سلطنت آسوده و مو جه ی دگذ ار د :اسر داستان‌شان ز سید ند چند کیاء»ازر و داد اش 1۱ ا بدا ازسردار محمد شر یف خان جر بر کر ده سر سین باز کردیم شاعر فر موده : توچاهی کنده ثی دراصل که خلق‌را دراندازی امی ار سی از ان روزی که خو درا در مان لجهس.ی مد ات ۱ س مقال 5 « سردار موم لد شر ف خان که از ۹-9 ان‌گیزی رات ات او ر 0 در | مده داخل کتاب | کذون ور ستی 4 مردار »مد رفیقی خان معدرل شد سردار ود شر فا خان مسن‌خوف ور جاء در ما ۳ تا بها تفا سر دار م مد | بر اهیم خان ۳۰۵ ۰ ۰ 4 م۸ ۱ یف ۳ ۰ سر دار قح مجمد خان‌ر 8 و بعد از شکست‌سر دار فتح مد ح<ان دلشذر اهر شیر علی خان ز سم.د ازان سیب که بحضور سر کارشر منده وخجل‌بود وعزت درحضور اقدس ندید پلکه ازحضور ۳ نم شد نی غود ملا حظه۰ رد ک4ا صرلا شا ور امءر ذمر ع1 خاأن ۳۹ نی در ده و منظاور ی نظر نداشت بلکه دشمن پنداشت» لاچار بر کاب امیر شیر علی‌خان بحانب هر ات نرفة٩‏ در قندهار تو فف کرد و عر ده عذر | مبز از داعن گناه خو دورو دادر فتن امیر شیر علی خان را از فند هار درعر «ضه در ج ار ده و <صور سردار مجمد اعظم خان وسردارعمد الرحمن خان فرستادو خودمذ "ور در فندهار ۶و قف‌داشت» سر دار م<مداعظم‌خان وسر دار عیدالر <ءن خان ال و کر 4 از فتح درحدود کلات توف داشتند وسر‌شته شکست وراخت اشکر را ایام مر دادند ۶ که از جمیسم 5 اشکر ظفر اثر ولشکر شکست خور ده قند هار آسوده شدند بعد بهتو کل خداو ند بحانب فندهار روانه گردبدند یك‌متزل حرکت فرمده بودند کهعر بضه سردار محمدشر یف خان‌رسید وازنظر گذارش با فت بع‌دازان بد ولت وا فبال‌منزرل منز ل جر کت فر ماشده واردشیر فندهار شدندو به بت داراي و ساطخت ومد هار در نشسشندا ما بدا طر داشتند و رخا طر می ؟ذرا ندید که در قذدهارسر رشته وسامان اشتدر های خودرا| فو ری ام ده دعد از نوروزعء لم افر وز ب ساأعف و خرا(ی دسن داد , حال‌نباد ات 4 دند گان ۰ ۶ ج و را بش زگ و :داز تت این‌وافعه را سر رشته ددارد و از م<مو س‌‌ شدن مر‌دار ۳ کر | امه سر دار ی مجمد خان ورش سر داده و بر ابی میج ه 3 کنند ۰ 0 ۱ دصر ۳ او ۱۵۵ هر سیم وسر حداتر ۱ ید و مار بم چنا ده شش هرز ار اد #9 بل | لا سا ب ازسوار و ماد دا «شت هر اده وب ( سر رن ی وت و جرنیل شیخ هیر خان ودیگر افسران جنک دید بانب اه تاو وی ۰ ره که اسر حدان خو د ر 4:9 استقامت کشید و سر ح<دات خودرا خو دی باخیری و + هو شدار ی شب و روز رین مد و فو مه اعمارات هن را دانسته شود دج دحضو ر فت یاون افدس عر مضه بدار دد اد ا بعد از فسر مان با د شاه رععت برور سردار محمد‌سرور خان حسیب‌الامر سر کار باافواج عو نغو ار ولشکر بی‌شمار از دار | اساطنه ۳1 دل حر کت فر ما شب منئزل و مر احل طی و_موده ولا :وف درحدود سب ۳ ر سرد ه م4 ای تاه وسرا بر ده در نا و دعد آزان هو جه و وظا زا و سر حد ات 9 و حصضور سر دار فیض مجمدخان شدنب چنانجه فمل وت هشبار و کاردان ده جره تفای ان ور ستاده ودند. درین وفت که وارد 3 شد ند مر داران مامور خر | وردند 4 مس دار فیضش مجمدخا ن فمل از من به چند روز | 9 ی و رنه 7 ة ور سا د د 9 و تبار می بت شند وسه‌منر ل از حدود را ۵ ۳ تحاوز کرده ۵ موی نس آاری: کابل که دخل جمع و خر ج تر کستان نداشت وارد شده منزرل کرده‌اند,مختصر کلام اشکر کابل و اکن 2 در مها بل قت ور تادند » وش ها هردو جات گر م4 بر آورده موجه اند اه خود ودند تا دشمن ندی ار ساند ودسترد نعکدد چنانچه مت هفته بههمین مئوال گذارش بافت لا کن سردار امیر محمد افضل‌خان‌مکرر بهجهة سردار محمدسر ورخان ور مان می فر سناد وازجد.کی نکم می کر دومی نوشت ؟ه خود 29 یت ور جو ره 7 (۲۳۰) ندار .د تاو فش که د شمین شمارا لا چار سازد و ع۶ر صبه را در شّما| مسفت گسرداند دعب از ا ن اختبار جد_گی با شماست به هر حال سو میه متو جه اشکر طتر فين بو د ند وخود داری مي کر د ند لا کن اکن نی ار تشه ها پا 4 اه دون رل و اش کر آرائی گردهر جو ع :4 24 مه هی امو د ند ۱۳ کا دل‌ حصو ص <ر ال شیح هدر خان که حدگی دید و جذکی ۱ ز مو ذ 6 (و د د‌ در صجمر و جدل می افر ود ۳ و ده له رن و می‌ خو استند که د سرم دی ن رابه تدر زبون‌ساز ند و به لشکر دشن لو کر شکست انداز ند اما لشکر و میداد وهرروزه اطراف اشکر کا بل‌را چیاول می‌ز د تااشکه بت هفته در مقایل تسیک گذارش بافت هک ان ب4 ند یه ناج ور جو ع ٩‏ م42 و ۳ : ۳ و 7 فصل دوم ممد مه اب کید که‌ما سس را ‌ 1 دل و اتترت ی ۳ ؟ بل و قح 2 ارذ | دعد ازان که اشکر طر فین 1 0 شاد دب مد مه ر | با خو د معصدم گر دا زرد ۳ و کمر به مردان-کی دسه مد و ده میدان جذگک ر فصو ف راسن و وا نتظار فرمان دود .د :۷ که ازهر دو جانی صدای ترم و کر نا بر آمد وفلكت کنه خواه وفتنه انگیزرا روز ی خوشی دست دادوه خورسندی تمام آوازداد فدفتل معلین این نود » صد‌ای رعد آسای درق‌نءای توپ‌های ]نش فشان زلز هدر کنید دواراندا خت‌و تفدکک‌های مار تین خانما سو ز زمین‌معر کهر ا ره جذمش اند چا ره ز مین معر که سشت اد از دود:وب و تفگ چون شب جاومیدان رزم گاه ازخون بدن‌دلاوران چون جوی چه‌هر جا نب روان‌و سرهای جواذان‌از طرب دست یبلان باضرب شمشیر بران جون گوی در میدان به‌هر طر ف روان می‌بود ِ ۰ ۰ 4 ۰ تم ۰ ‌ ۳ ۰ : ‌ ۱ نکه اشکر طر فین‌وافواج ۳ امین د اد مر 2 | دی داد ندو در رت ومردانگی کمی و ۳ ۳ هی نکر داد ودر ول و 2] 1 دسءار بر موی #صدر 4 امو د اد از که بش42 ها تقتا رن و م-دان جنگ ر | مملو از کشته وز<ءی دمو د ند و هز اران دد ر ر | و ور ژ اد و ور زندان را بی بر کر ده بدا بتیعی سرو ح<نَدّد و چند بن عمال و اطءال را در چر گه شمان قالش فان م دب دب و هو ز و س ال از فتل باز نمی‌دار ند تافر صتی که طرفین از وت دست :داز و افتادند ودرمیدان جنگ متفکر رهحال‌خود در ما ده اد 4 دس سم و ره بای گر ۳ لا کن 9 در ر با نی ر | ۳ ماو د در شاد و تر دد اسءار ۳ بل و ثد | ر ۵ چدا زچه ۹ می فر ما ۵ 1 گله از روز کار 2 .و آن رن ‌ کرد کار هر چ٩امی‏ کذد دکو سین حکم در کرد کار ۳ ۱ ن ۳ د )۲۳۱( ۱ خلاصه سختن ازطلو ۶ آفتاب الینصف النپار جنک بیو سته بودو درزد و خورد امی و کوتا هی نکر دند وبهمردی 2 شمد ند و 4مر دادگی جو شمدند وداد مر داندکی داد« د تازمانی که بث باره شکست فاحش » اشکر کابل‌افتاد وروی‌از معر که کر دانیدند وفراری و اقر اه دی فا شون کی فتند وهه‌چذان شکست فاحش خور د ند ؟ > سر ازیا اعی سنا حجدند ما عر دی گو بد : جامه‌ات‌ز ن حم امی | .د در ون هربار 9 ۳ زک ه-ادار دهار و جمعن ر ]سا ش »,۱ ش اون مجرر کتاب لاچار است که د رده وشنیده رابداید وشاید داخل ات شلد نيك‌ر | نيك‌و بدرا دی رسد حال‌لازمافتا د فقر که‌شنیده 2 بم هر چند ازشخس کامل نشنیده ام اما ه ضدق افرب است مختصر مدعا اشعه سر دار معمد رفیق خان در 9 دل هقتّو ل شه و سر دار محجمد شر رف خان جا بت ود دار فر اری گرد .د جر بل شیسح مبر خان مابین خوف و رجاء شب را بروز می آورد خصوص در و قتیکه سر دار کلا ان سر دار مهد اعظم خان وسردار کل سردار عمدالر حمن خان بالشکر ای فراوان بات فندهار روان شدند وچر ایعل سیخ هیر خان را ۰( لشکر نمو د ند ودر کابل ۱ ما ند ند خیلی خوف بالای مذ کور فالب شد وقصد کرد که از کا بل فرار شود اما زشد و مصایدت زد بد لا چار در 1 به حضور شیی ناو اش فب ود و ری ده او ال اعلال شود من وف نبا ایعان م امه هیزعت ات هی تا وی ات که ام دار مه زان ای ون ی ری ار و کی ای اه رل کر هم که مه تیار ماه ی با هو آشکی ام شا هشن تیار فان ی تم جر سل شیح مر خان ده اش کر ۱ ن ر ا رط 4 کرد وود را به سم و عمد نامه پیوند دام وخر ابی لشکن ال زا 6 ده گر فت ان بود که در .كت هفنه چند نوت اشکر تر کستان حمله کردند وجر ثین مذ کور شک کا بل را ما نم شد ند که تفا بل ورز ند زیرا که مقصدی ازخود داشتند واز حضور سردار معمد سر ور خان به ند پیر رد می کرد ند كت اشکه کار تشد و دل را کش سل و۶.رت د مش‌گیر کشت دءف | ز | به ‏ جنک | وتادند وداد مر دا ۳ دادن چنا نچه شکر و تیا رم را عءعقب نها ند زد باو جود این قدر مردا کی وجنکک آز مائی بك باره شکست خور دند ویرا که شاد اد رود از شکست ۱ ۳ لشکر س دل هدر و متکر وه احوا : در « ل جو ۵ ندا سته یکی از دبگری سوال می ۳1 د نب که این چگو نه شکست بود که به اشکرما لشکر یان دست داد ۱ کنو ن ظاهر شدکه‌این تفرقه افتادن وبعد از فتح نمایان شکست اش خوردن ترجه مك جراهی حر یل سح هی خان است که وه ند ثیر در ای لشکر کابل خرابی بیش امد قصه کوتاه این‌بود که‌لشکر کابل فراری شدند وازمعر که روی در تافتند و منردم گر د ,دزد سر‌دار عا ی مجمد مر ور خان کهدرمیدان جن کی چون شیر ان اسئاده دو ددد و در اب چککی می کر دند ون او اکن <ودر ا ور وق د دد ده ۳ فلمل خدمتگار )۳۳۰( دس از 6 ۳ داهز ار عم و اوه به جات تا هو ار شد دی رود (ز آن ا۵ در ۳ 0 که ظاهر وهو بدا عمّب رفته بودند ونا دا استه قح درای شان 1 از عبت حاصل ۰ ۰ ۰ > [ 9 ۲ یک ۰ گِ ۰ 2 شد ما دصر الااءن عّد | للد ازعا ام مس ۳ درل ا ردی مر دم ۳9 کشت با فنسح و ور ور ی چمت و دامان رااز اراج ار ۳9 تتایل ور سم خ:4 ره جرم4 وبار ۹ خودر فندد و نت۹ فر ار : __ ۳ دم ۰ 9 ی ها ۹ ۰ ۱ دنه دمن و (۶۹مس وعشرت رو سمل دید لعف نو حه4 فمل تا و ِ و مقو لین ال 2 طر گحن ر ۱ دون مسر دا ان دوز خم محرو ح‌هارا به جر احان فا] بل ودا نشمندسیر دنهد تامعا اجه بدار ند درداب شوخ * و خان جر ثبل که دأاعث شکست اف یا بل‌شده بو ددر ین و قت‌در گو ش4 نشسته تما شای هر دو اشکررا ود را موجه فرار شدن ند کت سر‌دار مجمد سر ور خان ود که زودتر درطرف شو ند تملی جر امی مد و بهتر ار ۱۳ هر ففتز ال بعدازوح ور ورزی که وار د ای دا ای ای هه ی رد جر نیل شیم مر ان که کش یی ای دور بود نامر ده راه عزت تمام از جنگ با کر وه داخل اشکر گاه خو د ۳ وخیمه وسر‌ایر ده برای جر ۱9 بر ا مو دند وشب وروز در عزت 3 و ر می اور ود اد دول از ان رو نداد جذ کت و شکسین ۳ ک بل و وف مر ات جر بل شیسحخ مبر خان درذلیل شدن افواج کال و فتح اشکر تر استان را باخدمانیکه از ااسران ۰ دو کستانی ظپور ر سمم ده ه دو ۵ دحصور سر دار فص محمدخان عر مه ور سیاد ند دعب از چعدی خاعت‌های نظامی به‌جهت افسران اشکر با افزونی تنخواه و نوازشات بسیار فرستادند ودر فرمان جمیم افسران را بامنصب افزون امپدوار نمودند وفرمان کر اسمی جر نیل شییخ مر خان ۳9 سراسر وازشات و مپر دا ی دود با خلعت جر تیلی و ,كت مضه شمش جو هر نشان و راس اسب وه پیکر نازی نز اد باز ین وبران طل فر ستاده با مور <ب «حسین و آفر ین طلب حطور فرمودند چا نچه جر نیل مذ کور را با اعزاز وا کرام تمام خیمه و بار کاه و خدمت کاران رس) اه و یلتن جات شته بل دحضور سر دار فش محمدخان فر ستادند واشکر 0 در< دود مت اه و مار 0 سر حدات خودر | می کر دند و | مدوار زا تمد کابل دو ۵ :د | کنون (شکر و را»عیش وعشرت کد آ رک و جرد و از دار | اساط نه شتفی گ سل و <ضصضو ر و ۳ مد افضل خاأن شدو بد ۱ شا ون ردان مصب سر ون هان از ات لت هکس تفا لعکی فا کنقه واره دار ا لسلطنه شهر اند سر انار امیر محمد افضل خان از مشاهده این احوال متفکر ومتحیر شده فري دریای حبرت کشته بيك خیال را پرطرف جولان داده بعد از فگکر وا ند مشه دی‌شمار و تامل شا زر ۳ چم به ط لب سر دار ی اعظم خان وسردار سالار اکن سر دار عیدا ار من خان شد ند چا ده ره این عذو ان فرمان فر سنا دند , ۱ یاو ادفر مان بندگان سر کار ( ۱ 1 ۳ ۲ ۲ ۳ 1 ۳ اد تیگ ,4 و4 ار <منٌدا سر دار م مد ممر و ر حا از تقد بر ات از ای از مود م٩‏ اب ُّ 2 ۰ ۰ ب / م ِ رم رب اه ِ قندها ر وارد ک ول شد بد تامیر ده‌ر | یهت شم | فر ستاد م در تد هار - م یبد ار ؛ اهر و ی 2 ۱ ۲ ۱ وم ۱ ۱ را.وی تسلیم گذید و هدر کفاف 1 لا رم یب ابید اشکر بگذار بد و از دی ۳ ِ 1 ۱ 2 1 5 ۹ بیدا یی ۱۱6 اه ار کی دوگ ۳9۳ بان لا تحعل عازم 9 بل شرو رد ودر | مدن <ود ۳ <در که و رات رم مد ۱ ی و ی 0 <صو ر فعض ظم‌ور شو رد در ۳ حور أ فتپاست طا لب ز | ر ان دار د ۰ بدا چون فر مان ۳ 7 مد<بر و ار بعان شرد وب دعدازآن دص لا حوصو اب د ید سردار کلان در بجن سکپفته خو در ااز سرر سمد4 فند هار هار غ ترا ده و <ودر | :| اشکرر ۷" ی / ماده سقر دار | لساطنه دمو د دد دعب از ان سردار <مد سر ورخان را حا گم ۳ لا مستقلا ‏ بافواج نظامی و مکی فر مو ده وسر‌دار ۱ عز « خان هت آقز سردار محمد سر ورخان زو د زد ماه ۱۹ ود هار ساخته وا خلعت های وا خر ه سر افر از فر مودند وسردارمحمد شر ف خان ه در فندهار معطل‌شده بودندنامیر ده را دلاساء حرافاه نز ؟الی خم دعازم کا بل شد ند و دومترل رایکی رده اسر عمت «مام خو در ا و اشکر بان وارد کا دل او ده دحصور ی نزن والا تمار ز مد اد و ون هر ه ددر با دمو سمددد نش خآ دوی‌الا :دار از د بدار سر داز رن و فر ز رد ۳ دم یت فک حدم د :ده دم فان سور دار ۰ ۰ مجه‌دشر ش خان جر سرد سل ودردار ه سردار مد ۳ م<مت ونوازش ژر مو د ه یه نشعن عم ۱ "۳ حون ۳۹ ن در کا 1 گذ نم ره (و ۵ 4 جر و جات ۱ نکمز و خما رِ سر آسعر سدوز از در ان ر سیدمضمون‌اخیار ۱ که بعد از مد مه | ف.ض م<مد خان بسی ه کر سید ه از حصضور ۱ عازم تر کستان‌شو ند که‌غلام بجان:دل بخدمت حضورشان جان فدا کنم این بود که مرجم د علم خان .فخد مت ازهرات :امر سر او ءاز م ها وق شد وا سردار ۵ عرد | مه گر فت و و فر ان ره وعر .4 اخلاص مندی وس روا:۹ هرات ۱ دارد که دق کیا امیر شیر عایخان عنقر ب عازم تور استان شو ند چنانچه مردم تر کستان کما حقه مید | نندودر ها مي تر کستان‌شهرتا 49 وبزبان‌مردم جاری است باری‌سر کاز امیر محمد افضل خان که این اخیاررا ملاحظه رد واز نظر گذ را نید دا نست که سردار فض مجمهخان از فتنه انگیزی دست برن‌ی دارد بعد ازان امر به تمه للم کر و نزن و اشکر دارا لسلطنه کایل رامنظم‌فر مودند ورفتن‌تر کستان رایخوده‌صمم نمودند لا کن سردار سالار عمدالر حمن‌خان ما یل بر فتن و ان مهو او طر بقه صلح وصلا ح سخن میکردند ودر تاخیر میا فز و دند ز برا که باسردار فیض م<مد خان عبد نا مه کرده دود ندو بخاطر داشتنی: ٩ه‏ عهد شکنی نشود ] ما رد گان شیر دا ۳ 2 آب نت۲ دمأن کر د ند و »هر «و و زد که عهدشکنی ۲۳۳( از سر‌دار 9.ض »<مدخان یت 5 ءازم ثر استان شو ید ودشمن رافر صت ندهید که فوی مبشو د لپذ | اپ هه ی و ی ۳ ات ۸ یرو رود |ام و شمر علمخان در ۳ ن زر سمل واخمار رسمدان شان در کابل وا ات و ار و الا تعار اخبار شد برع ازان دثب ؟ -آن اقدس در غضب گرد , درل و و 3 سردار 1 م<مد خان راهع<.ءوس وار بات فد هار فر ستاد ندو سر دار عمدا ار حمن خ.ن‌ر اامر در ون 7 ثر د ندا گنون‌سر دارعیدا حون خان راه.4 ده م4 و «_ دا رك ۹ ۳ ۳ شی‌ و ۶-ز م6 رفدسن ۳ ی بگذا اسب یت س مه ستان از ر و .داد و وور ود سر کار امیر شمر عدمغان اعر داز شدو دد 6 چون فمل‌از ن از ور و دامز شمر علیخان ار هرات بتر کستان بخواعش سر دار قض مهد خان جر «ر نمو ده بودم گه‌سردار قیض مد خان دا عد ن] مه و فر آن»چر کرده‌سر کار امرر شیر علمخان رابتر کستان ط1ب کرده بودندحال از رویدادتر کستانو گز ارشهای فی‌ما بین‌امبر شیر علیخان و قستم ۱ ژ‌ هرا ۱ وارد یت ن‌ شید درد و سر دار و مس ضص 4 2ب خان (< صو.ر ۱ شات و ز و ده من گر و ار و 1 , حان وش 9 دمعه 42 احظ 4 ۳ فل نی ورز ؛ راب ما دجه درزهان ارد کی سر بش 4 ۳ ها ی در بت شارت مود ه‌ دح<صو ر بخ ان ا دس خد مت جود ر ۱ منظور ِّ د دد دعد ازان سین و و الااز تخته بل در ور 0 اشتن ات سردار فیضمحمد خان بادر بای اثکر که ازمورومار بیشتربود وارد مزال گورءار شد دنل و خیههو بار گاه باو ج ماه رسا نید ند و یکیفته باعت بعضی اور لشکری و بجهت در خی‌ااجام ز بر | که‌طول‌سفردشمن وی :بش رو ممیاشد., 9 ن فام دوزیان رجو غ بشکاست‌داردو میخواهد ره از | فعانستان وزمانه در فتار ونغاق مر دم افءا نستان ار شاه و گدا و خورد ودزر قّ‌ شک بت کرده ثانی از مطاب سخن‌راذد چبانچه دوبرادر درخطه افغانستان باید نفاق اندش باشدهر گاه نفغاق‌را ازدسصت بدهند گو با درعظ مت و «صب ای‌بد ید | د ومرد ی ومردانگی‌شان خلل کلی پیدا کند واین تقریری که محرر کناب تعریر میدارم در جمیم مر دم ولا ت ظاهر است ممرد ات این‌مقال رو داد سر دار 8ص م هب خان و امسر شیر علمیخان ات دپز ار عپرد و فسم اهر شمر عامیان ر | از هر ات ب لاس ج_ و | هش ۳3 د دد رگا !هیر شبر ع۶مخان ر | بادشاه و <و در ا ور مان بر دار سم جو ر ذ دد درا و فت که پنج روزی‌از واسد کشت و جمیم‌آمور مکی و نظامی را ۴۳ ختبار خود احجام میداد ۹ بسر کار وا روت نمی کرد ند وبزر کی‌سر کار ر ۱ اصلا منظّو ر امی دمو د اد و برعکس فسم ععل هی ار دندز . بر | ۵ : ۰ پ ۰ ی ۰ ۳۹ درعود امه داخل کرده بودند که هیچ امری‌را :دون فرمان صر کار نکم خواه جز وی باشد خو اه کلی اما حال از همه ۳ خودرا سر بر ارای ملكث وولات دانستند وسر کارافدس‌را دادشاه زر ای و رات رد در و سیاه دم 4 دو د رد نشیب و فر از د ,ار ا «سی ده ویموده بو د بد (۳۳ م ۱ ۰2 ‌ ۰ ۰ ۳ و ‌ِ( ۱ هدقر ما ِ_ مصر غ : « مر غر بر ك چول د؛ ام | ود «حمل | «دس » خاص کلام ازر قتار و "ر دار سر‌دار فعض م<مد ان 1۳ قل و شدرد ه و بكث دما اطلا ء 8 وت سر دار قیض م<مد خان شو هر خودرا بحرم‌سر ای‌طلب کرده سرز نش کرده وفر مود که‌این‌چه‌رفتار اسنوان چه کرداراست امر وز بخال نمی گیر .د طِ اظر بت رقم و م:ظور امی‌د۱ رد و <ودر | دلب ام 1 ام هتسار ید فرداپدنامی‌را چه‌نحواز خود دفعهیکاید ازین خیال باطل در گذر بدوزودتر معااچه کنید و «حضور اد ذاه فوی ش. کت ر و 4عذر کذ.د ۲ نشد. کیان سر کار را از خود خرساند دگردانءد ۴ خصوص که | پنچنین مقدمه بزر ٩‏ پیش رو دار ید و گدو گیر است باری : ۰ یت اس رز در سیاه دل بچه سشو ۵ گفتن وءظ 33 و د 9 ۱ هخین در سگي « ز 4 ۰ پر حال سر دار دور برادر ۶,دالر حون خان 2 ار شمان و | وی 4و بض 2 وخط4 تر کستان‌را گو ا :وی بخشیدها فبت‌سردارمذ کور چه‌وفا کرده ؟» باسر کارامیر شیر علیخان ؟»مرمان است و وا ۳3 داری آن فدر 4 ال سر دار فیض مجمدخان اصعحت ۹ وسرزاش نمود ودلیل گفت سوده‌ند نشده تاثیر 4 بخشیدلا کن‌شاعر میگو ند : ت‌ دهةان سال خور ده چه خوش گفت دیسر ۱ ۳1 اور چم من جر از کته ددر وی | گذون چون سخن از سر دار و ضم<مد خان در مان آ هد محر ر از همان زمان حکارتی دار م ما یت همین هو فم اسمت ٩٩‏ اند جر ر دارم باق اعات هد | بیاد کار دما ژد تاره شاه نام غبری نود فوی هیکر سمط بازو برو مرشد عر دار قیض محمد خان نود وسر دارمذ (ور چنان مر د دااخلاص بود که‌سخن اررا دحی 7 سای در دار خود مىدااست روزی بیرازعالم کرامات سر دار فیض‌محمد خن‌را بادشاه ساخت واففا ستان‌را تا دروازه ص:دل دو ی ءص__ | فر مو د و سار دار 0 ور چدا ن فر حت و حر سندی از کر امات بر حاصل کرد له بکصدو یکتوب شاد با نامر فر مود وچنن عقمده رن جای چون وچرابافی نما آدو دصدق 1 9 و خودرادادشاه فوی‌شو کت ۱ فر مان فرعاد د این دود که خمال فاسد بعداز ورود سر کار امسر شیر علیعان‌رانظی دهد کو با 6 و بعاطر داشت اظ رم افغانستانر | دون چون و و اس میت و و خودز ا ازافعا استان فار غ سأ خته بعداران دحات هند و ستان قدم وه رود | در وازه صندل ر فده بپر شهر ودبار حا گم می گذارم و وایس در کایل آمده استقامت میفرمايم وسکه وخطیه بثام نامی‌خود میز م‌از فضای الپی سردار مذ کور کیلرا :دیده در قلعه الا داد خان پشح‌شیر ضرات لو له توب ازبای‌دو امه وتترا دوش و اصل‌نشد وس مارد کذات بر مد داری ره ی ور فتار خود بر سذن رام وسر مطلت داز گردم ی وت داب <,دعام خان که ری ال ۱ دم‌یبر سر دار و ض ه<ءدخان تقاره شاه مر دوز باغچه گل کاری ۲ بار و ای داشت 9 مهو ر سک ۳ 4 ه ما ممد ندوار گنای ٍ نگار نک )۳۳۰( وسیزه زارهای دل یذ بر 1 های دی نظر که دم‌از فر دوس بر ینمبزد مملوو تماشا جای خو بی ود چنانچه در شهر ودیار از ین گو نه دا عچه‌ها مو جوداست وهر روزه خمل‌خمل مردم بتما شای سیزه ور یاحین وسازوسر ود رفته ساعتی توفی‌میدارند ودما غ هارا معطر کرد ِ می گر د ند خصوص چر سی و کی و گو 1 و مذرل‌شای در | نیج من اکن خود از شاه که مر د بر است و که تععررت خود سکوی مناسب ساخته دارد که از چرس کف و در ه در حضورش مو جوداست هر کس حواه چر سی و خو اه ۳ و غمر ه چمز ی ؟ه خو اهش 2 و چه گر فته مد هد مقصد ؟ه 0 از نقر ار است وخود تقار ه شاه قاعدهٌ داشت که مك بت تقار ه ۳ دزر کی داشت که روز بازار تقاره‌را مدست گر فته در بازار دو کان بدو کان گدائی‌میکرد ومردمان‌ازروی اغلاصی که باوی داشتند درتقارة مذ کس ور نقدو جنس میاندا ختدد چنا نچه تقاره مذ کسور ۱ ی‌چه از نقد وچه از جنس یرمی شد سنکه مر گی ق مشک فان و تاره شاه تیا مب م مدع لم ۳ ن ؟ 4 سم ر بر آرای ها هم جر زر کتاب را حور خود طات 3 آ 0 د که مردمان در باز 5 تقاره شاه سغن میکنند ۶» صا حب دولت‌است ودودت مذ کور در تهزمین دفن‌است با ید در منز ل مذ 1 برو ید وا می خا :4و در ود ‌وار خانه را اما که ز بروز بر کنید ۳ 42 از مئزرل مذ کور با ی نما ند تاا نکه عقف خانه مذ کور خالی‌از چیز ی نما شد ز بر ۰۱ که این سخن ازز بان مردمان‌دانا شنیده‌میشود ودلیل واضح هم دارد که این شعص بر مر شد سردار فیض محمد خان بوده‌است . بهر حال محرر کاب درمتزل تقاره شاه رفتم وحسب‌الامر ز مین مک وز ه ها بافتم و در ث 9 خا نه‌را ابتدا کافتم ازطلاء وروییه فران وتنکه بخازائی باموی خطانی چذد | :4 ۵ ددم اقضل از ده گوزه های روغن‌زرد ور دعن د ٩9‏ و <م های بر لج وماش وقر وت وقبر وداااد مماو د نم که تما می کرام زده 8 از ای شنده مر دم (شان داده رت مکسان. کر دم چذا اچه مردم » حضورداشتند و دچشم‌سرد بد ند دعىرت افتاد ند رکه ما می ار ه‌شاه بد ۳ ف ر های که اسم ور -م صرم ان و عصی مردمان که!خلاص کیش بو د ند وت زما ورسوای از خود و دا شید سا لا سخن بد راز ۳-3 , ۱ شعر دا بو دم 0 دم ۳ عِ ن سعن ۳ چذ کم ر ها بچشگی آررم بار دیگر چه حوت بفر مان < <ی البذ ی لا موات اپذا سردار فیش محم-د خان که بامر بیر جهان‌گیر شده بود بدون ازفرمان سر کار امبر شیر علمخان وا حر کت فر ماشدند روزدوم در قصیه تاش غان ر سید ه تک و قف کر داد و استفا مت مود د 5 قر اه دعضی‌امور ضص, وری داشد اجام داده عازم سضفر گر دزد چا :<ه بعد سر شثه_ مودن عصضی | دام سغر ی از تاشغرغان مراجعت 3 باد ,د 4۱ واحتشام ازراه فوری‌عازم‌دار اسلطنه کابل‌شدند امارفتار و کردار سردار فیض محمد خان «و م.مه از حداعتدال تجاوز می نمو د. تا و چود که باد شاه زاده دو د هت با ند ۳ سای بزر گی در سرد ه بو ۵ دد دکمار ه از جاده خو د تیداوز کر ده مغر ور ین فت ما روشاه وم۶ر ور )۲۳( من دوات وشو کت واشکر بی‌شه‌ار خودشده بکروز باعث حر کت کردن ازحضور سر کار امعر شیر علمغان نمی گذ شتند و اطلا ع میداد اد بلکه دمعر قت دنگری روت ءی 5 مذرل دمثر ل با ختمار ود منز له.ز د ند اماسر ار ذوی‌الافتد ار ام بزر کی وشو کت اصلا دخاطر نمی گر فتند و قرارسایقی توشد لی و محبت می گذر | ندند و داسم امری دغاعت گر ده شب‌را بروزمی آ وردند ومتزل ومراحل طی‌فر موده داسردار فیش محءدخان آزدر مپر ومحیت سخن میکر دنه تاا شکه وارد غوری‌شهند وچندروزی درغوری استقامت کردند تااسپ و آدم فدری آسوده‌شده 7سایش بابند چون‌چندیومی گزارش" یافت واز جمسم کار های دواتی و شکری وا ر غ شد ند داز آن مکمل و »ساح با شو کت جمشیدی و د ود ده دارانی و صو لت کی خسروی و حشمت سکندزی ازفوری بدانب‌دارا لساطنه دل حر کت فر ما شد ند 1 مردار قیض ی ان وا امن اس ان شین سار دل شرکسته ا فد س والا امیر شیر علمیخان رواه بحانب ک‌ بل در رفتن اک از من 1 از روسداد دا رالسلطنه کال و حض ور سر کار امیر محمد افضل خان شنو سد : (ذ ا بومیه اخمارات مثو ار 1 صح<ت داشن ازثر کستان بحضور سر کاروالا تمار در کابل شرشنت ونده گام اقدی‌س دار سالا رلش سردا وآلا هید ارجمن ان ر اش فتین قن فیت مبکر د وا آید می فر مو د 2 سر دار عمه | ار <من‌خان در صیر و حول ین اور ود و داعث قسم می‌خواست کهعهد شکنی‌ازطر ف سردار فیض محمد خان بظپور پیوند دونا زمانی که از و هند و کش دنک وا از 0 حر کت مود » چنانچه در این باب قل 1 اشرف از فرز ند خود سردار عبدالر حمن خان آزرده خاطر دو دند ۲ اننکه وا طْح سر دار عیدا ار حمن‌خان را ب:حضور طلت کر ده امر فر مو دند که ای فر ز ند مدعی با در بای لشکر نز د بث شد تاو 9 سیت 2 خر چمست و معصد از «حمل کدام هر گاه دشمن وی داخل کوهستان شد کویا کابل ازدست رفت زرا که سر کار امیر شیرعلی‌خان بالشکر است ودر کابل اعتبار کلی دارد بعد ازان عرصه‌شکت می‌شود وراه چاره مسدود می کر دد خوب میدانید کهمردم افغا نستان نفاق اندش است ونفاق‌را دوست میدا رند وشب وروز یت بی نفاق ههد <صو ص کی خو اهند که درهرسال و ماه .كّ را د شاه جه ید ول مت ۱ ده و چگ آر ند تاموجب طی قی‌شان گردد واز یاد شاه نو جیب و دامان را پرساز ند چون بند گکان سر کار اینقدر تکلم فرمودندودر باب رفتن تکرار نمودند بعدازان سردار عبدالر حمن خان در مقا بل فرمان های سر کار دامل‌های فاطع و برهان‌های‌ساطاع در خصوص عد ویمءهان و فسم عرضه‌داشت نموده خودرا از گناه بهحضور سر کار بری‌ساخت و بندگاناقدس‌را از بیان هائی موافق وسخن‌های لایق خررسند گر دانیدند واز حضور فیض ظپور اجسا زه اشکر کشی ک-رقت اپذا چون لشکرهائی دارا اسلطنه فبل‌ازان مکمل‌و مصلحو آماده‌و تیار بود فورا جر کت فر مو د ند درخصوص لشکر داری و اشکر ای و ۶م خواری لشکر ومتو جه بودن در جز وی و ۳ شان بشد کگان سر دار عبدا لر من خان 5 7 نداشت وشاهر اده‌هائی اففغا نسشان (<ز از سر دار محمدءعلی خان‌مر حومی کسی بااو همسر ی تمیتو است 9 چذا نچه سل از ین *عحر بر دمو ده دو دم کهبا اشکر بان کو با در !در دو د و ر فتار بدر ی میکرد علی | اخصو ص در وا نون )۲۳۷( | جشگی و نظام دار ی در خطه 91 نستان طاق دود هر حال و خاطر ءالی متعا لو ا_: سردار سالار دلاور وازمکمل شدن و امور!ات لشکری از جز وی و جمم ماستدان. رز و اشکر هار | در دمر ون شهر جر کت داد ند اعدازان دحضور بادشاه فو ی شو کت‌ر سمده عر صطه داشن کر دزد وفر مان رفتن خواستند بند کان | ودس که قمل از ین از زدان فر ز ند خود فراع مه هو بودند امر کردند که‌هر گاه چنین باشد چند روزی تحمل کند تاسردار فیض محمدخان از کوتل هندو کش با نجانب حر کت کند وعهد و قسمی که شما باخداوند دسدم4 داشتید رجا آ ورد ه شود «عدا زان ار در گاه خد|و ند آمدوارم که به همین سیت فتح کامل حاصل کنید خلص کلام هنوز سردار عبدالر حمن خان از کابل ازحضور اه حر کت نکرده بودند ؟هاز قضای الپی بند گ-ان‌اقدس ناخوشوستری شدند ومرش دامنگیر او شد و ساعت اساعت مر ض ۳ کشت حکمای حادق وطم..ان‌صاد ق ؟ه همه در عم طبت؛ وحکمت حکیمی افلاطون عصر وزمان خود نودندشی‌وروز معا لجه‌می کرد دد و «حضور حاضصّر بودند وزمان به زمان متو جه» احظه ده احظه بر داخت در مر ض می کر شید ند و امه ی نمی شد ند | ما فائده حاصل میکر دندز برا که حکمم مطلق «رور دار رهق بود و فدرت کامله خدا و ددی دخلی دمعا [<ه ند ه ۳ اجبار ندارده زر باعی ) چون حاصل ِِ ور دی و ۵ مات روداد مکن گ؟ ت پر دم سته ی‌است مغر ور مشو بخود کهاصل من وتو گر«ی‌و شراری ونسیمی و دهرست بپرحال مقصد د گر است ان بود که ۳ کم نشمن های و از دود بح شیر و جر و وغمر ه که بیوسته سر حد در 2 بودند متواتر و0 وا ت بوهبهر آهیگر داد که سر کار امیر شیر علیتان وصردار فیض محمد خان با در بای لشکر از جانب خو سصت واندر اب عازم کو هستان است وددو سه دوم نز دك یمتح شمر و ار و منشو ند اطلاعء عر ره نمو دم اضافه در آن مر دم فقر اچه احو درمقابل لشکر نظامی استقا مت خواهد کرد و چگونه ۳ «ل و رز دو اجه مذو ال ۳ اشکر دشمن ر | دست بر د <و | هد رد هر ۳۳ سردار سالار لشکر لام نوازی کرده قبل از ورود سالار فو ج نظامی از سوار و بیاده بسرعت مرحمت فرماشون_د عجب نیست و ممکن است که بعد ازان شب‌وروز از هر جا که‌تو انیم دست دردی دار نم وشت جو ی دز ام وهر گاه علا ج بذد برد وزدو خور دی ۱م بکنيم زا جد روزی که سردار با لشکر های خو نخوار برسند و استانر | سر زنش بدهند لهذا چون عر بضه حاکم بنج شیر وغیره رسید واز نظر گز ارش یافت فو ر | سر دار عا ای ان تفای ار یآ کیت رن اشر ف رفتته رخوت حا صل کر د زد و دء)] وفا :ده گر فته ۳ در دا دی لشکر وافواج بعجد و مر ازشهر کابل جر کت ور ما شد ند وسرعت کوها کوج خودرا در مترل چهار یکار رسانیده خیهه‌وبار گاه وسرایردزرنءگار ور وا ۳ و سه‌ر وز در منز ل فد دور و قف فر مود اد ا بسن دود 5 عر «ضب.ه ۳ از حا کم دح شیر زر سید که اشیدن رم در از د كت پنج شیر رسمد ند وغلام خو دز | با ند دمر از دست برد دشمن نگاه داری کرد » انتظار ورود قد وم فیض از وم بند گان عالی میباشم ءلهذا )۲۳۸( ولا ها پر فا ی ود اه هو ار 4و وا کنات اف ق ۳ 2 9۴ و ۵۳ ر‌ ن‌ 9 ۳ ید2 ی : رخ کر شپز اده فغصنة خو خوار دراب دریای چپار یکار زر سا تیده فر ود آ مدند و دای از در با گذشته بیدا ات دشمن مر حله‌ییما شدید تااننکه در لت دار دای وهستتان ز من ۵ قا تا باوج ماه ر سا زد ند ویادل قوی و حشمت وجاه بر تخت سلطنت شستند از آنجاب لشکر تر کستان از حدو د شم حار 3 چون مو ج درا نر د بت فرعه الله داد لشکر کا فد و انز واه باو ج ۶ با بر یا رک وا نتظار اشکر دشمن می ی ند چنازچه سردار شمرشکار دشمن افکن یز رس و از وزرود اشکر 7 شنیده بسرعت تمام چون شیر عضنفر نز د رمث قلءه الله داد ان رسیده سد راه‌دشمن 5 ۷ [شغکر طر فمن‌انتظار مقدمه بودند. معد مه ۳ کی دل با شیر در کستان در حدو د ۳۹ | لنه دادخان و شلست لشکر تر کسثان بر کاب‌سر کا ر امیر شیر علیخان و قح کردن لشکر کابل [ در ۳ ی عبدا ر <هن خان ) مر ۵ و ی ی و و ی ی ار و ری ی هر سس لام رل ردو ات ار درم دل همد نکر افتاده شب ر بخبال جر کی در ور رن [ ما اک سر دار ۶رد ابر حمن خان و حال ان مقال‌ر ا مان می فر مو د. امید من آفست ید ر گاه خ-یا ک‌ بو اب سعادت همه مفتو اج شود ن ۱ ۰ ۰ ۶ م ۳ ی ۳۳ ‌ ۰ ۰ ۳ ۰ لا کن ها نف فججی دردارة لشدر ثر ستان وفخر کردن سردار فیض‌معجمد خان این ست ر ا ادا کی ۳3 2 هب زان با ده د بر بذه د هقان در ورد درده که ساط عمر طی خواهم کرد ده یز اعوال درا ای یت کود ات امش اش 3 خلاصه مدعا اینکه بند گان سردار عبدا لرحمن حان را مقصد این بو د کت عهد شکنی از <ضور شد گکان م و د ود سین 2 اول‌از طر ف سر دار ۳ م 2 ول خان دظهور ز سرد چذا یجه در جمیع افعران نظامی د .د که خمر داده بودند له پیش د ستی نکدد و ددشمن وا گذار ید که ابداء از دشمن‌حر کت دمحا صا در شو د دعب ازان ازدر تاه حد | و زد امیدوارم که فتح وظفرهم عتان لشکر ظفر اثر باشد باری سخن بطو ل نکشد که دو جانب لشکرها اتظار حنگی مراشید ۳1 ۹ جد کی دستتث٩‏ ی )۲۳۹( اما سردار فیضش مهد غان که خودرا بامر تقاره‌شاه فقیر یادشاه دا لاستفلال و دخدال خود صا حب سر بر دولت افغانستانا در وازهٌ صندلا فضل‌ازان اشکر بی شمار در مدنظر مو جود داشت از جاده خود تحاوز کرده وم‌غرور شد بخاطر می گذراند > اول‌دشمن فعلی را آزییش برداشته و ذلیل میکسنم وفرار دشت ادبار می‌سازم بعدازان سر کارامیر شمر علی خان‌را که‌نظر رد ا حضورم است مجموس مطلق می‌دار م امرد ات 2۳۳ 0 ند در ساطشت افغااستان بدون مخل ودست ] ید و دشمن دا قی نما وی و خطمه بزاء نامی خود خوانده سکه بااسم سامی‌خود ز نم وماك مورو ی کهاز پدر با ثی ها تیه ما اه آصر ف دارم ان اسیاد می گو ید ۰ ۷ این خمال است و محا ل است و جنون > ودرین خیال باطل حکیم دسگر می فرماید ! ویر 5 جا مه ات زین خم اعی ] بد برو ن هر بار سر ح رانک ۳ دارد جان مر و ز 1 ر۱ س‌ مب س‌ وشاعر دیگری مي نو سد : تشن 9 ثر سم بر وی که ای ار | ِ این ز ه ی اوه ی ی [سری تشصال یزاار ص و ای هی را را رهان فت ار هی و دون دانست» رده امید وار ه چنین روزی بودند لا کی از تقد بر از لی وا قف نبوده مغر ور جان خو د و کر فتار کر و کیر و منی ؛ -و ده و4 1 گ می گذر اند ذفر د استاد آسمت : وتو 5 تکیر عزا زیل‌را خوار کرد بر ندان لعنت کرفتار کرد ان مقدمه در ما چن و اتکی ۱ ریت د سین متفر ق | فداد ذاما مرن .ان تالا خر است که اول از هر ژوشه 3 تاد ۸ نتیجه می‌د هد داخل 0 ۶ نی از مقدمه سخن رانسد الا لازم افتاد که شمه از روبداد سر دار عیدالرحمن خاان ولشکر بیان سردار مذ کور ان ات دنو روز که هک تا سالاار جو د از در بای کوهستان کذ شءه در حدود الب داد خان اشکر گاه ور مودند مردم و اند ش 8 مدام شور انگیز بودند وایشچنین روز ها را از خداوند می خواستند خصوص که اخبار ناخوش می با اقدس را در کابل شندنداضافه بر ان متواتر فر مان های امیر شیر عامخان برای شان‌میر سید ومر دم کو تا ها ندش فتنه جوی‌فور | ازدوات کابل رو گر دان می‌شد ند چنا نچه تمام مر دم کوهستان ‏ سر دشورش برداشتند وارهر جات دست تعدی در از رد » آب‌در بای کوهستان وینج ش,مر ر | حمصاری کر د ند وراه رفت‌و | مدرا مسدودنه‌ود ند وارسال ومرسول کا دل بسته‌شد از بن‌ر هگذر ند ان عالی بر | گنده و بر شان دوز کار هنت ژ بر ا که نا خوشی ار و ای فر مانی مردم کوهستان وارسال‌ومر سول راه کابل بکلی‌مسدود ودشمن‌فوی در مقابن بودن خیلی ریم ۱ مریم 7 5 )۷ 6 ۳۴ ف وم | » مهس م زر ل ْ 9 5 60 ۰ ۰۰۱ (۵ فف‌ ۱۱ 6 )۲6۱( هر شا بر گی است لا" ان ره آ و۵ لاوز دا و جو ۵ | نقدر کدورت ویر یشانی که بر ضای الپی نمو ده دادل وی چون سدر سکند بایر چاه و چون کوه السرز درحین خور سندی کشاده بیشانی باشجاعت بسیار با دوست ودشمن سخن می کرد ند واصلا در ظاهر کدور ت با خودنمی گر فتند و خو درا دمر دا دکی ودلاوری ز-گاهداشته با ر اده خداو ند کر م شیر داز بود ندو خودر | بااشکر ظفر ار بخداوند سیرده مردانه وار در مقابل‌دشمن استاده بودندتااشکه جر وزی از بن گذارش «افت‌اماسردار ق.ض مد خان بیمان خبال قاسد که دامن گیر شده دو د سر کار امیر شیر علی خان‌ر ادر لشکر گاهمه‌طل کر ده خو درایش جنگ ساخته با لشکر مو ر ومارعازم چنکی شدند واز بالای کوه‌بچه .در ای لشکرر جو ع بحنگگ کر دند واشکر خودرافو ج فوج ,و ال وو ااأث صف سته بقاعده وقانون نظام داری در کوه بچه استاده کردند و بلشکر دشعن ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ هس 5 1 ۳ ۰ 1 ۰ هه ۰ نشان دا دزد و مدتظر رک دو د لو اس اد | چو رن در #ُِ شتا طرفنا هار | ار "رد۵ د‌ِ از بدا آب‌ سر دار دلااور داقعرت ممام بعداز صف آدایی اشکر دشمن اشکر ه ی خودراههمدان رزم‌در متا بل اش کر مدعی فو ج فو ج مکمل و مسلح آوردندوصف ]را بي کرد ند در همان‌حین سردار فیضش محمدخان که‌از را #2 نمه نظر (ذ م4 دار گاهوصف آرایی اب ۱ دا افگندنه و ملادظه کر د ندخند بدند و از دا از در دند 3 ای آشکر وعمه ها از مردم قوا لان است تاش ی دام سر دار عبد | ار حمن خان است ظ! هر شد | بن کبر ی بو د که‌دراول مقدمه از سر دار فیشم<مدخان ایور پیوست‌و خضب الپی گر فتار گردید معتصر کلام تااینکه آواز رعد آسای توپ‌های انش فشان ازجاب لشکر تر ستان زلز له در کید دوار انداخت خ بنج دقیقه بامر سردار دلاور عید الر حمن خان اشکر کایل توفف کر دنه واجازه جنک ندادندنااین که‌از ضرب‌توب‌های اه اش هی ممی کو و ره دا هو زار ام زا ری وک ی از جاثب لش‌کر تر کستان بظهور پیو ست بعد ازان سردار باوفا چون عهدوییمان خودرا بو فا | نعام دادندو نوی ی‌زاز له | سارا حکم بزدن کر د ندوتفنگهای خون فشان‌ر ا بخون فشانی اجازه دادند باوجودیکه اشکر کابل در میدان و سیم و لشکر ای و اقا او ده دو د ند و از طر فین میز دندو ] واز توب 4 بالا بو د چا نچه دوساعت نضرب توبو تشگ چن(2» بمو سده بود ورمین مر ۱3 بلر ژ ه در آ ورد ه دو د رد وازدودتوب و نفک هواسراه و تار كث و و زمین‌رزم گاه ظاهر نمی شد و کی دد ب‌دری دم رف ند عیبر کلام سه سماعت ۳ منوال مقدمه بریا بود و در زدن و اشکرطر فین کمی‌و کوتاهی نکر دند چنانچه و دای ده و ز هدن معر که که و 422 وز <دی واه بو دداو جو د آنو بت ده دی ۱ شم مر تیز وخذجر جگرشکاف رسیدوباهم در افتادند واز گشته یشته‌ها سا ختند وهزاران‌پیر وبر نا دیا كت و خون مکسان وسر‌های جوابان ودلاوران چون گوی درمیدان بهرطرف ان وخون مبارز آن‌ومردان چون‌جوی اب‌روان کردید لا کن لشکر کابل بجانب تیه پیش قدمی کرده بودندبقدرت کام هخداوندی چون و چرارا در آن‌مدخل نیست بیکباره ازدو جا نب ۰ کشت هتکن ات ۱ افتاد یکی بنج فو جی که دطر ف یه ده‌قدمه دشمن رفته بودند چنان در فتار ۲ ۲( آشکر د شمن شد ند و گر دا گر دشان‌را لشکر تر کستان کر فت که‌اصلا خود ندا نستندسلام کر دند و ۱4 مر سر دار فیضمعحمد خان ازطر بقه‌سياهی گری بگو شه 9 و دحال بر اختلا ل خو د :دا اند و از سا تست رده سذجن چپار هز ارسو اراز دکمهاز کول فر ود ] مده بخبال | نکه‌یشت اشکر کابل‌را بٍ گیر ند از بنطرف بند گان سردار عبد الرحمن خان بسر و9 سر دار مهد موسف‌خان اشکری داتویخانه قاطری فرسناده بودند که سدراه اشکر تر کستان شده بلکه فر ار دشت اد بار بدار ند از فضای الپی لشکر تر کستان غا اب آمد ه لشکر کابل را شکست فاحش داد ند چنا نچه شکستری قرب باردو رسیدند وفلیلی لشکر که‌عبارت از شش عر اده:وب وصه پلتن و سهر جمنت ر سا له بحضورسر دار عا لی‌مقدار سالار اشکر کابل‌باقی مانده بود اضا فه بر ان آزدنبال مردم کوهستان که‌در جاده نمك حرامی قدم‌زده بودندلب دریای کو هستان را چنان سد سته بو دند که گو باب که معرم بال‌دار برتزفه اما سردار سالا ر ا ۶.رت که که بر صما در ای و بو دداو جو دا بن‌همه شکست وخر | بی که بحضو ر ملا دظه كی فر مود با ك امد اشت و چون وه با در جاه بودومر دانه درمیدان رزم فدم‌استوار داشت وخ ودرا بخداوند سیرده بودنه لپرحان تکساعت همین ترش کگّذ شت وسردار فیض معمد خان که در بئل کوه بچه‌بالای سنشسکت باندی نشت» دور بین ددست ته‌اشامی کردوا-شکر خودرا ترغیب بعذدت می دود دق از وا لا ان خواجه می فر ماید . دعر نههر که چپر ه درافروخت داری‌داند 4۱ هر 2 سا زد کدی ری دا :د نهر که‌طرف کله کج نپادونند نشست کلاه داری و امن سرو رای داد خلاصه کلاماز ند بر ات‌از ای او پ چی <ضور سر دارعدا ار حمن خان‌سردار قیض معمدخان را :وب نشانه کرده ن داد گلو له و بت ی بر و خورد که سره ود م از سر دار فش محمدخان فا صله دو د. تو 4 بزر کی اد و (ضرا بت گذو له "وب جداشده درران سر دار کر خورد کهاز بالای‌ سنکت یز بر افناد وفوراجان «حهان آفر ین سرد وحق ای خودفرار گر فت وعردی که با کلام | نله شر ف سته‌نود مط ی آن نت.جه دربافت و دحجزای‌اعما ل خودرسمد هر آ نکه ژاد بثاچار بایبدش نو شید ز جام دهر می و من علمها فا ن در این دب شاع. می فر ما رل + 4 3 ایکو مئلی است آ[ که هر ؟ ود 3 .د باد گری اشس در دم دا خو د ۳ 3 اور ۱ ربب عسی در خا :4 0 چه| ور و زی 2 2 اه سمل حچه سازی جا و 4 ور ده پر پیمانه کش من که روانش خوش‌باد گفت برهیز تن از صحبت یمان شکثان پرحال سجن بط و ۷ | دا هید 9 مطاب داز و سر سن از گردیم و رو نداد مدرد مه 9 ۱ وه خ‌ روز هه کرده‌باخاك سب بر د دد و ز خمی‌ها و مج_روح یتست را «< احتاه )۲:۳( انجام دهم اپذا چون سردار فیض‌محمد خان دقتل رسید دك داره بزر گان را ودور ش جمع ] مد ند و خلق ز بادی از اشکر بان گر دا گر دش رفن از بن طر ف سردار عا لی وسالار صاحت فیرت در صف لشکر فلیل خود م دانه استاده بودند با و جود که دور ان بدست پر چا نظر می اف-گرند ند و ملا حظ 4 هی فر مو د ند از ثر دشدن اشکر ند 5 ,دور صر‌دار فیض م<مد خان جر و متفکر بِِِ فکر می‌زدند و بر رگان ور تن سخنی عرطه‌داشت می کردند که‌نا گاه غوغا بلندشد وافواج کابل که نی فو ج‌از نا چاری و کرفتاری فمل از دوساعت گو باازدو ات خداداد زو کرداو‌شده سلام کر ده دو د زد وه گوشه نشسته انتظار امر سردار فیضهحمد خان می‌بردند چون‌فضیه بر عکس افتاد فورا از <ای برخاسته چیاول زدند ودست اندازی کردند وبحضور سردار تاج بخش عوض گنذاه از لاچاری خود آ وم ور ستاد ند واز فتل سردار وض م <مدخان عرصه داشت نمودند و از ونح میار ك باد گفتند لپذا فتل‌ سر دار فیض محمدخان پر ده له یک ظاهر شد و هگن در کستان که نقه | ار بت امو ده وو دند شکست عججی خو , دند ودل شکسته شدند ودحت از جزکی باز د اشته فراری شدند اشکر کایل که شکست فاحش افته بود ند حال چون شیر غران و بر بمان 0و بر مان افتاده فتل سار مودند وعد از ان دست بهتاراج ماندند و دحا بت لشکر گاه تر کستان که تخمینا از یکفرسخ ازتش ق تاه دوری‌داشت روانه‌شدند وفوج فوج ,لاش نمام خودرا رساندند وازنقد و جنس واسپ واشتر و خزرانه و غیره اشیا فرا وان از خیمه گاه لشکر تر کستان ده غما بردند ۱ کنون ازچپارهز ارسوار از یکهه‌و جات سنجن که‌در دس کر کابل و هکس وا حش داد . نو و رت یه تا کایل کرو د ار داشتند در اشوقت ازدست اشکر کابل ار شده تدامی‌شان ۳0 | شدند حخلا و4 کلام پنج ساعت مد مه طول شید واز کته وزخمی «کهز ار و هفتصد نقر دفلم آ مد سبار ی اقا شیف تب دل بو دند که‌در دشت استاده جه ای هی کرد ند واز رت توب را هی هس ی که کی میا ور مهو هه اه و ها اشته وزخمی شددد بپر حال هر گاه‌از اسیران اشکر تر کستان حربر کم از شدار ب, ون اع:هاد وازحه افزون است و 3 خدا جوی اد ال زد کی وصاف‌د ی و تام جمع اصران را باز د ادوعملهرا آ زادفر مودند که دا اب‌اوعان خو د بر و ندو فا تلان (مقتول ار ادر مدت ی 5 9 رم ود ند 4 لو «--ی و در سای معا ( ید4 و دار ند و اشخاصیکه در هم چمحن 4و قشع +ار مك هش سر خطر ود نك حرامی نموده بود ند وسز | وارقتل داشتند زرا 4 ۳ بر ابی‌دو لت خداداد سته بودند همه‌ر | بعشید ندواز گناه‌بزر کگ‌شان گذشتند وعفو فر مودند و مر <من بر ر گا نه در باره شان باد.ار سا نیدند اضافه در آن مپر دا 3 کردند وم حمت ِ دی لا صره کلام که ند گان سر دار داو ار از طر مه ترر ۳13 احدی را سرز اش :ر مو د دد و تعد دب کر داد وهمه‌را از حضور عفوسا ختند و یکمال‌شعاعت اضصافه دران داهر مك نوازش و مپر ۱ ال ی ۶ ۰ ۰ ۰ ۷ 9 ۰ ۰ ۰ ‌ ور مود دد دعداز امو رات مور ده و ازادی ی و جهو و دن خلق الله بقر ار دو ۵ اسر ی سحدات شکر بجای آوردند و بدر گاه | زد متعال زاری و «صر ع و فر و نی کرد ند ز را که )۲۵۵( امن چنین حا د 4۶ جان فر سا و شکست طر فین و خر | دی هر دم آو هستا نی از دئمال جانب کا ْ گاهی اتفاق نهافتاد ه بود و بند گان ۶ لی ند بد ه بو داد لا کن شاعر فرموده . فر د ۱ ور« خدای ناد در ود ر ی "که از وما ۳ آدن چنمن سر ی دلی ظ هدر اسیی که‌هر کاه سر دار دلا ور درمءدان رزرم عسرت وشعاعت نمی و و بمر د انسگی قدم استئوار دا شته اعی ا ستاد ند و خو در! ازدم :وب وتفنکک د شمن 0 ر ۰ ۳ رد :دا لمثه دوات وی شو کت از دست ر :4 ویای تخت کا بل در داد می شد بعداز ان ری بافی نمی مان ز بر | کهمر دم ۳3 نستان بعدازسفر هرات قاعده ددست گر فته اند وهر سال دویادشام مي‌خواهند تاجیب و دامان شان از زروز دور برشود م.. ,۰ | کنون از مطابت دیون را نیم مقصد از ین فتح غیجعی بود که خداوند عا لم ءطا وف و دد کان ءا لی سر دار عبد ار حمن ان ر | فیکنام گر دا نید 3 سر دار باغیرت ر | سره ۰ اتفاق افتاد و بفضل خداوند فتح حاصل شد اول تقد بر ازل دوم فروننی دند گان ۶-ا ی پدر گاه ابز دی سوم فدم استوار داشتن درمیدان کاروزارو مردانگی یابر جای ایستادن در رزم واه از ین سیب خداو ند این چندن قدج نمادان عطا کرد ود شمن فوی ر ا سر نگون صاخت پرحال فر و تثی وعجزوعاجزی خوب دولتی‌است بنده را در حضور پرورد کار ۶ (-م خوب‌می سازد . وپرورد کار دوس می‌دار د ید ه خو درا فر و تنی کند و و کر امی می ساز د چثانچه‌شاعرمی گوید . ور د در ناا مىدی (سی ا هداس ۳ بان شب سره هفقید است خاا صه سجن چون‌سردارسا لار لشکر ظفر ا ثر با فتح و فیر وز ی ] سوده‌خاطر شدندواز شکست ور یخت اشکگرطر فین فار غ گشتندو جمیم ما ل و امو ال وتان ا هو ا رده هائی کهاز لشکر دشمن بافی ما نده بو د همه د#عبر ف‌دو ات حدا داد در آ مد ود گر امو ری با فی و ك__ ازان سردارعالی مقدار ارادة کایل نمودند ز بر ا کهسر کار امسر م<مدا فضل خان بدر شان‌در ستر مر ض و ناخوشی افتاده بود ند و کان عا [, خاطر شان از ان سیب بر شان بود یف بر ان تلاش ماه خو درا از جمیع امو رات لشکری فارغ ساخته بعد ار یکهفته از فلعه ال داد خان.حر کت فرما شده ۳ 2و رش چجمشمد ی و د دد ده دارانی عاز م دارالساطنه شیوی ال شرت ول و اسر عت مر لح مدز د ند ۳ هنز ن ۳ :کی می ده‌و ددد و کوشش داشتند ؟-4 زود در «حضو ر باد شاه وی شو. ات اعنی قمله 9 معظم خود بر سدد که مما دا مر گی دامن بر شود و دبدار شیامت دمازد | شکه بفتح و فروزی داخل دار | لساطنه کا دل‌شده_بقدمیوسی حضور یادشاه رعمت بر ور مرف شد ند وقدم ممارك یدر برر گوار را درد ده نهاد ند ویغرحت وخورسندی از حضور نز از مر خص شده دمئزل خود رفتند وجای بای گر ذ «د رف لا مق [ مد صحت مندی از حضور سر کار ند اشتند ز یرا که «ومبه مرض افدس اشرف ره داشت وحکهء‌ ی »ی و زمانه مد ار ر | 4 حصو ر ی از معا اجه باز 09۳ دو د ند وا:تظار و رود شد کان سر دار ۶ ی و[ شیه شب را در وز ۳9 ۱ ورد دد چنا (جه "۷ صّ کته اس ِ م ن م صم #حِ و ۳۶ ٩ ف ۳ ذص 4 ۳ و ۰ اس از م2۱ وات سر‌دار سالار حور سم .سا( وال مار ءو ممه مر ض | ۵ س‌ ٩‏ د 1 دند کان اشرفب امدوار د ,دار فرز ند <و د بو ۵ اد چا زچه حکمای حادق ار ای 3 آمده عرصه داشت رد دهد وجوات دست از معا اجه کشمده بحضور سردار عالی سالار اشکر دادند | کنون معا لجه نبا د کرد ومر کی بدر [مده دق الباب میکند مختصر کلام سردار کلان سردار محمد اعظم خان وسر دار سالار اشکر سر دار عمدالسرحمن خان ازحیات سر کار م| .وس گرد ده امعد خودرا از ز ند کتانی ی سا فطع کرد و یتنا و ار و شخص کپن‌سال و <ر ده آ موز دودند از مر‌ض خود مر گی را در دا فد واززند کی خود :ا امید شدند بعد ازان سردار عیداار حمن خان را «خلوت ط1 2 ه فرمو دند که ای فرز ند وای‌نور دبده مرض سر کار افقدس دیگر گون است و ۳ رسیده سردار ۵ مد اعظم ان برادر غن از است و ۳ ۳9 دحای فیدر است آمر وز نی بای | دس خواهش دارد که سر دار م<مد اعظم خان را «حای‌خود چانشین فر ار دهد وامر اففادستان خوانده شود شما که صاحب اختیار پدر مییاشیدچه مصلحت می‌دانید رضامندی دار بدیاخیر لا زم 3 از هیر صافی ناد باعنماد کامل سخن 0 و دءمّ.د ه صا 5 ی جو آب ند ۵. .دواظ ار خلاف (حضو ر یدر رن و بحق بیان دارید که امروز سر کار اشرف حیات است ودا سته شودواز هما نقرار بعمل آورد سرداروالا گپرسردار عبدالرحمن‌خان از جای بر خواسته دست اادب عرضه مود که لام خودرا فرز ند نمی دا دم و وفع فر ز ندی :دارم متیر وفرمان درادرم اهر تفر وا و فرمان فر‌مان سر کار است آن‌چ. دز ی که بداطر سر کار افدی خطور 9 با شدزودتر بعمل آر: سد ودر حمات‌خود دحضور فض ظپور تمام ور ماد وخاطر حق ن‌را بکلی جمع دار ند که خور سندی علامدر ان است سر کاروالا ازعرضه‌داشت فرز ند خورسند شده دست ددعایرداشت ودرداره فرز ند عز بز خود دعا کرد ودر بل گر فته ازسر وروی فرز ندبوسه‌زد بعدبهه‌ان خلوت که در حضور احدیبود مردار محمد اعظم خان‌را طلب کر ده ,و رسردار عمدالرحمن‌خان فر مود ؟ ای بر ادر مر | خر شده و مر کت‌د امن کیر گشتهزمانی که سر کار والاجپان فانی‌را پدرود کرد وبغاك‌سیردید وباز گفتید این تخت و ناج او شاه سارت و رز ندمن‌سردار عمدا ار حمن خان بشما خدمت-کار و فرمان دردار اسصت ۱ " کن‌در باره فر ز ندم بدری آنید و فر ز ندم شمارا دحای دد ر فمو ل‌دارد اما و صیتی باشمامی دار م هم چنین ک»‌سر کاروالا تیار شمارا «جای خود امیرافغا نستان بر فرار فرمود بعدازشماهر گاء فرز ندم در ید حیات باشد دحای‌شما باد شاه شود ور جو ع بفر ز ندان خودنکنید ند ری از حور امر است کهد امن | تفا را از دست ند ه.د و ببر اموان نفاق گر د ید ژیرا که ز ما دار وسخن چین فتنه! نف_‌گیر بسیار لازم آنکه مردمان شر بر وفتنه‌ان‌گیزرا بحضور خود راه ندهید وحرف شان‌را منظور نکنید بلکه‌از حضور برانید وسرز نش بدهید اعبرت دبگران شود ودر حصور شما بان عمازری ند ۳ قی‌شمار | دخداوند سیر دم در دار ه وی و دعا 9 )۳۶۲( ۱ ۱ ۱ ۱ هن ۹ ِ ۲ ۱ خی | و اه عا لم‌از گذاه 1 در کاهال بگذرد و »هر وت ۳۳ بدا گذون از <صبار ر از هر خص ر 429 امورات سلطن و در | انجام دد هید و مدو 4 ساطنت و یاد شاهی خود شو ود لا ی 4 کلام بمد از و صیت سر کرو زپنجم مرض بند گان اقدس تر فی کرده و ور با اموت‌شد چنانچه همان :وم جهان و نی‌رایدر و د ار ده بعالم دقاشتا 0 و دکشاده دمشا و دجهان جاودانی‌ر خت در است وداع حسرت و اد وه دردل با زمادد کان ود وستان با فی گذاشت اپذا عداز وفات سر کار مر دم کایل‌ازشاه و گدا و ای وعله.اءو دار وا هل کسیه وافسر ان ستاه و بزرر کان له ون «حضور و سر دار کلان وسر دار سالار جنمم امد ند و جمیسع ۱ وان از حرم در ]ورد ند و با صد کگو نه نوحجه وفغانر وانه شد اد نما می مر دم اشکی از چم چاری دا شتمد ستاه ور | "و شاه‌و گداء خوردو :زر کی در جلو حاضر دود ند تاا شکه <نیت الامر شم 4 روز وا ری فر آن مغر ر فر مو د ندد ءا و وا زجه مود ود و دداو آت‌وافمال در گشته ۳ جمجع مر دم داحل دبوان <ا:4 شد دد و سه ر و ر‌ وا رده گر فته او ج و ج بو لت بو ات ۱ ز‌ سیاه و ر عبت و برر کت و کو چث وارد حضور شده فقانجه مي کرد ند روز سوم ختم فر آن کرده یم سیاه وفقراء و شه و کدا طعام خوردند لا کن خردار س ار افواج بعد تناول‌طما م و فا تحه مردم را از رفتن مانع شد ند وامر و قف کردند چون مردم معطل شد ند سردار سالار ۳ و کر دزد ودستار سر مر <و می را ؛,حضور شاه کت ۰.۶ که جهرم شا ن حاضر بودند طلب کرده بدست مبارك کلاه ید شاهی رابر تارك‌سردار محمداعظم خان گذاشته ۳ دم وشه‌شر را دکمر شان «سته دحای ,در خود آمیر ود | فضل خان در ات باق درک افغانستان نشاند ندومیار 2 داد ند ومبار ۱ ۱۳۹ ۳-3 بخد مت شان «عتند واست: دند مد ازان 2۰ مر دم ازشاه و گداء و سیاه و فقر 1 و اعزه واشر! ف ۳ عد ه قانون فوج فوج بو اك بو لك بهمان مجلس «حضو ر ۲مده مبارك باد می کردند ازحضور مر خص مي‌شدند, | لحمدال والمنه شکر گذارم مرخداوندی زا کهصحت جسمانی» تندرستی تن‌و نوفیق "عر یر مودن و نوشتن عطا کرد ۱۷ شکه تقات او ات بو ر بخ باد شا ها ن متاخر ین اففا نستان انجام بافت وختم شد | کنون القماس از کرم خرد مند ان ود شخو ار پسندان ۲ نکه‌هر کاه‌سپوو خطائی که‌لاز مه طبم انسان خسوص متخیل ابی نادانست ملاخظه فر ما بند دراصلاح من کوشند زیرا که درایام کپن سالی‌و جلای وطن ودست تبی در فید تعریر در آوردم وانجام یذ ررفت والدءا ! ۱ هر که خواند د عا طءعع دارم و که ین بقدم . کته کارم و مه وت عمرت دراز باد بر ین ختم شدسخن مر ون امی هم وب اختصا رای هک و ۳ ۰ ۹ ‌ 0 ِ / ۳ ۳ ۱ بر ۳ بخ ۹ یه وا ده با اس اد و د هر دس ال ّ :9 .۳ مد نب ‌ ۹ ی 2 فده ۱ بای 1۹ و ۱ 4 ث ۱ ده ۱ 1 ۳ مت تا ای ی ام وت اه ۰ 2 كِ ۳ 9 ی ۹ _ 3 1 ۱ ۱ ۰ ۱ ۱ ۹2 ۰ ۰ ۱ ۱ ۰ ۱ ۳ ‌ 1 جه ۲ ۰ ۰ ٩‏ ‌ 0 9 بت 3 ‌ ۱ ۱ هر ی ۳ ۳ ۳ ۰ 2 در مه ی ۱ ] 7۷ ۳ ۱ 7 و ۳ ْ ۱ / ‌ ۱ ۹ 3 ‌‌ ۸ ام با 2و سا وه مار سا هل ۵ اه ات خ ۲ ون 9-2 و یر ‌ .۰ ‌ِِ ۰ ۵ و 4 ۳ ! جمه هه ۱ سل ۱ ی ۱ ۳ ۰ 1 1 7 4 ۹:۹ را ۵ ‌ حر ‏ وت 0 ۱ نس و و ۳9۹۰ ‌ گِ ۳ 2 1 مر رد ز محص 7 یب کِ منت ۰ هر 5 "۰ 1 ؟ِ ۰ ۱ د 7 ۱ رب [ و و 4 ال ۳ ی ش ۹ لمح رو هت ( مره ۱ ۹ جهم باس ۰ ۸ 2 21 اب ۳ 2 ل ی بت ام و ی ‌ ۳ و 7 ‌ ۱ ۳ ۲ 9 یله ی بات او و )اه اجان ۱ ۳ 4 ۷ اک تست ۰ ۳ ی ۳ رو ده فش 3 ِ ۲ -- ور ۳ ۰ ۶ و وی نوی داش ۲ ت_ 2 3 1 گِ ۲ ۱ ۱ 4 ِ 2 ‌ : رب 1 3 ۰ 4 ۰ و هه یه مت ات ۱ ۳ ۶ اه 2 دج یج لد و« یی !۱ 4 ۳ ۳ 7 ی ۹ ۱ مه ۳ ۰ لب 9 3 ِ_ِ 5 9 ی بات 1 ممی ۳ ۱ ر 3 ۰ ۹ 0 ۳ ۰ ۲ ۰ 4 ۱ .۲ 42 هام ۵ اي ٩‏ ۰ رل ار ۰ ۰ ۱ ر مر له : 2۵ ۰ حرِ ۳۳ تج ۱ ا ۸ ٩‏ رز سح ‌ ۳1 2 ۳ ین ات۲ رن ۳ ۳ ن ۹ فد ج میا 7 رم ‌ د‌ ۳ ۹ ی ۳ ۱ <م اناد 9 « رد 9 اف و ِ مک زر 1 هدام 4 /۲ ۳ ۰ ‌ ۳ و ۳ !۰ .7( با ‌ ف‌ هس 1 ۰ ۳ 5 ۱ ۸ 7 ۶ فک سس 2 ف ۰ اسب وی < ۱ ی 0 یک چم و اج سیم مب بیج